بازگشت دوباره خاتمی مضحکه ای بیش نیست!

حسن معارفی پور

"از همگان می خواهیم به پاخیزند وفریاد رسای نه را بلندتر از همیشه درتاریخ مبارزات خود تکرار کنند"
تبلیغات گسترده تلویزیون های پر زرق و برق بورژوایی و چکمه لیسان اصلاح طلبان حکومتی رژیم اسلامی همچون B.B.C فارسی، صدای آمریکا VOA و سایر تلویزیون ها، همچنین سایت های داخلی وخارجی همچون سایت ادوارد نیوز(سایت دفتر تحکیم) و امثالهم در فضای مجازی، پروکاسیون و تبلیغات وسیعی را راه انداخته تا بدین طریق ناکامی و شکست مضحک اصلاح طلبان حکومتی در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ خورشیدی را سرپوش گذارند و فریبکاری خود تحت عنوان اصلاحات را بار دیگر در دستور کار بگذارند.

اگر اصلاح طلبان در نیمه دوم دهه ۷۰ توانستند با شعار اصلاحات و آزادی عده ای را پشت سر سیاست های کثیف و تبهکارانه ی خود بسیج کنند و مردم را پای صندوق رأی بکشانند، امروز دیگر شعارهایی از این قبیل و سیاست هایی که امتحان خود را پس داده اند، نمی تواند تأثیر زیادی داشته باشد و مضحکه ای بیش نیست.
اگر خاتمی فریبکار با ناز و کرشمه و لبخندهای مشمئزه کننده و با اعلام اینکه از سر ناچاری و برخلاف میل باطنی اش خود را کاندید می کند، چیزی جز توهم پراکنی و تلاش برای تحمیق توده مردم چیز دیگری را دنبال نمی کند.
اگر خاتمی بدین گونه می خواهد باردیگر توجه مردم را به طرف خود جلب کند، باید گفت که سخت در اشتباه است. مردم ایران دیگر گول سیاست های کثیف رئیس جمهوری را که در طول ۸ سال ریاست جمهوری جز دروغ پراکنی، جز خیانت به مردم و جز سرکوب گسترده، چیزی دیگر برایشان به ارمغان نیاورد را نمی خوردند. مردم آگاه و انقلابی ایران بسیار آگاه تر از آنند که بار دیگر در دام رژیمی گرفتار آیند که در طی دوره حاکمیت خود با انکیزاسیونی که برای مردم درست کرده است، مردم را از هر لحاظ در تنگنا قرار داده و کمترین آزادی ها را از آنان سلب کرده است.
مردم ایران هیچ خاطره خوبی از رژیم جمهوری اسلامی چه در دوره اصلاحات و چه در دوره حاکمیت جناح های دیگر حکومتی نداشته و جز سرکوب، تحقیر، بی حرمتی و بی حقوقی نصیب آنان نشده است، اگر رژیم جهل و جنایت سرمایه ناچار است در دوره های مختلف سیاست های مختلف برای حفظ و بقای نظام در پیش گیرد، اگر رژیم برای جلوگیری از رشد جنبش های انقلابی و رادیکال تن به سازش می دهد و خواهان کنترل این جنبش ها از بالا می شود امروز چنین سیاست هایی نمی تواند زیاد مثمرثمر واقع شود و کاری از پیش نخواهد برد.
اگر امروز آیت الله بی بی سی به مبلغ سیاست های رژیم اسلامی تبدیل شده است و در دفاع از اصلاحات حکومتی و خاتمی برنامه پخش می کند و از به اصطلاع صاحب نظران مختلف دعوت به عمل می آورد تا از رژیم جمهوری اسلامی و اصلاحات دفاع نمایند و آن را به عنوان گزینه اصلی برای آینده معرفی کنند، اگر از تلویزیون BBC اعلام می شود که انقلابی گری و خشونت دو روی یک سکه اند و انقلابی گری را نکوهش می کند، اگر اپوزیسیون راست و بورژوازی رژیم از احزاب ناسیونالیست کرد گرفته تا توده و اکثریت و سازمان های شبه چپ اپوزیسیون به دامن رژیم می خزند و به دستبوسی و چکمه لیسی رژیم می پردازند، اگر دفتر تحکیم وحدت با تبلیغات خود به دفاع از اصلاحات و مطرح شدن دوباره آن می پردازد و بدین گونه در شرایط سرکوب دانشجویان چپ به تبلیغ گرایش پرو رژیمی خود می پردازد و بدین گونه لکه ننگ دیگری را بر ننگ های خود که بسیار است می افزاید، اما در مقابل تمام این تبلیغات گسترده، توده وسیعی از انقلابیون و مخالفان رژیم وجود دارد که اگر چه ممکن است صدایشان همچون صدای اصلاح طلبان و همپالگی هایشان به گوش مردم نرسد و تبلیغاتشان وسیع نباشد، امَا هیچ کس نمی تواند وجود آنان را انکار کند.
اگر تمام تبلیغات این جریانات و دسته های پرو رژیمی، محدود به اختلافات جناح بندی های حکومتی و معضل چگونگی پیشبرد ایران به طرف یک سرمایه داری متعارف مطلوب غرب و بورژوازی جهانی و امپریالیسم است، اگر فکر می کنند اتفاقات و تغییراتی که ممکن است صورت بگیرد ناشی از اختلافات سران و جناح های حکومتی خواهد بود، به دلیل دیدگاه راست و لیبرالی آنان است که نقش جنبش های اجتماعی و نیروهای رادیکال و انقلابی جامعه را نادیده می گیرند و تغییرات را به تغییر از بالا در سیستم حکومتی و جابجایی یک رئیس جمهور و تغییر معادلات سیاسی و واگذاری قدرت از این جناح به آن جناح می بیند و به همین دلیل به دامان رژیم اسلامی سرمایه آویخته اند. سیستم فکری لیبرالیسم که خواهان حفظ وضع موجود در برابر هرگونه تغییر بنیادی و اجتماعی است، مسلم است که نقش توده مردم و طبقه کارگر به عنوان نیروی محرک جامعه را انکار خواهد کرد و تغییرات از بالا را به جای آن قرار خواهد داد.
باید اشاره نمود تبلیغات متناقضی که از طرف برخی احزاب بی پایه ناسیونالیست کرد همچون سازمان زحمتکشان(شاخه رفرم) در دفاع از اصلاحات می شود نشان از بی افقی این احزاب و تناقضات ایدئولوژیک و سیاسی است که در آن گرفتار آمده اند، برای نمونه از زبان رضا کعبی در تلویزیون "آسوست" (Asosat) می شنویم که از یک طرف در دفاع از اصلاحات و تشویق مردم به شرکت در انتخابات نمایشی ریاست جمهوری رژیم با هدف کمک به پیروزی اصلاح طلبان و از طرف دیگر درباره امر مبارزه مسلحانه در منطقه کردستان و زنده نگه داشتن آن سخن رانده می شود.
این گفته های متناقض شاید تعجب برانگیز به نظر آید، امَا واقعی است، انشعاب سازمان زحمتکشان از کومله و حزب کمونیست ایران در سال ۱۳۷۹ در نتیجه توهم به سیاست های رژیم و اصلاح طلبان حکومتی و موارد دیگری از این قبیل بود، اگر در آن دوره اینان به طور مشخص و با صراحت به دفاع از آن بر نخواستند لیکن بعدها معلوم شد که چه سیاستی را دنبال می کنند و جز رسوایی چیزی برای آنان باقی نماند.
امروز اپوزیسیون بورژوایی راست ایران جملگی در تناقضات فکری و عملی گرفتار آمده و آلترناتیوی برای برون رفت از آن جز خزیدن به دامان رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی و چکمه لیسی ارتجاع و اصلاح طلبان در برابر خود نمی بیند.
باید از این جریان های راست و ارتجاعی همچون سازمان زحمتکشان پرسید که اگر شما موافق سیاست های اصلاح طلبان
حکومتی هستید، چه لزومی دارد که از مبارزه مسلحانه و سنت پیشمرگایتی در جنبش کردستان سخن بگوئید، شما که سیاست های اصلاح طلبان فاسد و ریاکار را مطلوب می دانید چرا در کردستان عراق مانده اید، چرا جوانان مبارز و پرشور و شوق را به سیاست های پارادوکسیکال و پرو رژیمی خود متوهم کرده اید، چرا اسم کومه له که سازمانی انقلابی و کمونیست و مبارز می باشد و از گذشته تاکنون صاحب سنت های جا افتاده ای همچون مبارزه مسلحانه انقلابی، سازش ناپذیری و مقاومت در برابر ارتجاع و همه باندهایش، مقابله با حضور امپریالیزم در منطقه و هزاران سنت دیگر است را ربوده اید و موجودیت سیاسی خود(که از نظر من وجود خارجی ندارد) را با کومله تعریف می کنید، چرا برفراز اردوگاه خود پرچم سرخ را در کنار پرچم ناسیونالیست های کرد آویزان کرده اید، چرا از حضور امپریالیسم در منطقه دفاع می کنید؟ و صدها چرای دیگر که هرکدام از آنها در تناقض با دیگری است.
در اینجا لازم به توضیح بیشتر نمی بینم فقط می خواهم به این موضوع اشاره کنم که اپوزیسیون راست رژیم اسلامی با تمام سازمان هایش از لحاظ سیاسی بی افق و در مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی حرفی برای گفتن ندارند و اساساً از جنس رژیم سرکوبگر اسلامی هستند.
اگر بخواهیم به تقسیم بندی های درون حکومتی رژیم نگاهی گذار بیاندازیم خواهیم دید که دو جناح اصول گرایان و اصلاح طلبان با هم تفاوت ماهوی نداشته و هر دوی این جناح ها یک سیاست را با سبک کار متفاوت دنبال می کنند و هر دو خواهان حفظ نظام جمهوری اسلامی در برابر هر گونه تغییر رادیکال و اجتماعی و دگرگونی انقلابی هستند.
اگر خاتمی و جبهه اصلاحات خواهان حفظ رژیم از گزند وقایع انقلابی و تغییرات رادیکال و جلوگیری از رشد جنبش های اجتماعی با تبلیغ اصلاحات در دفاع دروغین از آزادی ها است و برای ادغام ایران در اقتصاد جهانی از طریق طرح گفتگوی تمدنها، گسترش ارتباطات خارجی با سایر دولت ها و نظایر تلاش می کند، اصول گرایان و جناح احمدی نژاد نیز همین سیاست را با شیوه ای متفاوت دنبال می کند. در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی ارتجاع، ارسال پیام تبریک به اوباما و تلاش برای گسترش روابط با آمریکا و … سیاست هایی هستند که دولت در دوره ی اصول گرایان دنبال کرده است و برای رسیدن به آن تلاش می کند. اگر چه دولت اصول گرایان برای مقابله باجنبش های اجتماعی شیوه های افراطی تری را در پیش گرفت اما در دوره اصلاح طلبان نیز توقیف نشریات و روزنامه ها در سطح وسیع و نیز سرکوب های گسترده دانشجویی در ۱۸ تیر ۷۸ و ۷۹ و کشتار کارگران خاتون آباد در ۴ بهمن ۸۲ نمونه هایی از کارنامه ننگین دوره ی ریاست جمهوری خاتمی هستند.
انچه از دیدگاه من عجیب به نظر می آید این است که امروز گزینه ای که امتحان خود را پس داده و همگان عواقب سرکار آمدن آن را به چشم خود دیده  و جنایات آن را نظاره گر بوده اند، از طرف بی بی سی ها و جریانات راست اپوزیسیون بورژوایی داخل و خارج کشور به عنوان گزینه ی اصلی که در انتخابات سال آینده (خرداد۸۸) نقش ایفا می کند، معرفی می شود و می خواهند با تبلیغات وسیع خود مردم ایران را متوهم کنند و پای صندوقهای رأی بکشانند.
از نظر نگارنده این گونه تبلیغات رسانه ای نخواهد توانست نقش زیادی در بسیج مردم و کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی داشته باشد.
پروکاسیون و جار و جنجال هایی که توسط رسانه های پرو رژیم به راه افتاده است نقشی جز بی اعتبار کردن این رسانه ها نخواهد داشت و انزجار عمومی مردم از این رسانه ها را بیشتر و بیشتر خواهد کرد.
اگرچه امروز هر کدام از جناح های جمهوری اسلامی به تبلیغ برای نامزدهای انتخاباتی خود می پردازند و به اشکال مختلف در پی عوام فریبی و پیشبرد سیاست های خود هستند اما قطعاً چنین شیوه هایی نخواهد توانست کارساز باشد، امروز مردم انقلابی و رادیکال ایران هیچ توهمی به اصلاح رژیم جمهوری اسلامی که سه دهه از حیات پر از جنایت خود را پشت سر گذاشته است ندارند. اگر در گذشته از ناحیه برخی از جریانات به اصطلاح چپ همچون اتحاد سوسیالیستی از اصلاحات حکومتی به عنوان یک جنبش مردمی نام برده می شد و با اصلاحات ارضی مقایسه می گردید لیکن شکست مفتضحانه دوم خرداد بی پایگی تئوری های سازشکارانه ایرج آذرین و امثالهم را به اثبات رساند. امروز مردم ایران بیش از هر زمان دیگری می دانند که تغییرات از بالا تنها به خاطر حفظ بقای رژیم است نه اصلاح رژیم و تغییر آن به یک رژیم مطلوب عمومی.
اگر اصلاحات در برخی از کشورهای اروپایی صورت گرفت نه متکی به تصمیم مستقل از سوی سردمداران حکومتی، بلکه به خاطر مبارزات طبقاتی کارگران در آن کشورها و تحمیل اصلاحات به آنان بود اما اصلاحات رژیم اسلامی سیاستی از پیش تعیین شده از بالا و برای جلوگیری از رشد جنبش های رادیکال و انقلابی و در نطفه خفه کردن آنها بوده و هست.
اگر جمهوری اسلامی با جناح هایش سعی دارد از شرایط یک سرمایه داری ملی ــ مذهبی به طرف سرمایه داری بازار آزاد و ادغام در سیستم اقتصادی نئولیبرالیستی پیش رود به دلیل خواست سردمداران حکومتی و کارگزاران رژیم نیست بلکه به دلیل تحمیل این شیوه ی کار و منافع حکومت سرمایه داری ایران و تلاش برای حفظ بقای آن است که باعث پیوند لیبرالیسم و اسلام سیاسی می شود.
امروز لیبرالیسم و اسلام سیاسی هر دو در جهت حفظ وضع موجود یعنی نظام سرمایه داری از گزند وقایع انقلابی و تغییرات بنیادین اجتماعی تلاش می کنند، به همین خاطر س
رمایه داری که دورانی علیه ارتجاع فئودالی مبارزه می کرد و مذهب را به نقد می کشید در یک سیر قهقرایی با روی آوری به ارتجاع مذهبی برای حفظ نظام موجود تلاش می کند، به همین جهت گفته می شود سرمایه داری امروزی سرمایه داری ارتجاعی است که نشانه های آن در بیشتر سیستم های سرمایه داری در دنیا مشهود است.
اگر طرح اصلاحات حکومتی در نیمه دوم دهه هفتاد به عنوان یک آلترناتیو حساب شده و به موقع از سوی رژیم مطرح شد و توانست رژیم را از فروپاشی نجات دهد، اما اکنون طرح دوباره آن و تبلیغات وسیع آیت الله بی بی سی ها و دفتر تحکیم ها مضحک به نظر می رسد.
درپایان باید اشاره کنم که مردم ایران در طول ۳۰ سال حاکمیت جهل و جنایت رژیم اسلامی سرمایه، اشکال مختلف و سیاست های مختلف این رژیم را در دوره های مختلف تجربه کرده اند و به خوبی می شناسند و از فریبکاری های این رژیم به خوبی آگاه هستند، اگر رژیم بعد از جنگ و در دو دوره  ریاست جمهوری رفسنجانی تحت عنوان بازسازی و سازندگی توانست مردم را از دست زدن به حرکت های اجتماعی رادیکال باز دارد، اگر به دنبال آن تحت عنوان اصلاحات و غیره باز مردم را از تلاش برای حرکت انقلابی و رادیکال بازداشتند و با تبهکاری و حیله گی عده ای را متوهم ساختند و در نهایت اگر دولت اصول گرایان با وعده های عوامفریبانه تحت عنوان آوردن پول نفت سر سفره مردم و تبلیغات پوپولیستی توانست سرکار آید اما امروز هیچ گزینه ای برای فریب، متوهم ساختن و تحمیق مردم آگاهی که از هر لحاظ از رژیم منفور اسلامی متنفرند، در برابر آنها وجود ندارد و هیچ سیاستی نمی تواند باعث تحمیق توده های مردم و شرکت آنان در انتخابات آتی شود.
کاندیدای انتخابات نمایشی رژیم چه کروبی باشد چه خاتمی، احمدی نژاد یا موسوی، از اصلاح طلبان یا اصول گرایان، نمی تواند نقش زیادی در بسیج مردم برای شرکت در انتخابات سال آینده داشته باشد. امروز مردم انقلابی ایران، کارگران، جوانان، دانشجویان و زنان مبارز در ایران انتخاب سیاسی خود را کرده اند و هیچ تلاش مذبوحانه ای نمی تواند آنان را از پیشروی به سمت یک انقلاب اجتماعی باز دارد. امروز توده های انقلابی از زنان و کارگران گرفته تا دانشجویان و مردم انقلابی و رادیکال در کردستان و ایران خود را برای تغییر جامعه و تلاش برای زیر و رو کردن مناسبات ناعادلانه و استثماری موجود آماده کرده اند. اگر امروز از طرف حافظان نظم موجود، سرمایه داران و بی بی سی ها و بریدهای سیاسی، انقلابی گری با خشونت طلبی و جنگ جویی معنا می شود، از نظر طبقه کارگر، زنان، دانشجویان چپ و جنبش انقلابی و رادیکال کردستان تحت عنوان ضرورت از آن نام برده می شود، ضرورتی که می تواند به وقت خود مناسبات فعلی را در هم بریزد و سیستم حکومتی جدیدی که برپایه آزادی و برابری و رفاه همگان است را بنا نهد.
نه اصلاحات و نه تغییرات روبنایی و رفرم های صوری دولتی نمی تواند مردم انقلابی ایران را قانع سازد و فریب دهد، امروز تنها آلترناتیوی که جامعه پیش روی توده های مردم می گذارد انقلاب سوسیالیستی و زیر و رو کردن مناسبات اقتصادی و اجتماعی سرکوبگرانه، ظالمانه، بیدادگرانه و استثماری موجود است.

زنده باد سوسیالیسم
زنده باد همبستگی طبقاتی کارگران و زحمتکشان
حسن معارفی پور    اسفند ۱۳۸۷