روشنفکران آل احمدی

روشنفکران آل احمدی
به بهانه درگذشت دکتر علی اصغر حاج سید جوادی. سید جوادی ابتدا به حزب توده می پیوندد تا ایران را از امپریالیسم نجات دهد. سپس رادیکالتر میشود و با خلیل ملکی از حزب توده جدا میشود و علیه سلطنت استبدادی پهلوی مبارزه میکند. اینها نمونه کارنامه درخشان روشنفکران آل احمدی و ضد سلطنتی بود که در ادامه بطور طبیعی در انقلاب ۵۷ زیر عبای خمینی قرار گرفتند. روشنفکران آل احمدی ناسیونالیستهایی بودند که در ضدیت با پیوستن بخشی از جنبش ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی به غرب و آمریکا به جنبش اسلام سیاسی علیه غرب پیوستند تا اگر امپریالیسم را بکمک شوروی نمیتوانند شکست دهند بکمک اسلام و روحانیت شکست دهند و “کشور و ملت و میهن” را نجات دهند. گویا سید جوادی پس از چهار ماه از حکومت اسلامی متوجه میشود که این حکومت بوی فاشیسم میدهد و لذا کتاب “صدای پای فاشیزم” را مینویسد. از آنجا که پدر فکری این روشنفکران کوتوله آل احمد بود با قرار دادن سید جوادی در ترازوی “در خدمت و خیانت روشنفکران” باید او را روشنفکر خادم به ایران دانست. کسی که کارنامه مبارزاتی داشته و با قلمش و با پیوستن به تشکیلاتهای سیاسی سعی کرد به مردمش خدمت کند. او علیه استبداد شاهی و علیه امپریالیسم کوشید و در “پیروزی انقلاب” نقش بازی کرد و “بسرعت” به افشاگری علیه حکومت آخوندی پرداخت و راه خود را جدا کرد.
اما در ترازوی تاریخ واقعی سید جوادی نه روشنفکر بود و نه خادم بلکه یک ناسیونالیست ضد امپریالیست بود و بس. سید جوادی روشنفکر نبود چون اگرچه دکترای حقوق داشت و با یک بار خواندن قرآن میتوانست به ضدیت قوانین قرآن با حقوق کودکان و حقوق زنان و حقوق انسانی و حقوق مدنی پی ببرد و از ورود مردم به چاه حکومت اسلامی هشدار دهد اما برعکس خود از به خطا بردن مردم به مسلخ اسلام سیاسی دست داشت. همچنین سید جوادی خادم نبود چون مردم را از تحت سلطه استبداد به تحت سلطه فاشیسم برد. از حقوق مدنی بورژوایی به حقوق مدنی وحشی اسلامی برد. از چاله حکومت پهلوی به چاه حکومت اسلامی انداخت. آنچه سید جوادی در حقیقت بود یک ناسیونالیست ضد غرب بود که به مرادش دست یافت و ایران را از دست امپریالیسم نجات داد و در بلای فاشیسم داعش اسلامی گرفتار ساخت.
اگر سید جوادی و امثالهم روشنفکر خدمتگذار به مردم بودند باید از شروع در ماه کردن خمینی و آلترناتیو سازی از جنبش اسلامی توسط میدیای غربی دست بکار نوشتن و افشای فاشیسم میشدند و نه چهار ماه پس از پیروزی آن جنبش داعشی و فاشیستی. با حمله جنایتکاران اسلامی در همان اولین بهار “آزادی” به سنندج بر عوام الناس هم آشکار شد که این حکومت اوباش فاشیست است. اگر سید جوادیها و آل احمدیها وظیفه ای داشتند بعنوان “روشنفکران خادم” باید قبل از سلطه داعش شیعه “صدای پای فاشیسم” را در همان ضدیت قرآن با هر نوع حق و حقوق فردی و اجتماعی زنان و اینکه قرآن برده گی یعنی غلامی و کنیزی را قبول دارد میشنیدند و به گوش مردم میرساندند اما نه فقط متوجه نشدند بلکه خود در پیروزی همین جنبش فاشیستی نقش بازی کردند.
سید جوادیها و سیمین دانشورها و محمود دولت آبادیها روشنفکرهای کوتوله ناسیونالیست در جامعه استبداد و خفقان و دین زده و جاده صاف کنهای حکومت فاشیستی اسلامی در ایران بودند و خدماتشان بعضن تا آخر عمر مانند سیمین دانشور و محمود دولت آبادی ادامه داشت و دارد. ناسیونالیستهایی که از فرط بی بضاعتی و بی مایه گی به عبا و عمامه پیوستند تا از دزدیده شدن نفتشان توسط امپریالیسم جلوگیری کنند و فرهنگ ناب خودی را به کرسی قدرت و قضاوت بگمارند که گماشتند. اینها را باید شریک جنایات جمهوری اسلامی نام نهاد.
اقبال نظرگاهی
جون ۲۷