تبلیغات اپورتونیستی سازمان زحمتکشان راه به کجا می برد؟

حسن معارفی پور

تبلیغات دروغین همراه با جعل و تحریف تاریخ، دروغپردازی های بی مورد، تبهکاری های سازمانی غیره و غیره همه ناشی از شکست استراتژی و بی پایگی اجتماعی سازمانی است که این روزها با تبلیغ از تریبون های خود به مناسب روز کومله ۲۶ بهمن به آن می پردازد .

سازمان زحمتکشان در سال ۲۰۰۰ میلادی برابر با ۱۳۷۹ خورشیدی به رهبری عبدالله مهتدی از کومله و حزب کمونیست ایران انشعاب کرد، آن دوران این سازمان با ادعای بازسازی کومله و بهانه هایی از قبیل اینکه حزب کمونیست ایران مانعی بر سر راه پیشرفت کومله است از تشکیلات کومله و حزب کمونیست ایران جدا شد.
فارغ از تمام کارهایی که در آن زمان آنان با دست بردن به اعمال نامشروع همچون تلاش برای کودتا در حزب کمونیست ایران و به دست گرفتن رهبری کومله و ربودن آرشیوهای کومله و حزب کمونیست ایران انجام دادند، در اینجا هدف از نوشتن این مطلب پرداختن به این موارد نمی باشد. تنها می خواهم به این موضوع اشاره کنم سازمانی که از همان ابتدای تأسیس بر ریاکاری، عوام فریبی و دروغ پردازی و تفسیر وارونه رویدادها استوار گردید، نمی تواند اکنون هم یک سازمان جدی و صادق در قبال مردم کردستان و ایران باشد .
از گذشته تاکنون کسانی که فقط اسم کومله را شنیده اند و از نزدیک هم با آن آشنایی نداشته اند، کومله را همواره به عنوان یک سازمان چپ و کمونیست که از انترناسیونالیسم پرولتری دفاع و پرچم سرخ سوسیالیسم را برافراشته است می شناسند. درسنت کومله ناسیونالیسم و قوم پرستی، چاکر منشی و دفاع از امپریالیسم، بالا بردن پرچم جمهوری مهاباد (کردستان)، نشست پنهانی و دور از چشم مردم با رژیم جمهوری اسلامی و وزارت بدنام اطلاعات آن، عوام فریبی، تبهکاری، شانتاژ، جعل تاریخ، تفسیر وارونه و مصادره به مطلوب رویدادها، توهم پراکنی و دفاع از اصلاحات حکومتی و غیره هرگز جایی نداشته و ندارد.
اما سازمان زحمتکشان که با ربودن اسم کومله، پخش تصاویر رفقای جانباخته بنیان گذار کومله از تلویزیون خود، بالا بردن پرچم سرخ سوسیالیسم و جنبش کارگری در کنار دفاع از امپریالیسم و فدرالیسم قومی و قوم پرستی و همچنین دفاع از اصلاحات حکومتی مغلطه ایی از گرایشات متناقض و غیره را تحت عنوان آلترناتیو به مردم ارائه می دهد.
به نظر می رسد این سازمان چنین شیوه فعالیتی را از احزاب ناسیونالیست کردستان عراق به ارث برده است. برای نمونه هنگامی که کومله رنجبران و حزب سوسیالیست که جریاناتی چپ بودند اتحاد میهنی را تأسیس کردند، اتحادیه میهنی به جریانی تبدیل گردید که علیرغم دفاع از چپ و سوسیالیسم با هدف مقابله با رژیم بعث در تلاش برای بسیج تمام اقشار و گرایشات و احزاب جامعه بر آمد و در هنگام حمله آمریکا به عراق با تمام توان به استقبال این حمله رفت، سازمان زحمتکشان هم ادامه دهنده همان سنت است .
در اینجا می خواهم به چند نمونه از تناقضات ایدئولوژیک ـ سیاسی و موضع گیری های متناقض سازمان زحمتکشان بپردازم، این سازمان هم از ناسیونالیسم و هم از سوسیالیسم و همزمان از حمله نظامی یعنی امپریالیسم دفاع می کند. دفاع از ملیت و ملی گرایی و مبارزات ضد استعماری در قرن ۱۹و ۲۰ در بسیاری از کشورها وجود داشته است و این مبارزات تا حدودی به دلیل ماهیت ضد استعماریشان قابل دفاع بوده اند، برای نمونه مبارزات گاندی درهندوستان علیه استعمار انگلیس و تلاش برای آزادی هندوستان قابل تقدیر است اما در عصر حاضر دفاع از ناسیونالیسم در تناقض با سوسیالیسم است زیرا سوسیالیسم مبتنی بر انترناسیونالیسم و در تقابل با ملی گرایی، فدرالیسم و پارلمانتاریسم می باشد، سوسیالیسم تلاش برای دگرگونی عظیم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه است .
درطرفی دیگر امپریالیسم به مثابه ی بالاترین مرحله ی سرمایه داری منافعش در تضاد و تقابل آشکار با منافع ملی کشورهای دیگر و اقلیت های قومی و همچنین در ضدیت  تام با سوسیالسیم و جنبش ها و احزاب سوسیالیستی است.اما سازمان زحمتکشان به شیوه ای آگاهانه، اپورتونیستی و عوام فریبانه هر سه مورد را در کنار هم قرار داده و در عین حال به رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی هم متوهم است.این سیاست که به شیوه ایی آگاهانه تبلیغ می شود هیچ هدفی جز دستیابی به قدرت از هر طریق که میسر باشد ندارد و برای دستیابی به قدرت از هر وسیله ای بهره می گیرد.
آنچه من را وادار کرد دست به قلم ببرم و علیه سازمان زحمتکشان مطلب بنویسم ذکر موارد فوق نیست، بلکه دروغ پردازی ها و تبلیغات عوام فریبانه ایی است که در چند روز گذشته در رسانه تصویری خود به آن پرداخته اند.
امروز پس از گذشت حدود یک دهه از خیانت سران سازمان عبدالله مهتدی و توهین به مردم کردستان از طریق فریب و نیرنگ سران این سازمان و بعد از دو انشعاب از آن که هر دوی این انشعابات نه به خاطر اختلافات سیاسی و تئوریک بلکه در جهت دستیابی به قدرت و اختلاف بر سر قدرت حزبی صورت گرفته است و هم اکنون هر سه ی این شاخه ها یک سیاست را تحت عناوین مختلف دنبال می کنند، هر سه این جریانات از بی افقی سیاسی محض رنج می برند.
جریان انشعابی متعلق به عبه دلیر هم اکنون تقریبا به کلی از بین رفته است، جریان دیگر متعلق به عمر ایلخانی زاده به دلیل رنج بردن از ضعف تئوریک و بی پلاتفرمی محض هم اکنون به جای فعالیت سیاسی و معرفی آلترناتیو به ستایش گر خوانندگانی همچون ناصر رزازی که در ترانه های خود به ستایش خاک و آب و کوه های کردستان و قوم گرایی وغیره می پردازد تبدیل شده است و در مراسم خود به جای سخن گفتن از مشکلات مردم و معرفی برنامه خود، از فرط استیصال به شیوه ایی چاکرمنشانه به ستایش خواننده ای که از لحاظ سیاسی حرفی برای گفتن ندارد و از لحاظ موضع گیری سیاسی به شدت مغشوش است و از هر حزب و جریانی کردستانی دفاع می کند