دیالوگ با رفیق هلمت احمدیان

دیالوگ با رفیق هلمت احمدیان

چند نکته در مورد مطلب رفیق هلمت با عنوان “اتحاد پایدار چپ! ضرورتی عاجل! که امیدوارم باعث دیالوگ میان دیدگاه های مختلف شود. یکی بحث اتحاد است که همواره روی میز تشکلات مختلف بوده است و معمولن یا انتظاری از طرف جامعه رو به احزاب و سازمانهای سیاسی بوده و یا ناشی از ضرورتی عینی ناشی از تقابل نیروهای متخاصم اجتماعی. خواست اتحاد از سوی جامعه معمولن بازتاب ناتوانی بلفعل جامعه از بزیر کشیدن حکومت و به انتظار متحد شدن اپوزیسیون نشستن برای بدست آوردن توان لازم برای سرنگونی حکومت اسلامی بوده است. این انتظار اگرچه منطقی است اما غلط است چون اگرهم تمام اپوزیسیون با هم متحد شوند هنوز قدرت کافی برای براندازی رژیم اسلامی را ندارند. اصولن این طغیان و قیام و انقلاب جامعه است که قادر خواهد بود حکومت اسلامی را در هم بپیچد و نه اتحاد احزاب اپوزیسیون. از سوی دیگر این واقعیت بر هر ناظر یا فعال سیاسی نمایان است که نه جریانات راست و نه احزاب و سازمانهای چپ نه میخواهند و نه میتوانند متحد شوند. نمی خواهند چون هر یک راه خود را بهترین شیوه عمل میداند و نمیتوانند چون تجربه چهار دهه اختلاف و حظور ده ها کادر ضد یکدیگر در هر حزب و سازمان عملن اجازه اتحاد را نمی دهند. در چنین بن بستی است که جریانات راست نهایتن منتظر دخالت آمریکا و غرب میشوند و جریانات چپ منتظر تاریخ.

دوم بحث چپ است. چپ اصطلاحی فریبنده است. هر فرد و هر حزب و سازمانی به آسانی خودش را چپ میداند و مینامد و میشناساند. از اکثریتیها و توده ایها تا دموکراتها و زحمتکشانیها تا ناسیونالیستهای عدالت خواه و مشروطه چی ها. و البته حق دارند چون هر کدام خودش را بنسبت راست خودش تعریف کرده است. اکثریتیها و توده ایها جناح چپ جمهوری اسلامیند. دو حزب دموکرات جناح چپ جریانات اسلامی و رفرمیست هستند. دو سازمان زحمتکشان جناح چپ سازمان خبات و جریان اسلامی مفتی زاده و سلفی ها هستند. و در مقیاس سراسری راه کارگر و اقلیتی ها جناح چپ جنبش ملی – اسلامیها بوده و بزحمت میتوان نمود بارزی از چرخش رادیکال بسوی آلترناتیو کمونیستی را در چهار دهه اخیر در آنها جستجو کرد. خود حزب کمونیست ایران هم گاهی جناح چپ راه کارگر و اقلیتی ها و گاهی جناح راست کمونیسم کارگری قرار دارد. اما کمونیستها چه منفردین و چه متشکلین دارای تمایزاتی هستند که آنها را از چپ ها کاملن جدا میکند. یکی اینکه در حالیکه چپ ها برای رفرم و تغییرات گام بگام مبارزه میکنند کمونیستها خواهان انقلاب برای زیرو رو کردن کل نظام اقتصادی و اجتماعی هستند. در حالیکه چپ ها دین را مذهب توده ها و قابل احترام میدانند کمونیستها متوجه سیاسی شدن جنبش اسلامی هستند و خطرهمه جانبه آن را واقف و لذا قائل به مبارزه با آن هستند. در حالیکه چپ ها حجاب را تکه پارچه ای (که البته نباید اجباری باشد) میدانند کمونیستها آن را پرچم اسلام سیاسی برای منکوب و مرعوب کردن جامعه میدانند و نقش برجسته و مستقلی به مبارزه زنان میدهند. در حالیکه چپ ها طبقه کارگر را بعنوان یک صنف زحمتکش مقدس میکنند کمونیستها طبقه کارگر را کلید سرنگونی سیستم سرمایه داری دانسته و نه منشا اتوماتیک آزادی و برابری. در حالیکه چپ ها مدام باید کتب پیامبرانشان را ورق بزنند و برای هر موضوعی نقل قول مناسب را دنبال کنند کمونیستها متکی به درک دیالتیکی از مبانی کمونیسم بوده و بر تئوری کمونیستها متکی و بر مبنای شرایط عینی یعنی داده ی روز عمل میکنند و ….لذا در یک سنگر دانستن چپ ها و کمونیستها واقعیتی ابژکتیف نیست بلکه تمایلی ذهنی – خیرخواهانه و بی نتیجه است.

اساس طرح بحث رفیق هلمت اما ضرورتی است که واقعیت عینی جامعه ایران و کردستان پیش پای کمونیستها گذاشته است. این واقعیت که یا شرایط را درک میکنید و طرح مناسب برای دخالتگری موثر دارید و متعهدانه و معتمدانه و اراده گرایانه انقلاب جامعه را راهبری کرده و جمهوری سوسیالیستی یا کمون های مردمی را اعلام میکنید و یا فرصت میدهید تا راست با هر پرچم و رنگ و اسمی نظام سرکوب و استثمارش را با عنوان دیگری تداوم ببخشد. لذا ضروری است در شرایط انقلابی امروز جامعه ایران و کردستان برنامه عمل مشترکی برای انقلاب و برپایی جمهوری سوسیالیستی یا دولت کمونها و شوراهای شهری ارائه داد.

طبقه کارگر در صحنه اعتراضات و کشمکشهای روزانه با طبقه حاکم دست به گریبان است و سرمایه داری فاشیسم اسلامی این طبقه را همه جانبه در فلاکت اقتصادی و اجتماعی فرو برده است. لذا انتظار اینکه طبقه کارگر خودش حزب درست کند و تشکلات سراسری داشته باشد و رهبری جنبشهای اعتراضی را هم بدست گیرد انتظاری ذهنی است و نه واقعی. طبقه کارگر ایران دارد تلاشش را میکند این وظیفه کمونیستهاست که تشکلات سراسری و حزب بسازند و آلترناتیو کارگری ارائه نمایند. و نه فقط این بلکه سایر اقشار جامعه را که یا خانواده طبقه کارگرند و یا تحت ظلم سیستم سرمایه داریند و یا تحت سرکوب حکومت فاشیسم اسلامیند را بکمک طبقه کارگر آورند تا با هم انقلاب اجتماعی نوع سوسیالیستی سازمان دهند. طبقه کارگر نمی تواند هر روز مبارزه اش را از صفر شروع کند بلکه باید متکی بر دستاوردهای چهار دهه اخیر خود و تجارب ناشی از آن باشد و احزاب کمونیست موجود محصول چهار دهه اخیر جنبش کمونیستی هستند.

چپ با سابقه در کردستان البته کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست است که به یمن داشتن مقر و آموزشگاه در منطقه مورد رجوع هزاران جوان انقلابی برای مبارزه با جمهوری اسلامی و ساختن آینده ای بهتر هستند. در عین حال صدها شخصیت کمونیست که در جامعه کردستان صاحب نام و اعتبار و نفوذ اجتماعی هستند خارج از کومه له یا منفردند و یا به جنبش کمونیسم کارگری تعلق دارند و فعال احزاب و سازمانهای این جنبش هستند. اگر کومه له ی کمونیست بخواهد آلترناتیو کمونیستی را در کردستان متحد کند چاره ای جز رجوع به این شخصیت ها ندارد. متحدین سراسری هم اگر حزب کمونیست دنبال آنان است بستر اصلیش دست کمونیسم کارگری است. اخیرن ما هم در پلاتفرم جنبش های دموکراتیک دنبال همسو کردن جنبش های دموکراتیک و سوسیالیست و کمونیست و آنارشیست و فمنیست و آزادیخواه و برابری طلب هستیم تا به نوبه خود آلترناتیو کمونیستی را تقویت کرده باشیم. دیگر محافل چپ نظیر سوسیالیست های کارگری و تروتسکیستها و جمع قدم اول و … فعلن روشن نیست چقدر آماده گی عملی در میدان کشمکش بر سر قدرت سیاسی علیه راست از خود نشان دهند چون آنها منتظر طبقه کارگرند که حزب مستقل خودش را بسازد و بعد اینها را بعضویت (لابد رهبری) بگیرد.

اگر احزاب و سازمانهای کمونیست در این شرایط وظیفه ای دارند آن وظیفه یا آن چه باید کرد این نیست که خود متحد شوند تا الگوی عملی اتحاد طبقه کارگر شوند. این نه ممکن است و نه اصولی. بلکه وظیفه کمونیستها چه منفردین و چه خصوصن متشکلین این است که منشور انقلاب و تصرف قدرت سیاسی را در جهت برقراری جمهوری سوسیالیستی و یا برقراری کمون های شهری اعلام دارند و پلاتفرمی در دستور کار روزانه خود و جامعه ایران قرار دهند و هر حزب و سازمان و محفل و فردی به نحوی از انحا در جهت تحقق آن بکوشند و منتظر ایجاد تشکل مستقل و سراسری در داخل نمانند زیرا که حکومت جنایتکاران اسلامی سرمایه ممکن است با قدرت اسلحه نگذارند چنین اتحاد سراسری و مستقلی در داخل و در یک محدوده زمانی شکل بگیرد و لذا پروسه انقلاب ممکن است به درزا بکشد و بجای رهایی جامعه – جامعه را در بحران مهندسی شده نیروهای ضد انقلاب فرو برده و به فروپاشی اجتماعی منجر شود.

اقبال نظرگاهی

۳۰ جون ۲۰۱۸