دوره دوم، کومه له و تنفر از کمونیسم کارگری (بخش پنجم)

بخش پنجم

دوره دوم، کومه له و تنفر از کمونیسم کارگری

 قبل از شروع باید توضیح دهیم چرا از تنفر و کاربرد آن در کومه له و حزب کمونیست ایران صحبت می کنیم؟ مگر نقد و مخالفت مجاز نیست؟ اگر حزبی و گرایشی نقد شد معنای تنفر پیدا می کند؟ واقعیت این است در اینمورد خاص ما با نقد و نظر روبرو نیستیم. نزدیک به سه دهه از جدائی گرایش کمونیسم کارگری از کومه له و حزب کمونیست ایران میگذرد. در این مدت تا به امروز رهبران کومه له و این حزب از هیچ اتهام زنی و اعمال غیر سیاسی تا رسیدن به پاک کردن اسناد و در آخر انکار یکدهه تاریخ کمونیستی کوتاهی نکرده اند. شدت این تنفر بحدی بود که به بخشی از تاریخ خودشان که منصورحکمت رهبرش بود رحم نکردند و خطش زدند. ایجاد تنفر از گرایش کمونیسم کارگری یکی از وجوه مشخصه سیاسی اصلی کومه له و حزب کمونیست ایران بوده است. هر چند دوره اوج این تنفر در این دو تشکیلات طی شده است، اما در دوره مورد بحث ما محور و مایه انسجام درونی و تعیین کننده سیاست آنها در ارتباط با احزاب کمونیستی بود. هنوز ایجاد تنفر از کمونیسم ابزاری در دست گرایش ملی و بخش عمده ای از رهبری در این دو تشکیلات هست و دست بر داشتن از آن منجر به تلاطماتی در آنها خواهد شد.

دوره دوم، ۸ سال طول کشید( از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۶). در اینمدت روندی که از ابتدا رهبری کومه له برای مقابله با جنبش کمونیسم کارگری در تشکیلات خود شروع کرده بود به بار نشست و به انتهای خط رسید. قبلا از چگونگی شروع این پروسه با تغییر سیاستها و پاک کردن اسناد و مصوبات و حمله به تاریخ کومه له قدیم صحبت کردیم. در ابتدای این دوره دارو دسته زحمتکشان با استفاده از رخوت کومه له توانست از دو جهت بر آن فشار آورد. این دارودسته با استفاده از فالانژیسم نژاد پرستانه خود ملی گرائی کومه له را پشت سر نهاد و آن را به موضع دفاعی انداخت. همراه با آن با رد تاریخ کمونیستی کومه له قدیم و رهائی از قید و بندهای آن، توانست چپ ملی مخالف کمونیسم کارگری در کومه له را به “اتهام” کمونیسم کارگری بودن به کُنج دیوار بکشاند. به این ترتیب زحمتکشان با استفاده از فالانژیسم ملی و رد تاریخ فعالیت کومه له قدیم، ابتکار را در تقابل با کومه له بدست گرفت و آن را زیر فشار گذاشت. این وضعیت هلهله و شادی طیف وسیعی از کمونیست های سابق کومه له ای و تازه ناسیونالیست شده در زحمتکشان و خارج از آن را به اوج رساند. اکثریت اینها در آن مقطع بدور زحمتکشان حلقه زدند و تقویتش کردند.

در این فاصله فشار زحمتکشان بر کومه له کاملا محسوس بود. کومه له ایرادی به ملی گرائی میلیتانت زحمتکشان و پاک کردن تاریخ جنبش کمونیسم کارگری نداشت. نمی توانست بگوید اینها ناسیونالیست و نژاد پرستند. مایل هم نبود از تاریخ کمونیستی خودش دفاع کند و پایه ملی خود را سست نماید. چون خودش شریک ماجرا بود. جهت زحمتکشان و کومه له در این موارد با هم انطباق داشت. در طرف دیگر این ماجرا، فشار سیاسی حزب کمونیسم کارگری ایران بر هر دو سنگینی می کرد. اگر در آن وقت کومه له به مقابله با زحمتکشان بر می خاست، صف آرائی سیاسی آنها در مقابل با حزب کمونیسم کارگری لطمه می دید و نفع سیاسی آن را کمونیسم کارگری می برد.

در این سالها سانتریسم و مرکز گرائی کومه له از کار افتاد و تماما مطیع آن شرایط و نیروهای ناسیونالیست گردید. میدان مانور برای زحمتکشان بازتر شد و از آن نیرو گرفت و جوانان متوهم و بی خبر از این اوضاع به آن روئی آوردند. وضع کومه له چنان خراب شد، زحمتکشان طرح حمله به اردوگاه آن را در کردستان عراق ریخت. برای بدر آوردن کومه له از این گرفتاری تنها راهی جلو آن باز بود. راه بالا بردن دوُز ضد کمونیسم کارگری در تشکیلاتش و بدر آوردن این پرچم از دست زحمتکشان بود. این راه ضمن اینکه توافق عمومی گرایش ملی و چپ ملی درون کومه له را با خود داشت، رضایت خاطر احزاب ناسیونالیست کُرد منطقه را هم فراهم می نمود. رهبری کومه له پیش تر زمینه و پایه های ضدیت با کمونیسم کارگری را در درون خود بنا کرده بود. کار را ابتدا او شروع کرد و زحمت را او کشید و ثمره اش را زحمتکشان می برد. کومه له برای تغییر این وضعیت و نیازش به دفاع از خود، بر سرعت حرکت خود در مسیر ایجاد تنفر از کمونیسم کارگری افزود.

در اثنای این ماجرا چند اتفاق مهم سیاسی به کمک کومه له آمدند. یکی از این اتفاقات بر تمام احزاب و سازمانهای سیاسی در ایران و در راس آنها کومه له اثر جدی و ماندگاری بر جا گذاشت. آخرین آن دو تکه شدن سازمان زحمتکشان(سال ۱۳۸۶) در نتیجه بحران منطقه ای ناسیونالیسم و بی آبروئی”حکومت نوپا” و شارلاتانیسم در میان دسته بندیهای مختلف این جریان بود. اما اولین و مهم ترین اتفاق مرگ منصورحکمت و چند سالی بعد از آن تکه و پاره کردن حزب او توسط کمیته مرکزی آن در سال ۱۳۸۲ بود. سرنوشتی که این حزب پیدا کرد مهم ترین اتفاق سیاسی این سال جامعه ایران بود. اتفاقی که بر کلیه احزاب و سازمانهای چپ و آرایش سیاسی میان آنها در سطح ایران اثر گذاشت. اتحاد عمل های کنونی گروه اول با دوم از جمله کمترین نتایج آن است.

اما تا آنجائیکه به کومه له بر می گردد، مهم ترین تاثیر سرنوشت آن حزب در صحنه سیاسی ایران، بر جسته شدن کومه له و موقعیت آن در میان احزاب و سازمانهای سیاسی چپ بود. سرنوشت حزب کمونیست کارگری و بحران سیاسی منطقه ای که در همان سالها ناسیونالیسم کُرد را در بر گرفت، جان تازه ای به چپ ملی ضد کمونیسم کارگری درون کومه له در کردستان داد. در این دوره فشار گرایش ناسیونالیستی درون کومه له، بر چپ ملی کمتر شد. تقابل میان چپ ملی و گرایش ملی تخفیف یافت و محور تقابل هر دو کمونیسم کارگری بود. این چپ در این فضا نفسی کشید و از تغییر موقعیت کومه له و غنیمت باد آورده ای که این مجموعه رویدادها، نه پراتیک خودش، بدامن آن انداخته بود روحیه گرفت. کومه له از زیر فشار کمونیسم کارگری هم رهائی یافت. منصور حکمت و حزب آن از دست رفته بودند. کومه له در این دوره بی محابا به کمونیسم کارگری می تاخت و محور انسجامش همین بود. این سازمان”کومه له اجتماعی” را به جای کمونیسم چون بادکنکی باد کردند و به رخ احزاب کشیدند. گوئی اجتماعی بودن درمان هر دردی است. دنیا پر از احزاب ملی و مذهبی و ارتجاعی نفوذ دار و اجتماعی است. دخالت کومه له در”جنبش انقلابی خلق کُرد”، و پرچم کردنش چون امتیازی جای طبقات و مبارزه طبقاطی و تقابل میان کمونیسم و ناسیونالیسم را گرفت.

چپ ملی بمثابه رادیکالترین بخش در کومه له با همه اینها کنار آمد و این چپ به تنها چیزی شبیه نیست کمونیسم است. بخش عمده اینها همصدا با گرایش ملی بصورت ویژه ای از جنبش کمونیسم کارگری و شخصیت های آن تنفر دارند. گرایش ملی درون کومه له و این لایه از چپ از ابتدا متفقا و با هم تنفر از کمونیسم کارگری را شروع کردند و به رکنی از هویت آن تبدیل نمودند. این سیاست در بیرون از آن تشکیلات در میان کمونیست های سابق کومه له ای و ناسیونالیست های تازه نفس جواب گرفت. طیف ضد کمونیستی که قبلا بدور زحمتکشات حلقه زدند به کومه له و دفاع از آن نقل مکان کردند.  تا اینجای ماجرا کل صفوف کومه له برای شکل دادن به این سیاست متحد و هم نظر بود.

در ادامه این حرکت، لایه ای از فعالین چپ ملی از بقیه سبقت گرفت. برای اینها کمونیسم و صحبت کردن از آن در کومه له قابل تحمل نبود. این عده وجود حزب کمونیست ایران همراه با کومه له را مضر میدانستند. خواهان تعطیلی این حزب بودند. بدین سان برای بار دوم داستانی شبیه به جدائی زحمتکشان در کومه له شکل گرفت. با این تفاوت که زحمتکشان از سر فالانژیسم ملی از ملی گرائی درون کومه له فاصله گرفت و جدا شد، اما اینها از سر فالانژیسم ضد کمونیستی و تنفر از کمونیسم کارگری خواهان پائین کشیدن تابلوی حزب کمونیست ایران شدند. این عده “چپ”، تحمل هر آنچه را که با سابقه کمونیستی کومه له تداعی میشد و بوئی از کمونیسم و چپ از آن بلند شود نداشتند. خواست تعطیل کردن حزب بی آزار و بی نقش و پناه گرفته در کنار کومه له، نقطه قوت این جماعت بود. ماجرا جالب بود، بقای آن حزب به تصمیم سازمان کردستانی آن بستگی داشت. در مقابل با آنها بخشی از فعالین چپ ملی و حتی لایه ای از فعالین ناسیونالیست در کومه له، خواهان ماندگاری حزب شدند. بدین صورت جبهه بندی بر سر این مسئله، حرکت متحدانه ایجاد تنفر از کمونیسم کارگری را در کومه له به دو جبهه تقسیم نمود. در ادامه این کشمکشها مخالفین ماندگاری حزب، فراکسیونی در درون کومه له با عنوان”فعالیت بنام کومه له” در سال ۱۳۸۶ تشکیل دادند.

شکل گیری فراکسیون بنام کومه له و خواست تعطیل کردن آن حزب قابل درک است. اما چرا عده ای در مخالفت با فراکسیون مدافع حزب شدند؟ مدافعین بقای حزب کمونیست ایران، ترکیبی از چپ ملی و ناسیونالیست ها در کومه له بودند. ماجرا این بود که این عده در مقایسه با فراکسیون”فعالیت بنام کومه له”، سیاسی تر و دورنما دارتر به نفع کومه له موضع گرفتند. اینها متوجه فایده این حزب برای کومه له و استفاده از آن برای خنثی کردن فشار کمونیست ها بر این تشکیلات بودند. بوسیله این حزب می توانستند با امثال راه کارگر و جریانات چریکی و چپ های متفرقه در تقابل با کمونیسم کارگری سنگری بسازند. وقتیکه حزب دمکرات تاریخا مشکلی با راه کاگر و اینگونه چپ ها نداشت، چرا کومه له داشته باشد. از طرف دیگر برای این خانواده چپ، همکاری با کومه له آبرومندانه تر و چپ نمایانه تر از حزب دمکرات بود. اضافه براینها اگر خط فراکسیون موفق به تعطیلی آن حزب میشد، با سرعت زیادی کومه له را به جریان ضد کمونیستی و ناسیونالیستی تبدیل می نمود. آن وقت اولین قربانیان این ماجرا فعالین چپ ملی درون کومه له بودند و جائی برای آنها در این سازمان باقی نمی ماند. در آن مقطع سرنوشت آن حزب و چپ ملی درون کومه له بهم گره خورد. چپ ملی برای دفاع از خود راهی جزء دفاع از بقای آن حزب نداشت. گرایش ملی هم، متوجه نقش بازدارنده این حزب در مقابل با جنبش کمونیستی در کردستان و نقش ابزاری و دفاعی آن برای کومه له بودند. به این ترتیب حزب کمونیست ایران نه بخاطر خودش، بلکه بخاطر گره خوردن بقایش به بقاء چپ ملی و فایده آن برای گرایش ناسیونالیستی در کردستان بطور ویژه تری عزیز شد. از زمان جدائی گرایش کمونیسم کارگری، حزب کمونیست ایران این اندازه از عطف توجه از طرف کومه له را به خود ندیده بود.

این مجموعه شرایط فضای بازی برای نقش سانتریسم رهبری کومه له در جهت حفظ آن حزب، حفظ تعادل میان این حزب با کومه له، ایجاد همکاری میان ملی گراها و چپ ملی درون خودش در تقابل با فراکسیون را فراهم آورد. مهم ترین اتفاق این ماجرا دست یافتن رهبری کومه له به افق و راه و روش نسبتا پایدار تری برای ادامه کاری خود بود. به راهی که می توانست ناسیونالیستی عمل کند و ادعای سوسیالیستی را جار بزند و مایه تشکیلاتش گردد.

عاقبت فراکسیون”فعالیت بنام کومه له” از کومه له جدا شد. اما جریانی بنام “روندسوسیالیستی” متنفر از کمونیسم بطور عموم و چند بار متنفر تر از گرایش کمونیسم کارگری بوجود آورد. اینها ابتدا بنام کومه له فراکسیون تشکیل دادند، جدا که شدند اسم”روندسوسیالیستی” بر خود نهادند. “روندسوسیالیستی” ناسیونالیسم خود را مخفی نمی کرد. انتخاب کلمه سوسیالیستی دقیقا ناشی از ماهیت ضد سوسیالیستی آنها و موقعیت جدید خارج ماندن از کومه له و کوتاه شدن دست آنها از این تشکیلات بود. آنها بعد از جدائی دستشان به جائی بند نبود و با این عنوان میخواستند، رقیب کومه له و دارو دسته زحمتکشان شوند و نیرو جمع کنند و چنان آشفته بازار و تصویری از سوسیالیسم در کردستان بدست دهند که سوسیالیسم بدرد هر کاری غیر از سوسیالیسم و عدالتخواهی بخورد. اگر موفق میشدند و کومه له را بدست می گرفتند با اتکاء بدان می توانستند مستقیما به جان جنبش کمونیستی در کردستان بیفتند. برنامه همین بود. حال با خارج شدن از کومه له ناتوان شده و مجبور به انتخاب این نام و حرکت از این کانال برای رسیدن به مقصد بودند. اعمال اینها و سرنوشتی که بعدا پیدا کردند تمام نکات مورد بحث را به اثبات رساند.

همان موقع تمام احزاب و سازمانهای سیاسی در قبال این وقایع در کومه له موضع گرفتند. احزاب طیف کمونیسم کارگری”روندسوسیالیستی” را جریان ناسیونالیستی چون زحمتکشان خواندند. از رهبری کومه له و چپ ها در این سازمان میخواستند در این رابطه موضع قاطع بگیرند. موضع مستنثی مقاله ای بود به امضای من و رفیق یدی کریمی با عنوان”کومه له و حزب کمونیست ایران به بهانه فراکسیون فعالیت بنام کومه له” در ۴ اکتبر ۲۰۰۸ (ضمیمه ۱). در آن نوشتیم:”روند سوسیالیستی” اساسا جریان ضد کمونیستی این عصر است. این جریان جناح جدا شده ای از کومه له نیست و بلکه برشی از آن است. چون مبتکر برنامه و اهداف”روندسوسیالیستی” کومه له جدید است. رهبری کومه له با روش عامه پسند و سیاسی تری سیاست آنها را اجرا می کند و در نتیجه این جریان نمی تواند به هیچ جائی برسد و رقیب کومه له گردد.

دعوا و مرافعه ها بر سر این مسئله در تشکیلات کومه له بود، ولی با امضاء کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران قطعنامه ای در مورخ ۲۴ اوت ۲۰۰۸ در ارتباط با جدائی فراکسیون صادر گردید. این قطعنامه”روندسوسیالیستی” را جریان ناسیونالیستی خواند. صادر کردن قطعنامه به امضا آن حزب بی نقش و نه کومه له همه کاره، راهی بود برای نرنجاندن احزاب ناسیونالیست از کومه له در کردستان. کومه له این حزب را برای چنین کارهائی میخواست. حساب گری سانتریسم درون کومه له راه استفاده از این حزب را بلد بود. این قعطنامه نه تنها به انتقادات احزاب طیف کمونیسم کارگری از کومه له و”چپ” درون آن برای ناسیونالیست خواندن”روندسوسیالیستی” جواب داد، از نظر سیاسی و عملا همه احزاب طیف کمونیسم کارگری را پشت سر کومه له به خط نمود. انتقاد آنها در این مورد رفع شد و موضع کومه له را پسندیدند و به آنها به به گفتند.

 در این ماجرا نه ملی گرائی و نه خط تنفر از کمونیسم کارگری در کومه له و نه وجهه ضد کمونیستی”روند سوسیالیستی” از طرف احزاب گروه اول نقد نشدند. احزاب گروه اول توجهی به اهمیت سیاسی این نکات نکردند و بی اهمیت جلوه اش دادند. در نتیجه این موضع، کومه له قهرمان و پیروز این داستان و مبارزه با ناسیونالیسم گردید و تاریخ ناسیونالیستی آن نادیده گرفته شد. هم نظری احزاب گروه اول با کومه له گامی دیگر این سازمان را به جلو راند و بر حق نشان داد. از این تاریخ به بعد اتفاقات سیاسی مهم تر و ماندگارتر از ماجرای”روند سوسیالیستی” در کومه له و در سطح احزاب و سازمانهای چپ ایران و از جمله در مواضع احزاب طیف کمونیسم کارگری و مناسبات میان احزاب گروه اول با دوم آغاز گردید و نرم شد.

ادامه دارد.

مجیدحسینی  دوازده ژوئن- ۲۲ خرداد ۱۳۹۷

تلفن:۰۰۴۶۷۳۷۷۶۵۳۴۱

majid.hosaini@gmail.com