درد بی درمان ملت برق و آب و نان شب شد‎

درد بی درمان ملت برق و آب و نان شب شد‎


در تمامِ شهر این دین باوران باران نیامد

خشک شد دریاچه ها و رودها باران نیامد

هیچکس در باور کشور که بذر دل نکاشت

خوشه های خشم پرشد باز هم باران نیامد

درد بی درمان ملت برق و آب و نان شب شد

از میان فقر و افیون گوهر سامان نیامد

مافیای دزد و غارت دست در دستان دولت

از سر شلاق خونین جوانان جز تن ویران نیامد

منع شد رقصیدن و شادی میان شهر غمها

دین اسلامی کزو جز نکبت شیخان نیامد

بی وفائی ناجوانمردی حدیث ماندگارم شد

بوسه بر جام لبم بگذاشت اما آن نیامد

انقلابی پیش رو آمد کزان آتش گرفت

جان اخگر سوخت در تب لیک آن باران نیامد

نوید اخگر

۱۳ ماه جولای سال ۲۰۱۸ میلادی سوئد استکهلم