حق با کارگران کمونیست بود

نگرانی از پیام خامنه ای فقط شامل حال “خواص” حکومتی نشد. کل جبهه سبز و کل جبهه راست و چپی که نماز جمعه رفسنجانی و عاشورای حسینی صحنه پیشروی جنبش و انقلاب شان بود، شب های گذشته شان در نگرانی گذشت. بخش ناراضی طبقه بورژوا که نگران سهم خود در پروسه خصوصی سازی اقتصاد در مقابل بلوک سپاه و خامنه ای است و تمام فلسفه وجودی جنبش سبز را برای همین بده و بستان میلیاردی به اسم آزادی تحویل امت سبز داده اند، سلطنت طبان که به قول داریوش همایون بزرگترین انقلاب بعداز مشروطه را دارند تجربه میکنند، حزب توده و اقمارش در اکثریت و شعب کوچکتر این سنت که شاهد عمیق ترین اصلاحات سیاسی مورد علاقه شان در عمر خویش اند، اردوی چپی که پیشروی های انقلاب و سوسیالیسمش را در صفوف عاشورائی یان و نماز جمعه ها جستجو میکند، زنان طبقه متوسطه که امیدشان آیات عظام و حجج اسلام با عطوفت است، و اردوی جوانانی که برای رهایی از فرهنگ الهی به میرحسین پناه برده اند، همه و همه نگران اند. نگران تر از تمام اینها اردوی قهرمانان چپ اند که جامه های پوسیده ۵۷ در ۸۸ را بر تن کرده اند تا تراژدی سه دهه قبل را امروز در شکل کمدی روی صحنه آورند. اینها یکبار دیگر ماتم زده به صفوف نگران خود مینگرند و در اوج عصبانیت خیانت “خواص” به جنبش مشترک شان را تکفیر میکنند. 

طبقه کارگری که در پروسه ماهها پیشروی سبز تنها پسروی در زندگی سهم گرفت، درس باید بگیرد که میدان دعوای جناح ها صحنه نمایشات او نیست. درس میگیرد و باید بگیرد که اگر در ۵۷ طبقه کارگر بطور متحد کار شاه را در خدمت دیگران تمام کرد این بار برای همیشه پشت دست خود داغی ماندنی بزند که لشکر جنگ دیگران شدن بس است. 

امروز بعداز ماهها که پشت سر مینگریم، خوشا به حال کارگر کمونیستی که خطاب به رفقایش گفت این جنگ جنگ ما نیست، جنگ ما علیه کل این بساط است. خوشا به حال کارگر آگاهی که در مقابل هیاهوی چپ بورژوا به رفقایش گفت باید صف متفاوتی از این جبهه ملون بسازیم. امروز آن کارگر کمونیست از همیشه حق به جانب تر میتواند برگردد به همه اطرافیانش بگوید “خیلی راست میگفتیم بچه ها. حق با ما بود”.