توانمندی کودکان و توسعه یافتگی

توانمندی کودکان و توسعه یافتگی

کشور های توسعه یافته یک شبه و ناگهانی پیشرفت نکرده اند بلکه طی پروسه ایی درازمدت با دستیابی به تکنولوژی و بکار بردن امکانات علمی و فنی، و اندیشیدن تدابیر و سیاستهایی به پیشرفت نائل گردیده اند. صرف نظر از این، خواست توسعه ایی همه جانبه و فراگیر و انگیزه ی سرمایه داران و دولت هایشان برای سود و انباشت سرمایه های کلان، در این مهم نقش ایفا میکند. میدانیم، نظام غالب در جهان، فی الحال نظام سرمایه داریست که اصل را بر سود و استثمار طبقه ی کارگر گذارده است. این شیوه ی تولیدی برای بقای خود نیازمند بهره برداری از نیروی کار مورد نیاز خود است و طبق این اصل شرایط و امکاناتی را در چاچوب خواست خویش به این گزینه اختصاص میدهد تا هم از قبل استفاده از نیروی کار مورد نیاز خود سود برد و هم تا حدودی هرچند اندک کارگران را راضی و سرپا نگه دارد تا چرخ اقتصاد سود آور را برایش بچرخاند و سود آورتر کند.

در این راستا اولین چیزی که مورد توجه قرار میگیرد سیستم آموزش و پرورش و چگونگی رشد و بالندگی سازندگان آینده ی جامعه  یعنی کودکان است. اختصاص بودجه ی کافی و امکانات برای کودکان و سیاستهای درست در جهت تعلیم و تربیت اهالی آینده ی جامعه متضمن ترقی و پیشرفت علم و دانش و ارتقاء سطح توسعه است . بودجه ایی که در سیستم آموزش و پرورش هر کشور هزینه میشود را باید عقلانی ترین و پر بازده ترین سرمایه گذاری دانست . بازدهی آن در طولانی مدت حتمی ست و هیچ هدر رفتی ندارد . آیا سران رژیم بورژوا – اسلامی ایران آنقدر عاقل بوده اند که برای آموزش و پرورش و توانمند کردن کودکان هزینه کنند؟

ترقی جوامع کاملاً به تواناییهای افراد تشکیل دهنده ی آن بستگی دارد آنچه که لازمه ی توسعه است انسانهایی توانمند است تا بتوانند با خلاقیت خود توسعه را خلق و ایجاد کنند. انسانهایی که بتوانند فکر کنند وتوانایی انجام عمل داشته باشند .انسانهایی صبور، با انضباط ، اهل تعامل ،مسئولیت پذیر و با درک ارزشهای والای انسانی که میل به ترقی و کمال در آنها از همان بدو تولد به بعد در وجودشان توسط خانواده و مدرسه و جامعه نهادینه شده باشد. این هم ارتباطی تنگاتنگ با سیستم سیاسی – اقتصادی دارد.

بطور کلی برای پرورش ورشد استعدادها و توانمندیها درهر انسان، به شرایط و امکانات خانواده و جامعه نه تنها از بدو تولد بلکه قبل از تولد باید توجه کرد .  زنی که کودکی را باردار است باید در آرامش روحی و روانی کامل و رفاه و آسایش جسمی باشد در غیر اینصورت حتا اگر کودک جسماً سالم بدنیا بیاید امکان دارد از نظر روانی ناسالم باشد و چه بسیار از ناسازگاریهای افراد در جوامع ریشه در شرایط و زمان قبل از تولدشان دارد . براستی چه تعداد از زنان در ایران در دوران بارداری شرایط روانی و جسمی مناسب و استانداردی برایشان مهیاست ؟ بی شک در شرایط بشدت نابرابر و فلاکتبار معیشتی امروز ایران و انواع و اقسام  سرکوبها واسترسهایی که بر مردم غالب شده سهم زیادی هم به زنان باردار میرسد.

کودکی که در ایران متولد میشود در دامان زنی که با فرهنگ سرمایه داری – اسلامی تربیت و پرورده شده رشد میکند . اگر این کودک از خانواده ایی کم درآمد و یا فقیر باشد وضع او بدتر خواهد بود. فرهنگی که پر از تبعض و زن ستیزی ، پر از خرافه و تحجر ، پر از فقر و نابرابری و… است رشد میکند. نه مادر و نه کل خانواده چیز دیگری جز آنچه سیستم تربیتی بورژوا- اسلامی به آنان خورانده، نمی شناسند که به کودک خود یاد دهند .

 نقش اصلی توانمند سازی کودکان را برای توسعه ی کشور آموزش و پرورش به عهده دارد .سازمانی بیچاره و مستأصل که می خواهد هر چه بیشتر بار مسئولیت کودکان را از هر نظر چه مادی ، چه تربیتی و چه علمی به دوش خانواده و معلم بیندازد. روزی هزار بار باید برای وضعیت اسفناک و فروپاشیده ی تعلیم و تربیت در ایران گریست. سران نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی هنوز بعد از چهل سال و دیدن نابسامانی و آشفتگی آموزش و پرورش، معلمین فقیر و ناراضی و تحصیلکرده های ناتوان و بیکار، بفکر چاره ایی برای این سازمان نیستند. و یا بهتر بگوییم نمیخواهند بفکر چاره ایی باشند . مستولی بودن اقتصاد رانتی ، وزیر و مشاور و مسئولین بی لیاقت و بی تفاوت نسبت به آینده ی کودکان جامعه، تأثیر مخربش را بر آموزش و پرورش نیز گذاشته است . در اولویت نبودن بودجه آموزش و پرورش و بها ندادن به معیشت متولیان امر تعلیم و تربیت و حقوقهای چند مرتبه زیر خط فقر معلمین در به انحطاط کشاندن جامعه نقشی اساسی دارند. اکثر معلمین دو شغله و چند شغله هستند. تلاش برای تأمین مخارج زندگی انگیزه ی اغلب معلمین را برای تدریس دلسوزانه و وظیفه شناسی کم کرده و دغدغه های زندگی و ناآرامی واسترس موجب پایین آمدن بازدهی کارشان میشود .آموزگاری که خود نیازمند است نمیتواند نیاز دانش آموزان را آنطور که بایسته است برآورد.

در مسیر توسعه رشد همه جانبه و صحیح کودک که متضمن جامعه ایی بالنده است، نیازمند بستری مناسب با برنامه ریزی علمی و دقیق است. نیازمند توجهی ویژه که بتوان مسیر توسعه یابندگی را هموار کرد . آیا در ایران بستر مناسب برای رشد کودکان فراهم است ؟ در سیستم کنونی و موقعیت حال حاضرِ مسلط بر ایران کودکان جدا از این که متعلق به چه طبقه ایی باشند به نوعی نرم و نهفته  مورد استثمار هستند . یادگیری مهارتهای اجتماعی و آگاهی های جنسی جایی در سیستم آموزشی ما ندارد که نتایج فاجعه بار آن را روزانه در گوشه و کنار کشور مشاهده میکنیم . خبرهای تجاوز به کودکان و پایین آمدن میانگین سنی کودکان آلوده به مواد مخدر از این دست میباشند.

مشکلات فراوانی در سیستم آموزش و پرورش ایران است وهریک به نوبه ی خود در خور توجه بسیارند که در این مقال نمی گنجد. فقط همین که دوره هایی که برای دانایی بیشتر و به روز رسانی علم  در راستای آموختن بهتر به محصلین برای معلمین برگذار میشد حذف شده و حتا با پول خودشان محدودیتهایی برای معلمین ایجاد کرده اند .آیا این عمل مسئولی نظام حاکم تیشه به ریشه جامعه زدن نیست ؟ به جای اینکه از بودجه ی نظامی و تسلیحاتی و جنگ افروزی خود بکاهند روز به روز از بودجه های بنیادی ترین رکن اجتماع میکاهند. در طرح ریاضتی اقتصاد برای کم کردن تأثیرات تحریم اقتصادی بودجه ی پروژهای مذهبی را افزایش میدهند ولی بودجه ی آموزش و پرورش را به پایین ترین حد ممکن کاهش میدهند تا جایی که مدارس حتا برای پرداخت پول آب و برق نیز در مذیقه اند چه برسد به تهیه ی امکانات علمی و آزمایشگاهی. گاهی مدیران مدارس از کمکهای اولیاء دانش آموزان امور را رِتق و فِتق میکنند و گاهی هم مجبورند برای تأمین  مخارج مدرسه شهریه تعین کنند و اینکارهم ممنوع است. آیا راه دیگری هم جز این دارند ؟ و این کار سالهاست همچنان تکرار میشود و چاره ایی برای آن اندیشیده نشده.

مدارس غیر انتفاعی، مدارس خاص و مؤسسات آموزشی که برای پر کردن جیبهای خاص بوجود آمده اند خیانتی آشکار به امر آموزش عمومی و رایگان، و نشان از عمق فاصله میان طبقات است. مدارس غیر انتفاعی با شهریه ی صد و پنجاه میلیون تومانی برای از ما بهتران و آقازاده ها و بهترین امکانات آموزشی با وجود مدارس ویرانه و کَپَری در مناطق محروم نگه داشته شده ی کشور و وجود کودکانی که از هیچگونه امکانات آموزشی بهره ندارند، چشم را می آزارد و دل را می خراشد . کودکی که از فقر و تبعیض در رنج رشد نیافتگی گرفتار است چگونه میتواند در آینده جامعه ی خود را رشد دهد ؟ و آیا کودکان آقازاده ها با آن همه رفاه و امکانات موجبات رشد و توسعه ی کشور را فراهم آورده اند یا مانند اسلافشان فقط بفکر غارتند؟

همه ی کشورها بر اساس نوع تفکر و اهدافِ سیاسی و اقتصادی خود مقاصد تربیتی شان را ارائه و خود را تعریف میکنند و همین موجب گوناگونی اهداف تربیتی می باشد . هدف، انسانها را برای دستیابی به آمال و آرزوها به تلاش وامی دارد . رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی در طول این چهل سال تغییر و تحول معنا داری در رویکردها، ساختار و برنامه ریزیهای آموزش و پرورش صورت نداده و همچنان با نگاه بشدت مذهبی و غیر علمی روند پویایی آن را راکد کرده است . این در حالیست که در این چهل سال اخیر تمام کشورهای در حال توسعه ی دنیا بویژه آسیای جنوب شرقی با تحول و پیشرفت دادن سیستم آموزشی ، به قطبهای بزرگ توسعه یافته تبدیل شده اند.

ترک تحصیل کودکان، مهاجرت نخبگان، افت تحصیلی دانش آموزان، کمتر و کمتر شدن مدال آوران المپیادهای علمی، فقر گسترده ی معلمین شاغل و بازنشسته و…نمایانگر گرفتاری و تنگنا در زیر بناست و این سیستم پاسخگوی نیازهای پیچیده ی کودکان قرن بیست و یکم نیست. مسلماً خروج از این بحران که دامنگیر آموزش و پرورش شده با گشتن لا به لای احکام و احادیثی که بتوان به کمک آن علم ریاضی  را اسلامی کرد، نیست. این بحرانها با اصلاح و ترمیم هم درست نخواهد شد. فائق آمدن بر آن مستلزم تحولی ریشه ای و بنیادیست. این همه بحرانها و ناتوانی در حل مشکلات ریشه در اقتصاد بیمار دارد .تا سرمایه داری جمهوری اسلامی باشد کودکان ما آنگونه که شایسته و بایسته است تعلیم نخواهند دید و رشد نخواهند کرد و جامعه ی ما تشنه ی برابری و بالندگیست، تشنه ی سوسیالیسم.