بازخوانی یک کتاب؛ بیماری کودکی«چپ»

بازخوانی یک کتاب؛ بیماری کودکی«چپ»

۱-«رادیکالیسم چپ» بیماری کودکی در کمونیسم را لنین در نقد چپ‎های آلمانی نوشته است. . ومراد از چپ دگماتیسم چپ است .

۲-لنین می‎گوید: برخی از ویژگی ‏ها و مشخصات انقلاب روسیه جنبه بین ‏المللی دارد که دیگر احزاب می‏ توانند از آن سود جویند.

۳-در بررسی علل پیروزی انقلاب لنین به دو ویژگی حزب بلشویک اشاره می‏ کند:

ـ مرکزیتی بی‏ چون و چرا

ـ انضباطی آهنین

و دلیل این انضباط را دو عامل می ‏داند:

  • آگاهی، وفاداری و پایداری پیشاهنک
  • صحت رهبری

پیشاهنگی که در حد وسیعی با طبقه، توده‏ ها و زحمتکشان تماس دارد. و رهبری که توده ‏ها در تجربیات خود به صحت تاکتیک ‏ها و استراتژی آن ایمان آورده ‏اند.

۴—لنین می گوید:حزب باید چند چیز را بیاموزد:

 -همچنان‏ که شیوه های تعرض را می آموزد،

  • باید شیوه عقب ‏نشینی را یاد بگیرد.عقب نشینی باید

                                                        منظم

                                                       با حداقل زمان

                                                       باکمتریت تلفات(دستگیری،انشعاب،و انفعال)صورت بگیرد

  • و باید یاد بگیرد که چگونه با تغییر شرایط مبارزه علنی رابه مبارزه مخفی تبدیل کند.
  • و باید یاد بگیرد چگونه در حاکمیت های ارتجاعی در پارلمان ‏ها، در اتحادیه‏ ها و سندیکاها فعالیت کند.

—و باید بیاموزدچگونه بااپورتونیسم راست و انقلابیگری خرده‏ بورژوازی (آنارشیسم) که  هر دو از دشمنان طبقه کارگرند مبارزه ‏ای جدی داشته باشد.

«چپ »های آلمانی چه می گفتند:

۱-تبدیل حزب رهبران به حزب توده ها

۲-تحریم پارلمانتاریسم بورژایی

۳-بیرون آمدن از سندیکا های زردو ارتجاعی

۴-عدم مصالحه و سازش با جریانات بورژایی

طرح یک پرسش:

دیکتاتوری حزب یا طبقه

دیکتاتوری رهبران یا دیکتاتوری توده ها

نخست ببینیم کمونیست های آلمانی چه می گفتند که لنین آن را نوعی بیماری کودکی چپ می دید و بعد خم شوییم روی پاسخ لنین و بعد پژوهش کنیم و ببینیم چه چیزی در این رابطه دیده نشده است .

۱-دوران گذار از سرمایه دای به سوسیالیسم دوران دیکتاتوری پرولتاریاست .

پرسش:این دیکتاتوری دیکتاتوری کیست:طبقه یا حزب

پاسخ:این دیکتاتوری، دیکتاتوری طبقه است

-دو حزب در برابر هم صف کشیده اند:حزب رهبران که خواهان مصالحه با احزاب بورژایی و شرکت در پارلمان و سندیکا ها های زرد است

دیگر حزب توده ها که خواهان رد اسلوب های پارلمانی و سازش های اپورتونیستی است .آن جا دیکتاتوری رهبران . اینجا دیکتاتوری توده هاست.

خب ببینیم پاسخ لنین چیست

توده ها به طبقات تقسیم می شوند،طبقات رااحزاب سیاسی رهبری می کنند.و احزاب را رهبران حزبی. پس وقتی گفته می شود؛دیکتاتوری طبقه یا حزب ؛توده ها و رهبران در واقع حرفی بی معنا زده می شود .

حزب از طریق اتحادیه هاکه غیرحزبی اندودر ارگان های رهبری آن کمونیست  ها هم عضویت دارند با طبقه و توده ارتباط برقرار می کنند و دیکتاتوری طبقه این گونه تحقق می یابد :

توده ـــــــــطبقه ـــــــــــحزب ـــــــــــرهبران

این ها در ادامه هم اند نه مقابل هم .علت سر در گمی این افرادبهم خوردن وضعیت جامعه و تغییر فاز مبارزه علنی به مبارزه مخفی است.

اینان مسئله اشرافیت کارگری را تسری می دهند به تمامی رهبران که این گونه نیست .

یک نکته مهم

لنین در سال ۱۹۲۰ این مقاله را نوشت و در سال۱۹۲۴ در گذشت چیزی نگذشت که استالین مهار حزب را در دست گرفت. نخست دیکتاتوری طبقه تبدیل شد به دیکتاتوری حزب . و مدتی بعد دیکتاتوری حزب تبدیل شدبه دیکتاتوری رهبران حزبی و کمی بعد دیکتاتوری رهبران حزبی تبدیل شد به دیکتاتوری رهبر حزب.

پرسشی که مطرح می شوداین است که چپ های آلمانی چه نکته ای را دیده بودند که این امر در نزد لنین مغفول می ماند .

نفی یا ضرورت حزب

چپ های آلمانی به جای حزب سازمانی جدید از عناصر انقلابی اتحادیه ‏های کارگری را پیشنهاد می‏ کنند. چرا؟

بخاطر آن که سمت و سوی  حزب را بطرف سازش با بورژازی می بینندو در جوهره حزب یک نوع دیکتاتوری را درحال نشو نما می بینند

نگاه کنیم به پاسخ لنین :

«نفی حزبیت تحت عنوان نفی دیکتاتوری پیشوایان و شعار دیکتاتوری توده در مقابل دیکتاتوری حزب و پیشوا به معنای خلع سلاح کردن پرولتاریا در مقابل بورژوازی است.

 در مورد نفی حزب و نفی انضباط حزبی با این استدلال که این احزاب سرشت بورژایی دارند. خلع سلاح پرولتاریا بسود بورژازی است.

در دوران گذار از سرمایه‏ داری به سوسیالیسم غلبه بر عادت میلیون‏ ها خرده ‏مالک و خرده‎ بورژوا و غلبه بر سرمایه خرد بدون یک حزب منضبط و متشکل غیرممکن است.

-سئوال :ایا چپ ها مجازند در سندیکا های زرد فعالیت کنند:

پاسخ چپ های آلمانی:نه مجاز نیستند.

اماببینیم پاسخ لنین چیست:تکامل پرولتاریا از طریق سندیکا و همکاری آن با حزب طبقه کارگر انجام می گیرد .وظیفه حزب تربیت و رهبری سندیکا هاست .اما از یاد نباید برد که سندیکا بعنوان مکتب کمونیسم و تدارک و پرورش پرولتاریا برای تحقق دیکتاتوری پرولتاریاست و نیز وسیله ای ضرور برای انتقال تدریجی اداره کلیه امور اقتصادی کشور به دست طبقه کارگر است .

برخی صفات ارتجاعی سندیکا ها در دوران دیکتاتوری پرولتاریا بلا اشکال است .وظیفه  پیشاهنگ آموزش و تربیت عقب مانده ترین قشر های طبقه کار گر است

سندیکا هااغلب  تحت نفوذ اشرافیت کارگری است اما این دلیل نرفتن ما به سندیکا ها و یاخروج ما از سندیکا ها نیست.باید بدرون سندیکا ها رفت و اشرافیت کارگری را افشا کرد . باید با مبارزه ای بی امان سندیکا ها را از دست آن ها خارج کرد .نرفتن به سندیکا ها رها کردن توده های عقب مانده پرولتاریا در دست اشرافیت کارگری است

هر جا که توده است باید در آن جا حضور داشت و به تربیت و آموزش پرداخت.

شرط ورود به سندیکا و اتحادیه بر خلاف انچه چپ های آلمانی می گویند پذیرش دیکتاتوری پرولتاریا نیست.

باید بهر وسیله ای وارد سندیکا شد .اگر لازم باشدبا حیله و مکر و مسکوت گذاشتن وکتمان حقیقت و شگر دهای غیرقانونی در برابر سد هایی که بورژازی می گذارد.

ما باید در دوران حاکمیت ارتجاع با تلفیق کار علنی و مخفی از تمامی امکانات از جمله شرکت در پارلمان‎های ارتجاعی و اتحادیه ‏ها و سندیکاها و سازمان ‏ها سود بجوییم.

پرسش:آیا باید در پارلمان های بورژایی شرکت کرد ؟

کمونیست‏ های چپ آلمان شرکت در پارلمان و مبارزات پارلمانی را کهنه شده و رد می‎کردند.

اما لنین بر این باور بود که آنچه از نظر تاریخی رد شده است به معنای رد شدن در سیاست عملی نیست. نفی تاریخی پارلمانتاریسم بورژوازیی ربطی به شرکت در پارلمان بورژوازی ندارد. شرکت در انتخابات پارلمانی و مبارزه از پشت تیریبون پارلمان برای حزب و تربیت قشرهای عقب‎مانده پرولتاریا و بیداری و تنوین افکار توده روستایی یک وظیقه حتمی است. تا زمانی‏ که پرولتاریا قدرت برچیدن بساط پارلمان بورژوایی را ندارد. بدان جهت که در آن‎جا هنوز کارگر حضور دارد باید در پارلمان شرکت کنند.

تحریم انتخابات هنگامی صحیح است که موقعیت انقلابی در جامعه حاکم است. و کارگران و دهقانان هیچ‎گونه حمایتی از پارلمان نمی‏ کنند.

 اما چپ های آلمانی می گفتندباز گشت به مبارزه منسوخ شده پارلمانی مردود است .

ببینیم پاسخ لنین چیست:

-وقتی در آلمان انقلابی صورت نگرفته لفظ بازگشت بی معناست.

-منسوخ شدن به لحاظ تاریخی با منسوخ شدن به لحاظ عملی یکی نیست.زمان زیادی بین این دو فاصله هست. پارلمانتاریسم از نظر سیاسی تا مدت های طولانی کار برد و کار آیی دارد.میلیون ها کارگر از پارلمانتارسیم هواداری می کنند.

تا زمانی که ما توانایی برچیدن پارلمان و نهاد های بورژایی را نداریم برای تربیت توده و طبقه باید در آن ها حضور داشته باشیم .

حضور در پارلمان کار بر چیدن پارلمان را مشکل تر نمی کند سهل تر می کند .تجارب نشان می دهد هنگام موقعیت انقلابی فعالیت توده ها در بیرو ن از پارلمان و حزب در درون پارلمان اثرات شگرفی دارد.

تنها راه فروپاشی سازمان های ارتجاعی از درون آن هاست .

تحریم چه زمانی مجاز است.؟

اگر بلشویک‏ها در سال ۱۹۰۵ شرکت در انتخابات مجلس را تحریم کردند بدین خاطر بود که موقعیت انقلابی حاکم بود. اعتصابات توده ‏ای به سیاسی و سیاسی به اعتصاب انقلابی و قیام منجر شد وگرنه تحریم به‎طور کلی مطرح نبود.

یک نکته

لنین در مورد شرکت کردن یا نکردن در انتخابات پارلمان های بورژوایی مرز های خودر ا با دگماتیسم چپ روشن می کند . اما بما نمی گوید ؛در حکومت هایی که انتخابات بورژایی بیشتر به نمایش های انتخاباتی شبیه است .و دموکراسی های بورژایی تقلیل پیدا می کند به انتخاباتی نمایشی و در این انتخابات نمایشی هم چپ جایی برای شرکت ندارد.و فرصت شرکت و تبلیغ از او گرفته می شود و بالنتیجه شرکت و تحریم سالبه بانتفاع موضوع است .تکلیف چیست .

اپورتونیسم راست با میدانداری و آوردن فاکت از لنین تحریم کنندگان چنین انتخاباتی  را سکتاریسم چپ می نامد .اما روشن نمی کنند که کسی که به عروسی دعوت نشده است رقصیدن و نرقصیدن او چه معنایی دارد .

برای اپورتونیسم راست صرف شرکت و حضور در آن نمایش کافی است و کار ی هم ندارد که در این بازی به سیاهی لشکر یک جناح تبدیل می شود .

آیا سازش مجاز است یا نه

چه زمانی و چگونه مصالحه ای مجاز است؟

چپ های آلمانی هر نوع مصالحه با جریانات بورژایی رارد می کنند

لنین می گوید:مصالحه به‏ طور کلی مردود نیست. مصالحه‏ ای با بورژوازی مردود است که منجر به اپورتونیسم و خیانت می ‏شود. باید اوضاع و شرایط مصالحه را مورد بررسی قرار داد.

مصالحه‎ای که منجر به همدستی با بورژوازی بر علیه پرولتاریا شود خیانت است.

-مصالحه می‏تواند مشروع یا خائنانه باشد. نمی‏ توان نسخه ‏ای برای همه زمان ‏ها در مورد مصالحه نوشت. مصالحه به ‏طور اعم مجاز نیست. چرا که مرز بین اپورتونیسم و رادیکالیسم از بین می ‏رود.

مهم این است که این مصالحه به منظور ارتقاء نه تنزل سطح عمومی آگاهی پرولتاریا به‏ کار رود.

 چپ های آلمانی:هیچ سازشی مجاز نیست

لنین :سازشی که شرایط عینی تحمیل می کند با سازشی که برای خوش خدمتی به بورژازی انجام می گیرد تفاوت بسیار دارد .

برای سازش نمی توان یک نسخه عمومی داد. این برعهده رهبری حزب است که تشخیص دهد این سازش از چه نوعی است.

سازش بر ۲ نوع است

-مجاز

-غیر مجاز،اپورتویستی و خائنانه

برای پیروزی بر بورژازی ما ناچاریم با متحدینی موقت،ناپیدار،متزلزل سازش های مشروطی داشته باشیم. استفاده از شکاف ها و تضاد های موقت میان دشمنان بلا اشکال است .این حکم برای پرولتاریا قبل و بعد از پیروی درست است .

دیالکتیک سازش و مبارزه اوس و اساس کار پرولتاریا ست .مهم این است که این سازش در جهت ترفیع و نه تنزل سطح عمومی آگاهی پرولتری ، در جهت تقویت روحیه انقلابی و آمادگی پرولتاریا برای پیکار و پیروزی شود.

در این سازش در قبال عناصری که به سوی طبقه می آیند بایدگذشت هایی قائل شویم و همزمان عناصری را که بسوی بورژازی می  روند بایکوت کنیم .

سازش در سپهر اپور تونیسم راست اما از جنس دیگر ی است.اپورتونیسم  راست به خروجی سازش اندیشه نمی کند.درفکر دادن و گرفتن نیست .در این اندیشه نیست تا با این مصالحه فرصت پیدا کند وضربه را در موقعیت بهتری به حریف وارد کند. مهم سازش بهر قیمت و هر بهانه ای است . مهم آن ست که او یک طرف این مصالحه باشد هر چند ممکن است حریف اورا در این مصالحه برسمیت هم نشناسد .برای او سازش همه چیز و هدف هیچ چیز معتبر است .سازش او چیزی از نا دانسته ها ی توده و طبقه کم نمی کند بر آن نادانسته ها چیز هایی افزوده می کند

پدیدهای به نام مالینفسکی

مالینفسکی عامل پلیس تزار و نماینده مجلس دوما بود. و توانسته بود به کمیته مرکزی حزب راه یابد. او از یک سو می‏ بایست انتشار یومیه نشریات علنی را تسریع کند و از سویی دیگر فعالین حزبی را به پلیس معرفی می‏ کرد. علت این‏که او نتوانست حزب را منهدم کند تلفیق کار علنی و مخفی به شکل درست آن بود.

پدیده مالینفسکی مختص یک حزب و یک زمان مشخص و یک فرد مشخص نیست . امری است عام . همه زمانی و همه مکانی است . تا زمانی که دیگر جامعه به طبقات متخاصم تقسیم نشده باشد .

اما یک پرسش که بقوت خود باقی است این است :که چگونه می شود این پدیده در یک حزب منجر به خساراتی قابل جبران می شود و در یک حزب دیگر منجر به فروپاشی آن حزب می شود .

لنین می گوید :تلفیق کار علنی و مخفی . این بچه معناست .

تشکیلات یک حزب ساختمان چند اشکوبه ای نیست که با مدل لنینی در هر جایی آن را بسازی و درآن جاخوش کنی .تشکیلات برج و باروی یک حزب است که با توجه به جغرافیا و سیاست و تاریخ و فرهنگ بالا می رود و پیشاهنگان طبقه در آن موضع می گیرند.

بدون داشتن درکی دیالکتیکی از وضعیت طبقات ،تاریخ ،فرهنگ،اقتصاد و سیاست و توازن نیروهای میدانی،بدون داشتن مشت آهنین و پُر در مبارزه طبقاتی،کپی برداری از هر تشکیلاتی آب در هاون کوبیدن است . تشکیلات لنینی به معنای گرته برداری فیزیکی و شکلی از حزب نیست . روح لنینی حزب امر دیگریست .چسبیدن به کالبد حزب ورها کردن روح جاری و ساری کارگری ورزمندگی حزب لنینی قدم زدن در دنیای مردگان است .

جمعبندی کنیم

کتاب «بیماری کودکی» مرزبندی لنینیسم است بر سر سه موضوع:

۱-شرکت در اتحادیه ‏ها و سندیکاهای زرد

۲-شرکت در پارلمان ‏های بورژوایی

۳-مصالحه

این سه محور پاشنه آشیل بحث ها و درگیری ها چپ در آن دوران و دوران های بعدی بوده و خواهد بود. لنین نشان می‏ دهد سه رویکرد به این مسئله  وجود دارد:

۱-.رویکرد چپ،

۲- رویکردراست

 ۳- رویکرداصولی

رویکرد چپ که شرکت در اتحادیه ‏های کارگری زرد یا دولتی را رد می ‏کند شرکت در پارلمان را با پارلمانتاریسم یکی می ‏گیرد. و هر نوع مصالحه‎ای را خیانت به منافع پرولتاریا می ‏داند.

رویکرد راست تمامی تلاش خود را بر شرکت در اتحادیه‏ های زرد، پارلمان و مصالحه تام و تمام با حکومت های وقت می داند.

و رویکرد اصولی که بر این باور است که شرکت در اتحادیه ‏ها و پارلمان برای آگاه کردن توده و طبقه و یافتن تریبونی برای افشاگری لازم است. و مصالحه در موارد مشخص بلامانع است.

این سه رویکرد اما آبشخوری یکسان ندارند. رویکرد چپ حاکمیت را ضدانقلابی و شرایط را انقلابی می‏داند. رویکرد دوم حاکمیت را انقلابی و شرایط را در حال تثبیت به نفع حاکمیت می ‏داند و رویکرد سوم حاکمیت را دوگانه و در حال گذار می‏داند.

چندنکته مناقشه بر انگیز

۱-پیشاهنگ و نبرد قطعی

لنین برای اپورتونیسم بی عمل پناه آرامش است .قلوه کن کردن یک گزاره از یک فراز و تفسیر به رای آن برای رسیدن به مقصود . نگاه کنیم به این فراز لنین :

«تنها به نیروی پیشاهنگ نمی توان به پیروزی رسید.کشاندن پیشاهنگ یکه و تنها به میدان پیکار قطعی ،هنگامی که هنوز طبقه وتوده های انبوه به پشتیبانی مستقیم از پیشاهنگ بر نخاسته یا دست کم موضع بیطرفی نیک خواهانه در قبال آن اتخاذ نکرده اند و از پشتیبانی از دشمن دست نکشیده انداقدامی است نه تنها نابخردانه بلکه حتی تبهکارانه است»

ببینیم لنین چه می گوید:«تنها به نیروی پیشاهنگ نمی توان پیروز شد .»

کدام پیشاهنگ مدعی است او به تنهایی و به وکالت از توده و طبقه می خواهد جنگ را با پیروزی به پایان برد .

«کشاندن پیشاهنگ یکه وتنهابه میدان پیکار قطعی»هنگامی که توده و طبقه در میدان نیستند عملی نابخردانه و تبهکارانه است.از دو گزاره درست ،اپورتونیسم نتیجه ای غلط می گیرد نتیجه ای که هیچ ربطی به این صغری و کبری منطقی ندارد.

پیشاهنگ را براستی چه چیزی پیشاهنگ می کند . جز این که جلوتر از توده در میدان مبارزه است تا توده و طبقه را برای ورود و اثر گذاری در پیکار طبقاتی راهنمایی کند .اما این ورود ربطی به مبارزه قطعی برای پیروزی ندارد.مبارزه قطعی در زمان دیگر و با سپاه دیگر رقم خواهد خورد .

با این گزاره های قلوه کن شده و این مغلطه مصادره به مطلوب اپورتونیسم بار سنگین مبارزه را از دوش بر می دارد و در سایه گزاره هایی از این دست لم می دهد تاامواج انقلاب از جایی برخیزد و او که آماده چنین لحظه اهورایی است بر موج انقلاب سوار شود . اپورتونیسم پیشاهنگ موج سواری است .

۲-آماده بودن شرایط عینی انقلاب

لنین می گوید:قانون اساسی انقلاب از این قرار است:

  • «کافی نیست که توده‎های استثمارشونده به عدم امکان زندگی به شیوه سابق پی ببرند و تغییر آن‏را طلب نمایند. برای انقلاب ضروری است که
  • -استثمارگران نتوانند به شیوه سابق زندگی و حکومت کنند
  • پائینی‎ها نظام کهنه را نخواهند و بالایی‎ها نتوانند به شیوه سابق ادامه دهند.
  • تمام آن نیروهای طبقاتی که با ما دشمن ‏اند سردرگم باشند و با هم درگیر باشند.
  • تمام عناصر متزلزل و خرده ‏بورژوا در برابر خلق رسوا شده باشند.
  • در بین پرولتاریا شعور انقلابی در اوج باشد

  • موقعیت انقلابی و شرایط انقلابی

 بیژن جزنی در یادداشت‏ هایش در زندان در نقدی که به هم استراتژی و هم تاکتیک احمدزاده نوشت. (نه به شکل صریح) آماده بودن شرایط عینی انقلاب را از سوی مسعودچپ‎ روی به حساب آورد. و در سال ۱۳۵۷حرمتی‏ پور و اشرف دهقانی دو عضو شورای‏عالی سازمان در خارج از کشور طی جزوه «شرایط عینی انقلاب» ضمن رد نقد جزنی به مسعود نوشتند« رفیق جزنی شرایط عینی انقلاب را با وضعیت انقلابی یکی می گیرد.که نظر مسعود این گونه نیست .مسعود بین شرایط عینی انقلاب با موقعیت انقلابی فرق می گذارد . در شرایط عینی ما شعار سرنگونی می‏ دهیم اما در موقعیت انقلابی از توده و طبقه می‏ خواهیم تا حاکمیت را سرنگون کنند.

مسعود درکتاب هم استراتژ ی و هم تاکتیک  شرایط عینی انقلاب را آماده می بینداما آن را به معنای آماده بودن توده و طبقه برای سرنگونی نمی داند و بر این باور است که با کار پیشاهنگ ما به مرحله قیام و سرنگونی هم می رسیم