دوره سوم(۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰)، احزاب گروه اول و دوم، آغازی جدید

بخش ششم

دوره سوم(۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰)، احزاب گروه اول و دوم، آغازی جدید

قبلا گفتیم رهبری کومه له در موقع جدائی زحمتکشان، آنها را ناسیونالیست نخواند. اما چرا “روند سوسیالیستی” را که ادعای سوسیالیستی هم داشت ناسیونالیست خواند؟ این موضعگیری با بی آبروئی ناسیونالیسم کُرد و ادعاهای سوسیالیستی کومه له قابل توضیح نیست. زمینه اصلی آن را بهم خوردن تعادل قبلی میان احزاب گروه اول با دوم، بر جسته شدن کومه له و شروع نوع دیگری از سیاست و پراتیک در احزاب گروه اول بوجود آورد. موضع احزاب گروه اول در قبال”روند سوسیالیستی” و کومه له، کلید این دوره را زده بود. رهبری کومه له متوجه هم جهتی سیاسی این احزاب و اهمیت آن در قبال فراکسیون بود. با ناسیونالیست خواندن جماعت جدا شده سیاست بموقعی گرفت و خود را با دوران تازه وفق داد.

در آن دوره برای اولین بار کومه له خود را همردیف و حتی بالاتر از احزاب طیف کمونیسم کارگری میدانست. رهبری این سازمان با ناسیونالیست خواندن”روند سوسیالیستی” علاوه بر رفع انتقادها از خود، و جلب رضایت احزاب گروه اول، فعالیت ناسیونالیستی نزدیک به دو دهه کومه له را قیچی کرد. از آن موقع رهبری کومه له به فضای بازتری برای فعالیت دست یافت. امکان دفاع از اعمال ناسیونالیستی تشکیلاتش و قالب کردنش بنام سوسیالیسم و پرو بال دادن به خط ویژه کومه له ای را پیدا نمود. کمونیسم ملی خود را عین سوسیالیسم در کردستان و آلترناتیو احزاب کمونیسم کارگری قرار داد. این تغییرات در کومه له، رادیکالیسم سازش ناپذیر تشکیلات آن در شهرها را زیر ضرب گرفت. طی پروسه ای تشکیلات داخلی آن از نظر سیاسی شبیه کومه له شدند. رابطه کومه له  با آنها بهبود یافت. اما در طی این پروسه طیفی از فعالین کمونیست از تشکیلات شهری کومه له و از این سازمان فاصله گرفتند.

همانطوریکه قبلا اشاره کردیم مهم ترین اتفاق ایندوره برای کومه له پیدا کردن چهارچوب و افقی برای معتبر نشان دادن فعالیت تا آن موقع خود و انسجام دادن به تشکیلاتش بود. کارکرد موضع سیاسی احزاب گروه اول در قبال”روند سوسیالیستی” در رابطه با کومه له، به انقلابی خواندن حزب دمکرات توسط کومه له شباهت داشت. موضع آنها به کمک کومه له آمد تا بگوید این کومه له هر چه را کرده و گفته محق بوده است. گروه اول احزاب با این موضعگیری دانسته و یا ندانسته از کمونیسم منصورحکمت و تاریخ آن را به نفع کومه له عدول کردند. سیاست احزاب گروه اول در قبال کومه له در ماجرای”روندسوسیالیستی” شباهت های زیادی به موضع چپ های ملی زده در جریان مباحث چپ و راست سال ۱۹۹۰ در کومه له داشت. در هر دو ماجرا چپ  ها زیر بغل ملی گرائی را گرفتند. آن وقت کمونیسم منصور حکمت نقدش را کرد و در ایندوره  این رگه از کمونیسم سخنگو و حزب نداشت و نقد ما هم به گوش کسی نرسید. در نتیجه آن کومه له عملا باد زده شد و به موقعیتی رسید که از زمان جدائی گرایش کمونیسم کارگری آن را به خود ندیده بود. از آن پس این سازمان دوران تنش دائیمی و شدید درونی را پشت سر نهاد و به دوره نسبتا آرام تری پا گذاشت و اعتماد عمومی به صفوفش بر گشت.

 کومه له تا آن وقت در دو انشعاب دو جریان ارتجاعی را از خود بیرون داده بود. تا آنموقع دبیرکل آن ابراهیم علیزاده بعنوان بالاترین اتوریته تشکیلات از هر طرف زیر انتقاد و اعتراض قرار داشت. در این دوره موقیعت رهبری کومه له عوض گردید. فشار کمونیسم کارگری از آن برداشته شد. حوادث روزگار خط سانتر در کومه له را به مقام پرچمدار درون این سازمان رساند. اگر قبلا مرکزگرائی در کومه له دنباله رو همه خطوط بود و کسی را راضی نمی کرد، اکنون مایه وحدت و رهبر همه بود. گرایش ملی و جبهه چپ ملی وحدت و ادامه کاری کومه له را در خط سانتر میدیدند. این خط تنها خط جوابگو و ممکن برای اداره کومه له در آن مقطع بود. تنها این خط می توانست تنش میان گرایش ملی با چپ ملی را تا حدودی تخفیف دهد و همزمان تعادل مناسبی میان کومه له با حزب کمونیست ایران ایجاد نماید. در ابتدا وظیفه سانتر جلوگیری از زیاده روی چپ و گرایش ملی در مقابل هم، بقول خودشان ایجاد رابطه معقول و واقع بینانه ای میان آنها بود. اما در ادامه آن سانتر، خط ناسیونالیسم معقول و سیاسی درون کومه له را قوام بخشید. از آن پس خط ناسیونالیسم در کومه له قوی تر از قبل گردید. حزب کمونیست ایران خدمتگذار تمام عیار آن بود. این نوع تقسیم کردن غیر رسمی، اما واقعی، هر دو جبهه کومه له را طی دوره کوتاهی راضی نگهداشت. تکرار طوطی وار اجتماعی بودن کومه له بهر بهانه مربوط و نامربوطی تبدیل به وسیله و فشار بر دیگر احزاب و باز گرداندن اعتماد به صفوف این سازمان گردید. اما چون مبنای این تعادل در کومه له بر مبنای مصلحت های سازمانی قرار داشت، موقتی بود و تحولات سیاسی اجتماعی آن را بهم می زد. کومه له از دو سو، هم چپ و بیشتر از آن از طرف گرایش ملی تاثیر پذیر است. در هر صورت در این دوره کومه له جدید چهارچوب معینی برای فعالیت داشت و وارد دوره دیگری گردید.

کومه له و احزاب کمونیسم کارگری در این دوره

سیاست احزاب کمونیسم کارگری در قبال کومه له حاصل تحولات و پروسه ای از تغییرات در این احزاب است. این موضوعی خارج از بحث ما است. اینجا فقط اشاره کوتاهی به آن تغییراتی خواهیم داشت که به بحث ما ربط دارد. گفتیم سیاست این احزاب در قبال آن ماجرا ضمن اینکه آنها را پشت سر کومه له قرار داد، وجه مشترک تنفر و ضدیت این سازمان و دارودسته زحمتکشان و روند سوسیالیستی را بدون هیچ نقدی از آن مهلکه بدر برد. ضدیت هستریک کومه له با کمونیسم کارگری هیچگاه نقد نشد. این تنفر انبار ذخیره سیاسی دست نخورده ناسیونالیسم در کومه له در تقابل با هر نوع عدالتخواهی و مدرنیسم است. محدود شدن نقد به جنبه ناسیونالیستی”روند سوسیالیستی” معنای غیر ناسیونالیست بودن کومه له را در خود داشت. این موضع ناشی از یک اشتباه و یا درک نارسای این احزاب راجع به آن ماجرا نبود. بلکه سیاست جدید آنها در قبال احزاب و سازمانهای گروه دوم بود.

تا آن موقع این احزاب و کادرهای آنها کومه له را جریان چپ ملی میخواندند. معرفی کومه له جدید با این عنوان، در حزب قبلی کمونیسم کارگری شروع گردید. کومه له در این دوره به نسبت سالهای اول جدائی گرایش کمونیستی از آن، بسیار راست تر و ملی گراتر شده و چپ درون آن ضعیف تر و حاشیه ای تر شده بودند. با این وجود این احزاب بدون هیچ توضیحی عنوان چپ ملی را کنار نهادند. بطوریکه اکنون صحبت کردن از کومه له با عنوان چپ ملی، یک نوع چپ نمائی نامربوط به نظر می آید. تصور این است اگر فردی نقد بی گذشت و روشن کند، آن فرد از سیاست کردن و اتحاد عمل و ائتلاف و غیره سر در نمی آورد. یا اینکه چپ غیر اجتماعی است و چون خودش حزب ندارد اینها را می گوید و غیره. باید مواظب بود که راست روی در سیاست توجیهات و فرهنگ خاص خودش را رشد می دهد. کومه له هم، با استدلاهائی شبیه به اینها در سنگر اجتماعی بودنش جا خوش کرده و از ملی گرائی خود دفاع میکند و به احزاب کمونیسم کارگری می تازد. روش برخورد و سنت سیاسی هر دو گروه از احزاب در این موارد شباهت هائی با هم دارند. بهرحال در جریان آن اتفاقات عنوان چپ ملی از ادبیات این احزاب پاک شد و اما  ماجرا به اینجا ختم نگردید.

به جای چپ ملی کم کم عنوان”چپ” های درون کومه له قرار گرفت. بطوریکه اکنون چپ درون کومه له در سیاست و تعریف این احزاب از کومه له جدید، تبدیل به یک ترند سیاسی عجیب و خارج از طبقات و گرایشات سیاسی شده است. احزاب گروه اول بهر مناسبتی “چپ” های درون کومه له را مورد خطاب قرار می دهند. از این هم جلوتر رفته اند و اساسا کل کومه له را با این عنوان معرفی می کنند و با این معیار می سنجند و مورد قضاوت قرار می دهند. این احزاب با تکیه یکجانبه بر چپ های درون کومه له گرایش ملی در این سازمان را عملا از زیر نقد بدر برده اند. عنوان چپ های درون کومه له این معنی را دارد که غیر چپ هائی هم در آن سازمان هستند. مشکل این است که نه این چپ ها و نه غیر چپ ها تعریف نشده اند. در نتیجه رهبری کومه له جدید امکان پیدا کرده خود را ادامه دهنده کومه له قدیم معرفی نماید و روایت هایش را اشاعه دهد. تا کنون بحث جامعی در معرفی کلیت کومه له، دامنه تاثیر گذاری چپ ها و گرایش ناسیونالیستی درون آن که شناخت نسبتا دقیقی به فعالین سیاسی و کارگری در کردستان دهد انجام نگرفته است. در غیاب چنین کاری مجاز نیستیم عکس خود را با چپ های درون کومه له رو به جامعه بگیریم و بازار توهم پراکنی این سازمان، در واقع ناسیونالیسم را گرم نگاهداریم. مردم آگاه متوجه اند هر گاه رهبری کومه له در مورد سازمانش صحبت می کند در وصف نفوذ و اعتبار اجتماعی آن هیچ مرزی را برسمیت نمی شناسند. اما وقتیکه به آنها می گوئی که عزیز من تحولات اجتماعی بر گرایشات درون کومه له و حداقل بر کومه له فلان تاثیر را داشته است، از کوره بدر میروند و فورا کومه له اجتماعی خود را مانند یک پدیده آسمانی و ماورا جامعه و تحولات آن معرفی میکنند. مردم به کدام یک از اینها باور کنند، به اجتماعی بودن کومه له یا به روئین تن بودنش در مقابل با گرایشات اجتماعی؟ در غیاب سیاست روشن و اعلام شده همکاری احزاب گروه اول با حزب کمونیست ایران و کومه له چنین توجیهات مسخره ای میدان پیدا کرده است.

کومه له جدید راه کارگر و فلان سازمان چپ سنتی نیست. این سازمان بدلیل فعالیت های کومه له کمونیست قدیم، امکان چپاندن سنت اعتراض ناسیونالیستی به قالب چپ و کمونیسم در کردستان را دارد و نزدیک به  دو دهه سر گرم آن است. در این زمینه جلو رفته اما هنوز موفق نشده است. کومه له چیست و چه سازمانی است؟ همکاری عمومی با کومه له و حزب کمونیست ایران از پهلو و بدون اعلام سیاست مدون، یا بدون اعلام برنامه و مواد روشن در خلاء انجام نمی گیرد. بطور یقین از سیاست دیگری و غیر کمونیستی طبعیت می کند. امیدوارم این احزاب نقد موردی سیاست کومه له را وقتیکه گندش را درمی آورد، به جای عدم سیاست جامع و روشن خود قرار ندهند تا عذر بدتر از گناه نشود.

احزاب کمونیسم کارگری نباید از کومه له و حزب کمونیست ایران و تعاریفی که این تشکیلاتها از خود دارند دنباله روی نمایند. این احزاب بایستی بسیار پیش از اینها طی قطعنامه و سندی موضع رسمی خود در قبال این سازمان و موقعیت جدید آن را روشن می کردند. در مورد تحولات درون آن موضع می گرفتند و اتخاذ سیاست می کردند. اگر سیاست ها روشن باشد همکاریها و ائتلافها و پروژهای مشترک با کومه له می تواند جای واقعی خود را پیدا کند. بحث بر سر همکاری نکردن این احزاب با هم نیست، بحث بر سر همکاری نکردن ی آنها و به پا کردن جنجال حول یک دید و بازدید و اطلاعیه پراکنی های بی حاصل است. بحث بر سر پراتیکی است که به سیاست اعلام شده ای متکی نیست و راست روی در جامعه کردستان را تقویت می کند. در آخر این نوشته به بحث مشخص همکاری احزاب گروه اول با کومه له و دیدارهای اخیر آنها خواهیم پرداخت. مناسبات تا کنونی گروه اول و دوم احزاب با  هم، تاثیرات منفی و مضری در صحنه سیاسی کردستان داشته و فعالین کارگری و کمونیست ها را با مشکلات جدی روبرو کرده است. یکی از اهداف جمع ما، مبارزان کمونیست در این نوشته اعلام نظر این جمع به جامعه و فعالین کمونیست و ارائه حلی در این زمینه است.

نکته ای که می ماند اشاره به معنا و مفهوم چپ است. عنوان چپ در ارتباط با جنبش های اعتراض اجتماعی در جامعه قابل درک و مفهوم است. اما بکار بردن این واژه در تعریف از احزاب و سازمانها در ایندوره و بیان سیاست نسبت به کومه له در تمام دوره هائی که از سر گذارنده اشتباه مهلک سیاسی است. چپ مورد بحث درون کومه له که منصورحکمت از آن صحبت می کرد در سالهای اول جدائی بود تغییر کرده و تاریخی پشت سر نهاده است. اما عنوان چپ معنی هر چه را بدهد فاصله ای با کمونیسم و جنبش برابری طلبی را در خود دارد. در ابتدائی جدائی گرایش کمونیسم کارگری از کومه له، عنوان چپ بیان تفاوت این چپ با کمونیسم و تفاوت کومه له جدید با کومه له قدیم بود. اکنون راست ترین جریانات و ارتجاعی ترین جریانات بخش چپ و راست دارند. واژه چپ های درون کومه له در معرفی این سازمان گویا نیست. حداقل ضررش توهم پراکنی و سردرگمی است. چپ های درون کومه له فعلی بخشی از رفقای سابق ما بودند که در جریان بحث های “چپ و راست” در کومه له قدیم به کمک ناسیونالیست ها شتافتند. کمونیست ها باید هوشیار باشند در ماجرای اتحاد عمل های کنونی میان احزاب گروه اول با گروه دوم داستانی شبیه به آن دوران تکرار نگردد. این احزاب آگاهانه و ناآگاهانه، شاید هم بدلیل تشابهای سیاسی در صف آرائی فعلی میان خود عملا به کمک گرایش ملی درون کومه له و حزب کمونیست ایران روئی آورده اند. یک لحظه تصور کنید اگر این احزاب نقد و فاصله سیاسی خود با کومه له را بعد از مرگ منصورحکمت ادامه میدادند، در اذهان عمومی در کردستان این دو گروه از احزاب چون دو قطب سیاسی متفاوت تداعی میشدند، چه کمک بزرگی به رشد جنبش برابری طلبی و مبارزه طبقاتی در کردستان می کرد. اتخاذ چنین موضعی می توانست به کومه له و جبهه چپ درون آن کمک کند.

 در آخر باید گفت سرنوشت کومه له روشن ترین وجه این ماجرا است. خطر رشد ملی گرائی در میان یکی از احزاب گروه اول در فضای ناسیونالیستی منطقه ای و رویدادها و تحولات در هر چهار بخش کردستان بوجود آمده است. اینجا بخاطر حفظ تمرکز بحث در باره کومه له از بحث مشخص آن می گذریم. نکته هشدار دهنده این است که در چند مورد گفتگوی رهبران این حزب در باره تاریخ شفاهی چپ در کردستان بر روی حقانیت سیاسی جدائی گرایش کمونیسم کارگری از کومه له و حزب کمونیست ایران و اهمیت تاریخی این جدائی، علامت سوال گذاشته اند. این علامت سوال گذاشتن طوری طرح میشود گویا دارند رعایت انصاف در بر خورد به آن جدائی را بخرج میدهند. چنین موضعی مطلقا هیچگونه ربطی به رعایت انصاف از طرف این رفقا ندارد. بلکه بیان یک موضع سیاسی راست به نفع ناسیونالیسم و دادن اعتبار به آن، آنهم در مهم ترین نقط تقابل تاریخی و سیاسی کمونیسم کارگری با ملی گرائی در کردستان است. از سال ۱۳۷۰ تا کنون این جدائی و بحث بر سر چگونگی آن تبدیل به یکی از نقاط گرهی مهم هم برای ناسیونالیستها و هم برای کمونیستها در کردستان شده است. بزیر سوال بردن موضع کمونیستها در آن جریان و بخصوص در شرایط رشد ناسیونالیسم کُرد در منطقه و در دل مناسبات جاری میان احزاب، موضع سیاسی گویائی بنفع ناسیونالیسم هست و غیر قابل چشم پوشی است. اینها نشانه های تاسف باری از بروز علایق ملی است و رهبری این حزب بسادگی از کنارش میگذرد. امیدوارم چنین نطراتی ادامه پیدا نکند. البته سیاست احزاب طیف کمونیسم کارگری در اینمورد با هم تفاوتهائی دارد. اما تمام آنها، بجزء حزب حکمتیست(خط رسمی) که از فعالیت سیاسی دوری می کند، در تنظیم مناسبات با کومه له و سازمان راه کارگر و چپ های سنتی تا این لحظه سیاست واحدی را دنبال کرده اند.

ادامه دارد.

مجیدحسینی  ۱۲ ژوئن- ۲۲ خرداد ۱۳۹۷

تلفن:۰۰۴۶۷۳۷۷۶۵۳۴۱

majid.hosaini@gmail.com