زمانی برای رقص ما کمونیستها

زمانی برای رقص ما کمونیستها

انفجاری عظیم در شُرفِ وقوع است. فتیله این انفجار در دی ماه سال قبل در مشهد آتش زده شد و به سرعت خیره کننده ای سراسر ایران را درنوردید. دیدن آن صحنه ها و اعتراضات پر شور و شعارهای رادیکال و عملِ انقلابی، حمله به اَرکانهای قدرتِ حکومت کثیف و جنایتکار جمهوری اسلامی، اشکِ شوق و شادی را بر چشمان آزادیخواهان جاری ساخت و امید را به جامعه بازگرداند. بالاخره سوتِ پایانِ حکومتی که طی چهار دهه حکومتش همچون هیولایی خونخوار، لحظه ای، از جامعه قربانی گرفته و با هر دَم و بازدَمَش اقیانوسی از چرک و خون و لجن به چهره جامعه پاشیده و جامعه را تا سرحدِ قهقراء فرو برده بود، زده شد. سوت پایانِ حکومتی که یکی از بزرگترین قتلعامهای دوران معاصر را برعلیه شهروندانِ آزادی خواه،برابری طلب و کمونیست و هر کسی را که مخالف، این تازه به قدرت رسیدگان بود، سازمان داد. کارنامه حکومت اسلامی فقر بی حد و حصراکثریت عظیم جامعه ایران، تن فروشی در ابعادِ میلیونی برای نان، بیکاری انبوه، کارتن خوابی و گورخوابی در ابعادِ گسترده، کار کودکان در ابعادِ وسیع، اعتیاد چند میلیونی، قانون تجاوز به کودکان و پدوفیلیسم رسمی اسلامی، تورم و گرانی سرسام آور، ممنوعیتِ و جرم بودن شادی کردن و شاد بودن، ترور، شکنجه، اعدام، حاشیه نشینی ١٣ میلیونی، بیحقوقی مطلق مردم بوده است. صد البته در بیرون مرزهای ایران، با حربه تروریسم اسلامی، زندگی را برای شهروندان منطقه خاورمیانه ناامن کرده اند.

جنبشی که بمیدان آمده برای سرنگونیِ تمام و کمالِ رژیم نکبت و جنایتجمهوری اسلامی مبارزه میکند. این جنبش با عمل کوتاه چند روزه خویش و بیان شفافِ خواسته هایش نشان داد که چه چیزی را  اکیدا نمیخواهدو برای از سر راه برداشتن آن به میدان آمده است. این جنبش آمده که بماند و آمده که سرنگون کند. به نمونه هایی از آنچه به شکل شفاف به گوش جهانیان رساند و توجه آنان را به شکلِ  خیره کننده ای جلب کرد، توجه کنید: “مرگ بر جمهوری اسلامی”، “مرگ بر گرانی”، “مرگ بر دیکتاتور”، “سید علی حیا کن، مملکتو رها کن”، “یا مرگ یا آزادی”، “آخوند سرمایه دار، پول ما رو پس بیار”، “پلیس، برو دزد رو بگیر”، “این همه لشگر آمده، علیه رهبر آمده”، “ماها همه بیکاریم، خداتان را درمیاریم”، “ملت گدائی میکند، آقا خدایی میکند”،”دشمنِ ما همینجاس، دروغ میگن آمریکاس” و … . مضمون و محتوای گویای این شعارها انسان را به یادِ زنده یاد رفیق منصور حکمت می اندازد، این رهبر عمیقآ دوست داشتنی، پراتیسینِ انقلابی، بی نظیرِ و تیزبین کمونیسم کارگری، در جائی گفته بود که: یک وقتی میشود که حرفهای جامعه شبیه حرفهای ما، کمونیست کارگریها، میشود. (نقلِ به معنی). و امروز این پیش بینی را در این اعتراضات با بیانِ خواسته ها و نخواسته هاش به عینه میشود دید. جامعه به چپ چرخیده است.

آمدن این جنبش به خیابان برای بالائی ها وحشت و برای پائینی ها، نه تنها مردم ایران بلکه برای بقیه شهروندان جهان، امید را زنده کرده است.از دی ماه تا به امروز اعتراضات خیابانی و اعتصابات بدونِ وقفه در کلِ کشور به صورت پراکنده ادامه داشته است. آتش فتیله ای که در دی ماه روشن شد دارد به مخزن اصلیِ انفجار نزدیک میشود.هیچ جامعه ای بدون مبارزه خودکشی نمیکند. تحمل بیش از این فقر برای ده ها میلیون نفر به معنای مرگ و نابودیست. مردم و خاصه طبقه کارگر مجبورند که کار را هر چه سریعتر با رژیم جمهوری اسلامی یکسره کنند. مسئله بود و نبود است. اگر اعتصاب در محل های کار و تظاهرات در خیابان به یک امر روزانه تبدیل شده آنوقت این بهترین زمین و بهترین فرصت برای رقصِ ما کمونیستهاست. گُل همین جاست همینجا و همین حالا باید رقصید.

این جنبش ضدِ فقر، جنبش گرسنگان، جنبش تعیین تکلیف با اسلام سیاسیاست. جنبشی برای به زیرکشیدن حکومت آپارتاید جنسی،برای لغو حجاب به عنوانِ سمبلِ حقارت زن،برای برچیدنِ بساط حکومتِ زور، حکومتِ جهل و خرافه مذهبی. جنبشی برای برابری، شادی و رفاه همگانی. این جنبش طبقه ایست که ما کمونیستها ضرورت وجودیِ خودمان را با آنها تعریف کرده و میکنیم. جنبش طبقه کارگر و دیگر افشار زحمتکشی که سیاستهای ضد انسانی جمهوری اسلامی به همراهِ دستگاه سرکوبش زندگیِ چند نسل شان را به باد داده و حرام کرده است. خمیرمایه این تظاهراتهای خیابانی هم کارگران معترض و زحمتکشان هستند. این را ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، هم متوجه شده و از تظاهرات های دی ماه به عنوان “یقه آبی ها” که همان کارگران باشند نام برده است. این جنبشنه تنها رعشه مرگ بر اندام و جوارح رژیم انداخت بلکه هم پالگی هایشان را نیز در سراسر جهان به وحشت و تکاپو انداخت. تلاش دولتهای غربی و در راس آن آمریکا برای سرهم بندی یک آلترناتیو ارتجاعی و بورژوائی به مردم ایران، همانند سالِ ۵۷ که جمهوری اسلامی را به مردم ایران تحمیل کردند،بیانگر این وحشت برای نجات سرمایه داری است. بدونِ لحظه ای شک و تردید ابرقدرتها از فردای همان روز، در حالِ سازمان دادن گوادالوپِی دیگر هستند. از هم الان دست به کار شده اند. هدفشان به مسلخ بردن امیالهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه طبقه کارگر و خواسته های برحقِ مردم زحمتکش و نجات و حفظ نظامشان از دست انقلاب کارگران و مردم است، مثلِ همیشه.

مردم ایران بالاخص طبقه کارگر اگر شانسی بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی، برای یک زندگی انسانی که در شاُنِ شان باشد، داشته باشند، آلترناتیو کمونیستی ست. همه سناریوهای دیگر ارتجاعی و دست راستی هستند.هیچ وقت جامعه بشری به اندازه امروز به شکلِ عاجل، به یک آلترناتیو سوسیالیستی که او را از دستِ این همه فقر و فاقه و ناامنی و بی حقوقیِ مطلقی که به او تحمیل کرده و زندگی را برایشان جهنم کرده است، نجات دهد و در عوض امنیت، رفاه، آسایش و خوشبختی را به ارمغان آورد، نیاز نداشته است. هیچوقت امکانات و ماتریالِ لازم برای ساختنِ چنین دنیاییبه اندازه امروز به وفور موجود نبوده است. فقط باید مانع، سرمایه، را از سر راه برداشت.

این که سرنوشت جنبش سرنگونی و تعیین تکلیف با رژیم جمهوری اسلامی توسط کدام جنبش طبقاتی و نیروی اجتماعی و با هژمونی چه جریانی صورت گیرد، مسئله ای باز و امری پراتیکی است. پیروز شدن کمونیسم در ایران و برقراری یک جمهوری سوسیالیستی که به شکلِ شورایی اداره میشود و در آن انسانها به شکلِ هارمونیکی با هم و در کنار هم در خوشبختی و رفاه زندگی میکنند، همچون سونامی عظیمی سراسر جهان را دربرخواهد گرفت. سونامی ای که نه مخرب بلکه برعکس، سازنده و بشارت دهنده دنیائی بهتر است. جهانِ معترض به اوضاع کنونی و تشنهُ آلترناتیوِی انسانی، جمهوری سوسیالیستی را با اشتهای زیاد خواهد بلعید.یک بار دیگر کمونیسم در سطح جهان باب خواهد شد.

اما این سرنوشت مقدر ما نیست. آیا ما کمونیستهای معاصرِ ایران میتوانیم، این بار بر عکس سال ۵٧ که در نبود یک حزب سیاسی کمونیستی که اعتراضات و اعتصابات و در وقت خودش قیام و انقلاب کارگری را سازمان دهد، اینبار منشا اثر باشیم؟ما کمونیستهای کارگری تنها نقطه امید این جنبش هستیم. این وظیفه خطیر در این دوران خطیر و سرنوشت ساز بر دوش ما کمونیست های معاصر است. برای کمونیستها معمولآ یک بار چنین فرصت و شانس مطلوبی، در زندگی، نصیب شان میشود. ما کمونیستهای نسلِ ۵٧ که خوش شانس هستیم و دوباراین فرصت در اختیارمان قرار گرفته و کمونیستهای نسلِ جدید، اگر شانسی برای تغییر دنیا داشته باشیم همین الان است. این فرصت را باید دریافت.

کمونیسم کارگری بعد از مرگ منصور حکمت ضرباتِ سهمگین و جبران ناپذیری را متحمل شد.تعداد زیادی از کادرهای این جنبش، متآسفانه،از فعالیت متشکل کناره گیری کردند.شخصآ، به شهادت آنها که در سازمان حزبی با هم فعالیت مشترک کرده ایم، بیشتر وقتها با برخی از سیاستها و تاکتیکهای حزبی که در آن عضو بوده ام، اختلاف نظر داشته ام اما این اختلافات هیچوقت عاملی برای کناره گیری از کار و فعالیت حزبی نبوده است. چون حزبیت لازمه تغییر است. هرکدام از ما سالهای زیادی از عمرمان را صرفِ مبارزه و فعالیت متشکل برای تغییر وضعیت موجود کرده ایم. آنها که هنوز قلبشان برای کمونیسم می تپد، آنها که به دنبالِ متحقق شدن یک “جمهوری سوسیالیستی” هستند، آنها که این دنیا را در شأن خودو هیچ انسان دیگری نمیدانند، آنها که هنوز به دنبالِ کمونیسم منصور حکمت هستند، می بایست یکبار دیگر متشکل شوند. امروز بیشتر از هر روز و زمانِ دیگری فعالیت سازمان یافته و متشکل لازم و ضروری است. مگر نه اینکه تحزب و فعالیت متشکل یکی از اصول و مبانی پایه ای کمونیسماست. همیشه فرصت برای فعالیت فردی هست. ما با هم شانسِ بیشتری برای پیروزی داریم.اجازه بدهید که این تند پیچ تاریخی را با همپشتِ سر بگذاریم و بعدا میشود دوباره متفرق شد. این فراخوانی است به کمونیست ها و خاصَه کمونیست کارگری ها. حزبِ حکمتیست علیرغم کمبودها و کم و کاستی ها و انتقاداتی که به آن وارد است،این پرچم سیاسی رانمایندگی میکند. ما میبایست همه انرژی، توان و اعتبارمان در یک جا جمع کنیم که شانس پیروزیمان را بیشتر کنیم. به حزب حکمتیست تنها نقطه امید و رهایی بشر در دوران معاصر بپیوندید.گل همین جاست، همین جا باید رقصید!

***