رویدادها سیاسى هفته

رویدادهای سیاسی هفته

۱- نشست ”گروه هفت“؛ کره شمالی و ”پازل“ ترامپ

۲- تیم فوتبال آرژانتین و اولین گل به دروازه ارتجاع

۳- اپوزیسیونی که مهر رویدادهای آتی را بر خود دارد

ثریا شهابی

۱- یکی از رویدادها: “ترامپ پس از پایان نشست کشورهای صنعتی گروه ۷ ‏‏ با ارسال یک توئیت رسما امضای خود را از زیر بیانیه پایانی این اجلاس پس گرفت. “ به این ترتیب نتایج نشست هفت کشور صنتعی با لگد پراکنی های “پساجلساتی” ترامپ بار دیگر دستخوش بحران شد! بار دیگر تمام تشریفات و تزیینات جلسات بین الملی سران قدرت های جهانی به فرمان ترامپ به مضحکه ای تبدیل شد! به این ترتیب بار دیگر سر زخم قدیمی معضل اصلی یعنی جدال در نحوه حفظ اتحاد “گروه هفت” و “معضل” حفظ “اتحاد” اروپا در مقابل آمریکا، معضل حفظ ناتو و همه اتحاد های پیشین در کمپ بورژوازی غرب، سرباز کرد! در سطحی عمیق تر، بحران در سنگرهایی است که در سیر جنگ اقتصادی آمریکا با سایر قدرت های اقتصادی و متحد دیروز و جنگ آمریکا با سایر قدرت های جهان و رقیب امروز، براه افتاده است.

یکی دیگر از رویدادها: “دیدار تاریخی” ترامپ و کیم جونگ اون، روز سه شنبه در جزیره سنتوسا برگزار میشود” و خبرگزاری دولتی کره شمالی از “تغییر زمانه” خبر داد! به این ترتیب پروسه تبدیل شدن “دو هیولا و دو دشمن خونخوار” دیروز به “دوستان تاریخی جدید” آغاز شد.

هرچند که ماهیت این دوستی هم به اندازه ماهیت دشمنی دیروزشان، ضدمردمی، ضد امنیت و رفاه و زندگی شهروندان هر دو کشور و شهروندان جهان است و نمی تواند عمر مفید طولانی داشته باشد.

اگر کسی تا دیروز در مورد خصلت بمباران های عراق و خاورمیانه و جدال ترامپ و هییت حاکمه های دهه های اخیر آمریکا با صدام و بن لادن و قزافی و خامنه ای و خطر ایران و کره شمالی اتمی و “مرد راکتی” خطرناک جهان و .. را نمی دانست یا انکار میکرد، امروز تمام پرده ها کنار رفته است و تخاصمات به زبان خود سخن میگوید! بهانه ایران و کره شمالی اتمی و سلاح کشتار دستجمعی صدام و .. همانقدر پوچ و بی محتوا بود، که خصومت دیروز ترامپ و رهبر کره شمالی و خصومت امروز او با برجام و برنامه اتمی ایران! با این تفاوت که اگر عمر آن جدال های پوچ گذشته طولانی بود و میلیون ها نفر در خاورمیانه و افریقا، با تحمل حمام های خون و تخریب چند جامعه و کشتار و جابجایی های عظیم انسانی بهای آن را پرداختند، امروز این جنگ ها و تخاصمات نیابتی، عمری کمتر از فصول سال دارند.

نه جهان، جهان کت بسته دو دهه پیش تسلیم قدرت های حاکم است و نه دیگر ارتجاع بین المللی، به رهبری آمریکا موقعیت گذشته را دارد. ما همیشه میگفتیم که پشت این جدال ها و دشمن سازی های ساختگی در کمپ ارتجاع جهانی، پشت جدال تروریسم و تروریست های دولتی بین المللی و منطقه ای و محلی و غیردولتی، حقایق پایه ای تری نهفته است. جدال بر سر تناقضات و بن بست ها و بی پاسخی ها در خود قطب های جهانی است. جدال بر سر آینده جوامع غربی، از آمریکا تا اروپا و ژاپن و بر سر بن بست و بی پاسخی بورژوازی جهانی در جهان چند قطبی است که قطب پیروز جنگ سرد، جز گندیدگی و عقب گرد و میلیتاریسم و گرو گرفتن نان و امنیت مردم جهان، راه پیشروی ندارد!

۲- لغو بازی دوستانه تیم ملی فوتبال آرژانتین با اسرائیل، آنهم تحت فشار بازیکنان تیم آرژانتین و در اعتراض به خشونت و کشتار مردم فلسطین توسط دولت اسرائیل، اولین گل سیاسی به دروازه ارتجاع در بازی های دوستانه پیشا جام جهانی فوتبال امسال است. نه تبلیغات ضدفلسطینی دستگاه پروپاگاند دولت قوم پرست اسرائیل، نه کرشمه های ارتجاع اسلامی برای بهره برداری از این گل، نتوانست واقعیات پشت این رویداد را بپوشاند!

ورزش و فوتبال و هنر را سیاسی کرده اید! این واقعیت را امروز و بخصوص در جهانی که صفی از قطب ها و قدرت های بزرگ میلیتاریستی و اقتصادی در جدال قدرت با هم هیچ مرز و محدوده ای، در تبدیل کردن مردم به گوشت دم توپ و گرو گرفتن نیازهای جامعه بشری را به رسمیت نمی شناسند، بیش از پیش صدق میکند. در جهانی که در راس این جدال قدرت، افسار امثال ترامپ ها تماما رها شده است، تا با توسل به هر حربه و وسیله ای مانع دخالت قدرت از پایین شوند، این واقعیت را بیش از هر زمانی میتوان دید.

هرگز به اندازه دهه های اخیر مسابقات هنری و موسیقی و فیلم و ورزش و جوایزی که در این رقابت ها تقسیم میشود، سیاسی و تابع معادلات قدرت نبوده است. اما آنچه که شورانگیز است این واقعیت است که در این میدان هم، همچون همه میدان ها، صدای ارتجاع، تنها صدایی نیست که شنیده میشود! بشریت متمدن، طبقه کارگر، محرومین در سراسر جهان، علیرغم ارعاب و وحشتی که مشتی گانگستر سیاسی دست به ماشه، برفراز سر بشریت هرروز از جایی زنده نگاه میدارند، در حال قد علم کردن است. لغو بازی آرژانتین در اسرائیل، نه یک اقدام ورزشی، که یک گل سیاسی است به بهانه ورزش به دروازه ارتجاع ترامپ و نتانیاهو! ترکش این گل و این تعرض اما تنها به این دو ارتجاع محدود نمی شود! ارتجاع اسلامی در ایران و در خاورمیانه، دولت های دست راستی با برنامه های ریاضت اقتصادی و ضدپناهندگی و ضدکارگری شان در کشورهای غربی هم از آن در امان نخواهند ماند! این گل میتواند قطره ای از موج عظیم برگشتی باشد که به بهانه ورزش و فوتبال، هنر و …در کنار اعتراضات وسیع طبقه کارگر و مردم محروم در سراسر جهان سربلند کند.

۳- آقای پهلوی در پیامی از مردم ایران خواست تا به اعتراضات و اعتصابات بپیوندند چرا که به اعتقاد او ”بیتفاوتی بخشی از مردم نسبت به خواسته های گروههای محروم و محذوف جامعه، خطایی است نابخشودنی!“

حمایت از طبقه کارگر و بخش های محروم این طبقه، کسانی که زیر فشار فقر و بیکاری و گرانی قادر به راست کردن کمر نیستند، شریک نداری سفره فقرا شدن، امروز شرط اپوزیسیون بودن در فضای سیاسی ایران در همه سطوح است. این را “افطار آخر” روحانی هم نشان داد. شکست های پیاپی جنبش های دست راستی اپوزیسیون های درون و برون حکومتی ایران، عقیم ماندن انواع پروژه های “رژیم چینج” های ناتویی و آلترناتیو سازی از احزاب قوم پرست و ناسیونالیست فارس و کرد و … و بخصوص شکست تحرکات برای اصلاح رژیم، شکست جنبش سبز که مکمل شکست دوخرداد بود، همه اپوزیسیون های بورژوایی، چپ یا راست، درون یا برون حکومتی، را از میدان بدر کرد.

پس از افول جنبش سبز، حزب حکمتیست اعلام کرد که پولاریزاسیون شفافی در صحنه سیاست در ایران و در جدال طبقاتی در حال شکل گیری است. گفتیم که در ایران از این پس تنها و تنها یک آلترناتیو، و آن هم آلترناتیو طبقاتی حکومت برجای مانده است. همه هزیمت کردند! یا با روحانی و دولت اعتدال و امید عکس گرفتند و ساختند یا در حاشیه مانورهای ترامپ، بی افق سرگردان در حاشیه ماندند! تنها طبقه کارگر، محرومین و استثمار شوندگان اند که امکان سازش با نظام و حکومتی که سرپا بودن و بقا آن با ابتدایی ترین نیازهای زندگی آن خوانایی ندارد، در سنگر جدال با حاکمیت باقی ماندند! سازش بین طبقه کارگر، محرومین و استثمار شوندگان و به فقر و فلاکت و بی تامینی و بیکاری و بی افق بهبود اقتصادی، با عاملین آن، معلوم بود وجود نداشت و وجود ندارد!

گفتیم که دو دشمن طبقاتی در میدان روی در روی هم قرار خواهند گرفت. امروز خیزش محرومین در دیماه، اعتراضات و اعتصابات پی در پی و کارگران معترض ای که به سادگی نه دست از سرشان برمیدارند و نه عوامفریبی دشمن خارجی، خاک توی چشمانشان میپاشد، به تنگ شان آورده اند.

بیانات اقای پهلوی امروز در مورد مگر غیر از این میگوید! که اگر کسی در ایران بخواهد برای تغییر و بهبود و پیشرفت و پیشروی و آزادی و برابری، یا حتی “اصلاحات” ابراز وجود کند، ناچار است “بنر” مطالبات طبقه کارگر را بدست بگیرد! در این گره گاه است که افطار روحانی، افطاری که پیش از عروج جنبش محرومین مجلس ضیافت رسمی مشتی هنرمند اصلاح طلب ریاکار و دوخردادی و … بود امسال توسط تعداد زیادی تحریم میشود و به “افطار آخر” معروف میشود.

طبقه کارگر، باید صفی که فشار واقعیات آن را ناچار میکند که زیر بنر و پرچم او فعالیت کند، را درک کند. فشار قدرت خود بر روی دیگران را جدی بگیرد! به قدرت خود دست ببرد و برای آزادی و رهایی از بند اختناق و فقر و استبداد و استثمار، به نیروی خود قدرت سیاسی را بگیرد!

دیگرانی که زیر پرچم این طبقه به حرکت در میایند، در بهترین حالت آرمانی جز بحرکت درآمدن چرخه تولید و استثمار و کار، و رشد و توسعه از این راه، ندارند. آرمانی که از پاکستان تا هند و بنگلادش و چین، در حال تمرین است! طبقه کارگر ایران، تنها با آرمان سوسیالیسم، رفاه و برابری، آزادی و حکومت کارگری، قادر است برای همیشه سایه فقر و نداری را از سر خود و خانواده اش بردارد! برای متحقق کردن این آرمان اما، طبقه کارگر باید به حزب کمونیستی خود، بپیوندد. حزب حکمتیست، حزب تحقق این آرمانها است! باید به آن پیوست!

۱۱ ژوین ۲۰۱۸

http://www.hekmatist.com/2018/Hekmatist-212-Soraya.html