احیاء حزب کمونیست ایران؛گروه ۵۳ نفر

ارانی بذر زرین بر فراز کشوری افشاند

ارانی مرد

بذرش کشتزاری گشت پر حاصل

به زندان روح پر جولان و طیارش نشد مدفون

به زیر سنگ سرد گور افکارش نشد مدفون

ارانی در سرود و در سخن بگشود راه خود

کنون در هر سوئی پرچم گشاید با سپاه خود

احیاء حزب کمونیست ایران؛گروه ۵۳ نفر

 بعد ازضربه سال های ۱۰-۱۳۰۹که پلیس رضاخانی به حزب کمونیست ایران وارد کرد و سازمان های حزبی متلاشی شد تا سال ۱۳۱۴پنچ سال وقت لازم بود تا باز ماندگان حزب بفکر احیاء حزب بیفتند .

در بهار ۱۳۱۴ با رهنمود نصرالله اصلانی(کامران)نماینده حزب کمونیست ایران در کمینترن،کامبخش و دکتر ارانی مامور احیاء حزب کمونیست ایران شدند.

سه محفل

سه محفل مامور تشکیل مجدد حزب کمونیست شدند:

۱- محفل ارانی:که تشکلی از روشنفکران و دانشجویان بودندکه  در اطراف ارانی و مجله دنیا جمع شده بودند.

۲-محفل کامبخش :که تشکلی بود از محفل قزوینی ها وکمونیست های قدیمی که با کامبخش در ارتباط بودند.

۳-محفل کامران:که بیشتر بازماندگان حزب کمونیست بودند که کامران نام و نشان آن ها را در اختیار  کامبخش قرار داد.

بعد از بازگشت محمد شورشیان از شوروی ،او نیز ۴ نفر را جذب و به گروه ملحق کرد .

دکتر ارانی که بود

تقی ارانی در سال ۱۲۸۲ در تبریز در خانواده ای مرفه بدنیا آمد. در سال ۱۳۰۰ از مدرسه دارالفنون فارغ التحصیل شد و سال بعد برای تحصیل به آلمان رفت و در سال ۱۳۰۸ با درجه دکتری شیمی به ایران باز گشت و به خدمت وزارت معارف در آمد . در این زمان ارانی ۲۶ ساله بود

نخستین آشنایی ارانی با مارکسیسم

در سال ۱۳۰۲ در آلمان برای نخستن بار ارانی توسط احمد اسداوف با مارکسیسم آشنا شد .این آشنایی  بعدها  توسط مرتضی علوی از فعالین چپ در آلمان عمق بیشتری یافت .ارانی  در سال ۱۳۰۶ مانیفست حزب کمونیست یکی از دو معروفترین آثار مارکسیستی در جهان را بدقت خواند.

انجمن ایران

در همین زمان ارانی به عضویت انجمن ایران در آمد که یک جمعیت علنی متشکل از دانشجویان ایرانی مقیم آلمان بود .و به فعالیت پرداخت.

گروهی مخفی

مدتی بعد به همراه احمد اسداوف و مرتضی علوی و محمد بهرامی و مرتضی یزدی یک گروه مخفی تشکیل داد .

بازگشت به ایران

ارانی در سال ۱۳۰۸ به ایران بازگشت و چون گرایش شدیدی به کمونیسم پیدا کرده بود به مطالعه کتب مارکسیستی و روزنامه هایی که مرتضی علوی برای او  می فرستاد پرداخت .

عضویت در حزب

در بهار ۱۳۱۰ ارانی توسط مرتضی علوی به عبد الحسین حسابی (دهزاد)که در اصفهان معلم بودوصل شد و توسط دهزاد رسما به عضویت حزب کمونیست ایران در آمد .

هجوم پلیس

در همین سال قانون ضد کمونیستی در ۲۲ خردادبه تصویب مجلس رسد که طبق آن هرگونه فعالیت کمونیستی ممنوع ،غیر قانونی و قابل تعقیب اعلام شد و حزب کمونیست زیر شدید ترین فشار ها قرار گرفت .

در اواخر بهار۱۳۱۰ اعضاءحزب در آذربایجان شناسایی و دستگیر شدند. پلیس از طریق مشهدی جعفر کاویان به رضا روستا رسید که رابط اصفهان بود . روستا شناسایی و دستگیر شد عبدالحسن حسابی عضو سازمان حزب شناسایی و تحت پیگرد قرار گرفت .اما قبل از دستگیری به مسکو رفت و دکتر ارانی از این ضربه در امان ماند.

لادبن رابط بعدی

بعد از رفتن حسابی لادبن برادر نیما یوشیج ،از اعضاء حزب کمونیست و نویسنده کتاب« علل عمومی بحران اقتصادی در دنیا »رابط حزب با ارانی شد .اما لادبن اسفندیاری هم مدت زیادی نتوانست زیر فشار پلیس در ایران بماند و مجبود به ترک ایران و سفر به مسکو شد .

در اواخر سال۱۳۱۰ و اوایل سال۱۳۱۱ رابطه ارانی با حزب کمونیست به طور کامل قطع شد . و تنها رابطه ارانی با حزب ،مرتضی علوی بود که توسط نامه صورت می گرفت .

کار های ارانی

ارانی پس از قطع ارتباط با حزب به مطالعه و فعالیت های فکری خود ادامه داد و درهمین زمان کتاب های زیر را منتشر کرد :

۱- فیزیک

۲-شیمی

۳-بیولوژی

۴-پسیکولوژی

۵-اصول مادی و منطقی علم

این کتاب ها را ارانی بر مبنای تحلیل مارکسیستی از علوم نوشت .پیش از این ارانی «کتاب تئوری های علم»را منتشر کرد .

جلسات دو شنبه

دکتر ارانی برای ارتباط بیشتر با دانشجویان و روشنفکران در خانه خود جلساتی را تشکیل داد ،این جلسات تحت عنوان سئوال و جواب در مسائل فلسفی و علمی بود اما در واقع کانالی برای ترویج کار های تئوریک ارانی بود .این جلسات چون روز های دوشنبه تشکیل می شد به جلسات دوشنبه معروف شد .

مجله دنیا

ارانی بعد از مدتی با ایرج اسکندری و بزرگ علوی(برادر مرتضی علوی)آشنا شد و آنان را برای همکاری در انتشار مجله دنیا دعوت کرد .

اولین شماره مجله دنیا در بهمن ۱۳۱۲ منتشر شد . انتشار مجله باعث اتباط بیشتر ارانی با دانشجویان و روشنفکران و رونق جلسات دوشنبه شد .

محفل ارانی؛هسته مارکسیستی

انتشار مجله دنیا و جلسات پرسش و پاسخ روزهای دوشنبه بلاخره به حاصل نشست و اولین حوزه مارکسیستی در محفل ارانی با افراد زیر تشکیل شد:

-ارانی

-ایرج اسکندری

-بزرگ علوی

-خلیل ملکی

-اکبر افشار قتولی (کارگر چاپخانه)

-دکتر محمد بهرامی

-انور خامه ای

-تقی مکی نژاد

-صغری دهزاد(همسر عبدالحسین حسابی که در مسکو بود)

این حوزه از نظر آگاهی نسبی به مسائل مارکسیستی و پذیرش یک خط فکری ،تشکیل جلسات مطالعاتی،همکاری فکری و عملی در راه گسترش اهداف حوزه ، به آن حد از رشد رسیده بودکه اگر مسئله وحدت با محفل کامبخش پیش نمی آمد، آمادگی آن را داشت که در موقع لزو م به سرعت به یک سازمان کمونیستی مبدل شود.

وحدت با محفل کامبخش

دکتر ارانی در تابستان۱۳۱۳برای شرکت در یک رشته فعالیت های علمی به آلمان رفت و در بازگشت به ایران در مسکوبا مرتضی علوی ملاقات کرد که بخاطر فعالیت هایش برعلیه رضا شاه به مسکو تبعید شده بود.

در این ملاقات قرار براین شد که یک نفر برای ارتباط دادن محفل های پراکنده مارکسیست و احیا ء حزب به ایران بیاید.

نصرالله اصلانی که بود

در ماه های اخر سال۱۳۱۳نصر الله اصلانی از سوی کمینترن ماموریت یافت و به ایران آمد.و توسط صغری دهزاد به دکتر ارانی وصل شد.

نصرالله اصلانی(کامران)از فعالین جنبش کارگری اصفهان بود که در اعتصاب کارخانه وطن در اصفهان در سال ۱۳۱۰از رهبران اعتصاب بود ،د رجریان آن اعتصاب  دستگیر شد. اما در راه انتقال به تهران توسط افسر ژاندارم(سرهنگ  سیامک بعدی) که خود نیز از اعضاء حزب بود ،گریخت و به مسکو رفت .در مسکو نماینده حزب کمونیست در کمینترن شد .

کامران در مدت کوتاهی که درایران بود توانست با محافل پراکنده در تهران،‌مشهد،و گرگان تماس بگیرد و همه آن ها را به کامبخش وصل کند و قرار بر این شدکه بعد از رفتن کامران ، دکتر ارانی کار سازماندهی محافل را با کمک شخصی که به دیدن او خواهد آمد مشترکاٌبه عهده بگیرد .و این شخص کسی جز کامبخش نبود .

محفل کامبخش

عبدالصمد کامبخش متولد ۱۲۸۲ بود .پسر ملاکی قزوینی به نام کامران میرزا عدل الممالک . در کودگی همراه پدرش به روسیه رفت و مدت ۸ سال در آنجا تحصیل کرد .و در سال ۱۲۹۸ بدون آن که تحصیلاتش را تمام کند به ایران بازگشت .

پس از انقلاب روسیه به عنوان مترجم زبان روسی درکنسول گری شوروی در قزوین مشغول بکار شد و در سال۱۳۰۲ برای تحصیل اقتصاد راهی مسکو شد. اما پس از یک سال به علت مشکلات زندگی به ایران بازگشت . و کارهای مختلفی راتاسال۱۳۰۷ انجام داد.کار در اداره طُرق ،مترجمی در کنسولگری شوروی در شیراز و معلمی در قزوین .

در سال۱۳۰۷ از طرف ارتش به شوروی رفت .و در رشته مهندسی هوایی درس خواند. و پس از ۴ سال به ایران بازگشت.و با درجه ستوان دومی در ارتش مشغول بکار شد .

در سال ۱۳۱۲ به اتهام جاسوسی دستگیر وزندانی شد و پس از ۸ ماه از ارتش اخراج شد . و در کارخانه شرکت رمضانی مشغول بکار شد .

انجمن پرورش

کامبخش قبل از سال۱۳۰۷ با رضا روستا از فعالین حزب کمونیست در ارتباط بود . واین زمانی بود که به عنوان معلم در قزوین مشغول بکار بود . در همین زمان انجمن پرورش را که یک انجمن علمی-فرهنگی بود تاسیس کرد . این انجمن با سازمان جوانان حزب کمونیست که درتهران زیر نظر روستا فعالیت می کرد مرتبط بود .

دستگیری کامبخش

کامبخش در سال ۱۳۱۲ دستگیر شد و این زمانی بود که بعنوان افسر ارتش مشغول بکار بود .او را همراه ۲ نفر دیگر به نام های اسفندیاری و عسگری نیا دستگیر کردند. که جرم آن دو جاسوسی بود .اما علت دستگیری کامبخش روشن نیست .چرا که بعداز مدتی بعلت نداشتن مدرک جرم او را آزاد کردند.

پلیس حدس می زد که کامبخش ارتباطاتی با حزب کمونیست دارد اما در پرونده او مسئله جاسوسی عمده تر بود .از همین آتو دردستگیری سال ۱۳۱۶ پلیس توانست به خوبی استفاده کند و کامبخش را به همکاری وادارد.

کامبخش تا زمان ورود کامران به ایران با علی صادق پور(کامگار)،سیف الله سیاح و چند تن از کارگران کارخانه های بافندگی اصفهان مرتبط بود .

علاوه بر این کامبخش با محمد پژوه که سابقاًدر قزوین کتابفروشی داشت و ضیاء الموتی و عده دیگر از همشهری های قزوینی کامبخش هم چنین با عده ای از افسران ارتش ارتباط داشت که عزت الله سیامک یکی از آن ها بود .

محمد شورشیان

محمد شورشیان از فعالین جنبش جنگل بود . پیش از کودتای ۱۲۹۹ رضا خان بعنوان نماینده فرقه جوانان کمونیست به بادکوبه رفت .

درسال۱۳۱۰به دنبال سرکوب حزب کمونیست به شوروی رفت. و در سال ۱۳۱۴ بایک ماموریت حزبی از سوی کمینترن به ایران آمد و از طریق آدرس دکتر بهرامی با کامبخش تماس گرفت .

پس از انجام این ماموریت به اهواز رفت و مدت ۹ ماه در «نمایشات معارف و خط آهن »شرکت کرد .

بعداز مدتی کامبخش برای ماموریتی حزبی او را از اهواز فرا خواند .شورشیان در سر راه خود در صالح آباد،دزفول،و بروجرد بهمراه گروه خود نمایشاتی از زندگی کارگران را به اجرا در آورد .

در تهران مامورشد صغری حسابی را به شوروی ببرد و در باز گشت کامگار و بقراطی را به ایران بیاورد .

شورشیان دوباره به اهواز رفت و ۴ نفر را عضوگیری کرد :

اکبر شاندارمنی،برادرشورشیان

-تقی شاهین

-حسین تربیت

-رجبعلی نسیمی

احیاء حزب

در فروردین ۱۳۱۴ کامبخش توسط دکتر بهرامی با دکتر ارانی تماس گرفت و طرحی برای احیاء حزب ریخته شد :

۱- دکتر ارانی:مسئول جذب و معرفی روشنفکران و مطبوعات

۲-عبدالصمد کامبخش:مسئول سازماندهی و تشکیلات

۳- دکتر بهرامی:رابط

مسئولیت های دکتر ارانی

کار علنی در میان روشنفکران و دانشجویان به ارانی واگذار شد .ارانی وظیفه داشت :

-در مرحله نخست جوانان را در کلوب ها و انجمن های ورزشی و خیریه به مبارزه با بی سوادی سازماندهی کند.

-و در مرحله دوم ،عضوگیری کند و افراد مستعد را به کامبخش معرفی کند

کار تئوریک

بخشی دیگر از مسئولیت دکتر ارانی کار تئوریک بود. ارانی مسئولیت آموزش تشکیلات را نیز برعهده داشت .به همین خاطر با تهیه جزوه ها و کتاب های آموزش مارکسیستی که یا مستقیماً توسط خود او نوشته می شد و یا از آثار مارکسیستی ترجمه می شد ، برای مطالعه در اختیار حوزه ها قرار می گرفت .

مسئولیت های کامبخش

کامبخش ۳ وظیفه اصلی داشت:

-سازماندهی تشکیلات مخفی از کارگری تا دانشجویی

-رابطه با کمینترن

-مسائل مالی تشکیلات

تعطیلی مجله دنیا و جلسات دوشنبه

از نظر کار مخفی لازم بود که جلسات پرسش و پاسخ روزهای دوشنبه که محل هدایت و شکل گیری فعالیت های علنی رو شنفکران بود ،تعطیل شود و مجله دنیا نیز انتشار نیابد . پس از انجام این دو کار قرار بر این شد که:

-هرگونه رابطه غیر تشکیلاتی بین اعضاء و سمپات ها از بین برود

-تماس افراد فقط از کانال تشکیلات صورت گیرد

-تمام ارتباط های دکتر ارانی قطع شود و ارانی تنها با کامبخش مرتبط باشد .

ضوابط تشکیلات و کار حوزه ها

۱-حاکم شدن نظم و انضباط تشکیلاتی بر روابط

۲-تشکیل شدن حوزه های ۳-۲ نفره

۳-برگزاری منظم هفتگی جلسات

۴-پرداخت حق عضویت

۵-اجرای رهنمود های مسئولین و گزارش عملکرد ها

۶- مطالعه کتب مارکسیستی و بررسی اخبار ایران وجهان

تشکیل کمیته دانشجویی

کمیته دانشجویی متشکل بود از :

-کامبخش

-انور خامه ای

-مکی نژاد

وظایف این کمیته به قرار زیر بود:

-سازماندهی مبارزات علنی دانشجویان و جذب و عضوگیری دانشجویان برای حزب

-کمیته در ادامه فعالیت هایش افراد زیر را جذب کرد:

-نصرت الله جهانشاهلو

-محمد رضا قدوه

-علینقی حکمی

-جمال میری

رابطه با کمینترن

با سازماندهی جدید حزب و فعالیت های گسترده حزب لازم بود که تماس ها با کمینترن در چارچوب رسمی یک حزب صورت بگیرد و رهنمود های کمینترن به آن ها ابلاغ شود .

مرکز کمینترن در مسکو بودو رابط حزب با کمینترن کامران بود .کامران رهنمود های کمینترن را به طرق مختلف به کامبخش می رساند و کامبخش رهنمود ها را به تشکیلات ابلاغ می کرد .

رهنمود های کمینترن

در ۳ مرداد ۱۳۱۴ کنگره هفتم کمینترن با شرکت ۷۶ حزب و گروه برگزار شدو این زمان مصادف بود با اوج گیری قدرت فاشیسم در اروپا و نزدیک شدن خطر جنگ جهانی.

کنگره در بررسی هایش به این نتیجه رسید که برای مقابله با فاشیسم و جلوگیری از خطر جنگ طبقه کارگر باید با نیروهای دیگر که دارای ظرفیت مبارزه با فاشیسم و جنگ هستند ،متحد شود و در زیر پرچم مبارزه  علیه فاشیسم و جنگ ،جبهه ای تشکیل شود .دکتر ارانی در تابستان ۱۳۱۴ به قصد انجام مطالعاتی در لابراتور پلیس برلن راجع به شیمی جزایی و ارزاق و دارو عازم آلمان شد.در بازگشت به ایران در هفته اول شهریور در مسکو با کامران ملاقات کرد و رهنمود های کمینترن را با خود به ایران آورد .

کنگره رهنمود داده بود که در ممالکی نظیر ایران باید جبهه ملی تشکیل شود و حزب باید با حکومت های ملی که مانع نفوذ امپریالیسم است مساعدت نماید و با کلیه عملیات مترقی دولت همکاری کند ،به عبارت دیگر حزب باید با همه احزاب و دولت هایی که فاشیست نباشند همکاری کند .

جز دکتر ارانی ،دکتر بهرامی و شورشیان نیز با کمینترن ارتباط داشتند .

در رهنمود دیگری که توسط کامران به شورشیان ابلاغ شد تذکر داده شد که پس از کنگره هفتم کمینترن، تشکیلات   ایران از خط کمونیستی انحراف پیدا کرده است و باید به جای گسترش تشکیلات کمونیستی ،مجامع دموکراتیک مثل مجامع ورزشی ،کلاس های اکابر و این قبیل مجامع تقویت شود .

فعالیت های انجام شده

۱- پرورش کادر

اعضاء در حوزه های ۳-۲ نفره سازمان داده شد ه بودند. جلسات به طور منظم در هر هفته برگزار می شدند .  در این حوزه هاابتدا در مورد حوادث ایران وجهان بحث می شد و بعد نوبت به مطالعه کتب مرجع و مارکسیستی می رسید .

از روزنامه خارجی«ژورنال دو مسکو»و مجله سوئیسی «رونه شاو»جزء برنامه مطالعاتی بود .

کتاب های پایه مارکسیستی به زبان آلمانی یا فرانسه تهیه شده بود .

کتاب های مورد مطالعه:

-کاپیتال-مارکس

-مانیفست حزب کمونیست

-لودویگ فوئرباخ و پایان فلسفه کلاسیک آلمان

-ماتریالیسم و امپریو کریتیسیم:لنین

-ماتریالیسم -هیستوریک:بوخارین

-تاریخ روسیه

-پروگرام کنگره ششم

-تاریخ حزب کمونیست فرانسه

-اصول معلومات سیاسی

-انقلاب ۱۹۰۵:لنین

-ماتریالیسم و میل تناسلی

-خانواده و سوسیالیسم

-فقر فلسفه : مارکس

-مزد و سرمایه :مارکس

-قطعنامه های کنگره هفتم(ترجمه علوی)

-abc :بوخارین

-تاریخچه اول ماه مه:ارانی

-بیانیه اول ماه مه:ارانی

-ترجمه مقالات

کار فرهنگی میان روشنفکران

یکی دیگر از فعالیت های حزب ،کار فرهنگی در میان روشنفکران غیر عضو بود .این فعالیت از سازماندهی مجامع تا تشویق روشنفکران و دانشجویان برای تشکیل مجامع دموکراتیک بود .

دکتر ارانی بعداز تعطیلی مجله دنیاو جلسات پرسش و پاسخ روزهای دوشنبه بار دیگر تماس های وسیع با روشنفکران برقرار کرد و آنان را به نوشتن مقاله،ترجمه،مطالعه و تشکیل مجامع دموکراتیک تشویق می کرد.

بسیاری از دانشجویان مثل عباس نراقی و میر بهاءکه عضو گروه بودند با راهنمایی ارانی کتاب هایی درباره فاشیسم و کمونیسم نوشتند.

رهنمود های ارانی باعث تشکیل مجامع دانشجویی و کانون هایی شد که به کار مطالعه دسته جمعی فلسفه مادی، مطالعه و تحقیق و ترجمه کتب علمی و سیاسی می پرداختند.

تشکل های اجتماعیفرهنگی

کلوپ  ورزشی

در راستای فعالیت های اجتماعی جهت تشکل های مختلف کلوپی تاسیس شد که خلیل ملکی و مرتضی قاسمی و بعد ها دکتر رادمنش عضو آن بودند .دکتر ارانی نیز به این کلوپ رفت و آمد داشت .

کلوپ جوانان

دکتر ارانی و ایرج اسکندری تلاش کردند تا با کمک مهدی لاله باشگاهی از فارغ التحصلان از اروپا برگشته تاسیس کنند . این کلوپ بنام کلوپ جوانان نامیده شد و اعضاء آن دکتر نصر،دکتر آزموده،دکتر کیان،دکتر امیر سلیمانی و عده ای دیگر بودند.

انجمن یگانگی پزشگان

یکی دیگر از فعالیت های حزب تشکیل انجمن یگانگی پزشگان بود .که این وظیفه بعهده دکتر بهرامی گذاشته شد .

تا آن زمان فقط انجمنی از پزشگان تحصیل کرده اشرافی از اروپا بود که بنیان گذار آن  دکترلقمان الملک،اعلم الملک،حبیب عدل بودند.

این انجمن با رهنمود دکتر بهرامی و پیشنهاد دکتر شیخ بوجود آمد با اعضاء زیر:

دکتر حکیم اعظم،دکتر اعلاء،دکتر رفیع امین،دکتر شیخ،دکتر رضا نور،دکتر سمیعی،دکتر گیلانشاه،دکتر اسفندیاری،دکتر اعلم،دکتر حسابی،دکتر آهی،دکتر مودب.

جلسات این انجمن هر سه شنبه در خانه یکی از اعضاء برگزار می شد .

انجمن حقوق دانان

یکی دیگر از سازمان های علنی که حزب ایجاد کرد انجمن حقوق دانان بود که از دانشجویان گرفته تا قضات و وکلای دادگستری در آن شرکت داشتندو ریاست آن با شهید زاده بود . دیگر اعضاء آن عباس نراقی و خلیل انقلاب آذر بود . این انجمن ۱۰۰ عضو داشت .

صندوق تعاونی کارگران

این صندوق از طرح های مورد نظر دکتر ارانی بود که اکبر افشار کارگر چاپخانه مامور تشکیل آن شد. اما حادثه های بعدی اجازه ندادتا این طرح عملی شود .

فعالیت های دانشجویی

از فعالیت اعضاء حزب شرکت در اعتصابات دانشجویی و هدایت آن ها بود از جمله:

-اعتصاب دانشجویان دانش سرای عالی

-اعتصاب دانشجویان پزشکی

-اعتصاب دانشجویان دانشکده فنی

اعتصاب دانشجویان فنی

این اعتصاب در سال۱۳۱۵ برعلیه دکتر حسابی رئیس دانشکده فنی صورت گرفت .برخورد دیکتاتور گونه دکتر حسابی باعث نارضایتی دانشجویان بود .این زمینه مناسبی بود تا این حرکت توسط حزب تهییج و هدایت شود .

هدایت این حرکت توسط مکی نژاد صورت گرفت . که با نظر دکتر ارانی و کامبخش این اعتصاب به موقع سازماندهی شد و  درنهایت باعث تعویض دکتر حسابی و قبول بقیه در خواست های دانشجویان شد .

فعالیت در عرصه های هنری

در زمینه های هنری نیز حزب فعال بود . یک حوزه هنری به مسئولیت بزرگ علوی بود که هنرمندان تئاتر مثل نوشین و خیر خواه در آن عضویت داشتند . جز این حوزه محمد شورشیان نیز در زمینه اجرای نمایش فعال بود .و او توانست در اهواز و سه شهر دیگر نمایش هایی را روی صحنه برد .

شورشیان در حال نمایش «خیانت و وفا» بود که در اهواز دستگیر شد .

فعالیت درمیان نظامیان

حزب در میان پرسنل نظامی نیز حوزه ای تشکیل داده بود که مسئول آن کامبخش بود . از اعضا ء آن تنها عزت الله سیامک شناخته شده است .کامبخش بعنوان مسئول این حوزه بعد ها نیز چیزی نگفت .

دستگیر و فرو پاشی

در موردچگونگی لو رفتن ۵۳ نفر دو روایت هست :

 ۱- روایتی که پلیس سیاسی و کامبخش و حزب توده می کند

۲-روایتی که بازجویی ها ،دفاعیات دکتر ارانی و برخوردهای درون زندان بما می گوید

روایت نخست

این روایت که کارگردان اصلی آن پلیس سیاسی رضاخانی است و با سکوت کامبخش مواجه می شود ،گناه لو رفتن تشکیلات را به گردن دکتر ارانی می اندازد و تا مدتی هم این روایت موفق می شود و کار در زندان به بایکوت دکتر ارانی منجر می شود .

روایت دوم

روایت دوم از مرحله پرونده خوانی ۵۳ نفر شروع می شود . در حین پرونده خوانی که به پیشنهاد دکتر ارانی از پرونده خود او شروع می شود ،به یک باره همه متوجه می شوند که دکتر ارانی نه کسی را لو داده و نه پذیرفته است که حزب و تشکیلات کمونیستی در کار بوده است . اما در پرونده خوانی کامبخش از همکاری بی شائبه او با پلیس همه اگاه می شوند .

شرح ماجرای دستگیری ۵۳ نفر

دستگیری شورشیان

در تاریخ۱۵ بهمن ۱۳۱۵ اطلاعات شهربانی اهواز در کنترل محموله های پستی با بسته ای ارسال شده به نشانی محمد شورشیان برخورد می کند و چون نام شورشیان در بین اعراب شناخته نبود سوء ظن پلیس را برمی انگیزدو از آن جا که پلیس در اهواز موفق به شناسایی شورشیان نمی شود از پلیس سیاسی رشت استعلام می کند . طبق پاسخ نظمیه رشت برای پلیس اهواز معلوم می شود که شورشیان از روسیه به ایران آمده است و تحت تعقیب است .

«نمایش خیانت و وفا»

در تاریخ ۲۱بهمن ۱۳۱۵ اداره نمایش معارف اهواز برای گرفتن مجوز نمایش خیانت و وفا از شهربانی اهواز استعلام می کند و پلیس که بدنبال شورشیان است با نام محمد شورشیان به عنوان مدیر نمایش در لیست هنرپیشگان و بر گزار کنندگان نمایش برخورد می کند .

شورشیان در تور پلیس سیاسی قرار می گیرد و در تاریخ ۲۳ بهمن۱۳۱۵ دستگیر می شود .

شورشیان دستگیر و بعد از چند روز شکنجه ، مقاومت و اعتصاب غذا به حرف در می آید .

شورشیان اعتراف می کند که در روسیه با کسانی در ارتباط بوده است و آن ها او را برای ماموریتی به ایران اعزام می کنند .و او در ایران با فردی بنام تنبورک(نام مستعار کامبخش)و فتانه(نام مستعار ضیاء الموتی)آشنا می شود .

شورشیان در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۱۶ به تهران اعزام می شود .و پس از یک بازجویی مفصل در تاریخ ۱۸ اردیبهشت آدرس دکتر بهرامی و دکتر ارانی و ضیاء الموتی را می دهد.

پس از دستگیری دکتر ارانی در تاریخ ۱۹ اردیبهشت کامبخش دستگیر می شود .و کامبخش بقول دکتر ارانی به عنوان استنطاق برای اداره سیاسی کتابی تالیف می کند و کمتر از یک هفته۵۲ نفر دستگیر می شوند

نفر آخر

پنجا و سومین نفر دکتر رادمنش است که هیچ ارتباطی با احیاء حزب کمونیست نداشت .رادمنش  در سال های ۹۹-۱۲۹۸ازاعضا سازمان جوانان  حزب کمونیست بود .پس از مدتی برای تحصیل به  اروپا رفت و در سال۱۳۱۴ به ایران بازگشت . در تماسی که حزب با او گرفت همکاری با حزب را رد کرد . اما بعد از اعترافات اسماعیل فروهید دررابطه با «جمعیت فرهنگ» در زمستان ۱۳۱۵ ،دو ماه قبل از دستگیری ۵۲ رادمنش هم دستگیر شد .و وقتی دولت تصمیم گرفت پرونده ۵۲ نفر را به دادگاه ببرد  خانواده او که فکر می کردند این گروه بزودی آزاد می شوند به اصرار پرونده او را همراه ۵۲ نفر کردند و گروه از ۵۲ تبدیل شد به ۵۳. .

طنزی تاریخی

شورشیان هنگام نمایش«خیانت و وفا»دستگیر شد .اما برخلاف تصور او نمایش با دستگیری او قطع نشد بلکه نمایش د رواقع شروع شد . و بازیگر اصلی و تنها بازیگر خود او بود . شورشیان در عرصه تاریخ نمایش «خیانت و وفا» را به نمایش گذاشت . بازیگر بدی بود . چرا که مردم برای او کف نزدند  . کارگردان بدی هم بود چون بدترین نقش را برای خود برداشت .

دلایل رد روایت پلیس

روایت پلیس یک روایت تک خطی است . شورشیان در اثر یک سهل انگاری دستگیر می شود . در بازجویی هایش خیانت می کند و دکتر ارانی را لو می دهد. دکتر ارانی کامبخش و دیگران را لو می دهد.و دستگیری ها یکی بعداز دیگری صورت می گیرد .

اما کمی روی رد این روایت خم بشویم:

۱-شورشیان از نام واقعی کامبخش بی اطلاع بوده است و او را بنام تنبورک می شناخته است پس نمی توانسته است کامبخش را لو بدهد.(ایرج اسکندری)

۲-دکتر ارانی آدرس کامبخش را نمی دانسته است و به احتمال قوی از نام واقعی او هم بی اطلاع بوده است .و طبق بازجویی هایش در ۱۸ اردیبهشت که نخستین بازجویی است نامی از کامبخش نمی برد. و تنها در تاریخ ۲۲ اردیبهشت یعنی ۲ روز بعد از بازجویی رسمی و مکتوب از کامبخش ، از آشنایی خود با کامبخش در مسکو حرف می زند .

۳-دکتر بهرامی نام و نشانی از کامبخش نداشته است،حتی علیرغم نشان دادن عکس کامبخش توسط بازجو آشنایی اش را با کامبخش انکار می کند ووقتی او را با کامبخش مواجه می کنند می گوید:«نام او علی است و او بیمارش بوده است .»تمامی این قرائن نشان می دهد که کامبخش قبل از ۱۸ اردیبهشت دستگیر شده است .

۴-تنها کسی که با نام و نشانی کامبخش را می شناخته است ،ضیاء الدین الموتی است که او نیز بر اساس بازجویی ۲۰ اردیبهشت آشنایی اش را با شورشیان و کامبخش انکار کرده است .

دستگیری کامبخش ؛یک روایت دیگر

این روایت بر این پایه استوار است که کامبخش بدلایلی دستگیر می شودو بعد  دستگیری شورشیان و دیگران را داریم.:

۱-نخستین بازجویی مکتوب و رسمی کامبخش ۲۰ اردیبهشت است .یعنی ۲ روز بعد از دستگیری دکتر ارانی. اما در همین بازجویی کامبخش در جواب سئوال بازجو در مورد دکتر رادمنش می نویسد:«سابقاًٌ در این مورد تحقیقاتی فرمودید»این سابقاً مربوط است به تاریخی قبل از ۲۰ اردیبهشت .

۲- کامبخش در بازجویی ۲۰ اردیبهشت ضمن توضیح فعالیت کمونیست ها قبل از حکومت رضا شاه و ارتباط خودش با آنها می نویسد:«تفصیل این قضیه را هم در بازجویی های قبل به عرض رساندم و تکرار آن لزومی ندارد»که معلوم می شود او بازجوییهای دیگری قبل از ۲۰ اردیبهشت داشته است .

۳-بازجویی از کامبخش درمورد رادمنش در تاریخ ۷ اردیبهشت یعنی ۱۳ روز پیش از بازجویی رسمی اش انجام شده است و بازجو این تحقیقات را با قید عبارت«با استحضار از هویت شما»آغاز می کند که می رساند کامبخش قبل ار ۷ اردیبهشت مورد بازجویی قرار گرفته است .

۴- دکتر ارانی در بازجویی ۲۲ اردیبهشت می نویسد که «یک ماه قبل کامبخش به او خبر داد یک نفر به نام سلیمی (اسم مستعار اسماعیل فروهید)دستگیر شده است و عده ای را لو داده است که دستگیر شده اند و از آن پس ارتباطش با کامبخش قطع شد .

اسماعیل فروهید که بود

اسماعیل فروهید با نام مستعار سلیمی از هوا داران حزب کمونیست و شوهر خواهر رضا روستا از رهبران حزب کمونیست ایران بود .بعلت گرایشات تروتسکیستی و موج تصفیه های استالینیستی مورد سوء ظن قرار گرفت و از ترس یه ایران گریخت.در مرز خودش را تسلیم پلیس کرد و پلیس بعداز تخلیه اطلاعاتی او ۱۵ نفر از فعالین انجمن فرهنگ رشت از جمله دکتر رادمنش را دستگیر کرد.این گروه در زندان به «گروه رشتی ها» معروف شدند.

۵-ارانی در یکی از بازجویی هایش می گوید:«کامبخش جز دکتر بهرامی با داخل و خارج ارتباط هایی داشته است وبعید نیست توسط یکی از همین کانال ها لو رفته باشد .

۶-به نظر می رسد که کامبخش بین نیمه دوم فروردین و هفته اول اردیبهشت ۱۳۱۶ دستگیر شده باشد و در این مدت پلیس سیاسی فرصت کافی داشته است تا با تحقیقات اولیه و تدارک های لازم همگی را طی یکی دو روز دستگیر کندو بعد سعی کند با دستکاری در تاریخ بازجویی ها ارانی را در مظان اتهام قرار دهد و به دیگران تلقین کند که شورشیان ،ارانی و دکتر بهرامی را لو داده و این دو بوده اند که بقیه  را لوداده اند،حال آن که شورشیان طبق بازجویی های موجود جز چند نفر در اهواز و آدرس دکتر ارانی و بهرامی و الموتی کسی دیگر را نمی شناخته است .

جمع بندی دستگیری ها

۱-تمامی ۵۲ نفر دستگیر شده و در راس آن ها کامبخش بعنوان مسئول تشکیلات و فردی که سابقه بیشتری نسبت به بقیه در کار سیاسی-تشکیلاتی داشت ،ارزیابی دقیقی از نیروی پلیس سیاسی نداشتند.

در کشور های دسپوت قدرت پلیس سیاسی نسبت مستقیمی با قدرت دیگر دستگاه های حکومتی ندارد. ازبی کفایتی حکومت های دیکتاتوری نمی توان پی به بی کفایتی پلیس سیاسی برد.در واقع نسبت معکوسی بین کار آیی پلیس سیاسی و دیگر دستگاه های حکومت وجود دارد . یک حکومت توتالیتر تمامی استعداد و نیرویش را در پلیس سیاسی خود متمرکز میکند،چرا که دوام وبقایش به هشیاری او در سرکوب مخالفین بستگی دارد .

از کنترل بسته های پستی در اداره پست اهواز بگیر تا کنترل نمایش در اداره معارف ،از شناسایی شورشیان در پست اهواز تا استعلام از پلیس رشت و دستگیری او توسط پلیس تئاترو نمایش می توان فهمید که پلیس سیاسی رضاخان به چه میزان گستردگی و قدرت داشته است .

۲-رعایت نکردن ضوابطی که لازمه یک کار مخفی بود .کامبخش در بازجویی هایش می نویسد:«ارتباطات می بایستی به طور دو به دوباشد اما رعایت نشد . افرادبه شکل غیر لازمی همدیگر را می شناختندو اطلاعاتی غیر ضروری نسبت به یکدیگر داشتند.»خود کامبخش توسط دوستان قزوینی اش شناخته شده بود .

۳- سکونت دادن افراد تشکیلات در خانه ضیاء الموتی . از ساکنان این خانه می توان از اعزازی ،شورشیان،جلال نائینی و عباس آذری نام برد که همدیگر را می شناختند و این در حالی بود که الموتی فرد شماره ۲ تشکیلات بود . هم او انور خامه ای،بزرگ علوی،ایرج اسکندری و عده ای دیگر را بدون هیچ ضرورتی با تمامی مشخصات می شناخت.

و یا شورشیان آدرس خانه دکتر بهرامی را می دانست و می دانست او دقیقاً کیست .و از طریق دکتر بهرامی دکتر ارانی را دیده بود .و طی اقامت اش در قزوین عده ای را شناسایی کرده بود .اعزازی ،ایرج اسکندری و بزرگ علوی را می شناخت.

بدتر ازهمه خود کامبخش بود که همه را با اسم و مشخصات می شناخت و حتی از ارتباطات جنبی آنها با هواداران و سمپات ها آگاه بود .

همین لیبرلیسم تشکیلاتی بود که کامبخش بنا بر نوشته اش در بازجویی توانست«در وهله اول مطالب را بطور روشن »عرض کند و در«کشف قضایا و تسهیلات جهت روشن نمودن قضیه»برای شهربانی کمک اساسی بکند و در یک نشست بیش از دو سوم تشکیلات را زیر ضرب ببرد .

۴- سپردن پست های مهم به افراد شناخته شده از سوی پلیس و در راس همه آنها کامبخش بود . فردی که به جرم جاسوسی از ارتش اخراج شده است و در مظان اقدامات کمونیستی است ،فرد شماره یک تشکیلات می شود . یا آدمی مثل شورشیان رابط کمینترن بامرکزیت حزب می شود .

۵- گماردن افراد کوچک در پست های بزرگ .شورشیان بنا بر شهادت برگ های بازجویی اش و آن اعترافات داوطلبانه اش بیشتر بدرد دربان کلوپ حزب می خورد تا رابط کمینترن با رهبری حزب . و یا کامبخش با آن رساله تالیف شده اش بقول دکتر ارانی برای پلیس بدرد بایگانی حزب می خورد تا مسئول شماره ۱ تشکیلات .

یک فراموشی تاریخی

سپردن پست های بزرگ بدست افراد کوچک بعد ها در تاریخ آن حزب بلااشکال تکرار شد و آسیب هایی جدی به جریان چپ در ایران زد . آنانی که کامبخش پیشوای فکری و عملی آنان بود از شکست ها نیاموختند و از گذشت روزگار درس نگرفتند .

شیوه بازجویی پلیس

۱-شکنجه های جسمی از کتک زدن با مشت و لگد شروع می شد و به دست بند قپانی می رسید

۲-شکنجه های روحی؛فحش،توهین،تهدید و ارعاب

۳-تهدید به دستگیری افراد خانواده

۴- فریب زندانیان به ارفاق در صورت همکاری

۵- حبس در سلول های انفرادی،بدون کوچک ترین امکان زیستن

۶-بلوف زدن به افراد بی تجربه ،مبنی بر این که مسئولین بالاتر همه چیز را گفته اندو مقاومت بی فایده است و بعد نمونه ای از اطلاعات را برای اثبات ادعا هایشان ارائه دادن

۷-اطلاعات کامل پلیس که از کامبخش گرفته بود،عامل دیگری در افشای دانسته ها بود

۸-مواجه دادن با افراد بریده و ضعیف برای درهم شکستن مقاومت دیگر زندانیان

علت همکاری کامبخش با پلیس

اگر بپذیریم که روایت پلیس رضاخانی صحیح باشد و کامبخش بعداز دستگیر شدن شورشیان و ارانی و دکتر بهرامی دستگیر شده اشت .همکاری همه جانبه او را در همان بازجویی ۲۰ اردیبهشت ،نخستین بازجویی،چگونه می توان توجیه کرد .

توجیهات ارائه شده

۱- کیانوری:نجات دادن گروه از اتهام جاسوسی

کیانوری این تاکتیک کامبخش را کاری درست و موفقیت آمیز می داند.اما ایرج اسکندری این استدلال را نمی پذیرد و می گوید:سر پاس مختاری رئیس شهربانی دو بار از رضا شاه خواست پرونده ۵۳ نفر را به جرم جاسوسی به دادگاه بفرستداما رضا شاه قبول نکرد .

با این همه می توان پذیرفت که پلیس از اتهام جاسوسی در پرونده کامبخش بعنوان یک اهرم فشار استفاده کرده است و کامبخش هم وحشت داشته است که او را بعنوان جاسوس به دادگاه بفرستند پس برای نجات خود باید ۲ کار می کرد :

-متقاعد کردن پلیس به وجود حزب کمونیست

-همکاری بی شائبه با پلیس

۲-خلیل ملکی :ضعف انسانی

خلیل ملکی بر این باور است که همکاری کامبخش با پلیس ناشی از ضعف شخصیتی او بودکه ریشه در شاهزاده بودن او داشت .

۳-کین جویی

عده ای دیگر همکاری کامبخش با پلیس را ناشی از کین جویی و اختلاف شخصی او با ارانی و اسکندری و خلیل ملکی می دانند .

۴- اطمینان به افشا نشدن همکاری

عده ای دیگر بر این باورند که کامبخش اطمینان داشت او آزاد خواهدشد و دیگران سربه نیست می شوند و امکان افشای راز او نیست .

سابقه آزادی کسانی که با پلیس هکاری کرده بودند در دستگاه پلیس سیاسی وجود داشت . ضمن آن که در ماده ۴ قانون مقدمین علیه امنیت و استقلال یعنی قانون خرداد ۱۳۱۰ آمده است «هرکس عضو دسته یا جمعیتی باشد که برای ارتکاب یکی از جرائم ضدیت با سلطنت مشروطه و یا تبلیغ مرام اشتراکی تشکیل شده باشد و قبل از تعقیب از طرف دولت قصد جرم و اشخاصی را که داخل آن دسته و جمعیت بوده اند برای دولت یا مامورین دولتی افشا نماید از مجازات معاف خواهد شد »

۵- توصیه روس ها

نظر دیگر بر آن است که با لو رفتن بخشی از تشکیلات ،روس ها که نگران بهم خوردن رابطه شان با دولت ایران بودند دستور دادند که کامبخش خودرا معرفی کند .

اسکندری به صراحت می گوید:«کامبخش شخصاً خودش را به پلیس معرفی کرد.»

روایتی دیگر

بعد از سقوط رضا خان و آزاد شدن گروه ۵۳ نفر کامبخش به شوروی رفت . و بعد از تشکیل حزب توده به ایران باز گشت و خواستار عضویت در حزب شد . با این که اکثر موسسان حزب با ورود کامبخش به حزب مخالف بودند ولی رضا روستا و اردشیر آوانسیان فشار آوردند که به دستور کمنترن باید کامبخش را بپذیریم .

انور خامه ای به نقل از اسماعیل رائین می نویسد:«در نشستی که در مهاجرت رهبری حزب توده داشت  نماینده حزب کمونیست شوروی با چندین بسته بزرگ سند در جلسه کمیته مرکزی حزب حاضر می شود و می گوید :«این اسناد را که می بینید ، من از آرشیو سری دولت شوروی آورده ام ،شامل تمام پرونده ۵۳ نفر است ما این پرونده هارا بررسی کردیم و اعلام می کنیم که رفیق کامبخش بی گناه است .»

اصل ماجرا چه بود

هرکدام از این نظریات برای خود مستنداتی دارد که قابل تعمق است . اما هر کدام گوشه ای از حقیقت را نشان می دهد.

اما جدا از آنکه کامبخش از چه کانالی لو رفت و یا این که با صلاحدید «رفقای بالا »خودرا تسلیم کرد که به ضرس قاطع نمی توان نظر داد،درک کامبخش از مبارزه قابل بررسی است .

کامبخش از مبارزه انقلابی در ایران یک درک بروکراتیک داشت برای او مبارزه بیشتر به یک کار اداری شبیه بود .

کامبخش اگر عضو حزب کمونیست فرانسه بود می توانست  یک ارگانیزاتور خوب باشد .کارمندی خوب در یک حزب قانونی و علنی با دفتر و دستکی معین .

اما برای کار در ایران آن هم در رده رهبری کامبخش فاقد پتانسیل انقلابی لازم بود .کامبخش مرد پیچ های تند تاریخ و گذر گاه های حساس انقلاب نبود .

این درک بروکراتیک بود که در اولین لحظه دستگیری مرعوب شد .وتن به سازش با پلیس و همکاری داد و سعی کرد با فرو بردن دیگران خودرا نجات دهد.

اپورتونیسم اخلاقی و درک بروکراتیک از مبارزه حزبی ،دو ویژه گی کامبخش بعد ها در حزب توده سنگ بنای انتخاب بالا ترین رده های حزبی شد .

کامبخش فاقد اخلاق یک انقلابی بود، برای کامبخش انقلاب یعنی خود او .

کامبخش :سنتی بد و اشتباهی بزرگ

۴ روایت در مورد کامبخش شده است:

-اسکندری:کامبخش خیانت کرد

-انور خامه ای:خیانت کرد

– اردشیر آوانسیان:بخاطر ترس از اتهام جاسوس همکاری کرد

-کیانوری:با افشاء وجود حزب اتهام جاسوسی را ازبین برد

نخستین گناه

این که کدامیک از این چهار روایت صحیح باشد ،یا برای ما قابل قبول باشد . هیچ توجیهی برای سکوت کامبخش در مورد دکتر ارانی قابل قبول نیست .

کامبخش بخوبی می دانست که پلیس در تدارک چه توطئه کثیفی بر علیه ارانی است .و در این توطئه تا حدودی موفق بود ؛شورشیان ،ارانی و بقیه .شورشیان ارانی را لو داد . ارانی بقیه را .

کار به بایکوت ارانی . توهین وتحقیر او کشید و ارانی در آن روزگار تنها ترین آدم روزگار خود بود؛شکنجه و فشار پلیس  از یک سو ،بایکوت و توهین رفقا از سویی دیگر.

کامبخش می توانست ارانی را از این وضع غیر عادلانه نجات دهد.و با این کار جبران مافات کند. امانکرد .

کامبخش یک پراگماتیست بود . نسبت به اصول ارتودکس نبود .آرمانخواه هم با آن تعاریفی که داریم نبود . در لحظه تصمیم می گرفت همچنانکه گرفته بود و تن به همکاری با پلیس داده بود و برای این کار توجیه خاص خودش را داشت تا آخر عمر هم بر آن توجیه ماند و سر سوزنی هم کوتاه نیامد .

کامبخش اهل انتقاد و عذاب وجدان نبوددرست آن چیزی بود که مصلحت جنبش طلب می کرد و جنبش یعنی خود او .

کامبخش دلیلی نمی یافت که خودرا فدا کندو ارانی را نجات دهد.هر بازی یک قربانی داردو قرعه در این بازی بنام ارانی افتاده بود .

اما بازی پلیس-کامبخش طولی نکشیدو در قضیه پرونده خوانی که اسکندری در خاطرات خود به تفصیل شرح داده است روشن شد که خائن کیست و فدایی ملت کیست .

گناه دوم

اگر کامبخش در فردای سقوط رضا شاه دست از فعالیت سیاسی می کشید و به کنار می رفت،چه با انتقاد از خود و چه بی انتقاد از خود،گناه او شاید قابل بخشش بود .مبارزی که بهر دلیلی تن به همکاری با پلیس داده بود . حالا به تاریکی فرو رفته بود تا فراموش شود و در نفس این کار نوعی طلب بخشش بود اما کامبخش چه کرد .

بعد از مرگ ارانی به توجیه کار خود پرداخت و سعی کرد با باند بازی این توجیه را جا بیندازدو بعد با توسل به روس ها که او آشنایی دیرین با آنها داشت سرافرازانه به حزب باز گردد تا رهبری حزب را بدست گیرد .

سنتی بد

باز گشت پیروز مندانه او به حزب ،سنتی بد را در حزب توده پایه گذاری کرد که اثراتی مرگبار در دوران های بعد در حزب گذاشت .

معروف است که می گویند کیانوری در پاسخ به کسانی که در دستگیری های شان ضعف نشان داده بودند و با پلیس همکاری کرده بودند و حالا برای برگشت به حزب مجوز می خواستند می گفت :«یک توده ای اگر ۱۰ بار زمین نخوردتوده ای نیست . » و این همان سنتی بود که کامبخش گذاشته بود ، از بین رفتن قبح همکاری با پلیس .

نهادینه شدن یک انحراف

ایرج اسکندری می گوید :«کامبخش شخصا خودش را به پلیس معرفی کرد و بعدازاین معرفی است که آن اقاریر را می کند»

این اظهار نظر این روایت را قدرتمندتر می کند که کامبخش به دستور روس ها خودش را معرفی کرد تا به خاطر گروه رابطه شوروی و رضا شاه بهم نخورد .

جدا از صحت و سقم این روایت ما هیچ موضع گیری رسمی از سوی کامبخش و جناح او نمی بینیم تا این روایت را تکذیب کندیا به فرض صحت بگوید این حرکت روس ها با هر تحلیلی درست یا نادرست از نظر جنبش چپ ایران پذیرفتنی هست یا نه .

بعد از شهریور ۱۳۲۰کامبخش به شوروی می رود و جریاناتی در مسکوبه رهبری حزب می گویند که کامبخش در قضیه ۵۳ نفر بی گناه است و اورا در حزب بپذیریدوتمامی آن هایی که شاهد همکاری کامبخش با پلیس بوده اند علیرغم میلشان می پذیرندو اجازه می دهند کامبخش وارد کمیته مرکزی حزب شود و هیچ کس اعتراض یا پرسشی نمی کند که آیا این دخالت روس ها با انترناسیونالیسم پرولتری همخوانی دارد یا نه .آیا روس ها مجازند در امور داخلی حزب مداخله کنند؟آیا کامبخش باید در برابر کمیته مرکزی حزب توده تبرئه شود یا اثبات بی گناهی او از نظررفقا شوری کافی است .

و این سر آغاز نهادینه شدن نگاهی خاص به روابط احزاب  کمونیسم با حزب کمونیست شوروی است نگاهی که حزب را در دهه های بعد به ورطه های هولناکی کشاند و به اعتبار حیثیت چپ در ایران لطمه ای جبران ناپذیری وارد کرد .

در این قضیه تنها ایرج اسکندری معترض است  ومی گوید :«کامبخش باید توسط حزب محاکمه و تبرئه شود.»

دو نگاه به انترناسیونالیسم پرولتری

۱- نگاه ارانی

ارانی در بخشی از دفاعیه اش می گوید:«در دنیا حدود ۷۰فرقه کمونیست موجود است . یکی از آن ها فرقه بلشویک است که حکومت جماهیر شوروی بدست .اوست …

وبین الملل(کمینترن)سازمانی مرکب از همه احزاب کمونیست است .مافوق حکومت شوروی است . و احزاب دیگر هم عرض با حزب شوروی می باشند نه مادون آن.

۲- نگاه کامبخش

از ان جا که بخشی از خاستگاه تفکر سوسیال دموکراسی ایران ،تماس کارگران و روشنفکران ایرانی با کارگران و روشنفکران قفقاز و ماوراء قفقاز بود و از آنجایی که حزب سوسیال دموکرات روسیه و شاخه آن در قفقاز، حزب همت به رهبری نریمان نریمانوف در شکل گیری کمیته ایرانی حزب همت و حزب عدالت و بعد ها حزب کمونیست ایران کمک های فکری و مادی بسیاری کردند ،این تصور غلط کم کم در ذهن بخشی از کمونیست های ایرانی شکل گرفت که آن ها بخشی از حزب بلشویک اند نه کمونیستی ایرانی که با رفقای خود و حزب کمونیست شوروی ارتباطاتی دارند .و این سرآغاز مخدوش شدن مرز های مبارزه ملی و رابطه با شوروی بعنوان یک همسایه و با حزب کمونیست شوروی بعنوان یک حزب برادر بود .

سوسیال شوینیسم

سوسیال شوینیسم به معنای سوسیالیست های ناسیونالیست از ابداعات لنین است و اشاره به سوسیالیست هایی است که به مبارزه ملی اهمیت می دهند و خودرا جزئی از یک مبارزه جهانی نمی دانند و در جنگ های امپریالیستی و استعماری از حکومت های امپریالیستی خود دفاع می کنند نه از پرولتاریای جهانی و ملل تحت ستم.

سوسیال نیهلیسم

نقطه مقابل سوسیال شوینیسم قرار داشت که با عمده کردن مبارزه جهانی سوسیالیسم و در راس آن شوروی مبارزه ملی را فرع آن حرکت کلی می دید و معتقد بود ما باید برای پیروزی جهانی سوسیالیسم تلاش کنیم که پیروزی در آن جبهه پیروزی ملی را هم بدنبال می آورد .و اگر در مقاطعی بین منافع ملی و منافع حکومت شوروی تضادی حاصل شود ما باید این تضاد را به نفع حکومت شوروی بعنوان مهد سوسیالیسم حل کنیم.

این تفکر به رابطه احزاب برادر که می رسید حزب کوچک را جزئی از حزب بزرگ می دید.و باور داشت که باید به عنوان شعبه ای از حزب برادر بزرگ عمل کند و دخالت آن حزب را مجاز و به صلاح حزب می دید .

این نگاه دخالت شوروی را در حزب توده نهادینه کرد.واثرات مرگباری برای جریان چپ به بار آورد .

ارانی و خطایی استراتژیک

در کشور های دسپوت مبارزه بخاطر دموکراسی و عدالت ،مبارزه ای صبورانه و بی وقفه و طولانی  است . این مبارزه بدون یک پشتیبانی و لجستیک همه جانبه نمی تواند ادامه پیدا کند.

درکی درست

ارانی در ابتدا درکی درست و دیالکتیکی از رابطه روشنفکر و کار سیاسی داشت .انتشار مجله دنیا در وهله نخست می توانست زمینه ساز خوبی باشد تا روشنفکران بتوانند با مباحث اساسی مارکسیسم آشنا شوند . و در مرحله دوم جلسات پرسش و پاسخ رزوهای دوشنبه محل خوبی بود تا ارانی کادر هایی خوب برای جنبش انقلابی تربیت کند .

در ادامه این حرکت فرصت های مناسبی پیش می آمد تا سازمان های انقلابی کادر های خودرا انتخاب کنند، وبه اصطلاح سرباز گیری کنند .

حزب کمونیست می بایست مستقل و دور از حرکت ارانی شکل می گرفت . سازماندهی می شد و در یک حرکت یک جانبه از سوی حزب به ارانی نه بالعکس ،از میان نیرو هایی که ارانی تربیت می کرد عضو گیری می کرد . حزب کمونیست سابقه سرکوب رضاخانی را در سال های ۱۳۰۴ و ۱۳۰۹ داشت .پیش از آن نیز در دوران حزب عدالت و قبل تر فرقه اجتماعیون -عامیون سرکوب جریانات چپ در دستور کار حکومت های روز بود .

حرکت ارانی لجستیک قدرتمند این مبارزه سخت و بی امان و خشن بود . حزب می توانست مدام نیروهایش را باز سازی کند و ازمیان شاگردان ارانی کادر های خودرا تامین نماید .

ارانی چه کرد

در زمانی که جامعه روشنفکری ما نیازمند آموزش الفبای مبارزه بود آن هم بعد از سرکوب و قلع و قمع ۱۳۱۰ ،وارد مبارزه ای شد که علی القاعده نمی توانست عمری طولانی داشته باشد از سال۱۳۱۴ تا ۱۳۱۶ چیزی کمتر از دو سال .

ارانی دستگیر شد و در زندان به شهادت رسید و جامعه از وجود اندیشمندی ارزشمند و خلاق محروم شد .

هرچند حاصل کار ارانی ،بعد ها در حرکت های سیاسی ایران از حزب توده گرفته تا خلیل ملکی هر کدام نقش هایی تاریخی داشتند اما جنبش انقلابی نتوانست جای خالی او را پر کند .

و این سنت غلط در حرکت های بعدی ادامه یافت . که دراولین گام همه را وارد تشکیلات شکننده ای بکنند که عنقریب راهی سیاهچال ها می شوند . همه تخم مرغ ها در یک سبد استراتژی شکست خورده ای بود که از لجستیکی کار ساز محروم بود .بزرگی ارانی و مظلومیت مرگ او جامعه را از نقد ارانی دور کرد .

بده بستان حزب  وارانی

در این مدت ۲ سال حزب به ارانی چه داد ؟چند ارتباط پراکنده و یکی دو ملاقات با کامران ،همین .

حزب اما ارتباط گسترده ارانی را با روشنفکران گرفت .مجله دنیا را تعطیل کرد .جلسات پرسش وپاسخ روزهای دو شنبه را از بین بردتا ارانی در روابط محدود حزبی چند جزوه بی اهمیت درون تشکیلاتی بنویسد و چند کادر تربیت کند . همین کار ها را در ابعاد چند برابر ارانی غیر حزبی می توانست انجام دهد.

حزب اگر زیر ضرب می رفت به ارانی آسیبی نمی رسید تا پلیس رضاخانی  متوجه عمق کار ارانی می شد ارانی کار خودرا کرده بود و به سال۱۳۲۰ نزدیک شده بود یعنی مرگ سیاسی رضا شاه و پلیس آدمکش او .

خانه آخر این بود که پلیس رضاخانی بعد از دستگیری و بازجویی از بریده های حزب متوجه می شد که ارانی مشغول چه کاری است . ارانی و کارهای او محدود می شد . چیزی در همین حدود .اما ارانی زنده بود و می توانست شیوه های جدیدی برای کار بیابد و مهم تر ازهمه در مدت کوتاهی یعنی بعد از تبعید رضا شاه عرصه گسترده تری برای فعالیت می یافت.

نام ها ونشان ها

اینان بعنوان گروه ۵۳ نفر و برای احیاء حزب کمونیست ایران دستگیر شدند و به دادگاه رفتند و محکوم شدند:

۱-دکتر ارانی -محکومیت۱۰ سال

۲-عبدالصمد کامبخش-۱۰ سال

۳-محمد شورشیان-۱۰ سال

۴-دکتر محمد بهرامی-۱۰ سال

۵-محمود بقراطی-۱۰سال

۶-علی صادق پور-۱۰سال

۷-ضیا ء الموتی-۱۰سال

۸- عباس آذری-۱۰سال

۹-محمد پژوه-۱۰ سال

۱۰-محمد باقر فرجامی-۱۰سال

۱۱-نورالدین الموتی-۱۰ سال

۱۲-بزرگ علوی-۷سال

۱۳-مهدی رسایی-۶ سال

۱۴-نصرت الله اعزازی-۶ سال

۱۵-انور خامه ای- ۶ سال

۱۶-ایرج اسکندری-۵ سال

۱۷-دکتر مرتضی یزدی-۵ سال

۱۸-دکتر رضا رادمنش-۵ سال

۱۹-مهدی لاله-۵ سال

۲۰-نصرت الله جهانشاهلو-۵ سال

۲۱-علینقی حکمی-۵ سال

۲۲-محمد رضا قدوه-۵ سال

۲۳-عزت الله عتیقه چی -۵ سال

۲۴-اکبر افشار-۵ سال

۲۵-مجتبی سجادی -۵ سال

۲۶-دکتر مرتضی سجادی -۵ سال

۲۷-رحیم الموتی-۵سال

۲۸-ولی خواجوی-۵سال

۲۹-انا قلیچ خضر بابا-۵ سال

۳۰-مرتضی رضوی-۵ سال

۳۱-خلیل انقلاب آذر -۵ سال

۳۲-شعبان زمانی -۵ سال

۳۳-تقی شاهین -۵ سال

۳۴-رضا ابراهیم زاده-۵ سال

۳۵-فریدون منو-۵ سال

۳۶-عماد الموتی-۵ سال

۳۷-تقی مکی نژاد-۴ سال

۳۸-دکتر حسن سجادی-۴ سال

۳۹-ابوالقاسم اشتری-۴ سال

۴۰-فضل الله گرکانی-۴ سال

۴۱-علی اکبر شاندارمنی-۴ سال

۴۲-رجبعلی نسیمی-۴سال

۴۳-بهمن شمالی-۴ سال

۴۴-سید جلال حسن نایبی-۴ سال

۴۵-سیف الله سیاح-۴ سال

۴۶-یوسف ثقفی-۴ سال

۴۷-خلیل ملکی -۴ سال

۴۸-حسین تربیت-۴ سال

۴۹-احسان طبری-۳/۵ سال

۵۰-عباس نراقی-۳ سال

۵۱-حکیم الهی-۳ سال

۵۲-حسن حبیبی-تبرئه پس از ۱۸ ماه باز داشت

۵۳-مهدی دانشور-تبرئه پس از ۱۸ ماه باز داشت

پایان سخن

در اوج رژیم ترور و خفقان رضا خانی و در زمانی که رضا خان بیش از هر زمانی دیگر در داخل و خارج به تثبیت رسیده بود و آخرین کلوپ های مشروطه را قلع و قمع کرده بود احیاء حزب کمونیست اقدامی بزرگ در روزگاری سیاه بود .

۵۳ نفر به عنوان آخرین پایگاه جناح رادیکال مشروطه باید آخرین تیر ترکش خودرا رها می کرد تا رضاخان نتواند دروغی بزرگ به تاریخ تحویل دهد که مردم به تمامی در مقابل دیکتاتور و دارو دسته اش زانو زده بودند و سکوت کرده بودند.

فریاد ارانی همچنان که دیوار های دادگاه را لرزاند از تاریخ گذشت تا خط مقاومت و مبارزه این مردم همچنان بی وقفه ادامه یابد و عاقبت توسط خط مقاومت تمامی رژیم او جارو شد .ارانی در زندگی و اسارت و شهادت نشان داد این مردم استحقاق آزادی و عدالت را دارند .

۵۳ نفر سنگ بنای فعالیت های سیاسی جنبش چپ را پایه ریزی کرد .حزب توده،حزب زحمت کشان ،نیروی سوم،سازمان اندیشه وکار انور خامه ای همه و همه بذر زرینی بود که ارانی در روزگار سیاه رضا خانی در سراسر ایران افشاند .

————————————————————————————————————————

ا-حسن فرزانه-پرونده ۵۳ نفر

۲- انور خامه ای-خاطرات سیاسی

۳-بزرگ علوی-۵۳ نفر

۴-ایرج اسکندری-خاطرات

۵-نورالدین کیانوری-خاطرات