ستم بر زنان

سمیه اسدی

در زندگی کارگران و زحمتکشان نمونه های فراوانی به چشم می خورند که اشکال مختلف ستم بر زنان را نشان می دهد.

مثلاً می توان از دختر بزرگ خانواده ای فقیر نام برد که مسئولیت کار خانه و نگهداری از خواهران و برادران خردسال خود را بر عهده دارد و در نتیجه نمی تواند هرگز به مدرسه برود و آموزش ببیند و در سنین پائین به دلیل اینکه باری از هزینه خانه کم شود بر خلاف میل باطنی اش او را به اصطلاح شوهر می دهند.
بی شک چنین دختری به خاطر فقر مجبور می شود با پسری از خانواده ای فقیر هم چون خانواده خودش ازدواج کند، فشار کارهای بسیار طاقت فرسا را تحمل کند و خاموش و دم فرو بسته با شرایطی مبارزه کند که تحت آن در ترس دائمی از تجاوز، تحقیر، خشونت و نبود امنیت اقتصادی و روانی بسر می برد. در حقیقت این شرایط زندگی همه زنان متعلق به طبقه کارگر و زحمتکش است.
علاوه بر زنان طبقه کارگر، در جامعه ما زنان دیگری هم وجود دارند که جزو زنان طبقه سرمایه دار نیستند ولی در عین حال متعلق به طبقه کارگر هم نیستند.
زنانی که معلم، پرستار و یا کارمند هستند به طبقه متوسط جامعه تعلق دارند که زیر انواع فشارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار دارند و اگر واقع بینانه به شرایط زندگی آنان بنگریم خواهیم دید که آنان نیز هم چون زنان کارگر از ستم جنسیتی رنج می برند، حقوق ناچیزی دریافت می کنند و اگر سرپرست خانواده باشند باید به ناگزیر برای امرار معاش و ادامه یک زندگی بخور و نمیر به فکر شغل دوم و سوم هم باشند که البته روشن است که در جامعه مردسالار و تحت حاکمیت ارتجاع، برای زنان دستیابی به شغل دوم  و سوم کاری بس دشوارست.
این زنان مانند زنان کارگر به دلیل وجود تبعیضات ناشی از نظام سرمایه داری و فرهنگ مذهبی وارتجاعی اش در مقایسه با مردان در زمینه کاریابی راهی پر فراز و نشیب را باید طی کنند تا شاید به شغلی دست یابند.
راندن زنان از عرصه فعالیت های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و محبوس نمودن آنان در خانه از رهگذر تصویب قوانین قرون وسطایی و زن ستیز اسلامی نتایج بسیار منفی و زیانبار برای زنان جامعه ما در بر دارد.
تحت حاکمیت رژیم اسلامی زن ملک خصوصی مرد محسوب می شود و کاملا وابسته به شوهر، برادر و یا پدرش است. با توجه به آن که رژیم زن ستیز اسلامی حق حضانت فرزند، سفر، سقط جنین، حق طلاق و ازدواج را به مردان داده است لذا اغلب ازدواج ها در ایران کم و بیش به شیوه ای اجباری صورت می گیرد و مرد هر وقت بخواهد زن را طلاق می دهد اما زن برای طلاق گرقتن ناگزیر یا باید شروط تحمیلی زیادی را بپذیرد و مراحل دشواری را سپری کند و یا اینکه به زندگی مشقت بارش ادامه دهد و یا اینکه به راه های فاجعه آمیز برای نجات از تحمل رنج بی پایان خود نظیر فرار از خانه، خودکشی و امثال آنها متوسل شود.
امروزه در ایران تحت حاکمیت سیاه و جهمنی جمهوری اسلامی بسیاری از زنان بعد از جدایی از همسر به دلیل عدم امکان برگشت به خانه پدری و نیز نبود پشتوانه اقتصادی برای تهیه سرپناه و تامین نیازهای روزانه خود و فرزندانشان ناگزیر به ورطه تن فروشی فرو می غلتند.
در جنبش زنان کسانی هستند که خود را فعال جنبش زنان می نامند و مثلاً برای رفع ستم کامل بر زنان
مبارزه می کنند و مدعی اند که ستم، سرکوب و تبعیض علیه زنان پدیده ای طبقاتی نیست بلکه صرفاً ستم و آپارتاید جنسی است و مردان را عامل آن معرفی می کنند.
اما اکثریت زنان جامعه یعنی زنان کارگر و دیگر زنان رنجدیده ایران و جوامع بشری به همراه مردان هم طبقه ای خود ستم طبقاتی را متحمل  می شوند لذا این ادعا که گویا ستم جنسی ریشه در نابرابری های طبقاتی ندارد بیانگر تمایلات طبقاتی بورژوازی وحامیان سرمایه است.
نظری که ستم بر زنان را انعکاسی از ستم طبقاتی نمی بیند، برای رهایی زنان و خشکاندن ریشه های ستمکشی زنان که در اعماق نظام طبقاتی سرمایه داری قرار گرفته است مبارزه نمی کند و مانع اتحاد زنان و مردان کارگر برای به پیش بردن یک مبارزه طبقاتی علیه این نظام می گردد.
http://zan-socialist.blogfa.com/
اسفند ماه ۱۳۸۷
مارس ۲۰۰۹