سرگیجه “چپ” و راست اپوزسیون در برخورد به “قرارداد چند جانبه دریای خزر

سرگیجه “چپ” و راست اپوزسیون در برخورد به “قرارداد چند جانبه دریای خزر

مقدمه:

در تاریخ ۱۲ اگوست ۲۰۱۸ سران ۵ حکومت حاشیه دریای خزر تعهد نامه ای را امضا کردند که سهم کشورهای حاشیه این دریا از منابع و حوزه استفاده اینها بعد از ۲۰ سال نشست و مذاکره تثبیت شد.

در این توافقنامه سهم ایران و روسیه(شوروی سابق) به زیر ۲۰ در صد کاهش یافت تا ۳ عضو دیگر حاشیه دریای خزر بنا به سطح ساحل خود ، صاحب منابع شوند.

متعاقب این قرارداد یک هیاهوی “وای ایران از دست رفت” از سوی راستها و بخشی از رژیم اسلامی بلند شده و جز و ولزهای ناسیونالیستی حادی برای تحریک “احساسات ملی” ایرونیها بلند شده . از سوی دیگر احزاب و سازمانهای چپ هم عموما دچار “سکوت” انقلابی شده اند .نه می توانند به راستها بپیوندند و “ما ۵۰ در سدمون را می خوایم” در بیارند و نه نکنند که مهر حمایت از ملاها می خورند!

از دید من این صحنه معیار خوبیست برای تشخیص بحرانی که اپوزسیون ایرونی دچارش هست! بحرانی که چپ و راست نمی شناسد و بخشی از بحران عقلانیت است! این بحران ریشه اش در واماندگی فرهنگی است .کلیت اپوزسیون مثل پوزسیون نتوانسته وارد فضای مدرن و منطقی شود این صحنه بخوبی این وضعیت را نشان می دهد.

در این مقاله سعی می کنم به دید خودم مقداری از ماجرای خزر را بشکافم و نشان دهم بعنوان یک کمونیست و چپ چه موضعی می شود در مقابل این مسئله اتخاذ کرد:

(۱)سرگیچه راست و چپ در مقابل قرارداد :

راستها می گویند “اقا این تجزیه ایرانست” گربه دیر نیست! بزبان شهرام همایون و باقر پرهام می گویند “اقا ما ۵۰ در صدمونو می خواهیم”!

می گویند “به ما چه کشورها زیاد شدند روسیه سهم خودشو تقسیم کنه! ” حتی جلوتر رفتند و به محلس رژیم اسلامی “توصیه کردند” که قرارداد را امضا نکنه! در فیسبوک و مدیا هم هر روز مراسم عزاداری “ایران از دست رفت” شاه خوب بود که ۵۰ در صد داشتیم” راه انداختند که واقعا دیدنی است و خندیدنی !

همانطور که گفتم راست می خواهد با این هیاهوهای توخالی رگ ملی مردم ایرونی را بلند کند! جامعه ای که مدتهاست سر مطالبات واقعی خودش وارد خیابانها شده حالا  یادش بیفتد که جائی در اون طرفها تو ابهای خزر حقوقش بوده و حالا از دست رفته!

همانطور که گفتم “چپهای ایرونی” هم یک سکوت معنی دار ارائه دادند ! “تحلیل ندارند” و البته دلیلش همانست که گفتم! بواقع اچمز شدند نمی دانند چه بگویند!

اگر بگویند که منطقی است که خزر دوباره تقسیم شود فکر می کنند رژیمی می شوند اگر مثل راستها جز و ولز بکشند که غرورشان اجازه نمی دهد! ممکنست چند روز دیگر بالاخره یکیشان سکوت را بشکند اما تا اینجا این سکوت کلی معنی دارد!

از دید من هردوی این موضع گیریها علامت گیجی است علامت عقب ماندگی و نرسیدن به بلوغ فکری مدرن. محدود شدن در “هویت اپوزسیونی رژیم”!

(۲)”هویت اپوزسیون” مخالفت با رژیم!

یک ایراد تاریخی “اپوزسیون” اینه که هویتش را رژیم تعیین می کنه! هر چی رژیم بگه اینها با مخالفت خودشون می خوان هویتشون را ثابت کنن! این یکی از ایرادهای اپوزسیون ایرانیه! اگه رژیم بگه سفید اینها بگن سیاه تا بشن اپوزسیون! گاها همین هویت دچار بن بست می شه که ماجرای دریای خزر یک نمونه اش هست! اینه که چپ ایرونی سکوت انقلابی کرده می دونه اگه ۵۰ در صدشو بخواد می شه راست و اگه نخواد می گن با رژیمه!

این مخمصه بامزه اپوزسیون ایرونیه.مثل کسوف و خسوف هر چند زمانی می شه خوب دیدش!

 

(۳)راه حل چپ و راه حل منطقی انسانی چیه؟

 

لذا برای رسیدن به پاسخ باید برگشت چپ را تعریف کرد.هویت  اثباتی چپ از مرزبندیهای سطحی با رژیم اسلامی بیرون نمی اد بلکه چپ فرای این درگیری سیاسی باید منطق گرائی علم گرائی و انسان گرائی معاصر را نشانه بگیرد و خودش را دائم با موضع رژیم تعریف نکند. اگر این مبنا را پذیرفتیم تازه می توانیم بگردیم دنبال منطق و پاسخ پیدا کنیم:

اما واقعیت چیست؟ الان ۵ کشور اطراف دریای خزر هستند لذا اون داستان ۵۰ در صد اصلا معنی نداره! بگذریم از اینکه هیچوقت مردم ایران ۵۰ در صد منابع خزر را نه دیدند و نه چشیدند! سایر منابع ایران را همچننین! حکومتها و طبقات سرمایه دار خاک ایران را به توبره کشیدند و خاک ایران را تو ویترین گذاشتند تا مردم براش جان بدهند!

ارش کمانگیر بشوند مرز را جلو ببرند تا از ما بهتران حالشو ببرن! این مرز بازیها و خاک بازیها بساط شامورتی و فریب مردم بوده تو تاریخ! گوشت دم توپ مردم بشوند و منافع را بالئیها تقسیم کنند! از این بگذریم!

به جهت منطقی یک تکه اب وقتی ۵ کشور دورش باشند باید مساوی بین اینها تقسیم بشه. لذا تا اینجا شد ۲۰ در صد سهم! اما ؟ اگر طبق ق.انین دریاها خزر را دریا نامیدیم انوقت باید مرز خاکی منبع تقسیم بشود تا حوزه ای و بعد منطقه میانی به اشتراک همه  کشورهای حاشیه ای. توی این فضا سهم ایرانی می شود حدود ۱۳ در صد!  لذا؟ تنها دعوای منطقی می تونه این باشه که خزر دریاچه هست و لذا همه چیزش تقسیم به ۵ نه اینکه دریا باشه که تقسیم بندی بر اساس سطح خاک هر کشور!

لذا؟ وقتی منطق دنبال شود فقط یک فضا برای جنگ قانونی می ماند وجنگ بین دریاچه بودن و دریا بودن!ظاهرا رهبرهای منطقه تصمیم گرفتند خزر دریا باشد. جغرافی دانان توافق ندارند در این موضوع لذا دریا بودن یا دریاچه بودن یک تصمیم سیاسی منطقه ای است. اما منطقا می شود توی این فضا جنگ قانونی کرد. اما ما هنوز با چپ فاصله داریم اگر اینجا بمانیم!

من ۳ محور مشخص را ارائه می دهم:

اولا: بحث برابری در حقوق کشورهای حاشیه دریای خزر

دوما: بحث دفاع از محیط زیست

سوما” بحث عیر میلیتاریزه کردن دریای خزر

این ۳ عرصه اساسی مبارزه چپ در این موضوع مشخص است

در بحث برابری من می گویم مردم این منطقه باید به یکسان از منابع نفت و گاز و منابع ابی صید و محیط زیست بهره ببرند.الان این نیست.منابع نفتی و گازی می تواند براحتی توسط انها که امکان برداشت بیشتر دارند بالا کشیده شود

در بحث محیط زیست من می گویم امکان لوله کشی نفت و گاز در زیر اب بخاطر امکان تخریب محیط زیست باید حذف شود. دریای خزر را باید برای نسلهای اینده بعنوان یک اکوسیستم زنده حفاظت کرد

رژیم اسلامی خوشحالست که پای امریکا از منطقه حذف شود اما من می گویم باید تمامی تلاشهای نظامی از منطقه حذف شود.دریای خزر باید غیر میلیتاریزه اعلام شود.روسیه از این دریا برای موشک پرانی به سوریه استفاده کرده.این فضای مبارزه چپ است.نه امریکا و نه هیچ کشور منطقه ای نباید این دریا را ابزار نظامی کند.

لذا؟ محورهای ۳ گانه بالا را من بعنوان چپ و کمونیست هم ددر مقابل مواضع راستها و هم مواضع رژیم اسلامی قرار می دهم.این هم منطقی است هم رادیکال هم با قوانین بین الملل خوانائی دارد!

(۴)رژیم اسلامی ، استیصال و بحران همه جانبه اش و تعهد نامه خزر:

رژیم اسلامی امضای این تعهد نامه را در فضای دیگری انجام داد.از نگرانی برای تحریمهای حکومت ترامپ تا عوج جنبش اعتراضی مردم ایران تا بحران همه جانبه درونی

این رژیم وارد این قرارداد شد تا برای خودش روسیه و منطقه شمال ایران را داشته باشد.اینها دنبال متحد می گردند!

اینست که درون این بحران همه جانبه رژیم اسلامی دنبال منافع  مردم چانه نمی زند بلکه دنبال حفاظت خودش دنبال تقویت متحدینش هست. اینست که خوشحالی روحانی و شرکا همین “محدود کردن امریکائیهاست” و بس!

خلاصه کنم:

همانطور که دیدید اپوزسیون ایرانی دچار سرگیجه هست و مسئله دریای خزر نه از سمت منافع اکثریت محروم جامعه ایران بلکه از سر منافع حاکمان منط دارد حل و فصلا می شود.راه حل برخورد به این داستان نه عربده های ناسیونالیستی است و نه سکوت انقلابی چپ ایرونی!

از دوستان خواننده می خواهم این ۳ محور مشخص پیشنهادی من را دقیق بخوانند و اگر مخالفند کتبا پاسخ بنویسند! این راه جل منطقی!

به امید پیروزی عقل گرائی و انسانگرائی!