تحلیل پوپولیستی از تفاوت های طبقه کارگر فرانسه و ایران: سرکوب و خشونت میان بری به سوسیالیسم!

آذر ماجدی

از دیدگاه پوپولیسم هر چه وضعیت مردم و کارگران در یک جامعه سخت تر باشد، آن جامعه به "انقلاب" نزدیک تر است، بدرجه ای که رفاه و آزادی در جامعه بیشتر شود، طبقه کارگر متوهم تر و غیرانقلابی تر میشود.

 این یکی از احکام پایه ای پوپولیستی است: سختی و خشونت در یک جامعه به شرایط انقلابی و شکل گیری انقلاب می انجامد. کمونیسم کارگری همواره این حکم و تز پوپولیستی را مورد نقد عمیق و جدی قرار داده است. طی ۳۰ سال گذشته در جنبش چپ ایران، چنین تزهای عقب مانده و پوپولیستی مورد نقد منصور حکمت، چه در دوران مارکسیسم انقلابی و چه پس از آن قرار گرفته است. این نقد محکم موجب شد که برای دوره ای این احکام بشکل صریح و عریان مطرح نمیشد و در اشکال ظریف تر و پیچیده تری طرح میگردید. این یک پیشرفت تئوریک – سیاسی به نفع مارکسیسم و کمونیسم کارگری محسوب میشود. اما ما شاهدیم که رهبری جدید حزب کمونیست کارگری (ح.ک.ک) یک رجعت کامل و همه جانبه به دنیای پوپولیستی کرده است. دیدگاه پوپولیستی بر تمام سیاست ها و نظرات اعلام و اتخاذ شده توسط این رهبری حاکم است. نمونه های متعددی موجود است. برخی را ما پیش از این نقد کرده ایم. در این نوشته یک نمونه برجسته دیگر آن را بررسی میکنیم:

 

تفاوت کارگران ایران و فرانسه از منظر یک پوپولیست

 

در ۲۷ ژانویه حدود ۲ میلیون نفر به فراخوان سندیکا های کارگری فرانسه دست به اعتصاب و تظاهرات علیه سیاست های ضد کارگری دولت سارکوزی زدند. بحران عمیق و جهانی سرمایه داری اعتراضات مختلفی را در میان کارگران دامن زده است. اکنون شرایط برای سرنگونی سرمایه از هر زمان دیگر طی چند دهه اخیر مهیا تر است. اما فقدان احزاب انقلابی کمونیستی – کارگری و حاکمیت توهمات بورژوایی نسبت به سرمایه داری دولتی، رفرمیسم و دموکراسی در میان طبقه کارگر و بخش وسیع جامعه مانعی مهم بر سر شکل گیری یک جنبش انقلابی و کمونیستی علیه سرمایه در کشورهای اروپایی است. ۲۷ ژانویه اما زنگ خطری برای سرمایه نه تنها در فرانسه، بلکه کل اروپا بود.

 

اعتراضات وسیع کارگری بعنوان فشاری بر دولت های بورژوایی عمل میکند. این اعتراضات گسترده و تهدیدی که بالای سر سرمایه و دولت محافظ آن میگیرد، دولت ها را وادار میکند که بی مهابا به نجات سرمایه داران نشتابند. مانع از آن میشود که بورژوازی با یک تعرض خشن و وسیع بحران را به نفع خود حل کند. وادار شان میکند که در تعرض به جامعه و کارگران محتاط تر عمل کنند. در این شرایط مهمترین مانع فکری و سیاسی در مقابل آلترناتیو کارگری به بحران، توهمی است که به سرمایه داری دولتی و رفرمیسم بورژوایی بطور وسیع در جامعه و در میان طبقه کارگر و نیروهای چپ موجود است. زدودن این توهمات از وظایف اصلی کمونیسم کارگری است.

 

اما ببینیم که حمید تقوایی لیدر ح ک ک در قبال این شرایط و در رابطه با تفاوت میان کارگران ایران و فرانسه چه میگوید. در یک پرسش و پاسخ پالتاکی از ایشان پرسیده میشود که چگونه است که با وجود آنکه شرایط هنوز در فرانسه خیلی وخیم نشده، کارگران فرانسه اعتصاب عمومی فرا خوان میدهند ولی کارگران ایران چنین نمیکنند. حمید تقوایی در پاسخ میگوید که دو دلیل وجود دارد یکی بعنوان ضعف طبقه کارگر ایران و دیگری نقطه قدرت کارگران ایران در مقایسه با کارگران فرانسه. نقطه ضعف فقدان تشکلات کارگری بعلت سرکوب دولت در ایران است. اما نقطه قوت طبقه کارگر ایران که در همان سرکوب خشن  ریشه دارد، فقدان توهم به دولت حاکم است. یعنی بنظر ایشان سرکوب خشن هم باعث ضعف و هم قدرت کارگران ایران شده است. و در پایان تلویحا نتیجه میگیرند که طبقه کارگر ایران در موقعیت بهتری از نظر سیاسی نسبت به طبقه کارگر فرانسه قرار دارد و رهبر انقلاب کارگری جهانی است:

 

"ولی یک تفاوت مهم دیگری هست که آنرا باید بعنوان یک نکته مثبتی بنفع طبقه کارگر جامعه ایران بحساب آورد! و آنهم اینست که کارگران و کلا توده مردم در ایران هیچ نوع توهمی به حکومت و دولت ندارند، و این، هم در زمان شاه اینطور بوده و هم در زمان جمهوری اسلامی. مردم  کاملا میدانند که ریشه مسائلشان سیاسی است و کاملا میدانند که این حکومت باید سرنگون شود تا بتوانند به آزادی برسند و حتی بتوانند به خواسته های رفاهیشان برسند، و به این معنی یک قطب بندی برجسته تر و سیاه و سفیدتری بین کارگران و مردم زحمتکش و طبقه سرمایه دار و حکومت سرمایه داران در کشوری مثل ایران خودش را نشان میدهد.  در غرب اینطور نیست. خیلی از اعتصابهایی که شما صحبت کردید حتی اگر  سراسری هم باشند بازهم میبینیم که شعار و خواستشان سرنگونی طبقه حاکمه نیست بلکه حقوق معینی میخواهند و تضمین شغلی میخواهند، دستمزدهایشان را میخواهند و مقابله با اخراج کردنها بدنبال بحران را میخواهند."

 

ایشان خیلی روشن و صریح نتیجه میگیرند که چون "خود طبقه حاکمه برای مقابله با   کوچکترین حرکتی، با زندانها و کمیته ها و ادراه حراست و با زندان و شکنجه اش بسراغ مردم  و کارگرن میرود." لذا "دولت برخلاف جوامع غربی  هیچ نوع مطلوبیت و مشروعیت و قانونیتی در نزد مردم (ایران) ندارد." از نظر ایشان، این یک فاکتور مثبت به نفع طبقه کارگر ایران به نسبت کارگران در فرانسه و جوامع صنع