آیا بُروز انقلاب در ایران قطعی ست؟

آیا بُروز انقلاب در ایران قطعی ست؟

آنچه انقلاب می نامیمش، برآمدی از یک یا چند طبقه اجتماعی ست که بساط حاکمیت و دولت آن و دیگر ابزارهای اقتدار طبقه و یا طبقات حاکم را در چند صباح بزیر می‌کشد. برچیدن بساط حاکمیت بی تردید خلایی از قدرت پدید می آورد. از آنجایی که قدرت خلاء را نمی پذیرد، در هر خلاء قدرت، آن قشر و یا طبقه اجتماعی که سازمان یافته تر باشد، بطور طبیعی قدرت را در دست خواهد گرفت و اقتدار خود را بر دیگر طبقات اعمال خواهد کرد.
با نگاهی به تاریخ بشر می بینیم که در لحظاتی نادر که انقلاب رخ داده است، این قانونمندی عمل کرده است. در انقلاب شکوهمند بهمن ماه ۱۳۵۷ نیز بچشم دیدیم که مردمی که بر علیه دیکتاتوری شاه و استعمار نوین به اعتصاب ها دست زدند و به خیابان ها آمدند، در چند صباح بساط ارتش و پلیس ژاندارمری و شهربانی و ساواک رژیم شاهنشاهی را درهم پیچیدند و در همه جا خود مستقیما قدرت و مدیریت را در دست گرفتند.
بدنبال کودتای رضاخان و از بین بردن دستاوردهای انقلاب مشروطیت و تداوم سرکوب ها بمدت بیش از نیم قرن، جامعه ایران از ابتدایی ترین حقوق بویژه تشکل های مدنی بی بهره بود.
در دوران “دروازه تمدن بزرگ اعلیحضرت همایونی” جامعه ایران از حتی یک حزب  برخوردار نبود و چند انجمن مستقل از دولت از جمله کانون نویسندگان و وکلا نیز با انواع تهدیدات و تحدیدات دست و پنجه نرم می کردند.
در چنین شرایطی تنها روحانیت شیعه از سازماندهی اجتماعی بهره می برد و بکمک بیش از ۱۵۲ هزار مسجد در شهرها و روستاهای ایران، شبکه ای گسترده از نیروهای اجتماعی را سازمان می داد.
این سازماندهی اجتماعی سراسری، بکمک ۱۴ قرن فرهنگ شیعه توانست گام به گام انجمن ها و شوراها و کمیته های توده ای را تحت کنترل خود درآورد و به سازماندهی نهادهای جدید از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جهاد سازندگی انقلاب اسلامی و بنیادهای رنگارگ در آغاز عام المنفعه، بپردازد.
در شرایط خطیر امروز ایران که امپریالیسم آمریکا از یک سو خواهان بزیر کشیدن حاکمیت مذهبی ایران است و از دیگر سو حاکمیت مذهبی ایران با همه گیر شدن فساد و ضعف مدیریت و فقر قادر به عقب نشینی و پذیرش مشارکت مستقیم خود مردم در امر مدیریت نیست، می بینیم که روز به روز اقتصاد و امنیت ملل ساکن ایران دچار وخامت بیشتری می شود.
حرکت های اعتراضی سال کذشته، چه در خیابان ها و چه در کارخانه ها نشان داد که توده های مردم نمی خواهند به این شکل از زندگی حقیرانه در ثروتمندترین کشور جهان، ادامه دهند.
انعکاس نارضایتی های پایین جامعه در بالا، شرایطی را بوجود آورده است که حاکمیت اسلامی خود بهتر از هر کس فهمیده است که به شکل سابق نمی تواند ادامه دهد.
از این روست که حاکمیت با عجله و در عرض چند ماه می خواهد ریل گذاری اقتصادی خانه خراب کن چهار دهه گذشته در رشد سرمایه داری وابسته و واسطه گری و رانت خواری و تاراج منابع ملی و خرید مایحتاج حیاتی مردم از این و یا آن کشور را متوقف کند، به اقتصاد ملی بپردازد و در مقابل تهدیدات امپریالیستی به هر شکل نه تنها مقاومت کند بلکه سیاست تهاجمی نیز در پیش گیرد.
خب از نظر هر عقل سلیم همچنان که عقب نشینی در مقابل مردم معترض بایستی مورد توجه و انتقاد و حتی اصلاح قرار گیرد، پیش گرفتن یک سیاست خارجی تشنج آمیز به رشد و گسترش اقتصاد ملی نه آنکه کمک نخواهد کرد بلکه ایجاد تشنج بین المللی با اعلام یک سیاست تهاجمی، به ایجاد تشنج بیشتر در داخل کشور دامن خواهد زد.
اینکه حاکمیت اسلامی سرمایه در دوجبهه داخل و خارج کشور اصلاح اقتصاد کشور بدون تمرکز سرمایه های مالی جهت سرمایه گذاری برنامه ریزی شده بر مبنای نیازهای جامعه هشتاد میلیونی ایران، ناممکن است. اقتصاد ایران بدون قطع کردن دست واسطه ها و رانت خواران و بنیادهای رنگارنگ چپاولگر که به احدی هم پاسخگو نیستند، ناممکن است.
برای شکلگیری اقتصادی سالم و ملی بایستی تمامی سرمایه های صنایع مادر، منابع کانی، جنگل ها، مراتع، دریاها ملی شوند و با نظارت و حتی مدیریت خود تولید کنندگان اداره شوند.
برای شکل دادن چنین اقتصادی بایستی به آزادی انتخاب شدن و انتخاب کردن تن داده شود تا خودگردانی موسسات تولیدی و خدماتی تضمین شود و امکان هر نوع دست درازی به اموال عمومی قطع شود.
در چنین اقتصادی خودی و ناخودی و نخدی شمردن شهروندان برای مشارکت در سرنوشت جامعه بایستی متوقف شود و تمامی مسولین کشور با رای مستقیم مردم انتخاب شوند.
خب با توجه به شرایط خاص ایران که یک درصد خاک و یک درصد جمعیت جهان را دارد و چهار درصد از ثروت های این دهکده کوچک جهانی را در خود جا داده است و آنچه در مورد تغییر ریل گذاری اقتصاد ایران گفته شد، می بینیم که راه آشتی ملی برای رشد و تعالی جامعه و مقاومت در مقابل انواع تهدیدها، ملی کردن همه اموال عمومی، سازماندهی جامعه مدنی ملل ساکن ایران و ایجاد مشارکت خود مردم در مدیریت ثروت های ملی است.
تنها با مشارکت مردم در تولید و توزیع و نظارت بر مدیریت است که امکان دست درازی به اموال عمومی برای همیشه متوقف و منتفی خواهد شد.
هدف این نوشته نخست روشن کردن این نکته است که مبارزه با فساد همه جانبه که همچون موریانه بدنه حاکمیت اسلامی را خورده است، به بازی گرفتن مردم و مشارکت خود تولید و توزیع کنندگان و کارکنان موسسات خدماتی در مدیریت موسسات است. در قدم دویم روشن کردن این نکته است که رشد اقتصاد ایران از یک سو و ضعف تاریخی بورژوازی ایران در مدیریت، باعث می شود که هر حاکمیتی یا به مشارکت حداکثری ملل ساکن ایران تن دهد و یا توده های این ملل را در تقابل مستقیم با خود قرار خواهد داد.
اهمیت فهم لزوم مشارکت حداکثری مردم در یک دموکراسی مستقیم از این روست که در نبود آزادی و تشکل های مستقل از قدرت، در میان مدت، هر مدیریت جدیدی نیز از راه درست منحرف خواهد شد،  از این رو در نبود احزاب نقش مطبوعات و انجمن های مستقل از دولت، نقش کلیدی می یابند.
پس نگارنده بر این باور است که اهم مسایل و مشکلات ایران ریشه اقتصادی داشته اند، دارند و هیچ تحول سیاسی اگر ریشه نظام سرمایه داری در ایران را برنکند، مشکلات دیروز و امروز جامعه ایران برطرف نخواهند شد و این مشکلات بیشتر و یا کمتر همچنان ادامه خواهند یافت.
باعث تاسف است که بخشی از مخالفین تمامیت حاکمیت اسلامی که خود را سخت انقلابی هم نشان می دهند و با های و هوی و جنجال خود را جانشین بر حق حاکمیت کنونی معرفی می کنند، کوچکترین اشاره ای از نفی حاکمیت سرمایه در ایران نمی کنند.
نگارنده بر این باور است که حل مشکل اقتصاد ایران نه سهل بلکه ممکن است اما گیریم با این همه ثروت و قدرت، حاکمیت اسلامی ایران یا نخواهد و یا نتواند با نفی ربا ریل گذاری اقتصاد انگلی-رانتی ایران را به ریل گذاری یک اقتصاد ملی و مردمی تغییر دهد. در چنین حالتی، فقر و فساد و فلاکت کنونی تعمیق و گسترش خواهد یافت. در حال حاضر بیش از چهل درصد ساکنین ایران در زیر خط فقر می زیند. با تداوم و گسترش فساد و فقر و تبعیض، طمع کارتل ها و تراست های امپریالیستی برای تسخیر مجدد ایران فزونی خواهد یافت. با افزایش حرص و طمع کلان بنگاه های اقتصادی امپریالیستی فشار بر اهرم نظامی آمریکا نیز افزوده خواهد شد.
این چرخه معیوب و منگنه ای که حاکمیت اسلامی در آن محبوس شده است می رود تا به عملیات جنون آمیز حاکمیت در سرکوب شورش های مردمی منجر شود. در اثر شورش های متعدد و سرکوب و خونریزی ها، مردم مجروح و خسته و گرسنه به دخالت خارجی تن خواهند داد و بار دیگر پرچم آمریکا و “اصل چهار” و “طرح مارشال” در ایران به احتزاز در خواهد آمد.
این همه که با خونریزی و کشت و کشتار بی گناهان و گرسنگان به پیش خواهد رفت بی تردید در فردای به احتزاز درآمدن پرچم امریکا در ایران، با کشت و کشتار طرفداران حاکمیت اسلامی همراه خواهد شد.
از این رو و برای جلوگیری از اجرای این سناریوی سیاه برای آینده ایران که سناریوی آن بوسیله عموسام در حمایت از کلان سرمایه های امپریالیستی نوشته شده است، کارگردان رییس جمهور وقت آمریکا و بازیگران اصلیش عربستان سعودی و اسراییل هستند، بایستی از همین امروز بفکر باشیم.
برای مقابله با شرایط وخیمی که در اثر ضعف و فساد مدیریت اسلامی ناگزیر است، کارگران ایران به مثابه قربانیان اصلی این سناریو بایستی دست بکار شوند. در دورانی که امپریالیست ها و بورژوازی خودفروخته از یک سو و توده های گرسنه از دیگر سو  نیروهای حاکمیت اسلامی را درهم کوبند، چه نیرویی آرامش و امنیت و صلح و آزادی و برابری را برای ملل ساکن ایران تضمین خواهد کرد؟
بواقع چه نیرویی قادر خواهد گردید تا این چرخه معیوب را از چرخیدن باز دارد و چرخ تولید ملی را بگردش درآورد؟
چه نیرویی قادر خواهد شد تا در مقابل تجاوزات مزدوران امپریالیسم به داخل مرزهای ایران مقاومت کند و از امنیت مرزها و آبادی ها و شهرهای ایران دفاع کند؟
چه نیرویی خواهد بود که تولید کشاورزی و صنعتی ایران هشتاد میلیونی را تضمین و تنظیم کند؟
براستی چه کسی بجز مزد و حقوق بگیران این کشور که همراه با خانواده هایشان اکثریت قاطع ملل ساکن ایران را تشکیل می دهند قادر به ایجاد و اداره چنین نهضتی خواهند گردید؟
آری با وخیم تر شدن اوضاع اقتصادی و تشدید تهدیدات امپریالیستی طبقات مرفه و میانی جامعه ایران بصورت گله ای فرار را برقرار ترجیح خواهند داد و با هزینه کردن بخشی از دارایی خود سر از کافه ها و کاباره های اروپا درخواهند آورد.
بقولی وقتی خطر جدی شود فقط علی می ماند و حوضش!
کارگران، مصلحین، انقلابیون؛
اوضاع منطقه و ایران بسرعت بسوی عدم ثبات اقتصادی و نظامی به پیش می رود. بازیگران اصلی صحنه جامعه، تولید کنندگان و خدمتگزاران مردم هستند که از قدرت بدور نگاه داشته شده اند و متاسفانه قادر به ایفای هیچ نقشی در کند کردن و نهایتا توقف این چرخه معیوب اقتصاد رانتی وابسته به امپریالیسم آدمخوار ندارند.
دلیل اصلی بکنار ماندن ارتش عظیم کارگران و کارکنان ملل گوناگون ساکن ایران در ایفای نقش تاریخی خود در بازسازی اقتصاد ایران و دفع خطرات امپریالیستی حاکمیت روابط سرمایه داری و دفاع ولایت فقیه از اصل مقدس مالکیت خصوصی بر اموال عمومی و ثروت های ملی ایران است.
ضعف مدیریت، سرمایه گذاری در زمینه های نادرست و بویژه عدم سرمایه گذاری در صنایع مادر باعث خستگی و عقب ماندگی ابزار و وسایل تولید باعث شده است تا وضع تولید آنچنان در ایران وخیم شود که بفرض بروز انقلاب و جایگزینی این حاکمیت با هر شکل دیگر از سرمایه داری در ایران، تغییر کیفی در وضع اکثریت فاقد سرمایه ایجاد نخواهد گردید مگر سرمایه های مالی، تجارت خارجی، زمین، آب و دیگر اموال عمومی، ملی شوند و بوسیله منتخبین هر موسسه و آبادی اداره شوند.
از این رو شایسته است که کارگران و تشکل های کارگری از همین امروز بفکر ایجاد ساز و کارهای لازم جهت بدست گرفتن تولید و توزیع و خدمات در سراسر ایران باشند.

جواد قاسم آبادی
پاریس ۲۲ خردادماه ۱۳۹۷
ghassemabadi@yahoo.fr