عبدالله مهتدی با یک نوستالژی سیاسی- تاریخی نخ نما

عبدالله مهتدی با یک نوستالژی سیاسیتاریخی نخ نما

همانطور که شاهد هستیم بعد از نشست مشترک سازمان کردستان حزب کمونیست ایران کومه له با کمیته ی کردستان حزب کمونیست کارگری- حکمتیست در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۹۷ در اردوگاه زرگویز، بر سر ضرورت ارتباط و همکارى احزاب چپ و کمونیست در مبارزه علیه جمهورى اسلامى و در دفاع از مبارزات کارگران و دیگر نیروهای رادیکال و پیشرو جامعه، بحث هایی پیرامون آن در سایت ها انتشار یافت و فضای مجازی را هم در برگرفت. مواضع و تبیین های غیر مستندی در خصوص این اقدام مطرح شده است، که اگر مخاطب به تاریخ مراجعه نکند و روند رویداهای اتفاق افتاده را دنبال نکند امکان اینکه این نوع نقطه نظرات واقعی تلقی شود، زیاد دور از انتظار نیست. به عنوان نگارنده ی این مطلب تلاش میکنم روی چند مورد از این تبیین ها تمرکزی کوتاه کرده و نشان بدهم که تصویر سازی های شیطانی از یک تاریخ مشترک، نه تنها انتزاعی و دور از واقعیت های قابل استناد است بلکه خاک پاشیدن در چشم هزاران انسانی است که کماکان خودشان در این روند تاریخی شاهدان زنده ای این تحولات چندین ساله بوده و هستند. در یکی از نشریات کُردی به نام لڤین شماره ی ۳۷۵*، با عبدالله مهتدی مصاحبه ای به زبان کُردی در رابطه با احزاب کردستان ایران و روابط و مناسبات این احزاب در خصوص همکاری آنها صورت گرفته است. من تلاش دارم بیشتر به این موضوع و این مصاحبه بپردازم. همچنان می خواهم جوابی کوتاه بدهم به مطلبی هشت قسمتی از مجید حسینی تحت عنوان: سرنگونی مردم، ٬٬اتحاد عمل و همکار٬٬ های احزاب چپ و کمونیست**، که در سایت آزادی بیان در انتقاد به نشست مشترک احزابی که در بالا به آن اشاره شده است انتشار یافته است. هر چند نوشته ی مجید برای من شخصن یک موضوع کاملن حاشیه ای است اما جواب دادن به این مطلب صرفن به این دلیل است که نشان بدهم این نوع موضع گیری ها در قبال نشست مشترک اشاره شده در  بالا، در واقع از دو نگاه برآمده ولی از یک سنت و فرهنگ تغذیه میکند، به معنای دیگر  نوستالژی نخ نمای بی اساسی است که نه تنها دستاوردی نداشته بلکه کاملن تخریبی عمل کرده است.

نگاه اول

همچنان که شاهد هستیم عبدالله مهتدی مصاحبه ای به زبان کُردی در رابطه با احزاب کردستان ایران و روابط و  مناسبات این احزاب از یک زاویه انتقادی در مورد نشست مشترک سازمان کردستان حزب کمونیست ایران -کومه له با کمیته ی کردستان حزب کمونیست کارگری- حکمتیست، با یک اسلوب نخ نما و زهرآگین به یک نوستالژی شکست خورده در طرح و برنامه های خود پناه برده است. با تکرار تبیین های بی پایه و اساس، آگاهانه و عامدانه دست به افترا میزند و تاریخ واقعی شخصیت های سیاسی -اجتماعی تاثیر گذار در جنبش کمونیستی ایران در راستای مارکسیسم انقلابی را خیانت کار معرفی می نماید. در ادامه نگرانی خود را به اینکه چرا کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران نمی خواهد همکاری مشترک در اتحاد عمل پایدار با حزب متبوعش را داشته باشد به روشنی نشان میدهد. در همین میان نوک تیز حمله اش با بیان زیر نمایان میکند و می گوید: (مه نسوری حیکمه ت) گه ورترین خیانه ت و خرابه ی کردوه، له کاتیکدا خودی خوی و حیزبه که یشی نه بوون به هیچ٬٬ آقای مهتدی اظهار میکند: ٬٬ منصور حکمت بزرگترین خیانت و خراب کاری کرده، در حالیکه خود خودش و حزب اش هیچی نشدند. (پایان نقل قول)

 ماهیت این مصاحبه اوج استیصال سیاسی مصاحبه شونده در تحریف تاریخ، شخصیتهای سیاسی تاثیر گذار در کومه له و حزب کمونیست ایران را به نمایش گذاشته است. هر چند به باور من این شیوه از تحریف واقعیت های تاریخی توسط اشخاصی با هر جایگاه در یک روند تاریخی و در طول این چند سال کاملن نخ نما شده است، بی گمان تاریخ آنها را بر جای واقعی خودشان خواهد نشاند. وظیفه هر انسان کمونیستی است ماهیت اپورتونیستی این دست از راویان تاریخ، از آقای عبدالله مهتدی و شرکای همسویش گرفته تا کسانی که امروز در خارج از حزب ایشان، اعضای حزب کمونیست ایران و کومه له را به احزاب کمونیسم کارگری متهم می کنند و به عبدالله سیگنال های سبز می دهند را باید افشا نمود. باید به آنها خاطرنشان کرد ادبیات شما و همفکرانتان خلق الساعه و چندان نا آشنا نیست، ادبیات شما و متهم کردن دیگران به خیانت، تنها عبدالله و حزب اش را در بر نمی گیرد بلکه این شامل کسانی دیگر هم می شود که سیگنالهای سبزشان، شاخک های عبدالله را جنبانده اند و با یک ادبیات مشترک دست به افترا و تحریف تاریخ زنده ی هزاران انسان کمونیست می زنند. قطعن تمام اسناد و رویدادهای تاریخی که خود شما دورانی افتخار حضور پُر رنگ در صفوشان را داشتید خلاف ادعای پوچ شما را گواهی و طبل رسوایی این نوع نگاها را را به صدا در خواهد آورد.

  باید به عبدالله مهتدی نیز یادآوری کرد، شما در دوران انشعاب کمونیسم کارگری یکی از فعالین موثر آن جریان در آن دوره بودید. این شما بودید که با شکل گیری گرایش کمونیسم کارگری و تشکیل کانون سه نفره کمونیسم کارگری عازم کردستان شدید و با برگزاری جلسات و قدم زدن با اعضا و کادرهای کومه له برای جذب نیرو برای گرایش کمونیسم کارگری سنگ تمام را گذاشتید. یعنی با آن بخش از عملکرد کمونیسم کارگری که شما از آن به عنوان خیانت نام می برید، خودتان هم همراه بودید. تنها زمانی که تمام ظرفیت های خودت را برای جلب نیرو برای گرایش کمونیسم کارگری به کار انداختید، اما شما را به کانون کمونیسم کارگری راه ندادند، از آنها فاصله گرفتید و با انشعاب این جریان همراه نشدید. بعد از آن به مدت ده سال در صفوف کومه له و حزب کمونیست ایران فعالیت کردید و سرانجام تحت تأثیر تحولات سیاسی بیرون از حزب، به قدرت رسیدن اصلاح طلبان حکومتی در ایران و امید بستن به دمکراتیزه شدن ایران تحت پرچم دوم خردادی ها و از طرف دیگر تحت تأثیر به قدرت رسیدن احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق، به کمک یکی از این احزاب به شیوه ای کاملن نامشروع به لحاظ سیاسی و تشکیلاتی انشعاب از کومه له را سازمان دادید.  و در واقع از یک قطب چپ به قطب راست سیاسی کاملن تغییر ریل و شیفت سیاسی کردید، شما در کنار احزاب بورژوا ناسیونالیست چه از نظر فکری و چه از نظر عملی انتخاب خود را کرده اید و در این زمینه از جمله با: سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی، ایجاد یک حکومت فدرالی و نظام دمکراسی رو به جامعه با شعار فدرالیسم کارنامه ای پُر واضحی دارید. مردم آگاه و پیشرو جامعه ی کردستان در طی نزدیک به ۲۰ سال کارنامه ی سیاه پشت سر شما را  به خوبی می شناسند و میدانند که شما با کمونیست بودن، با اهداف سوسیالیزم و رادیکال بودن سر سازگاری ندارید. ازجمله بر این امر آگاهند که شما کاسبکارانه و نامشروع چه به لحاظ سیاسی و تشکیلاتی چه از نظر اخلاقی از نام کومه له استفاده میکنید. روزی برای مسعود بارزانی و روزی در مراسم سالگرد تأسیس حزب آک پارتی اردوغان فاشیست شرکت می کنید و پیام لبیک می فرستید، در راهروهای سنای آمریکا برای حل مسئله ملی در کُردستان سرگردان و با تجویز و پیشنهاد به احزاب کُردستانی جهت مراجعه به سازمان سنای آمریکا همراه با دیگر احزاب بورژوا ناسیونالیست و شناسنامه دار، در جهت حل مسئله ی کُرد پیشقراول بوده و هستید. کمونیست بودن، جنبش کارگری، انقلاب تودهای محروم و تحت ستم برای ایجاد شوراها در سیاست هایتان، میوه ی ممنوعه ی تحولات آینده ایران و کُردستان معرفی می کنید. برای مرگ منتظری تسلیت میفرستید. با یک تاریخ سازی وارونه، از رفیق فواد مصطفا سلطانی یک چهره ی صرفن ناسیونالیست و طرفدار فدرالیسم به توده های مردم القا می کنید. با احزاب پان ایرانیست فاشیست- شوینیست و لیبرال -دمکرات سلطنت طلب و مشروطه خواه که حق تعیین سرنوشت برای مردم کردستان را خط قرمز سیاست های خود میدانند، با سرود ای ایران ای مرز پُر گُهر در یک صف قرار گرفته، تا جایی که از وجود پِستانک های فریب از جمله با سردار مدحی ها وسازگارها گوی سبقت را از اصلاح طلبان خارج کشور ربوده اید. ضدیت با فراخوان کومه له برای اعتصاب عمومی ۱۶ مرداد ۱۳۸۴ در کردستان را در کارنامه خود به ثبت رسانده اید. انجام عملیات ایزائی و نقشه ی حمله به اروگاه کومه له که در اوج درماندگی به علت مخالفت اکثریت اعضای کمیته مرکزی این سازمان را با شاهدان عینی در کارنامه ی خود به دوش می کشید. با از سرگذراندن یک دگردیسی تاریخی و عملی به قطب نیروهای ناسیونالیست منطقه پیوسته اید. شعار فدرالیسم و سیاست های سوداگرانه ی شما با شمشیر کهنه ی در غلاف پوسیده تحت عنوان در زیر چتر پلاتفرمی مشترک  رنگ و لعابش را باخته است نمونه ی زنده ی این شعار در حکومت اقلیم کردستان عراق درس بزرگی برای مردم کردستان ایران است. بی گمان نیروهای پیشرو و انقلابی به احزاب و اشخاص اپورتونیست، اجازه نخواهند داد که تجربه ی کردستان عراق در ایران تکرار شود. با توجه به کارنامه ی شما در طی نزدیک به این بیست سال حتی در میان احزاب بورژوا ناسیونالیست هم قابل اعتماد نیستید. ما کمونیست ها قضاوت را به مردم آگاه و نیروهای پیشرو و رادیکال مردم کردستان خواهیم سپرد و این سوال را پیش روی همه قرار خواهیم داد و از عبدالله مهتدی میپرسیم با توجه به موارد برشمرده در بالا،  چه کسی کارنامه پر از خیانت به جنبش انقلابی مردم کردستان به همراه خود در تاریخ به ثبت رسانده است؟

باید به عبدالله مهتدی و همفکرانش که در احزاب دیگر با سیگنال های سبز و چشمک زن، شاخک های مهتدی را به فعالیت در آورده اند یادآوری کرد، مستدل ترین سند در این رابطه در استراتژی حزب کمونیست ایران، مصوبه کنگره یازدهم، در بخش استراتژی ما در جنبش کُردستان آمده است: «استراتژی ما در جنبش کُردستان برپایی انقلابی است که نیروی محرکه آن را مردم کارگر و زحمتکش تشکیل میدهند. از نظر ما شرایط عینی جامعه کُردستان، نابرابریها و تضادهای حاد طبقاتی، ستم و سرکوب دولت مرکزی و سلب ابتدایی ترین آزادیها و حقوق مردم، سنتهای چند دهه مقاومت و مبارزه، نفوذ جریان رادیکال و چپ در این جامعه، همه اینها زمینه های وقوع یک برآمد انقلابی را در کُردستان فراهم کرده اند. حزب کمونیست از طریق سازمان کُردستان خود (کومه له) با شرکت در تمامی لحظات این مبارزه تلاش میکند که رهبری رادیکال و سوسیالیستی این جنبش را تأمین و آن را به سمت پیروزی نهایی هدایت کند.

 سازماندهی حرکتهای اعتراضی، ایجاد تشکلهای توده ای و در رأس آنها تشکلهای کارگری، گسترش عرصه های کار علنی و قانونی، حفظ ظرفیت نیروی مسلح، منزوی کردن سیاستها و روشهای لیبرالی و ناسیونالیستی، تحکیم موقعیت کومه له در مبارزه برای رفع ستم ملی، از جمله وظایفی هستند که در دوره کنونی خطوط اصلی استراتژی ما را تشکیل میدهند»(خط تاکید از من است).

در ادامه باید تاکید کرد کومه له به دلیل اختلاف استراتژیک وارد همچین پروسه های از جمله تشکیل جبهه ی کردستانی نمی شود و این امر مهم یکی از پرنسیب های اصلی سازمان کُردستان حزب کمونیست ایران – کومه له و یکی از مواضع همیشگی این تشکیلات بوده و هست. به عنوان یک جریان کمونیست استدلال ما اینست که این نوع جبهه ها در کُردستان نشان از یک اتحاد پایدار و استراتژیک دارد. نشست مشترک برای یک اتحاد عمل پایدار برای کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران نه صرفن به دلیل دعوت نکردن از سازمان پژاک یا شرکت کردن خبات در همچین جلسات یا مرکز همکاری است، بلکه این موضوع کاملن حاشیه ای است. باید برای چندمین بار به عبدالله و همفکرانش یادآوری کرد دلیل پایه ای ما، در واقع اختلاف استراتژیک است که در اسناد و مصوبات کنگره های کومه له و حزب کمونیست ایران شفاف به آن اشاره شده است.

باید به عبدالله و همفکرانش یاد آوری کرد که نگاه و تبیین حزب کمونیست ایران و کومه له در مورد انشعاب کمونیسم کارگری در سال ۱۹۹۰ میلادی کاملن واضح و شفاف است. این انشعاب که خود شخص شما از مبلغین راستین آن بودید متمدنانه بود. اسناد سیاسی قابل استناد این انشعاب کاملن در اختیار و دسترس عموم قرار دارد. ما بر این باوریم انشعاب جریان کمونیسم کارگری، نه تنها جوابی اصولی از روی احساس مسئولیت نبود بلکه به جنبش کمونیستی ایران و جنبش رادیکال و انقلابی در کُردستان ضربه زدند اما  کمونیسم کارگری به رهبری منصور حکمت خیانت نکرد بلکه به باور ما این جریان با مرتکب شدن به یک اشتباه بزرگ سیاسی عملن توازن قوای سیاسی در ایران و هر دو بخش کُردستان ایران و عراق را به زیان جریان کمونیستی و به نفع جریان ناسیونالیستی تغییر دادند و این یک واقعیت انکار ناپذیر است. شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حال حاضر مردم محروم، زحمتکش و کارگر در کُردستان عراق در غیاب یک جریان کمونیست و رادیکال، میتوان به عنوان یک فاکت و سند معتبر و زنده به آن اشاره کرد. به عنوان نگارنده ی این مطلب بر این باورم منصور حکمت در دهه ی شصت شمسی در حزب کمونیست ایران آثار ارزنده ای را به رشته تحریر درآورد که برای کسانی که بخواهند مارکسیسم انقلابی و جنبش کمونیستی ایران از زاویه مارکسیسم -لنینیسم بشناسند، که تبلورش در تاریخ حزب کمونیست ایران و کومه له به ثبت رسیده است قابل اتکا می باشد. جا دارد به این امر مهم نیز اشاره شود که تشکیل حزب کمونیست ایران بر خلاف راویانی که عامدانه می خواهند با یک تاریخ سازی وارونه و انتزاعی، تشکیل حزب را در راستای مارکسیسم انقلابی، دنباله ی روند تاریخی جنبش کمونیستی از جمله: مشی چریکی، چپ پوپولیستی و انقلاب مشروطه قلمداد کنند، بلکه دقیقن برعکس نه تنها هیچ سنخیتی نقطه مشترکی با آنها ندارد، در واقع مارکسیسم انقلابی تولدی از یک زاویه ی کاملن مارکسیستی رجوع به خود آموزهای مارکس برای سازماندهی صف متحد و مستقل طبقه کارگر ایران، برای الغای مالکیت خصوصی، متکى کردن جنبش کمونیستى به پیشروان سازمان یافته طبقه ی کارگر ایران، برای تحقق سوسیالیسم و به قدرت رساندن طبقه ی کارگر  برای حاکمیت شوراها بوده و هست.

نگاه دوم

مجبد حسینی در یک مطلب هشت قسمتی از یک زاویه انتقادی به جنبش سرنگونی و همچنین اتحاد عمل و همکاری احزاب چپ برای ایجاد یک قطب چپ در یک تقسیم بندی مشعشع کاملن فرضی و انتزاعی احزاب، در تلاش است ثابت کند که کومه له در راستای قطب چپ در کنار احزابی همچون راه کارگر و فداییان اقلیت قابل تعریف است و با احزاب منتسب به کمونیست کارگری قابل تعریف نمی باشد. مدام با تکرار کردن کومه له قدیم و جدید و تقسیم بندی که اصلن معلوم نیست بر چه مکانیزم یا متُدلوژی سیاسی- اجتماعی اتکا دارد، می خواهد تقسیم بندی را به مخاطبانش تحمیل کند. غافل از اینکه این تاریخ و پروسه در رابطه با اواضاع سیاسی و اجتماعی احزاب مختلف و ربط شان به تحولات امروز جامعه ایران و کردستان، مردم آگاه قضاوت کرده و خواهند کرد. کمونیست و رادیکال بودن هر حزب سیاسی یا فعال منفردی معیار سنجش و اعتباراش را از خواست و آرزوهای شخصی کسی نتیجه گیری نمی شود بلکه سیاست و کنشگری تاریخی احزاب و سازمان ها سیاسی با توجه به تمام رویدادهای تاریخی سیاسی-اجتماعی در یک جامعه است که میزان سنجش واقعی قرار می گیرد . به باور من دنیای این معلم بازی ها به سر رسیده است زیرا تاریخ و پروسه روند آن در جامعه حتمن یقه ی این معلم های چندین ساله را خواهد گرفت و سوالی که پیش پایشان قرار خواهد داد اینست که در تمام این تغییر و تحولاتی که شما می خواهید مو را از ماست جدا کنید و تا این حد دقیق هستید، چرا زیر بیانیه احزاب و سازمانهای کمونیست و چپ تحت عنوان: فصل تازه در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی، در تاریخ ۲۵ دی ماه ۱۳۹۶ در رابطه با خیزشهای دی ماه را به عنوان مبارزان کمونیست امضا کردید؟! قطعن خودتان را هم قانع نمی کند اگر ادعا کنید که بعد از این بیانیه به این نتیجه رسیده اید و یک مطلب هشت قسمتی به این نتیجه رسیده اید را با آن تقسیم بندی مشعشع به رشته ی تحریر درآورده اید؟خودتان کجا ایستاده اید و نقش شما در جنبش کمونیستی در راستای تقویت جنبش طبقه ی کارگر در ایران و کردستان کجا قرار گرفته است؟! مگر نه اینست معلم های تاریخ جنبش کمونیستی را که از بالا به جنبش های پیشرو جامعه نگاه میکنند را از ریل یک مبارزه ی جدی و عملن خارج نموده است و اگر چند وقت یک بار مطلبی از خود انتشار ندهند، حضورشان در عرصه ی سیاسی که باید پا بر عرضه واقع داشته باشد، محلی از اعراب ندارند. بخشی از فرمولبندی های مجید حسینی در برخوررد به کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، نوستالژی نخ نمای تاریخی یک پاشنه آشیل است که تا حالا نه تنها دستاوردی در جهت هژمونی جنبش کمونیستی نداشته بلکه قطب راست جامعه را تقویت نموده و از یک اتحاد عمل و همکاری پایدار  قطب چپ چه در سطح سراسری و چه در کردستان، خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب احزاب راست ریخته است. مجید در تمام طول مطلب اش غیر ضمنی و در سایه روشن از احزاب کمونیست کارگری دفاع میکند و ظاهرن با نشان دادن آنها در فرمولبندی های خودش، احزاب کمونیست کارگری را سرخط و کمونیست های واقعی میداند. به خودی خود ابراز نظرات هر انسانی جدا از موافق یا مخالف بودن با آن هیچ اشکالی ندارد، اما سوال من شخصن اینست، چرا شما عضو یکی از این احزاب نمی شوید؟! جایگاه سیاسی و رسالت تاریخی شما به عنوان یک کمونیست یا فعال منفرد و مستقل از احزاب، در جنبش کمونیستی با چه مکانیزمی میتواند در خدمت یک فعالیت جمعی و اجتماعی موثر واقع شود؟  اگر از زاویه و متدلوژی نقد شما در تقسیم بندی کومه له به قدیم و جدید، با همین خط کش به احزاب منتسب به کمونیست کارگری نگاه کرد و از آنجاییکه انسان موجودی پرسش گر و اندیشه ورز است، سوالی که در ذهن هر انسان شریف و کمونیستی میتوان رهَزنی کند این است، کدام یک از احزاب کمونیست کارگری قدیم و کدامیک جدید هستند؟! آیا این متُد شما شامل این احزاب هم میشود؟!

باید به مجید حسینی یادآوری کرد، کم نیستند نسل جوانان فعال و کمونیستی که به خوبی مارکس را خوانده و می شناسند، با رجوع به اسناد تاریخی و سیاسی از جمله احزاب و شخصیصت هایش، به راحتی سِره را از ناِسره جدا و تشخیص خواهند داد. تاریخ را باید کامل توضیح داد نه اینکه گزینشی یک بخش از آن را عمدن بزرگ جلوه داد و یک بخش دیگر آن را سلیقه ای به طاق نسیان سپرد زیرا تاریخ و روند رویدادهای اتفاق افتاده و به ثبت رسیده به هیچ کس رحم نخواهد کرد.

کلام آخر

به عنوان نگارنده ی این مطلب بر این باورم اختلافات سیاسی میان احزاب کمونیست و فعالین منفرد و مستقل چپ از جمله حزب کمونیست ایران و کومه له، احزاب منتسب به کمونیست کارگری در کردستان، نباید گذاشت مانعی ایجاد کند بلکه باید با یک درایت و افق فرا حزبی و با غلبه کردن و مبارزه علیه سکتاریسم حزبی و شخصی در خصوص اختلاف نظرات بر یک تاریخ مشخص و به رسمیت شناختن این اختلافات و نقطه نظرات به دور از هر نوع سکتی در یک فضای سیاسی و مدرن که میتواند به جای خود مفروض باشد برای ایجاد یک قطب چپ با یک افق فرا حزبی در راستای تلاش برای تقویت و هژمونی جنبش کمونیستی در هم پیوندی و همگام شدن با مبارزات جنبش طبقه ی کارگر ایران باشد اقدام جدی کرد،  زیرا اتحاد نیروهای رادیکال در هژمونی جهانی و منطقه ایی برای انقلاب سوسیالیستی و ساختن سوسیالیزم یک امر زمینی و ضروری است به این معنی باید سوسیالیسم را به امر مبارزات روزمره سیاسی- اجتماعی اکثر مردمان جامعه، احزاب و سازمان های رادیکال تبدیل نمود و هژمونی خود را در یک صدایی «یا سوسیالیزم یا بربریت» به پیش برد. ما باید تلاش کنیم به جای تفسیر وقایع و نشان دادن حقانیت بیشتر، انرژیمان صرف سازماندهی جنبش کمونیستی در همکاری و اتحاد عمل های پایدار برای تغییر وضع موجود و سازماندهی قطب چپ در همگام بودن با مبارزات رادیکال جنبش طبقه ی کارگر ایران و حاکمیت شوراها به کار گیریم و جریانات لیبرال و در سطح سراسری و احزاب بورژوا ناسیونالیست در کردستان در کلیت خود به عنوان قطب راست به عقب رانده و نهایتن به حاشیه انداخت.

ناصر زمانی

۲/۶/۲۰۱۸

پی نوشت:

*سایت کُردی نشریه لڤین:

 http://www.lvinpress.com/n/

** لینک مطلب مجید حسینی سایت  آزادی بیان:

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=68326