رفع ستم و حل مسئله ملی در دولت شهرهای کمونی

 رفع ستم و حل مسئله ملی در دولت شهرهای کمونی

صحبت به زبانهای مختلف تویط ساکنین یک جامعه پدیده ای تاریخی است. زبان و خاک و سابقه مشترک تاریخی در مقطعی از تاریخ بشر در اروپا بهانه جداکردن شهروندان و به ابزار ملت سازی تبدیل شد. ملت سازی بورژوازی با شکست آرمانهای سیاسی شهروند برابر انقلاب فرانسه بتدریج در جهان گسترش یافت و با شکستهای پی در پی امپراتوری عثمانی از روسیه و اطریش وارد خاورمیانه شد. پس از جنگ اول جهانی دولت شوراها چنان دولت استعماری انگلستان را برای حفظ مستعمراتش به وحشت انداخت که بسرعت جنبش ناسیونالیستی افغانی و ایرانی و ترکی و عربی را سازمان داد و تلاش همه جانبه ای برای بستن کمربندی ایمنی بدور دولت شوراها انجام دادند. بدین ترتیب شاهد خلق و ابداع ناسیونالیسم ایرانی توسط استعمارپیر و بر بستر شکست انقلاب مشروطیت ایران هستیم. ناسیونالیسم ایرانی که قرار بود نفوذ سیاسی و ایدئولوژیکی سوسیالیسم پیروز شده در دولت شوراها را سد کرده و مانع شود یکی پس از دیگری همه جنبشهای حق طلب و آزادی خواه را به خون کشید. رضا خان ششلول بند قزاق دست به سرکوبهای متعددی زد: از کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان و میرزا کوچک خان جنگلی و سمکو خان شکاک و شیخ خزعل خوزستانی تا سرکوب نهضت جنگل و جمهوری سرخ گیلان. تاریخن ناسیونالیسم ایرانی با سرکوب مردمان جوامع چند زبانی و چند فرهنگی ایران شروع شد و مردمان منتسب به اقوام و ملتهای دیگر باید بدون قید و شرط حاکمیت و اقتدار دولت مرکزی ایران را می پذیرفته و اطاعت محض می کردند. اما این دولت مرکزی دولت همه مردمان مختلف ایران نبود بلکه دولت یک ملت برگزیده بر دیگر مردمان پایین مرتبه و فرو دست بود و این چنین ستم ملی شروع شد. در طی صد سال حاکمیت یک ملت بر سایر مردمان جوامع فرهنگی ایران ستم ملی بر یکی از این جوامع فرهنگی به مسئله ملی تبدیل شد: مسئله کرد. با دولت تشکیل دادن ناسیونالیسم ایرانی و خلع احمد شاه قاجار از سلطنت جوامع فرهنگی ایرانی تحت تاثیر جنبش و ایدئولوژی ناسیونالیسم به ملت تعبیر و تغییر نام دادند: ملت فارس – ملت آذری یا ترک – ملت کرد – ملت عرب – ملت بلوچ خلق و ابداع شدند و امروز صد سال بعد این تعداد به ده تا رسیده و ترکمن و گیلک-طالش و لر و بختیاری و سیستانی هم چشم به جهان ملت سازی بورژوازی گشوده اند. لذا در حالیکه از نگاه علم تاریخ ملت ابداع جنبش بورژوایی جوامع مختلف برای سواری گرفتن از مردمان آن جوامع در رقابت با بورژوازی های همسایه و جهانی هستند امروز تنها بخشی از کمونیستهای ارتدوکس هستند که خود را شهروند جهان بدانند و نه متعلق به یک ملت معین. نتیجه اینکه بورژوازی محلی و مرکزی و جهانی موفق بوده است تا پروژه ملت سازی خود را پیش برده و از قبل آن امروز تمام جوامع بشر گرفتار مرزها و پرچمها و کشورداریها و کشور سازی های منحط طبقه حاکمه هستند که خود را نماینده عینی و واقعی ملتهای خود می دانند. باری این ملتها بعضی در قدرت و ستمگر و سرکوبگرند و بعضی دیگر بیرون از قدرت سیاسی و سرکوب شده و ستمدیده هستند.

در ایران دولت یک “ملت” بر “ملت های” دیگر صد سال حکومت ظالمانه داشته. اگرچه بنا به علم تاریخ این ظلم را مردم کشیده اند و باید از جامعه رفع ستم شود اما ناسیونالیستهای سرکوب شده همه آن ظلم را به ستم ملی ترجمه کرده اند و تا حدود زیادی موفق بوده اند که مردمان جوامع فرهنگی مختلف را فریب دهند که با رفع ستم ملی توسط ملت بالا دست مردم منتسب به ملتهای فرودست “آزاد و رها” و خوشبخت خواهند شد و حداقل از زندگی بهتری بهره خواهند برد. از میان “ملتهای” ستمدیده ناسیونالیسم کرد موفق بوده است که با مقاومت و مبارزه مسلحانه در برایر ستمگر و متعاقبن بطور خونینی سرکوب شدن آن ستم ملی را به مسئله ملی تبدیل کند. امروز در ایران ستم “ملی” حاکم است و ستمدیده گی ۵ تا ۱۰ “ملت” و بعلاوه مسئله ملی کرد وجود دارد. بورژوازی اسلامی همچون بورژوازی لیبرال نه می تواند و نه میخواهد بر ستم ملی پایان دهد. اما بورژوازی اسلامی در حال سقوط است و حل ستم و مسئله ملی روی میز حکومت بعد از جمهوری اسلامی است. از میان آلترناتیوهای سیاسی جمهوری اسلامی تنها جنبش کمونیسم کارگری است که برنامه و طرح حل مسئله ملی کرد و رفع ستم ملی بر همه جوامعه فرهنگی ایران را دارد. اما آیا کمونیسم کارگری در ایران پیروز خواهد شد؟ این سئوالی است که چندین جواب دارد بسته به اینکه کدام جنبش پاسخ دهد جواب متفاوت است. از نگاه علم تاریخ تضمینی برای پیروزی کمونیسم در ایران نیست. تحقیقن راستها و ایران گراها دارای پتانسیل اجتماعی و حمایت وسیع بین المللی برای قبضه قدرت بعد از جمهوری اسلامی هستند. در صورت پیروزی راست ستم ملی تداوم خواهد یافت و مسئله ملی به “کردها” محدود نخواهد ماند و مسئله ترک و مسئله عرب هم اضافه خواهد شد.

چه باید کرد؟ مردم هر شهر باید دولت کمونی خود را سازمان دهند و در آن ستم و مسئله ملی را حل کنند. دولت شهرهای کمونی بهترین و سرراست ترین راه و شیوه عملی رفع ستم ملی هستند. این کمون شهر است که تصمیم خواهد گرفت زبان (و حتا زبانهای) مادری تدریس شوند. میدیای زبان محلی دایر شوند و اقتصاد محلی توسط شوراهای کارگری و متخصصین اداره شوند. اعمال سیاست داخلی و خارجی در دست نمایندگان منتخب کمون های شهر بماند و زبان رسمی بین المللی جایگزین زبان رسمی “ملت” بالا دست شود. دولت کمون دولت مردم هر شهر است و کمترین تاثیرات را از دولت کشوری و فرا محلی دارد و با در کنترل گرفتن اقتصاد محلی و آموزش و پرورش و میدیای محلی ستم ملی را درگذشته باقی می گذارد. آیا دولت کمون دولت اکثریت منتسب به یک “ملت یا قوم” علیه بقیه نخواهد بود؟ باید تلاش کرد که با وضع قوانینی حقوق اقلیتهای منتسب به اقوام دیگر محفوظ بماند و این ممکن است وقتی قوانین دولت کمون قوانینی سوسیالیستی باشد. قوانین سوسیالیستی قوانینی هستند برای تمام اعضای یک جامعه منهای تعلقات ملی و قومی و نژادی و رنگی و جنسی و مذهبی و فرهنگی. در عین حال چنانچه مردمان خود منتسب کرده به یک ملت یا قوم از اقلیت بودن خود بر فرض قوانین برابر هنوز ناراضی ماندند میتوانند به دیگر شهرها که در اکثریت هستند نقل مکان کنند. دولت شهرهای کمونی از میراث های تاریخی گردشگاه می سازد و نه وسیله ای برای افتخارات ملی کاذب و برتری جویی ناسیونالیستی. دولت کمون دولت شهروندان متساوی حقوق است و نه دولت گروه خاصی با هویت معینی در تقابل با هویتهای دیگر. این یعنی هویت شهروندان ابتدا فردی و سپس کمونی است و نه اید یلوژیکی.

اقبال نظرگاهی

May 7, 2018

eqballn@gamil.com