پیرامون اعتراض و مبارزات مردم کازرون و عبور از دسیسه های جناحی رژیم!

پیرامون اعتراض و مبارزات مردم کازرون و عبور از دسیسه های جناحی رژیم!
اعتراض مردم شهر کازرون برغم اینکه از سوی اراذل و اوباش جناحهای رژیم به خاک و خون کشیده شد و طی دو هفته جنگ نابرابر، رژیم تا دندان مسلح توانست از مردم معترض ده ها کشته و زخمی بگیرد و صدها نفر را دستگیر و روانه پشت میله های زندان کند اما بدون دستاورد هم نبود. مردم شهر کازرون در دل نابسامانی و فقر و فاقه ای که بال سیاه بر زندگی و معیشتشان افکنده، شاهد این بودند که مشتی از سودجویان لاشخور این جناح و آن جناح حکومتی بر سر تقسیم شهر کازرون کمین کرده تا از ناحیه تقسیمات شهری، زمینها و پولهای هنگفت را بتوانند بالا بکشند و ملاخور کنند. این اقدام سران رژیم در حالیست که بخش اعظم توده های جان به لب رسیده استان فارس و شهر کازرون هم نظیر دیگر مناطق ایران نانی در سفره نداشته و چهار دهه است هشتشان در گروه نه است و زندگی و معیشت اشان از سوی سران این جناح و آن جناح به گرو گرفته شده. بدیهی است ساکنان این شهر هم وقتی از همه امکانات رفاهی بی بهره اند، بگویند در متن چنین وضعیت اسفبار اقتصادی و اجتماعی تقسیم شهر هم پروژه ایست که پشت آن حتما وعده و وعید پوچ و دروغین انتخاباتی و غیر و ذالک جهت به قاپ به قاپ خوابیده. کما اینکه در دیگر مناطق ایران هم تا که رژیم دست به چنین کارهایی زده مردم معترض بیدرنگ آنرا بهانه کرده تا خشم و نفرت فروخورده خود را در مقابل رژیم نشان دهند و پروژه های رژیم را به ضد خودش تبدیل کنند.
باندهای رژیم از این پروژه به روال همیشگی اهداف معینی را تعقیب کرده. نخست اینکه کمافی السابق، تقسیمات استانی و شهری برای زمین خواران حکومتی سرمایه های فوت و فراوان به همراه آورده و می آورد نه عمرانی و تسهیلاتی رفاهی برای مردم. ثانیا اینکه این پروژه ها در گذشته نیز توانسته از یکسو بعضا بخشی از مردم را حول دودستگی هایی سرگرم کند و از دیگر سو برای رژیم بمثابه ضربه گیر در برابر اعتراضات و نارضایتهای توده های مردم عمل کند. به عبارتی مردمی که از بیکاری و گرانی و فلاکت کارد به استخوانشان رسیده و می نالند و دنبال این میگردند بهانه ای دستشان بیفتد و نفرت و انزاجار خود از این رژیم را بنوعی نمایان کنند رژیم از این شگردها سابقا استفاده کرده برای به بیراهه بردن مبارزات و اعتراضاتشان. و ذهی خیال باطل این بار هم با استارت زدن چنین پروژه ای به فکر این افتاد تا شاید دوباره بشود اعتراضات مردم به وضعیت بحران معیشتی را از مسیر اصلی مبارزاتی دور کند و با یک تیر دو هدف را نشانه بگیرد.
ناگفته نماند در همین گیررودار بود ملی مذهبیون داخل و خارج هم به روال همیشگی فرصت را غنیمت شمردند و خواستند از این نمد برای خود کلاهی بدوزند. برای نمونه میان معترضین در خیابانها و این اواخر در نماز جمعه شهر کازرون از طریق سمپاتهای خود شعارهایی سر دادند که خواستند اعتراضات و مبارزاتی که علیه رژیم و باندهای دست اندرکار آن راه افتاده و شهر را برای مزدوران و اراذل و اوباش به جهنمی تبدیل کرده بود به مسیری انحرافی هدایت کنند. شعار”ای لشکر ناصر دیوان آماده باش آماده باش !” در نماز جمعه شهر کازرون نمونه ای از آن بود. اما ببینیم ناصر دیوان را این گرایشات که میخواهند اسمش و راهش را پاس و زنده بدارند کیست؟! ناصر دیوان یکی از چهره های ملی مذهبی و از سازماندهندگان قیام کازرون در دوران استعمار انگلیس و شوروی سابق بوده که بشدت متاثر از حلقه عظمای آندوره و “فتاوی علما و مراجع آنزمان نظیر آیت‌الله شیرازی، آیت‌الله کاشانی و روحانیون متنفذ محلی نظیر آیت‌الله موسی لاری، حاج شیخ جعفر محلاتی و حاج شیخ محمد حسین مجتهد برازجانی” بوده!! نکته شگفت انگیز اینجاست آن قیام و این چهره ملی_مذهبی چه سنخیتی با مبارزات کنونی مردم جان به لب رسیده کازرون دارد. تنها این کار از لابیهای سلطنت طلبان و ناسیونالیسیتهای عظمت طلب ایرانی ساخته است که در کمین نشسته اند تا تاریخ منسوخ شده را دگرباره به متن شرایط کنونی این جامعه سنجاق کنند. مردمی که اکثریت آنان چهار دهه است آهی در بساط ندارند چگونه گرایشات فرصت طلب میخواهند نظیر همین رژیم از آب گل آلود ماهی بگیرند و آنان را به سیاه لشکر خود تبدیل کنند. شهروندانی که در کوران مبارزه آبدیده شده اند اگر شر این نظام را از سرشان کم کنند بعید به نظر میاید گرایشات ملی_مذهبی اعم از طرفداران مشروطه، سطلنت طلبان و مجاهدینی ها دیگر از سوی جامعه به ذره شانس داشته باشند. دو دستگی ایجاد کردن میان مردم زیر عنوان “شهروندان اصیل تاریخی” و یا درجه یک و دو و اراجیفی از این دست هر گرایشی آنرا نمایندگی کند بشدت ارتجاعی است.
البته ناگفته نماند چپهایی توده ایستی و اکثریتی و ناسیونالیستهای ایرانی هم از این سنخ استوره های ملی مذهبی کم ندارند. رهبران این جریانات نوستالژیک بارها خواندن “تاریخ شیرین دوران مصدق” و مبارزه این چهره و نظیر آنرا به طرفداران خود نه تنها توصیه بلکه در مدیا و حزبشان تبلیغ و ترویج نموده و پوشش میدهند. کما اینکه سوسیالیسم و کمونیسم بورژوازی و چپ لیبرال ایران نیز دست به تاریخ سازی زده اند و ماخذشان برای بررسی تاریخ و انقلاب اساسا انقلاب مشروطیت شده. این جریانات در اتاق های فکرشان دیگر مثل گذشته نیازی به حفظ ظاهر ندارند که مبنا و ارزیابی برای شناخت تاریخی از تحولات بنیادی و انقلاب را کمون پاریس و انقلاب اکتبر بگیرند. دیگر نه تنها اعضای حزب خود بلکه حتی جامعه را برای شناخت از انقلاب به تاریخ شکلگیری مشروطه خواهان و انقلاب مشروطیت بیشتر ارجاع میدهند! به عبارتی به مریدانشان میاموزند که خاستگاه انقلاب در ایران بند نافش به مشروطیت بند بوده.
در بیان واقع توده های مردم جهت پیشبرد مبارزات و اعتراضات خود باید جدا از اینکه در مقابل دشمنی که چهار دهه است زندگی و معیشت آنها را گرو گرفته و با توسل به نقشه و دسیسه های همیشگی باندها و دستجات رژیم خواسته مبارزاتشان را به هزیمت ببرد، برزمند، بجنگند و تمام قد بایستند، بلکه باید نهایت هوشیاری را داشته باشند به دام گرایشاتی که منافع آنان را نه در گذشته و نه در آینده نمایندگی نکرده و نمیکند نیافتند.
مبرهن است بند ناف این رژیم به استثمار و اشاعه تبعیض و دیوار چین کشیدن میان اقشار این جامعه بسته شده. رژیم جمهوری اسلامی جدا از تشدید فضای خفقان، سرکوب و ارعاب و کشتار طی چهار دهه، همه راههای ایجاد نفاق و چند دستگی انداختن میان اقشار و توده های اجتماعی را نیز امتحان نموده و خواسته از آن برای ماندگاری و بقای خود استفاده کند. کشمکش جناح های رژیم عمدتا بر سر راه کار برای برون رفت کلیت نظام از بن بستهایی بوده که گریبانگیرش شده. اما مبارزات توده ها و اقشار آگاه به منافع خویش مدتهاست دیگر نه تنها توهم به این جناح و آن جناح رژیم را پشت سر گذاشته بلکه حتی رویکردهای قطب راست جامعه اعم از اپوزسیون راست را برای اختیار بر سرنوشت سیاسی خود در آتی را مضر و زیانبار می داند. اکثریت اقشاری که در شهر کازرون دست به اعتراض زدند و با شعارهای خود کلیت نظام را نشانه رفتند همان توده های محروم و طبقات پائینی جامعه بودند که چهار دهه است از سوی انگل های سرمایه داری اسلامی شیره جانشان مکیده میشود و از حداقل استانداردهای زندگی بی بهره اند. همان محرومان و ستمدیدگانی که با دست خالی به خیابانها ریختند و در مقابل ظلم و بیداد سینه اشان سیبل گلوله اجیران سرمایه شد. رژیم هر نقشه ای که در تقسیم شهر کازرون در سر داشت، که داشت، نهایتا وقتی دید ابعاد اعتراضات به ضدیت با کلیت رژیم و دار و دسته هایش تبدیل شده و شهر جنگ زده را دیگر حتی با کشتار هم نمی تواند به عقب نشینی وادارد حبابی شد و ترکید. هر چند هزینه ای که مردم شهر کازرون در این جنگ نابرابر با صاحبان سرمایه دادند سنگین بود اما دستاوردهایی هم داشت که باید آنرا دید و از آن درس گرفت. نخست رژیم با همه تجهیزات در مقابل مبارزاتی که شکل گرفت زبونانه وادار به عقب نشینی شد و پروژه اش عملا عقیم ماند. دوم پیشبرد پروژه ای که هدف ثانوی آن ایجاد دودستگی میان شهروندان بود ناکام ماند و سوم حتی گرایشات ملی مذهبی طرفدار” ناصر دیوانها” که خواستند از آب گل آلود ماهی بگیرند بنوعی سرشان به سنگ خورد. در یک کلام این جامعه خصوصا بعد از خیزش دی ماه ۹۶ دارد صف بندی های سیاسی و طبقاتی آن بیش از پیش نمایان می گردد و از عمق به سطح میاید. دیگر این امر اقشار پیشرو این جامعه و در راس همه طبقه کارگر، آزادیخواهان، سوسیالیستها و کمونیستهاست، در این برهه زمانی با چه میزانی از آمادگی و چگونه به پیشواز سازماندهی و هدایت این مبارزات و اعتراضات رفته و متحد و پیگیرانه نقش موثر و سرنوشت ساز خویش را ایفاء میکنند.
مه ۲۰۱۸ ناصر بابامیری