کلاهی گشادتر ,سگی زرد,ازجنس خاتمی

احمد گوهری برحقی 

 کمترازسه ماه به انتخابات ریاست جمهوری در ایران باقیمانده است ویکباردیگر تئوریسینهای «نظام اسلامی سیانوری »،«نظام خفقان اسلامی» در پی دوختن کلاهی گشادتر برای سر مردم نجیب ایران هستند.

             یکباردیگر «سیدخندان، محمدخاتمی » راوارد میدان بازی نمودند. همان کسیکه هشت سال ننگین را در پرونده خود بعنوان ریاست جمهوری یدک می کشد.
              قبل از هر چیز نگاهی کوتاه به تاریخ جمهوری ننگ و عار وافرادی که در مدت سی سال برمسند ریاست جمهوری تکیه زدند و با پوشاندن چهره واقعی این « دیکتاتوری اسلامی شیعی» بزرگترین خیانتهارا در حق  مردم ایران، بلکه منطقه و جهان انجام دادند.
                    
             ۱- بعد از انقلاب « آقای مهندس بازرگان ( نهضت آزادی) » به دستور«آقای !!؟خمینی» مسئول تشکیل دولت موقت شد(خمینی همان کسیکه پیش از ورود به ایران گفت: من به قم میروم ودرامور سیاسی دخالت نمیکنم).
                       نتیجه این دولت موقت، تصویب «قانون اساسی بی اساس!» شد و به پیشنهاد چاپلوسانه «آقای بازرگان» (که بعدهاوی مورد غضب خمینی و دارودسته اش قرار گرفت) ،فاجعه بارترین بخش یعنی « تبصره ولایت مطلقه فقیه » در آن گنجانده شد.

             ۲- پس از تصویب جمهوری اسلامی ( بخوانید دیکتاتوری شیعه) آقای بنی صدر با آن « گونه های گردویی!» برمسند رئیس جمهوری تکیه زد. همان کسیکه در جنگ فرمودند  :« زمین میدهیم ، زمان میخریم » و بواسطه همین تفکر، هزاران جوان ایرانی قربانی بازپس گیری همان اراضی ایران زمین گردیدند.
              وی پس از فرار  از ایران و پناهندگی  به مقر قبلی خمینی یعنی فرانسه،یاران خود را تنها گذاردند و به جلادان رژیم سپردند.

             ۳- پس از بنی صدر کلاه از نوع دیگری بود ،فردی از خانواده ساده بنام « رجایی» فردی بی اراده و عروسک مسلک که عروسک گردان آن افرادی همچون رفسنجانی بودند.
                  انفجاردفترریاست جمهوری ومرگ وی و باهنر نخست وزیر وقت نقشه ای دیگر بود تا با استفاده از این بهانه و همراهی افکارعمومی  قتل عام فله ای مجاهدین خلق از یکسو و کشتار در کردستان ودیگر نقاط کشور آغاز گردید. مجاهدین خلقی که خود یکی از اضلاع مهم بوقوع پیوستن « انقلاب ننگ و عار » بودند.

             ۴- نوبتی هم بود نوبت یک آخوند آنهم از نوع« دور مشکی» بود. سید علی خامنه ای ( رهبر کنونی دیکتاتوری اسلامی که یک شبه، پس از مرگ خمینی، با کمک رفسن! جانی!؟ با یک درجه تشویقی،آیت اله،رهبر و سپس مجتهد شد.در این رژیم مرسوم بر این شده است اول مسند بعد مدرک.) که تفکرات ضد بشری و قدرت طلبی وی حتی نخست وزیر وقت میرحسین موسوی را هم به سطوح آورده بود و از وحشت تا به حال لب به سخن باز نکرده است  حتی« جلاد جماران » نیز چند باراورا برسر جایش نشاند.
         نتیجه دوران وی تا مرگ خمینی، رساندن اطلاعات غلط توسط وی ،افراد سپاه همچون « محسن رضایی» و « رفسن جانی!» و ادامه غیر ضروری جنگ، ویرانی شهرهای بیشتر، کشته شدن هزاران جوان در ادامه جنگ درمحلهایی همچون«فاو» و شکست واقعی در جنگ ، کشتار سال ۱۳۶۷ و بالا کشیدن جام زهر توسط رئیس کلاهبرداران و قاتلان « یعنی خم می نی (خمینی) این عروسک پاریسی» گردید.

       ۵- کلاهی دیگر از جنس «دور سفید» ، اینبار تنها تکه پازل قدرت رفسنجانی، با بدست آوردن مقام ریاست جمهوری تکمیل شد. وی، راکفلر زمان ایران ،که همچون هزار فامیل و یک سرطان،بر همه مکانهای کسب درآمد دستی انداخته بود،با براه انداختن این تفکر که وی باآمریکا رابطه برقرار میکند، آزادی در جامعه و خلاصه هر آنچه  همه آرزو دارند ، به واقعیت می پیوندد ، وارد کاخ ریاست جمهوری شد.
       نتایج هشت سال دوران « سردار ویرانگری» آغاز سقوط ایران در ورطه نابودی اقتصادی ، سقوط وجهه ما در عرصه بین المللی با توجه به وقایعی همچون «میکونوس» ، قتل مخالفان درخارج همچون زنده یادان شاهپور بختیار ،دکتر قاسملو ویاران ،فریدون فرخزاد و آغاز قتلهای زنجیره ای داخلی در سال ۱۳۷۴ بود.

         ۶- پایان دوران «سردار ویرانگری »، آغاز دوران «سید خندان ، محمد خاتمی» بود.اینبار کلاه بسیار گشادتر و دوخته شده بر سر ۲۰ میلیون نفر خواهان آزادی بیان و عمل کردن دولت به تعهدات ابتدای انقلاب یا حداقل نیمی ازآن بود.زمانیکه مردم نمی خواستند ناطق نوری برسرکارآید و قول آزادی های اجتماعی و امید به اینکه شاید  «خاتمی ختمی باشد بر فاجعه قرن ۲۰ »، آنها را به پای صندوقهای رای کشاند. قافل از آنکه وی به گفته خود «فرزند انقلاب و پایبند به اصول انقلاب می باشد.» و سگی زرد با عبایی به همان رنگ و از جنس شغال است.
       از جمله نتایج دوران « کارگزاری » وی ،بزرگترین هتک حرمت به صحن دانشگاه ودانشجو از بدو تاسیس دانشگاه در ایران ،دستگیری گسترده دانشجویان ،مرحله دوم قتلهای زنجیره ای ،انتشار ده ها رونامه و بسته شدن صدهاروزنامه وبسیاری فجایع دیگر صورت پذیرفت.

     ۷- اینبار نوبت لباس شخصی ها بود ، «احمدی !!؟نژاد »، این « تحفه آرادان»، «نور چشمی مصباح و خامنه ای و امام زمان!!؟؟» ،«یکی از تسخیرکنندگان سفارت آمریکا در اولین روزهای انقلاب ننگین » از صندوق بیرون آمد و قبل ازآن ازسطل های زباله بر مسند شهرداری نزول فرمودند!.
      نتایج دوران وی تا حال، معرف شخصیت این « خالی بند بزرگ » و « آلزایمری نژاد » میباشد. «سونامی اقتصادی»، تهدید ایران به حمله نظامی در اثر فرموده ایشان مبنی بر «محو تمدنی همچون اسرائیل و مردم یهودی چه در داخل و چه در کشور اسرائیل » ، انزوای اقتصادی و سیاسی، ب
زرگترین وارد کننده در منطقه، بسته شدن بسیاری ازکارخانجات خرد و کلان ،ناپدید شدن میلیاردها دلار حاصل از نفت ،متوسط روزانه دستگیری ۳ دانشجو، اعدام ۶ نفر و گم شدن ۲,۵ میلیارد تومان در روز ،کاهش سن اعتیاد به ۱۱ سال و ۶ ماه و افزایش روزانه ۲ نفر به جمع معتادان از فواید!!؟ دوران ریاست جمهوری وی میباشد.

      حال باردیگر، چون بازی شطرنج ، « سیدخندان »به پیش فراخوانده شده است.این عملکرد نظام را میتوان از سه جنبه مورد بررسی قرار داد:
          الف- دوستان وهم پیالگی های ایشان،این  دلتنگان مقام و میز، بعنوان نجات کشور از دست تندروها ،خاتمی را وادار نمودند تابا  فرصت بدست آمده دراثر اعمال « احمدی !!؟نژاد» بدنبال« آرزوهای بزرگ » خود باشند.

            ب- «مغزهای متفکر نظام!!؟؟» درپی روی کارآمدن « او- با- ما» در پی فردی هستند تا با « لوندبازی» ، «گفتگوی تمدنها»و از این دسته کلمات، بدنبال کلاه گذاری چه درسطح داخلی ،چه در سطح بین الملل می باشند و درنتیجه دوام نظام ( اگر بتوان نام «نظام» را بر آن گذاشت چون هر کس در سپاه، ولایت مطلقه فقیه، مجمع تشخیص مصلحت نظام وغیره، ساز خودرا مینوازد.) را منجر گردد.
          ج- یا اینکه «نظام دراکولایی (روی هر چه دراکولا سفید!)» در پی « پاکستانی » کردن انتخابات است، تیری هوایی شلیک گردد،« سیدخندان» به سوی پدر انقلاب «خمینی» روانه گردد، در نتیجه ، فشارهرچه بیشتر ، درآوردن فرد موردنظر از صندوق انتخابات در آب گل آلود ، قتل عام ودستگیری و شکنجه مخالفان،بخصوص منتسب به « انقلاب نرم یا سخت یا ژله ای » صورت پذیرد.
          اما هدف اصلی ، کشاندن مردم به صحنه (حتی اگرهم مردم برای انتخاب بین بد و بدتر پا به میدان گذارند که صدالبته اشتباهی فاحش درحق خود میکنند)میباشد و سرگرم کردن دول خارجی وآمریکا وخرید وقت  در جهت دستیابی به «بمب هسته ای » و دفاع ضد موشکی « اس ۳۰۰» از روسیه را هم میتوان به اهداف اضافه نمود.قافل از آنکه دول خارجی تا الآن باید فهمیده باشند که روی کارآمدن خاتمی، احمدی نژاد ،ولایتی یا هر بنی بشر دیگری نمیتواند تغییری در اهداف قدرت طلبانه « دیکتاتور خامنه ای» پدید آورد.
در این میان ذکر مطالب زیر هم خالی از لطف نیست:
        آقای خاتمی زمانی به ریاست جمهوری رسیدند که، مجلس اصلاح طلبان پشتیبان وی، ۲۰ میلیون ایرانی امیدوار تغییرات وی و خفقان و فشار تیم رهبری به این آشکاری نبود.و در عوض چه شد؟! فجایعی از قبیل واقعه کوی دانشگاه ، مرحله اصلی قتلهای زنجیره ای ،سرپوش گذاری بر سرمایه گذاری قدرتمندان نظام در دستیابی به سلاح اتمی و هزاران گندکاری دیگر که نگفتنش بهتر از گفتنش است ، در دوره همین «حضرت اجل» اتفاق افتاد. و همواره ادعای افشاگری که نه در زمان صدارت ونه بعد از آن بوقوع پیوست.حال که وی فاقد تمامی این ابزار میباشد، چه گلی!؟ بر سر مردم میخواهند بزنند؟
در پایان،  ایشان خود فرموده اند :« من فرزند این انقلاب وبه اصول آن وفادار هستم » و آیا اصول و پایه های این نظام چیزی جز شکنجه ، قتل،اعدام ،سنگسار، خفقان ، دروغ وفریب است؟ حال خود قضاوت کنید « آیا وی کلاهی گشاد و سگی زرد از جنس شغال نیست؟»