بحران اقتصادی ومروری اجمالی بر وضعیت طبقه ی کارگر

یاسین حسینی

درچندین ماه گذشته کمتر کسی است که در مورد بحران عمیق سرمایه داری جهانی اظهار نظری نکرده باشد ویا اظهاراتی نشنیده باشد واگر توجه کرده باشید اکثررسانه ها ومیدیاها از چپ وراست از دید خودشان دلایل بروز بحرانهای دوره ای سرمایه داری را تحلیل وارزیابی کرده اند و بطور مرتب درمورد ابعاد وبی سابقه بودن این بحران توضیحاتی داده اند، خبرهای هر روزه حاکی از ورشکسته شدن شرکتها و مراکز تولیدی بزرگ است ومتعاقب آن خبرهای تکان دهنده ای ازبیکار شدن واخراج دسته جمعی کارگران را می شنوید، صحنه های اعتراضات واعتصابات کرگران مخصوصاً در کشورهای اروپایی آدم را به هیجان می آورد ولی این هنوز پایان کار نیست چون پروسه ی این بحران هنوز ادامه دارد و بسته به موقعیت و توازن قوای طرفین متخاصم یعنی طبقه ی کارگر وطبقه ی بورژواها زمان وسرانجامش تعیین می شود.

بورژوازی برای اینکه بتواند بحران را از سر بگذراند  ناچار است از طریق حمله به سطح معیشت کارگران وتشدید استثمار، کم کردن دستمزد به سطح نازلتر از ارزش واقعی کاروهمچنین افزایش ساعتکار وبیکارسازی واخراج کردنهای وسیع و….این کاهش سود را کنترول نماید، وبدیهی است  که سودآوری وانباشت دوباره سرمایه برای نظام بورژوازی در هر دوره ای از بحران به قیمت فقر وفلاکت بیشتر و رفاه کمتر، سطح معیشت به شدت پایین تر وبیکارسازی گسترده تر طبقه ی کارگرخواهدبود .

بورژوازی در ایران هم نمی تواند از این قاعده مستثنی باشد والزماً بحران سرمایه داری جهانی ازطریق تاثیر در بازارهای داخلی به بورژوازی ایران منتقل وتحمیل میشود، بطوریکه تورم وگرانی تا همین الان چندین برابرشده است.قیمت نفت که یکی از پایه ای ترین ارکان اقتصادی ایران است به یک چهارم قیمت قبلیش تنزل یافته است، این کاهش قیمت وسیاستهای اقتصادی این دوره ی دولت احمدی نژاد کسر بودجه ای شدید را به دولت تحمیل کرده است. وبا آگاهی به اینکه سرمایه داری اسلامی با بحران سر کار آمده و همچنین با بحرانی عمیق و لاینحل به زندگی خود ادامه داده است ودرحال حاضرهم تحت تاثیر بیسابقه ترین بحران سرمایه داری جهانی در این دوره قرار گرفته است واین وخامت اوضاع را برای طبقه ی محروم وستمکش جامعه چندین برابر خواهد کرد چون سرمایه داری ایران هم مانند دیگر همپالگی هایش راهی جز سرشکن کردن اَثرات بحران روی طبقه ی کارگر ندارد ودر این شرایط اگر کارگران کمونیست وآگاه به همراه طبقه ی کارگر فکری اساسی برای سازماندهی در تشکلهای واقعی خود در محیط کارو مراکز تولیدی نکنند،نتیجتاً سرمایه داری تمام شرایط فلاکت بارش را بر گرده ی این طبقه تحمیل خواهد کرد .

اما در چند سال گذشته جنبش کارگری درایران شاهد ایجاد وعروج کمیته ها وتشکلهایی دردرون خو د بوده است که به مرکز نوع خاصی از فعالیت از طرف جمع زیادی از فعالین کارگری وسیاسی شده است. فعالینی که اصولاً از سردرک وتشخیص موقعیت و وضعیت بشدت نابسامان طبقه ی کارگر ایران از لحاظ نبود کمترین امکانی حتی برای یک زندگی فقیرانه وهمچنین پراکندگی وایزوله بودن کارگران درتمام شاخه ها، اقدام به ایجاد این تشکلها نموده اند تابلکه از طریق متحد ومتشکل کردن این کارگران توانسته باشند تغییری مثبت را به وضعیت نامبرده تحمیل کرده باشند. اما متاسفانه با تمام حصن نیتی که این رفقا داشته وتمام دغدغه شان قطعاً سازمان دادن وبه هم وصل کردن کارگران بوده است ولی متاسفانه تا بحال هیچ که تاثیر مثبتی برای طبقه ی کارگر ایران نداشته بلکه حتی نوعی ابهام و فضای یاس ونا امیدی را در بین فعالین دامن زده اند .

اما اینجا لازم است اشاره کنم که شخصاًعضو یکی از این کمیته ها به اسم کمیته ی پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کار گری بودم وهمچنین با بیشتر رفقای کمیته ی هماهنگی مخصوصا  در کردستان همکاری داشته ام، همچنین عضو هیئت موسس تشکل سراسری کارگران علیه بیکاری هم بودم. برای همین حد اقل برای من که دوره ای با این کمیته ها فعالیت تنگاتنگ داشته ام لذا هم بافت وساختارشان وهم نوع فعالیتشان برایم کاملاً روشن است وتاثیر ودخالتشان را در جنبش کارگری ایران به خوبی می شناسم. لذا اگر بخواهم به خاستگاه جنبشی شان اشاره نمایم با تاکید میتوان گفت که در اساس جنبش خاصی را از جنبشهای موجود در درون طبقه ی کارگر را نمایندگی نمی کنند بلکه مرکز تلاقی انواع تفکرات و جریانات ازجمله تفکر سندیکالیستی،شورایی و کارگر کارگری و… هستند اما هیچکدام در هژمونی نیستند بلکه هر کدام مشغول به کار فرقه ای در درون کمیته می باشند.

اما در صورتیکه این کمیته ها به مرکز همبستگی و تبادل نظر رهبران وفعالین کارگری وسیاسی برای متحد کردن وهماهنگ کردن اعتراضات کارگری تبدیل شوند کاری ارزشمند وبه شدت تاثیر گذار و مفید در کشمکش میان کارگران و سرمایه داران خواهد بود.اما متاسفانه روند عملی تا کنونی هیچ که به اینصورت نبوده بلکه در واقع به صورت عکس و وارونه بوده است یعنی به جای اینکه فعالیت این رفقا روی رهبران پیشرو وخوشنام کارگران در محیط کار ومراکز تولیدی برای سازمان دادن ومتحد و متشکل کردنشان در همان محل کار وزندگیشان باشد ولی در عمل این رفقا تمام تلاششان برای جذب وکشاندن کارگران رهبر وپیشرو به این کمیته ها و کانونهاست وخواه نا خواه در عمل فعالیت این افراد هم تبدیل و مختص به فعالیت در درون این کمیته ها می شود و بطور واقعی بعضاً روی پیشروان کارگری هم موثر بوده وعملاً نقش و تاثیرشان در محیط کاررا رها کرده و به کارگرانی ایزوله و بی تاثیر تبدیل میشوند.این روند وفضا را باید عوض کرد این نوع فعالیتها سنخیتی با سنت کارگری سوسیالیستی ندارد وطبقه ی کارگر منفعتی در آن ندارد و این هیچ دو خشتی نیست که کارگر روی هم گذاشته باشد وما بخواهیم خرابش کنیم.این نوع فعالیت و فضا را چپ سنتی وغیر کارگری در نبود یک آلترناتیوفعال کمونیستی به طبقه ی کارگر ایران وفعالین کارگری وسوسیالیست تحمیل کرده است لذا لازم است برای گذر از این وضعیت وتغییری اساسی ومفید برای ایجاد تشکلهای واقعی کارگران فکری اساسی وعملی کرد .

طبقه ی کارگر ایران زیر سیطره ی جمهوری اسلامی با همه ی قوانین ارتجاعی، ضد کارگری و ضد تشکلیابیش ناچار خواهد بود اثرات وعوارض ناشی از بحران سرمایه داری را با شدت به مراتب بیشتری لمس وتح
مل نماید.اختناق و حکومت پلیسی یکی از دلایل ایزوله بودن کارگران در ایران می تواند باشد. اما شخصاً فکر می کنم که مهمترین مسئله و دلیل نبود تشکلهای واقعی کارگری این می تواند باشد که گرایش سوسیالیستی درون طبقه نتوانسته آنچنان فعالیت وعرض اندامی از خود نشان دهد که توانسته باشد کارگر را صاحب آن ابزار و وسیله ای نماید که از طریق آن سازمانها و تشکلهایش را بوجود آورده تا به صورت متشکل ومستحکم در اعتراضات و مبارزاتش شرکت نماید .

عرض اندام ضعیف جریان سوسیالیستی باعث بوجود آمدن یک خلاء وفضا شده که در آن جرایانات وسنتهای دیگرمانند سنت سندیکالیستی در درون این طبقه مجال فعالیت ونیرو جمع کردن پیدا کرده اند.سندیکالیسم جریانی کاملاً رفورمیستی و خرده بورژوایی است که چهار چوب نظام سرمایه داری را فرض می گیرد واعتراضات کارگران را به اعتراضات صنفی واقتصادی محدود می نماید البته این جریان در دوره های بحرانی حتی این خاصیت خودش را هم از دست خواهد داد وبه جریانی به شدت بی تاثیربرای حتی کوچکترین رفورم در کشمکشهای دوره های بحرانی تبدیل میشود شاید لازم به یادآوری نباشد که در دوره های بحرانی در کشمکش میان طبقه ی کارگر وسرمایه دار حد وسطی در بین نیست، مسئله بر سر شکست یا پیروزی طرفین است.وهمین مسئله است که باعث بی خاصیتی سندیکالیسم برای طبقه ی کارگر می شود ودر اهداف استراتژیک این جریان منفعت بورژوازی را ارجحیت میدهد واز آن دفاع خواهدکرد.

درک شرایط واوضاع مورد بحث، وظیفه ی گرایش کارگری کمونیستی درون طبقه ی کارگر رابه مراتب سنگینتر خواهد کرد واین جریان را موظف خواهد کرد که راه برون رفت از وضعیت را به طبقه ی کارگر نشان دهد.لذا لازم است که همه ی رهبران وفعالین کارگری وسوسیالیست خود را ملزم به فعالیت در محیطها ومراکز تولیدیشان کنند واز طریق تبلیغ وترویج تفکرات مارکسیستی، کمونیستی وسوق دادن کارگران برای برگزار کردن مجامع عمومی در مواقع برخورد با مسائل پیش رویشان وهمچنین متشکل کردن وسازمان دادن کارگران در این محیطها را سر لوحه ی فعالیتهای روتینشان قرار دهند.دراین شکی نیست که فعالین ورهبران کمونیست درون طبقه ی کارگرتوانایی قطبی کردن فضا به نسبت گرایش وسنت کارگری کمونیستی درون این طبقه را دارا هستند و از طریق این فضا ودر دسترس وملموس بودنشان برای کارگرو همچنین نشان دادن ضریب امنیت بالاتر وکارآیی مفیدتر ودخالت مستقیمتردر مجامع عمومی وشوراهای کارگری، این را نشان دهند که تنها از طریق این سنت وجنبش است که طبقه ی کارگر می تواند هم به خواستهای صنفی واصلاحیش برسد و هم در معادلات قدرت بر سر گرفتن قدرت سیاسی وانقلاب کارگری شرکت نماید .

۲۶/۰۲/۲۰۰۹