سمت درست تاریخ:بیژن جزنی و پرویز نیکخواه

سمت درست تاریخ:بیژن جزنی و پرویز نیکخواه

پرویز نیکخواه مدیر مرکز خبر رادیو وتلویزیون در بامداد ۲۲ اسفند ۵۷ کمتر از دو ساعت پس از صدور حکم دادگاه انقلاب اسلامی در میدان تیر زندان قصر بهمراه ۱۰ نفر دیگر اعدام شد .

پرویز نیکخواه که بود

در سال ۱۳۱۸ در تهران بدنیا آمد.در نوجوانی بعضویت سازمان جوانان حزب توده در آمد .بعد به انگلستان رفت و در دانشگاه منچستر مهندس شد .

در سازماندهی کنفدراسیون دانشجویان نقش برجسته ای داشت . درسال ۴۱ از حزب توده جدا شد و به سازمان انقلابی حزب توده که طرفدار چین بود پیوست .

در سال ۴۳ به ایران بازگشت و بهمراه دوستانش احمد منصوری،منصور پور کاشانی ،رسول مقدم،فیروز شیروانلو گروه یو ش را درست کرد که تصمیم داشت جهت کار های پارتیزانی تحقیقاتی بکند.

در ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ رضا شمس آبادی سرباز گارد شاهنشاهی در کاخ مرمر شاه را به رگبار بست وخودش هم کشته شد .

پلیس در بررسی هایش به نام احمد کامرانی رسیدکه با رضا شمس آبادی دوستی داشت و کامرانی با گروه نیکخواه در ارتباط بود .

این ترور هیچ ربطی به گروه نیکخواه نداشت . گفته می شود گروه از طریق نیکخواه از قصد شمس آباد ی مطلع بود و نیکخواه با ترور مخالفت کرده بود اما از آنجا که ترور ربطی به  آن ها نداشت مسئله را جدی نگرفته بودند .

ساواک این ترور را بهانه کرد تا با دستگیری نیکخواه و دوستانش ضربه ای به مخالفین و کنفدراسیون بزند . پس پروژه ترور توسط گروه نیکخواه کلید خورد .

سازمان انقلابی از این امر استقبال کرد . نفوذ در کاخ شاه تبلیغ خوبی برای قدرت نمایی در مقابل حزب توده بود .بهمین خاطر تبلیغات وسیعی در جهت حمایت از دستگیر شدگان در سراسر جهان براه انداخته شد .

نیکخواه در دادگاه خوش درخشید و در قد و قواره یک انقلابی ظاهر شد .

در دادگاه اول اعدام گرفت و در دادگاه دوم بعلت فشار مجامع جهانی حکم او به ۱۰ سال تقلیل یافت .

در پایان سال ۱۳۴۶ در زندان بروجرد شکست و تسلیم شد .

فرح ،همسر شاه در خاطراتش از دیدار نیکخواه با شاه  می نویسد:«شاه به او گفت :مردک برای چه می خواستی مرا بکشی و نیکخواه گفت:اشتباه کردم . مرا ببخشید ».

بدرستی روشن نیست که این دیدار قبل از اعلام حکم دادگاه تجدید نظر است یا بعد از بریدن نیکخواه.

اما وقتی فرح می گوید:«شاه اورا بخشید و از مرگ حتمی نجات یافت» بنظر می رسد بعد از دادگاه اول است یا این که فرح توالی تاریخی رویداد ها را فراموش کرده است .

اما اگر این دیدار بعد از بریدن نیکخواه باشد که بنظر می آید چنین است او بخشی از  ۱۰ سال حبسش را کشیده بود و دیگر خطر مرگ اورا تهدید نمی کرد .

جدا از پز تبلیغی فرح و روایت مخدوش او نکته مهم اما شرکت نیکخواه در بازی ساواک است . چرا که نیکخواه خود بهتر از همه می دانست ترور ربطی به او نداشته است .

پرسشی که در این جا وجود دارد این است که :چرا او به شاه  حقیقت رانمی گوید و دست ساواک را رو نمی کند .مگر این که بپذیریم این نمایش از قبل  بین ساواک و نیکخواه هماهنگ شده باشد .

نیکخواه از درون زندان شروع به نامه نگاری در سطح جامعه می کند .

بهمین خاطر بیژن جزنی که همزمان با او در زندان است طی نامه ای او را نقد می کند .

نامه جزنی

این نامه درتاریخ ۴خرداد۱۳۴۹ نوشته شده است .

نخست کمی خم بشویم روی نکات مهم این نامه:

جزنی نامه های نیکخواه را از جنس نامه هایی می داند که توده ای ها برای رهایی از زندان می نوشتند .

جزنی اما چند سئوال مطرح می کند :

۱- آیا نیکخواه نمی دانست مبارزه چه عواقبی دارد؟

۲-آیا نمی دانست زندان چگونه جایی است و تحمل زندان یعنی چه؟

اگر این ها را می دانسته است پس خودش را خوب نمی شناخته است .

-نیکخواه درک روشنی از کشور و دستگاه حاکمه نداشت

-نیکخواه وقاحت را با شجاعت اشتباه می گیرد و از یاد می برد در دادگاه چه شعار هایی داده است و امروز چه می گوید .

-نیکخواه قبل از زندان ۳ سال وقت داشت تا تمام ایران را بگردد و از تحولات جامعه آگاه شود .حال چه شده است که درآن روزگار کور بوده است اما ۲ سال زندان چشمان او را باز کرده است .

سئوالی که مطرح می شود این است:

-آیا دگرگونی نیکخواه حاصل زندان انفرادی است یا خاصت سلول های مغز او.

نیکخواه درک کودکانه ای از مبارزه در داخل کشور داشت .

– برای او نخست کش مکش بین چین و شوروی مطرح بود، معیار مبارزاتی اش را در همین اختلاف اتخاذ کرده بود .

-نیکخواه در نامه اش از نسبی بودن مفاهیمی چون دموگراسی و توجه به شرایط تاریخی و اجتماعی یاد می کند .اما از یاد می برد در دو قرن اخیر خودکامگی سد بزرگی در برابرپیشرفت ایران و یار بزرگی برای استعمار بوده است.

نیکخواه از عدالت اجتماعی و دموکراسی در جامعه ای حرف می زند که رژیمش بر پایه ۲ کودتا و سر کوب خونین مردم استوار است .

مادامی که مبارزان از زندگی زحمت کشان الهام نگیرند و بخاطر آنان بار مبارزه را بر دوش نکشند . و در زندان پیوند های عمیق خودرا با مردم زحمت کش حفظ نکنندنمی توانند مصائب زندان را تحمل کنند

دو راه

جزنی ۲ راه در پیش روی هر آدمی می بیند :

۱-پایداری ووفاداری به راه ملت.

۲- تسلیم و نشستن بر سر خوان نعمت

نیکخواه دومی را برکزید .

جزنی در آخر یک پیش بینی تاریخی می کند , و نیکخواه را نادمی می بیند که بزودی بر سر جا و مکان در صفحه شطرنج هیئت حاکمه با دیگران ستیز خواهد کرد.

و در آخر می گوید:«طفلک نیکخواه چه زود جوانمرگ شد.»

 

نیکخواه پس از آزادی چه کرد

نیکخواه در زندان به این نتیجه رسید که انقلاب سفید و در راس آن اصلاحات ارضی از روش اپوزیسیون بهتر است . و ایران دارد در جاده تکاملی  به پیش می رود .

بعد از آزادی به استخدام رادیو و تلویزیون در آمد تا از آن جا نقش شاه و مجموعه هیئت حاکمه را در توسعه به گوش همگان برساند.

او بهمراه محمود جعفریان و منوچهر آزمون(توده ای های سابق)در زمره پیش قراولان تحلیل علمی -ایدئولوژیک پدیده انقلاب سفیدو فلسفه آن شدند.

ووقتی شاه قرار داد سنت موریس را با شرکت های نفتی امضاء کرد،که به زعم بسیاری از کارشناسان به ضرر ایران بودنیکخواه آن را پیروزی بزرگتر از ملی شدن صنعت نفت اعلام کرد .

وهنگامی که حزب رستاخیز درست شد او بهمراه داریوش همایون و محمود جعفریان به ستایش و درایت و آینده نگری شاه پرداخت .و از آن پس در ردیف  مهمترین تئوریسین های حزب در آمد .

با آغاز تحرکات انقلابی مردم نیکخواه در جبهه مقابل مردم از پیشرفت های بزرگ شاه سخت گفت.و در سانسور مطبوعات نقش مهمی داشت .

با روی کارآمدن شریف امامی باند قطبی-نیکخواه از تلویزیون بر کنار شد .ودر خروج گروهی عوامل طراز اول حکومت او در ایران ماند و در خانه اش دستگیر شد .

نیکخواه در دادگاه گفت :«من می خواستم یک رفرم ایجاد کنم .اما بتدریج بر من ثابت شد رژیم شاه یک رژیم عمیقاً فاسد است .»

در دادگاه پرویرز نیکخواه بعنوان مدیر سابق تلویزیون و سرپرست گروه تحقیق تلویزیون و نظریه پرداز حکومت و مداح رژیم محاکمه شد . کیفر خواست او شامل ۴ اتهام بود :

-سانسور اخبار،نشر اخبار جعلی و تایید مشی جباران

-نقض حقوق اساسی مردم

-تبانی با قاتلان

-گزارش خلاف واقع از وقایع و اشاعه اکاذیب

در کیفر خواست ،مقاله روزنامه اطلاعات در بهمن ۱۳۵۶ و توهین به آیت الله خمینی و انتساب او به این مقاله نیامده است اما در گزارش عفو بین الملل این مورد هست .

 

نیکخواه چه باید می کرد

-نیکخواه درک روشنی از جامعه و رژیم نداشت . تز مائوئیستی محاصره شهر ها از طریق روستا ها که خاص چین بود ربطی به روستا های ایران نداشت .

به کشور بازگشت تا انقلاب دهقانی در ایران بر پا کند در حالی که اصلاحات ارضی توسط دولت امینی و ارسنجانی شروع شده بود و زمینه برای حرکت های دهقانی از بین رفته بود .اما این بمعنای بهشت موعود شدن روستا ها نبود . و همانطور که مسعود احمد زاده می گفت «؛یک تضاد رفته بود تضادی دیگر جایش را پر کرده بود» .سرمایه داری وابسته بهمراه فساد نهادینه شده پوست از گرده روستائیان می کند.

اما مشکل نیکخواه کپی برداری اش از انقلاب چین نبود .چون هنوز گروه او به فاز عملی نرسیده بود .

به واقع سرنوشت نیکخواه را شمس آبادی با ترور ناموفق اش رقم زد .و نیکخواه قربانی توطئه ساواک شد .

شمس آبادی هنگام تیر اندازی به شاه کشته شد و دست ساواک باز شد تا با مخالفین رژیم تصفیه حساب کند .

اگر نیکخواه درک درستی از مسائل داشت و اگر دردوران باز داشت به تحلیل مشخصی از ضعف ها و قدرت های خود می رسید سرنوشت دیگری پیدا می کرد .اما در دادگاه وارد بازی ساواک شد و اعدام گرفت .در دادگاه دوم اعدام شکسته شد و ۱۰ سال گرفت .

زندان بروجرد و باز شدن چشم ها

نیکخواه بنا به ماهیت طبقاتی اش دونده دو سرعت بود . تا اینجا هم خوب دویده بود اما ۱۰ سال زندان دو۱۰۰متر با مانع نبود وبلکه دو ماراتن بود . و نیکخواه مرد این مرحله از مسابقه نبود . چشمان نیکخواه نه بر مترقی بودن اصلاحات ارضی و نسبی بودن دموگراسی بلکه بر ضعف های خودش باز شد .و فهمید توان تحمل حبس را ندارد . پس نامه نگاری هایش به ساواک شروع شد .

شاید در ابتدا برای خوشایند ساواک و یا بالا بردن قیمت بریدگی خود تلاش داشت بعدی تئوریک به این بریدگی بدهد . اما کم کم بخودش امر مشتبه شد که رژیم مترقی است او هم همچنان انقلابی است تنها فرقی که کرده است این است که او در انتخاب کمپ خود دچار خطا شده است و حالا دارد این کمپ را عوض می کند .

ساواک که خود خدای این دوز وکلک ها بود خودرا به کوچه علی چپ زد که بله این طور است تا جنسی را که مفت بدست آورده بود در بازار به قیمت خوب بفروشد، پس نیکخواه را آنقدر باد کردند که او به این باور رسید که ضعف او معرفتی بوده است و حالا که پی به حقانیت رژیم برده است باید در کنار حکومت بایستد و از حکومت دفاع کند .

بار دیگر دست سرنوشت نیکخواه را وارد بازی دیگری کرد که بازی باخت باخت بود .

نیکخواه ظاهراً برده بود . از زندان خلاص شده بود و پست بالایی هم گرفته بود .  اما نمی دانست که خسر الدنیا و الاخرت شده است . روحش را به شیطان فروخته بود و دیرنبود که جسمش را هم به گوشه تنگ وتاریک بهشت زهرا بفروشد .

راه درست

نیکخواه باید بازی ندامت را تا سال ۴۹ ادامه می داد و بمحض آزادشدن خودش را در غبار حادثه گم می کرد . انگار نه خانی آمده است و نه خانی رفته است .

ساواک هم زیاد پاپی او نمی شد، اورا آزاد کرده بود بجایش استفاده تبلیغاتی برده بود .یک مدتی که می گذشت ومی دید از او آبی گرم نمی شد ازخیر همکاری او می گذشت اما برای رسیدن به این مرحله نیکخواه باید از دو وادی می گذشت :

-آگاهی از ضعف ها و کمی های خود

-کشتن خود خواهی ها وجاه طلبی ها ی خود .

و هردو این وادی نیازمند تزکیه نفس و آگاهی بود .

حمل یک تناقض

فارغ از تمامی توجیحات غلط یا درست  نیکخواه از همکاری با رژیم،بر ما معلوم نیست که نیکخواه با دستگیری خود و اتهام ترور شاه چگونه کنار آمد .

او بهتر از هرکس می دانست که ترور شاه یک تصمیمی فردی بوده است و ربطی به او و گروه او نداشت اما این توطئه ساواک بود که ترور را به ریش او بست و حتی اورا به کاخ برد تا ترور را توضیح دهد.

گناه نیک خواه

د ردادگاه نیکخواه خودرا بی گناه دانست .اما ببینیم گناه نیکخواه چه بود .

نیکخواه درک روشنی از مبارزه با رژیم شاه نداشت .جز این ،درک روشنی هم از ضعف ها و قوت های خودش نداشت .پس کم آورد و پرچم تسلیم را بالا برد .

اگر نیکخواه در همین جا پرونده سیاسی خودرا می بست و بعد از آزادی از زندان به دنبال زندگی خود می رفت همانگونه که جزنی در نامه اش اظهار تاسف می کند و می گوید »طفلک جوانمرگ شد .»

ما از جوانمرگ شدن او متاسف می شدیم و او را درسال ۴۸فراموش می کردیم .

اما نیکخواه چنین نکرد .سعی کرد بریدن خودرا تئوریزه کند. سعی کرد نشان دهدهمچنان انقلابی است . تنها چیزی که تغییر کرده است پی بردن به اشتباهات خود است.و او راه درست را پیدا کرده است .پس د رکنار دیکتاتور قرار گرفت .

پرند زاهدی همسر او مدعی است که نیکخواه بعداز آزادی توسط ساواک ممنوع الخروج بود و ساواک بزور او را وادشت در تلویزیون کار کند .

آیا زندگی و فعالیت نیک خواه از سال ۱۳۴۹ تا سال ۱۳۵۶ به این امر گواه می دهد . هرگز .

او همانگونه که در کیفرخواست آمده است تمام قد در کنار دیکتاتوری ایستاد و از همه کار های او با تمام قوا دفاع کرد .انقلاب سفید را تایید کرد و اصلاحات ارضی شاه را ابتکار شاه دانست  در حالیکه اصلاحات ارضی کار دولت امینی بود .و آن هم با توصیه و فشار آمریکا.

از جشن های ۲۵۰۰ ساله دفاع کرد در حالیکه صرف آن هزینه های سنگین برای یک ملت فقیر کارغلطی بود قرار دادنفتی سنت موریس را که به گفته کارشناسان به ضرر ایران بود و توسط شاه امضا شد کاری بزرگتر از ملی شدن صنعت نفت می دانست .و هنگامی که فضا بسته تر شد و نظام ایران تک حزبی شد بهمراه جعفریان و داریوش همایون به تلویزیون آمد و آنرا ناشی از آینده نگری شاه دانست .و بعد درردیف تئوریسین های حزب قرار گرفت و در حالی که تاسیس این حزب یکی دیگر از اشتباهات شاه بود .

نیکخواه مدعی است بتدریج پی به فساد سیستم برده است در حالی که او تا زمان بر کناری توسط دولت شریف امامی از پرو پاگاندیست های بزرگ رژیم بود و تا زمان سقوط شاه در حالیکه تمامی خر مهره های رژیم یکی یکی می آمدند و اعلام برائت می کردند او بر سر پیمان خویش با شاه ماند.

نیکخواه در این زمان نه قدرت تحلیل مسائل را داشت و نه از اپورتونیسم سابق اش چیزی در چنته داشت تا شاه را رها کند و به رژیمی که در راه بود بچسبد کاری که دیگران کردند.

برائت از دو اتهام

نمی دانم که انتساب مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات در بهمن ۵۶ به قلم رشیدی مطلق در کیفرخواست او بو د یا نه.

نویسنده این مقاله همایون نیکخواه بود که مشاور فرهنگی دربار و هویدا بود . و تنها نسبتش با نیکخواه تشابه فامیلی بود .

بعید نیست نام نویسنده درز پیدا کرده باشد و کارگزاران اسلامی همایون نیکخواه را همان پرویز نیکخواه گرفته باشند.

اما باید گفت که نیکخواه چه در ترور شاه و چه در نوشتن این مقاله بی گناه بود و اگر از این بابت به او خسارتی وارد شده است باید متاسف بود.

اشتباه نیکخواه

نیکخواه در زندگیش ۳ اشتباه بزرگ داشت :

-۱-به گردن گرفتن ترور شاه . هر چند گفته می شود در زمانی که او در تلویزیون بود خودرا ازاین اتهام مبری می دانست .

اما این اعلام برائت از سوی او انعکاس نیافت و شنیده نشد .

۲- اشتباه دو م او عوض کردن جبهه انقلاب با ضد انقلاب بود .نیکخواه باید بعد از آزادی زندگی عادی خودرا پی می گرفت و از سیاست بهر شکلش با رژیم یا برعلیه رژیم خوداری می کرد .

۳- اشتباه سوم او ماندن او در ایران بود .نیکخواه در همان روز هایی که سران رژیم در حال فرار بودند باید از ایران خارج می شد او سه گناه بزرگ داشت :از گذشته خود بریده بود .به صف دشمن پیوسته بود و یکی از بزرگترین مبلغین رژیم بود .و تمامی این ها در جو رادیکال آن روزگار گناه کمی نبود.

نیک خواه و جنبش روشنفکری

عباس سماکار در کتاب من یک شورشی هستم .می نویسد:«ابتدا قرار بود پرویز نیکخواه را ترور کنیم. بعد منصرف شدیم و رفتیم به دنبال گروگان گرفتن فرح و ولیعهد».

این وضعیت نیکخواه بین جریان روشنفکری جامعه است . بریدن او از جبهه انقلاب با هر تحلیلی که داشت و پیوستن به کمپ دشمن و ایستادن در صف مقدم مبلغین رژیم دهن کجی به تمامی کسانی بود که در حال مبارزه با رژیم بودند .بنظر می رسید نیکخواه دارد از گذشته خود انتقام می گیرد .

از سویی دیگر غلامحسین ساعدی در نشریه الفبا در مورد دستگیری و مصاحبه اش توسط ساواک می گوید :« نیکخواه مدیر این مصاحبه بود و سئوالات توسط او نوشته می شد» که او نمی پذیرد و مصاحبه بهم می خورد .و این کار چیز کمی نبود .ونمی شد با هیچ تحلیلی آن را توجیه کرد .

یک نکته

نیکخواه در دادگاه می گوید« :دست من به خون کسی آلوده نیست .»این یک کور فهمی سنگدلانه بود.

مگر قرار است که در یک رژیم آدمکش همه شکنجه گر  وتیر خلاص زن باشند .

یک سیستم از هزاران عامل درست می شود که در کنار هم قرار می گیرند و آن سیستم را آماده کار می کند .  وهر کس بر اساس جایش در این سیستم ایفای نقش می کند. کار نیکخواه در تمامی این سالها ادامه کار کارگزاران شلاق بدست رژیم در کمیته مشترک و اوین بود .البته این بمعنای این نیست که آنچه که بر او رفت منصفانه بود .

یک مقایسه تاریخی :

جزنی و نیکخواه هر دو عضو سازمان جوانان حزب توده بودند

-هر دو تحصیلات دانشگاهی داشتند

-هر دو دردهه ۴۰ دستگیر شدند

-هر دو به ۱۰ سال حبس محکوم شدند

جزنی ایستاد و به آرمان زحمت کشان وفادار ماند و توسط رژیمی کشته شد که نیکخواه آن را در شاهراه تعالی و توسعه می دید.

نیکخواه اما ۳ سال بیشتر زنده ماندو به اتهام فساد در ارض تیر باران شد درحالی که دوستان سابقش او را خائن به خلق می دانستند.

این همان ایستادن است . ایستادن در سمت درست وغلط تاریخ .

—————————————————————————————————————————-

منابع

ا-تاریخ سی ساله-بیژن جزنی

۲-ویکی پدیا

۳-خاطرات فرح پهلوی-کتاب اسرار زندگی شاه و فرح

۴- من یک شورشی هستم-عباس سماکار

۵- نشریه الفبا-مصاحبه با غلامحسین ساعدی

۶-تاریخ ایرانی-جدال چریک با نادم-نامه جزنی در باره ندامت نیکخواه

۷- چپ درایران به روایت اسناد ساواک-پرویز نیکخواه