آی بی بی مریم کجایی با اَسب و تفنگت وقطار پُر فشنگت

” آی بی بی مریم کجایی با اَسب و تفنگت وقطار پُر فشنگت ” (***)

 

در رقص شعله های آتش تفنگت هنوز برق در قنداق چشمک میزند. شیر زنِ اسب سوار، کوها برایت آغوش گشوده اند. آی مدافع حقوق زنان در کارزار سیاست؛ آی مدافع حقوق زحمتکشان و پا برهنه گان سرزمینت در میدان جنگ؛ کجایی سردار، یله کن.

استبداد و استثمار هنوز پا بر جا و خونین است. شکوفه های  بهاری بادام قبل از سپید شدن پلاسیده و فرو می ریزند. بهار خزان شده؛ بلبل بی ذوق شده است و دخترانت بالغ نشده پیر گشته اند.

آی، سردارِ سنگر گرفته در بامهای بهارستان، هنوز هم صدای غرش تفنگت طنین انداز زندگی است.

بی بی جانِ مریم! تکیه گاه سردار اسعد بختیاری؛ کجایی؟ شیخکانِ تباهی و نکبت هم تبارانت را به خاک و خون کشیده است. این منادیان جهل و جنون، این غاریان قرآن تشنه به خون، ایذه و قهدریجان و بختیاری و تمام سرزمینت ایران را به رگبار بسته اند.

 باشیهۀ اسب سپیدت و دستار گُل بندی ات، با تفنگ پُر فشنگ بر فراز دستت، با قطار بسته به شانه هایت، از کوهای بختیاری و لُر نشین هی هی کنان، بخوان و به تاخت بیا که خواهرانت توسط شیخکان و والی و جانشین خدا، به فروش می رسند، سنگسار می شوند، شکنجه و تجاوز می کنند، در کوی و برزن شلاق می زنند و گیسوان عاشقان را می گیرند و بر خاک می کشند؛ اما همچنان خونین بی بی جانشان را صدا می کنند.

بی بی مریم! مادرم به فدایت؛ کجایی؟ اکنون گرامی داشت و سرِ تعظیم فرو آوردن به جاودانه ققنوسهای کشتار دهۀ شصت، علی اللخصوص کشتار دسته جمعی تابستان سال شصت و هفت می باشد که گویی اژده هایی هولناک درون ایران را بلعیده بود و بیش از سی هزار از رشید ترین و شجاع ترین دلاوران آزادی ستان و برابری طلب را در دادگاهای دو سه دقیقه ای سر بدار کردند و ایران را برای همیشه در سوگ نشاندند. از کجا بگویم بی بی؛ مجاهد و فدایی و دیگر آزادیخوان در دهۀ شصت تاریخ را دگر گونه ورق زدند و در برابر دژخیم ترین و جنایتکارترین حکومت تاریخ  به سرکردگیِ خمینی پلید در برابر سفیر گلوله ها و پیچ و تاب خوردن تناب دار؛ قد کشیدند و آنگاه با غرور آفتاب و باد و باران را بغل گیر شدند، اینان شیر زنان وپلنگ مردانِ دشت و کوه و فرزندان رنج و کار بودند که برای آوردن سوغاتی آزادی و آبادی سرزمینشان ایران زمین عزم همیشگی سفر کرده بودند، سفرتان به خیر باشد که با آتش رقصیدید؛ با کوه ایستادگی کردید و با امواج خروشیدید و درس مقاومت و پایداری را به نسلهای بعدی خود دادید.

این شمایان بودید که در میدان رقص، تاج فخروپیروزی بر سر گذاشتید.

خمینی جلاد کمیتۀ عفو(کمیتۀ اعدام) درست کرد که به خیال واهی خود شر این غائله را برای همیشه بکند ولی شتر بود و در خواب پنبه دانه می دید. این احمق دجالِ خرفت، که به اندازۀ مرغی هم مغز نداشت ؛ نمی دانست که این درخت آزادی سر در ریشۀ خاک کهن ایران زمین دارد و کانون های شورشی از آن جوانه می زنند……………..

قصۀ ما خلاصی ندارد، بی بی مریمِ جنگجو بیا، سردار سپه باش و فرمان حملۀ نهایی را با سرنا و دُهل صادر کن.

بی بی ؛ جانم به فدایت، شاخ خشک درخت سر در ماه کرده و بی طاقت شده است، دیگر ماه در برکۀ آب نمی خندد و خود را در تاریکی شب پنهان کرده است. جوانان میهن تمام بغض های غمگین را در بغل کرده اند و ستاره ها در دامن اشباه پناهنده شده اند.

بی مریم جان، مادرم دیگر پونه های وحشی کنار جویبار خانۀ روستایی مان را نوازش نمی کند، جاهلیت تمام تلاشش را کرده تا چهرۀ آگاهی را غبار آلود کند.

بی مریم جان؛ از کجا برایت بگویم، هرکول های امید برای لقمه ای نان فعلگی می کنند، اهریمن مازاروتی ویراژ می دهد، زورق عشق به باتلاق دین افتاده است، دیگرمجنون گیسوان پریشانِ لیلی را نمی بیند و در چادری سیاه پنهانش کرده اند و ازاین  بابت شورشی می شوند و در میدان انقلاب شیرین ها بدون داشتن فرهادی هم کوه و هم چادر می کنند و برآسمان پرتاب می دهند.

بی بی جانِ مریم؛ دیگر فرهاد به جای کندن کوهِ عشق به کندن قبر پناه میبرد که از بی خانمانی نجات پیدا کند تا از سرما نمیرد و زانوان را به بغل کرده و می نالد و عشق شیرین را فقط در خیالِ خود می گنجاند.

آی بی بی به قربان گُلبندی سرت شوم، بختیاری و سرزمینت ایران دوباره منتظر هی هی و شیهۀ اسب سفیدت می باشد که از یالِ کوه با کاکُل های افشانت از کنار گُلبندی سرت نمایان است.

آی مادر علی مردان خان؛ هزاران بارِ دیگر آبستن شو و هزاران قشون از علی مردان خانها را به بختیاری رهسپار کن.

بی مریم؛ زیباییِ جنگیدنت حیرت زا ست و رزمِ زنانه ات چه پا برجاست.

و اما جانم برایت بگوید بی بی مریم؛ برایت سوغات دارم. آن هم چه سوغاتی …..

می دانم چون آهوی رمیده ای دردلِ جنگل برای فرزندانت دلهره داری و بی قراری می کنی و به فکر سرزمین کهن و سوخته ات ایران هستی ولی اصلان نگران نباش، بی بی مریمی دیگر، با هزاران اشرف و کانونهای شورشی  از کوه و درو دشت سرازیر و در راه است و اهداف بلند و انسانی ات را با خشاب همیشه پُر فشنگ بر قطارِ کمرت و کوله باری از آرزوهایت و تفنگِ برنویت را به امانت نگه می دارد و رویاهای زیبایت را خرامان از راه می رساند. به اتفاق تمام کارگران و زحمتکشان و ستمدیدگان به استقبالِ بهاران  آزادی خواهد رفت تا در کنار کوه و دشت و آبشار و چشمه های زیبا و گُل پونه های معطربا پرنده گانِ خوش الحانش  به چشن و سرور آزادی پرداخته ؛ و بر کاکُل قشنگِ ایران زمین، پرچمِ رویاهای زیبایت به احتزاز در آورد و فرمان آزادی و آبادی را صادر کند.

هوشنگ اسدیان(پگاه)

تیرماه ۱۳۹۷

(***)  بی بی مریم بختیاری خواهر سردار اسعد بختیاری، [مادر علیمردان خان بختیاری و همسر علیقلی خان چهارلنگ] از زنان مبارز عصر مشروطیت است که در سال ۱۲۵۱ هـ.ش در سرزمین بختیاری بدنیا آمد.  وی  که در بختیاری به «بی مریم» و سردار مریم معروف بود به مثابه زندگی ایلیاتی در فنون تیراندازی و سوارکاری ماهر بود و چون همسر و جانشین خان بود عده ای سوار در اختیار داشت و در مواقع ضروری به یاری مشروطه‌خواهان می پرداخت.او از زنان تحصیلکرده و روشنفکر عصر خود بود که به طرفداری از آزادیخواهان برخاست و در این راه از هیچ چیز دریغ نورزید.سردار بی بی مریم بختیاری، یکی از مشوقین اصلی سردار اسعد بختیاری جهت فتح تهران محسوب می‌شد. وی طی نامه‌ها و تلگراف‌های مختلف بین سران ایل و سخنرانی‌های مهیج و گیرا، افراد ایل را جهت مبارزه با استبداد صغیر (استبداد محمدعلی شاهی) آماده می‌کرد و به عنوان یکی از شخصیت‌های ضداستعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بوده است. سردار مریم بختیاری قبل از فتح تهران مخفیانه با عده‌ای سوار وارد تهران شده و در خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد و به مجرد حمله‌ای سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود سنگربندی نمود و با عده ای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاق‌ها مشغول جنگ شد. سردار مریم بختیاری در هنگامه جنگ جهانی اول سلاح بر دوش به همراه بختیاری ها با انگلیسی ها نبرد می کند و در سخت ترین شرایط به آزادی خواهان مشهور ایران زمین در خانه خود در سرزمین بختیاری پناه می دهد. قدرت سردار مریم در منطقه به حدی بود که روس‌ها به هنگام فتح اصفهان خصمانه به منزل او تاختند و اثاثیه او را به یغما بردند وکلیه اموال و املاک او را دراصفهان مصادره کرد.. رشادت و دلاوری این زن بختیاری به حدی بود که آوازه شهرت و آزادگیش در سرتاسر میهن پیچید و منزل او مأمن و پناهگاه بسیاری از آزادیخواهان عصر مشروطه شد. همچنین برخی رجال سیاسی و آزادی خواهان دیگر همچون علامه دهخدا، ملک الشعرا بهار، وحید دستگردی و… که در خلال جنگ جهانی اول مورد تعقیب نیروهای متفقین بویژه انگلیسی ها بودند به خانه بی بی مریم پناه آوردند.  پروفسور گارثویت می نویسد: «این پیرزن برجسته روحی سرکش و فکری مستقل داشت و در تعیین سیاست بختیاری به ویژه در جنگ جهانی اول نقش مهمی ایفا کرد.» جریان مبارزات سردار مریم بختیاری با انگلیس‌ها در طی قرارداد ۱۹۱۹ و کودتای ۱۲۹۹ همچنان ادامه یافت در این هنگام  دکتر محمد مصدق حاکم فارس در زمان کودتای ۱۲۹۹ پس از مخالفت و عزل از اصفهان راهی بختیاری شد و مدتها مهمان سردار مریم بود. دکتر مصدق تا پایان عمر همواره از این بزرگواری و شجاعت بی بی مریم بختیاری به نیکی یاد می کرد.

  • (۱) سرانجام سردار مریم بختیاری سه سال پس از تیرباران فرزندش برومندش علیمردان خان بختیاری به دستور رضاشاه، در سال ۱۳۱۶ هـ.ش در اصفهان زندگی را بدرود گفت و در تخت پولاد به خاک سپرده شد