تجاوز جنسی یک معلم به محصلین اش،واکنش ها ، مصاف ها و اهداف !

تجاوز جنسی یک معلم به محصلین اش،واکنش ها ، مصاف ها و اهداف !
معلمی به دانش آموزانش تجاوز میکند و این موضوع ، درست در کشاکش اعتراضات وسیع اجتماعی و ابعاد گسترده اعتصابات جاری،واکنش ها و مصاف هایی را به میان آورده است.
از موضعگیری غالبا” برائت گونه معلمان، تا سلب مسئولیت از خود «حاکمان» آموزش پرورش ، «روشنفکران و کارشناسان عرصه تربیت و روان » و…، تا برسد به خبرگزاریهای بی بی سی و…، و نهایتا” متولیان قدرت حاکم، هر یک نگاه و اهداف خود را بر متن چنین رویدادی بجلو آورده است.
جدای از رسانه ای شدن بخشا” وقایع مشابه در گذشته نه چندان دور در محیط های آموزشی و….، از تعدی «خیرخواهانه» به موی سر و قیافه محصل ،تا خشونت های کلامی و یا مشت و لگد منجر به کوری و کری محصلین،از کارگر دست فروش متجاوز به کودک، تا تداوم مستمر این فجایع در کارگاه ها و مطب ها و….، که گاها” با قتل شخص مورد تجاوز نیز همراه بوده است،
وقایعی که بخصوص وقتی پای کودکان در میان است همواره با واکنش های وسیع اجتماعی مواجه بوده، و علیرغم حکم بر محکومیت قطعی متجاوز ، به ندرت در تمام این موضع گیریها، به حقوق این افراد بمثابه انسان ولو مجرم، و دفاع از انسانهایی که خود محصول شرایط اند ، پرداخته شده است، ،افرادی که چنانچه این رفتارها،ناخواسته و ناشی از بیماری خاصی نباشد، خود قربانیان این نظم حاکم اند،کیفری که با مرگ قربانی نیز پایان نمیپذیرد،
کیفری که به یمن و برکت چنین واکنش ها ، موضع گیریها و احکام صادره …..، گریبان خانواده ها و فرزندانشان را نیز غالبا” خواهد گرفت،
از منظر خیلی ها ، اساسا” قطع مواجب این آدمها از اهم واجبات است، در چنین موضوعاتی، خانواده و فرزندان شان نیز با قربانی دفن خواهند شد.
طیف وسیعی از معلمان ضمن محکومیت قاطع «مجرم»، او را «معلم نما» توصیف کرده اند، و تصویری نیمه «قدسی» از شغل این بخش از نیروی کار مزدی داده اند، بعضی هم رابطه اش را با یک آخوند کشف کرده اند و ظاهرا” به بخشی از دلائل چنین رفتارهای غیر انسانی رسیده اند ، تعدادی از معلمان ،اعلام برائت جمعی از چنین واقعه ای را پیشنهاد داده اند، و سعی در«اعاده حیثیت» از «دست رفته دارند».
مسئولین و «صاحبان» آموزش پرورش و مقامات و متولیان نظم حاکم همزمان ، بطور «قاطع» ، از یک سو معلمان خاطی را به سزای اعمال میرسانند، و از سویی با انداختن پروژکتورها و نور افکن ها بر اینگونه «فجایعی که معلم هایی» درست در گیر و دار اعتراضات معلمان علیه وضع موجود و سرکوب و بگیر و ببند و آش و لاش کردن امثال حبیبی و….،مرتکب شده اند ، دنبال دو سر بردشان هستند!
هم معلم را به جرم تجاوز و ….، مجازات سنگینی میکنند،تا حساب کار بیاید دستشان و هم اینکه دیگر ثابت میشود معلمی «شغل انبیا» نیست و میتوان در خیابان کتک شان زد و کشان کشان جلو دانش آموز دست بند و پا بند زد و بردشان زندان.
در برخورد به این واقعه نیز طبق معمول ،کماکان میماند یک جامعه هشتاد میلیونی با لجنی که مناسبات و نظم موجود بر زندگی و زیست شان رقم زده، و حضرات در قدرتی که واکنش ها و مسئولیت پذیری شان در قبال تمام مصائب و فجایع بر زندگی مردم،در اراده برای حفظ و تداوم شرایط و نظم موجود ترجمه و خلاصه میشود.
از تجاوز به عنف نیروی امنیتی در ماجرای ریحانه جباری، و مشابه همین برای دختر کرد شاغل در مهمانسرای شهر ….، تجاوز گروهی امثال سعید طوسی ها و….، تا تجاوزات گروهی به زندانیان و معترضین در کهریزک و…،
بخش کوچکی از عمق و ماهیت مسئولیت پذیری شان ….،در بروز چنین فجایع غیر انسانی ست،
در جامعه ای که متولیان قدرت و آستان / ،تن فروشی و فحشا را در خدمت رسانی به زائران بارگاهش ،نزدیک ترین راه رسیدن به«بهشت» عرضه میکنند، در جامعه ای که کودک آزاری و تعدی به حقوق کودک و نوجوان به اشکال گوناگون ،تحت پوشش قوانین نوشته و نانوشته از طرف، و یا با دفاع بالاترین نهادهای دولت و مرتبط با دولت و….، به رسمیت شناخته میشود و در متن جامعه جاری ست، و….،بروز ناهنجاریها (خشونت،تجاوز،فحشا،اعتیاد و….) وقایع غیر انسانی از سوی کارگر، معلم، پرستار ،پزشک و کارفرما و…،در محیط های کار، آموزش و…،و بطور کل در عرصه های گوناگون روابط اجتماعی جاری، بمثابه شهروندان نه تنها غیر قابل اجتناب ،که دیگر، سیمای هر روزه مناسبات سیاسی/اجتماعی ست که دارند برای حفظ بقاء و تداومش به گسترده ترین شکل ممکن سرکوب میکنند.
جامعه ای که چهل سال است متولیان و مدافعان نظم موجود ، عقب مانده ترین اشکال و بنیان های اقتصادی/اجتماعی/فرهنگی و حقوقی مناسبات سرمایه را به جلو راندند و بر در جامعه ای که مدعیان و متولیان امر پیشبرد «فرهنگ و تربیت» پوسیده ترین لاشه های جهل و بربریت ، تا غیر انسانی ترین خصائل توحش را گستاخانه و بی محابا ، با دست اندازی به امکانات و ثروت جامعه، با تبلیغ و ترویج در پناه سرکوب به خورد مردم دادند، در جامعه ای که نهاد«آموزش و پرورش» بعنوان متولی امر آموزش مهارت و پرورش نیروی انسانی برای ….،نه تنها با عقب مانده ترین کشور های سرمایه داری(به تناسب ساختارها و ظرفیت ممکن) در حال موجود برابری نمیکند، که روند جاری ، نشانگر فاصله گیری روز افزون حتی با نیازهای یک چنین مناسبات سرمایه داری ست،کشمکش و جدال های درون قدرت حول سند باصطلاح تحول ۲۰۳۰ بخشی از تلاش حاکمان و متولیان و مدافعان نظم موجود در حفظ و تداوم مناسبات سیاسی/اجتماعی موجود است.
محروم ساختن جامعه ایران ، از دستآوردهای بشری و در همین چارچوب جهان متمدن، بخشی از تلاش متولیان و تمام نهادهای مرتبط و مدافع مناسبات حاکم ،در تحمیل عقب مانده ترین شرایط زیست اجتماعی موجود است.
بروز چنین ناهنجاریها،فجایع و رفتارهایی که علیه منافع انسانی و زیست بشر متمدن امروز است،در همین مناسبات موجود و توسط کسانی بر مردم تحمیل شده و خواهد شد که سالها بعنوان قانون گذاران ،مجریان، مدافعان و نگهبانان، چنین شرایطی را خلق کرده و سازمان داده اند.
کسانی که در برابر نپذیرفتن چنین شرایط زندگی و زیست اجتماعی از سوی مردم، علیرغم جدال های درون قدرت ،همواره در یک کلیت واحد با سرکوب تمام قد روبروی مردم ایستاده اند.
برای فاصله گرفتن و دور شدن از بروز فجایع انسانی ، برای کاهش ، تغییر و بهبود جهنمی که بر مردم تحمیل کرده اند، تنها مجکومیت و «برائت جمعی» و …، راهگشا نیست،
هیچ نیروی اجتماعی ، هیچ طیفی از اقشار جامعه ، نه کارگر، نه معلم ، و نه پزشک و قاضی و. …، در برابر چنین پدیده ها و ناهنجاریهای موجود اجتماعی واکسینه نیست.
نه معلمی شغل «انبیاست»، نه کارگر، کسی ست که….، بر دستانش بوسه زدند و نه پرستار، «ایثارش قدسی» ست و نه …،دیگر مردم میتوانند، با جلو راندن خواست های متمدنانه و دستآوردهای بشر امروز در امر تغییر و بهبود شرایط معیشت ، و دگرگونی در موقعیت زیست اجتماعی شان بطور کلی، «حاکمان و متولیان» را وادار به تمکین اساسی ترین خواست های انسانی خود کنند.
مردم قادرند، قوانین عقب مانده قرون وسطائی،ابزار و نهادهای باز تولید جهل و افکار ضد انسانی را از محیط کار، آموزش و زیست اجتماعی خود جارو کنند،دیگر مردم بطور کلی، در برابر خاک پاشیدن ها بر چشم شان، برای ندیدن ریشه ها و بنیان مصائب و فجایع رفته بر زندگی و زیست شان ، قد علم کرده اند،در شرایط کنونی، علیرغم تمام تقلاهای متولیان و مدافعان در حفظ وضعیت موجود ،که خود بیانگر جلوتر آمدن اراده جامعه بطور کلی در تغییر وضعیت موجودش است. هم بلحاظ دستآوردهای موجود جهان متمدن و هم بلحاظ پتانسیل موجود در بطن کشمکش های جاری اجتماعی در ایران ،مردم قادرند و باید با تکیه بر اراده بجلو آمده ، برای تغییر و بهبود شرایط زندگی و زیست شان، دست به ریشه ها و بنیان ها ببرند.
رحمان گلچهره ۹/۳/۱۳۹۷
www.anjomanbfk.blogfa.com
@anjomanbfk