تکرار تاریخ- تکرار جنایت از مونمارت تا خاوران

فریبا مرزبان

مونمارتMontmarte تپه ای است معروف در یکی از بخش های شمالی شهر پاریس، در ارتفاع ۱۳۰ متری با چشم اندازی زیبا که روزانه جمعیت کثیری را برای بازدید و تماشا به خود جلب و جذب کرده است. بر بالای این تپه، کلیسای زیبایی واقع شده که با اهدافی خاص طراحی و ساخته شده است.

 کلیسای مونمارت، در حقیقت بر روی اجساد و جان بسیاری از مبارزان و انقلابیون شهر پاریس بنا نهاده شده است تا گسترش و وسعت جنایات انجام شده در آنجا را بپوشاند. پس از شورش های مختلف داخلی و انقلاب سال ۱۹۷۰، حکومت طبقه متوسط برای دفاع از پایتخت در مقابل سپاهیان آلمانی، کارگران را مسلح کرده و گارد ملی بوجود آورده بود. اما طبقه متوسط فرانسوی از کارگران خود بیشتر ترسیدند تا از لشگریان هومن تزولرن. پس از تسلیم پاریس، حکومت جمهوری درصدد خلع سلاح کارگران برآمد؛ اما کارگران پاریس از تسلیم سلاح هایی که داشتند امتناع کردند.

در ۱۸ مارچ ۱۸۷۱ درگیری مسلحانه میان دولت فرانسه و کارگران روی داد و در این نبرد خونین کارگران پیروز شدند و شهر پاریس به دست آنان افتاد؛ و در ۱۸ مارچ در پایتخت، حکومت کارگری، به نام کمون (کمون پاریس) برقرار شد. قحطی و شکست فرانسه در جنگ با دولت پروس و تسلیم در برابر صدراعظم آلمان از دیگر علل بروز کمون پاریس بودند؛ به اضافه اینکه حدود نیم میلیون از جمعیت دو میلیونی پاریس را کارگران تشکیل می دادند.

این حکومت که حکومتی محلی خوانده می شود با مشارکت و توطئه و تبانی مذهبیون، بورژواها و خرده بورژواها، دوام نیاورد و دیری نپایید که نبرد شدیدی میان نیروهای انقلابی و ضد انقلاب در گرفت. آخرین مدافعان کمون پاریس بعد از یک پایداری دلیرانه در برابر لشگریان طبقه متوسط به خاک و خون در غلطیدند و آن گاه هفته ها و ماهها قصاص از شرکت کنندگان در انقلاب طبقه کارگر در جریان بود. بسیاری از آنها را با گیتوتین گردن زدند و انقلاب کارگری در پاریس بطور کامل در هم شکست. آمارهای موجود نشان می دهد در نبرد کمون پاریس نیروهای دولتی بیش از ۲۰۰۰۰ کمونار را کشته و ۳۸۰۰۰ تا ۴۳۰۰۰ نفر را اسیر کردند که اغلب آنها به مناطق مستعمره نشین فرانسه در گویان تبعید شدند.

به اعتراف بسیاری از رهبران جنبش های کارگری و سوسیالیستی، کمون پاریس با وجود شکست خونبار در پایان، بزرگترین رویداد در تاریخ مبارزات کارگری شناخته شده است. قوانین بحث برانگیزی که اعلام داشت و پایان آن که با شکست شدید کمون و اعدام گسترده شرکت کنندگانش همراه بود؛ آن را به یکی از مهم‌ترین دوره‌های سیاسی- تاریخی تبدیل کرده است. طبقه زحمت کش جهان توانست برای اولین بار بر اساس تجربه ی طبقه خود ببیند که انقلاب زحمتکشان چیست، هدف آن کدام است و چه راههایی را باید پیش گیرد؟

همینکه کمون از کار انحلال ارتش دائمی و پلیس، این دو ابزار قدرت مادی دولت سابق، فراغت یافت درصدد برآمد تا ابزار معنوی سرکوب و اختناق توده ها یعنی قدرت کشیشان را نیز در هم شکند، این بود که فرمان انحلال همه کلیساها و مصادره اموال آنان را در مقیاسی که مالک شمرده می شدند تصویب کرد.

برابری- برادری- آزادی، کمون پاریس. کمون دولت و مدرسه را از دین پاک کرد، و احکام اعدام و مرگ را لغو نمود. شکنجه و گیوتین را برچید. پست ها را به خادمین واقعی مردم سپرد و دستمزد آنان را در سطحی نه بالاتر از مزد کارگران قرار داد. سندیکا و کمیته اتحاد زنان در هر مرحله تشکیل داده شد. آزادی بی قید و شرط مطبوعات را برای ۲ ماه (۷۲ روز) به ارمغان آورد. زندانیان سیاسی آزاد شدند. روزنامه نگاران و کاریکاتوریست ها عصر شکوفایی مطبوعات را تجربه کردند. همه افراد در شهرداری های مناطق خود ثبت نام کرده و برایشان کلاس های آموزشی و فنی تدارک دیده شد.

ضد انقلابیون پس از استقرار، تپه مونمارت را که تا آن موقع پایگاه انقلابیون بود به تصرف خویش در آوردند و تلاش بسیار کردند تا مونمارت را از آثار به جای مانده از وجود انقلابیون پاک کنند. سعی کردند با تبلیغات مسموم مذهبی، تاثیر تاریخی کمون را در جامعه خنثی کرده و آنها را به دوزخیان تشبیه ساختند. استفاده از این شیوه، حربه دائمی مذهب است. ستون ها و مجسمه هایی بنا کرده اند تا قدرت مذهب را نشان بدهند که نیروهای شیاطینی و کافر را از پای در آورده و در این ستونها در زندان خویش حبس کرده اند. انقلاب شکست خورده بود و نیرویی از انقلابیون تسلیم زور مذهب نشد. 

درگیری میان انقلابیون و ضد انقلاب خلاصه شده در تپه های مونمارت نبوده است؛ در مناطق شهر، اماکن و ساختمانهایی که در تصرف انقلابیون می بود به صحنه زد و خورد تبدیل گشتند.

دیری نپایید که مبارزه از خیابانها و از درون سنگرها به گورستان کشیده شد. ارتش تا عصر ۲۸ ماه می آخرین مبارزان را تیرباران کرد و ۱۴۷ نفر در گورستان پر لا شز pere la chaise به سینه دیوار سپرده شدند؛ این دیوار به دیوار کمون آرا معروف شده است. گورستان پر لاشز در شورش ۱۸۰۴ ساخته شد که محوطه ای از آنجا را برای افراد غیر مذهبی اختصاص داده بودند؛ و کمونیستها را در آن محل به خاک می سپردند. چهره بسیاری از شخصیتها بر روی سنگهای دیوار این گورستان دیده می شود؛ و همچنین تابلوی بزرگی برای مبارزه با فراموشی و گرامی داشت خاطره انقلابیون بر دیوار نصب شده است که بر روی آن نام ۱۴۷ نفر دیده می شود. همه ساله، حزب چپ فرانسه، در  ماه می اقدام به برگذاری مراسم سخنرانی و جشن در آنجا می کند؛ و جمعیت کثیری در مراسم حاضر می شوند؛ بر اساس آمار موجود در یکی از مراسم ۶۰۰۰۰۰ نفر شرکت کرده اند.

بطورکلی این گورستان، یکی از مکان های پر بازدید کننده در شهر پاریس است؛ دارای کشش و ویژگی های ویژه ای است. بسیاری از انقلابیون در آنجا به خاک سپرده شده اند. نام بسیاری ا
ز نویسندگان و شعرا که جلای وطن کرده اند در این محوطه دیده می شود؛ که اغلب آنها افتخارات جامعه ادبی و فرهنگی جهان امروز بشمار می روند؛ صادق هدایت و دکتر غلامحسین ساعدی، عبدالرحمن قاسملو، صادق شرفکندی، مادر سنجری، پدر فضیلت کلام از جمله ایرانیانی هستند که در آنجا آرمیده اند.

از دیگر محلات و مراکز نبرد انقلابیون فرانسه با ارتش خائن ملی (بیسمارک) پانتیون Pantheon (موزه مشاهیر) است که در ۱۷۸۹ همزمان با شروع انقلاب فرانسه به فرمان انقلابیون از کلیسا به Mausoleumتغییر پیدا کرد. این موزه ۲ بار در انحصار کلیسا بود و سرانجام به مصادره انقلابیون در آمد و در ۱۸۷۱ آخرین دژ مقاومت پس از یک هفته درگیری در هم شکست. لوحه های یادبود با ذکر اسامی مبارزان در درون موزه به چشم می خورد؛ و یادآور کسانی است که در طول انقلابات به دست ارتشیان کشته شدند.

تکرار تاریخ- تکرار جنایت، پایانی ندارد، و تا ظلم هست مبارزه هم هست- مدتی بعد مجدداً انقلابیون به قدرت رسیدند، بیسمارک دشمن ملی لقب یافت؛ انقلابیون انتقام خون های ریخته شده را گرفتند و دمار از ضد انقلاب درآوردند. در طول تاریخ چنین بوده است همه میراث خواران انقلاب بی تردید مجبور به پس دادن تمام وام تاریخ خواهند بود.

از مونمارت تا خاوران- تاریخ زنده. تاریخ ایران همچون تاریخ کشور فرانسه خونبار بوده است و پی در پی آبستن حماسه های خونین و قیام در مقابل بی عدالتی است. رویدادها و حوادث مختلف در یک صد ساله اخیر بیان کننده نیاز اجتماعی مردم به تحولی واقعی است. انقلاب مشروطیت، بیرون راندن سلطنت پهلوی، انقلاب ۱۳۳۲، میرزا کوچک خان جنگلی، آذربایجان و پیشه وری، ستارخان و باقرخان، واقعه سیاهکل و انتخاب مشی چریکی و سرانجام انقلاب۱۳۵۷ برای خشکاندن ریشه ظلم و استبداد بوده اند؛ و نباید این حوادث را تصادفی ارزیابی کرد.

پس از انقلاب ۱۳۵۷ در درون نظام جابجایی قدرت انجام شد؛ نظام شاهنشاهی سرنگون شده و حکومت مذهبی به روی کار آمد و جای آن را گرفته است. شور انقلابی که از میان جان مردم زبانه می کشید؛ می رفت آنها را از درون بسوزاند و به شعور انقلابی تبدیل بشود، در دام مذهب افتاد. نباید فراموش کرد که اساساً انقلاب ایران کارگری نبود؛ به همین دلیل مذهب در انقلاب نقش بازی کرده و انقلاب مسیر خود را طی نکرد. بواسطه خرده بورژواها شعار "ارتش برادر ماست" جای "ارتش خلقی به پا می کنیم" را گرفت. اسلام به روی کار آمد و مجریان قوانین اسلامی خود را حامی مستضعفان نامیدند؛ و مساجد، سنگر مستضعفان شدند.

شعار اصلی انقلاب که تامین آزادی و استقلال بود تحقق نیافت. انقلاب ربوده شد، حکومت، حکومت، زحمتکشان نبود و تا امروز نه کارگری به مسند قدرت رسیده و نه قانونی است که از او حمایت کند. بر خلاف کمون پاریس که بر آمده از جان مردم بود و برای مردم کار کرد؛ جامعه روحانیت ایران نه تنها حکم اعدام و شکنجه را لغو نکردند بلکه، سرکوب آزادیخواهان در دستور کار دولت قرار گرفت. به جای ارتش خلقی، سپاه پاسداران و کمیته ها با هدف سرکوب و از میان بردن نیروهای انقلابی و همچنین برای خنثی کردن خطرات احتمالی کودتا توسط ارتشیان سابق، تشکیل گردیدند و در اولین حرکت زنان و بیکاران را سرکوب کردند.

با از بین بردن آزادی های فردی- اجتماعی، سیاسی، توسط جمهوری اسلامی زندان و تخت و شلاق پاسخ آزادیخواهان شد و در برنامه اصلی جکومت قرار گرفت. در سال۱۳۵۸ جنایات در ترکمن صحرا آغاز شد و به سرکوب اهالی، کردستان، خوزستان، دانشجویان و بیکاران در سایر شهرها انجامید. دولت مستضعفین، برای بقای خویش، مستضعفان را سرکوب کرد. دیری نپایید که آیت اله خمینی رهبر جمهوری اسلامی فرمان مرگبار خود را در خرداد ماه ۱۳۶۰ صادر کرد: بگیرید و بکٌشیدشان در هرجا، در همه جا. تاریخ تکرار می شود؛ جنایت تکرار می شود از مونمارت تا خاوران. متعاقب این فرمان، جمعیت کثیری از جوانان به جوخه های مرگ سپرده شدند و دسته دسته مبارزان و آزادیخواهان تیرباران گردیدند. سرکوب آزادیخواهان یک دهه به طول می انجامد و جنایات دهه شصت را پدید می آورد که در نیم قرن گذشته بی سابقه بوده است. آمار واقعی کشتار پس از این همه سال مشخص نشده است؛ تنها و تنها مکان هایی شناسایی شده اند که در آنجا جنازه مخالفان جمهوری اسلامی بصورت فردی یا دسته جمعی دفن شده اند.

میراث خواران انقلاب با از میان بردن اسناد و اطلاعات واقعی در باره چگونگی سازش های روحانیت و دربار پهلوی در قبل از انقلاب، تلاش می کنند نقش قهرمانان ضد سلطنت را بازی کنند. در حالیکه ضد قهرمانان واقعی در کشور هستند و از همین روست به دشمنی با اعدام شدگان پیش از انقلاب برخاسته اند؛ دشمنی و کین با آنها که برای ایرانی آباد و آزاد مبارزه کردند. قطعه ۳۳ در غرب بهشت زهرا در شهر تهران است. در آنجا نام انقلابیونی دیده می شود که با نظام شاهنشاهی در ستیز بودند و مسلم این است که اغلب آنها طرفداران طبقه کارگر بودند و برای رهایی زحمتکشان مبارزه می کردند. با وجود اینکه سلطنت پهلوی سقوط کرد؛ از چگونگی اعدام و مرگ بسیاری از مخالفان اطلاعاتی در دست نیست. حکومت جمهوری اسلامی که میراث خواران انقلاب هستند در سال ۱۳۸۳ قصد داشت که این قطعه را تغییر بدهد تا نشانی از مبارزات مردمی و نامی از فرزندان راستین انقلاب و خلق بر جای نماند. در این قطعه نام مبارزانی دیده می شود که لرزه بر اندام ساواک انداخته بودند و جمهوری اسلا
می با کینه و دشمنی با انقلابیون سعی در کتمان و نابودی نام مبارزان واقعی دارد؛ نام کسانی چون:

مرضیه احمدی اسکوئی- بیژن جزنی -حمید اشرف- کرامت الله دانشیان- خسرو گلسرخی – مسعود احمد زاده- مصطفی جوان خوشدل- محمد چوپانزاده- بهروز دهقانی- محمد کاظم ذوالنوار- علی اکبر صفایی فراهانی- حسن ضیاء ظریفی- همایون کتیرایی- محمود شامخی- اصغر صفائی- محمد حنیف نژاد- علی اصغر بدیع زادگان- سعید محسن – نزهت السادات روحی آهنگران- عزیز سرمدی – مهدی رضایی – حبیب برادران خسروشاهی- محمد آبشناس – بهرام طاهر زاده- علی باکری- عزی برزنده شیرازی- اشرف اسکندری- علی اکبر اسکندری- شکرالله اسکندری- مشعوف کلانتری- علی میهن دوست- محمود نمازی- اسماعیل اکبریان- فرهنگ بیگدلی- حسن مافی – مهدی برنجکار- خدامراد شاهسون- علی خوشبختی- فاطمه رحیمی- محبوب بهروزی- اکبر رجبی-  رمضان بیک محمدی- معصومه خوش قدم شکوری- اسحق عزیزی- هوشنگ ترگل- حسین تندرلو- محمد تقی قشقائی- احمد دلیریان- منصوره ریاحیمی- توکل عسگری- ناصر کریمی- فاطمه کربلائی مطلب- احمد جلیلی افشار- اسماعیل افشارها- حسین بیگی- علی اکبر حاجی فرج- جعفردارایی- مرتضی صالحی- علی رضا اردلان- رقیه سلطانی- ربابه تقی زاده- رحیمه حسینی- عباسعلی کریمی- سعید شایسته پور- فاطمه جان نعیمی- جمشید جاوید تهرانی- قاسم غریبه- بهار دروند- غلام راهداری- محمد موسی حیدری- عجب خوش الفتی- حسین رستمی- فاطمه سلطان قبادی- سیف الله آشوری زاده- سعید فردی- فاطمه یوسفی- حسن عباسی- محمد مهدی نداف – عقیل احمدی- سلطانقلی شعبان- ناصر مدنی- جواد ابراهیمی- حاجیه چوپانی- احمد نصیری- محمد بازرگانی- پرویز حکمت جو- منیژه ابراهیم زاده- دولت جفرودی- نگار صفاری نژاد- عظیم اسماعیلی- رمضان طاهرخانی- تاجر قریشی- مارال ایامن- کلثوم نادری- علی اکبر فریدون جعفری – یدالله یونسی- مقصود علی سمیعی- گوهر علی نژاد- محمد صالحی نهاوندی- احمد شجریانی – محمد گیوه کش- معصومه شعبانی ناصر صادق- عباس معروف – رعنا وظیفه شناس- مریم طوایفی- علی اکبر علائی بیرک سفلی- جلال غزنوی- صیاد کشاورز بهستانی- حسین محمودپور- علی کیانی پوران- اکبر نظامی تقاعدی- منصور مختاری- علی کلیوند- جعفرمرادی- رحمت الله منیرنژاد.

به جز اینها مکان های بسیاری وجود دارد که یا ناشناخته اند و یا حکومت درصدد نابودی و محو آنان است. گورستان خاوران که جمهوری اسلامی خود آن را آباد کرده است، یکی از محل هایی است؛ که بخشی از اعدام شدگان کمونیست را در دل خود دارد. محوطه ای است حدود ۶۰ متر در دو قطعه در جنوب شرقی تهران که سالهاست خانواده جان بر پیمان گذاشته ها، روزهایی بخصوص در آنجا گرد هم می آیند و به برگزاری مراسم و سرودخوانی می پردازند.

جمهوری اسلامی از نصب هرگونه تابلو و نشانه ای در آنجا خودداری کرده است. با گردهمایی خانواده ها مخالفت می کند؛ و آنها را در حین برگذاری مراسم مورد حمله قرار می دهند و عده ای را به باد کتک می گیرند تا متفرق شده و محل را ترک گویند؛ و همه ساله تعدادی از خانواده ها را برای بازجویی و سوال و جواب احضار می کنند.

در سال ۱۳۸۴ طرح ساماندهی و بازسازی خاوران با مقاومت خانواده ها روبرو شد. آنها طی بیانیه ای اجرای طرح را در گرو این دانستند که نام و نشان، چگونگی و زمان اعدام و محل دفن جان باخته گان روشن شود. این طرح مسکوت ماند؛ و حدود ۲ سال است از تبدیل خاوران به پارک و فضای سبز سخن گفته می شود که با مقاومت خانواده ها و بازماندگان روبرو بوده است.

بر اساس گزارشات موجود، حکومت کلنگ ویرانی بر خاوران زده و با بولدوزرهایش درصدد است نشان های به جای مانده از جنایات خویش را از میان بر دارد. بازسازی این اماکن با این هدف دنبال میشود که پاک کنند؛ زمین را پاک کنند از نام و یادشان. تصمیم دارند این خاک خوب، خاوران، که نمادی از مبارزه و مقاومت یک نسل در یک دهه است را از میان بردارند تا ابعاد جنایات مشخص نشود؛ آثار به جای مانده از جنایت پاک شود و دیگر سرود سر آمد زمستان در آن قطعه شنیده نشود.

با گذشت دهه ها آمار واقعی و محل اعدام شدگان که بسیارشان حکم به آزادی داشتند؛ مشخص نشده است. در حال حاضر اسامی ۵۰۰۰ – ۴۰۰۰ از اعدام شدگان در سال ۱۳۶۷ انتشار یافته است. آنها که در ۱۳۶۷ اعدام شدند؛ در بی دادگاههای اسلامی محکومیت زندان گرفته بودند. کشتار ۶۷ قتل عام زندانیان سیاسی بود و جنایت بر علیه بشریت. بدین سان جمهوری اسلامی (ضد انقلابیون) قصاص شرکت در انقلاب ۵۷ را کرد.

اکنون، با پی گیری و درخواست خانواده بازماندگان، فعالان سیاسی و دانشجویان، سازمان عفو بین الملل و دیده بان کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد ضمن محکوم کردن این اقدامات از دولت ایران خواسته اند عملیات خود را متوقف کنند؛ و خاوران، تاریخ زنده و سند محکم تا مشخص شدن ابعاد جنایات دست نخورده باقی بماند.

بخش های وسیعی از شهرستانها و روستاهای آباد یا پرت، با نشان و بی نشان، لعنت آبادی" های بیشماری که تا به امروز شناسایی شده اند؛ تاریخ زنده ایران هستند دهها و صدها  گورستان، که رژیم قصد دارد یکی بعد از دیگری از میانشان بر دارد تا نشانی از آنها نماند. محل هایی که تا کنون شناسایی شده اند عبارت اند از:

آمل: خیابان طالب آملی موازی استادیوم آمل

اراک: اتوبان اراک – بجنورد۶ کیلومتری اراک

ارومیه: روبروی ساختمان صدا و سیما، بلوار رادیو تلویزیون ، قبرست