یادها ! و روز اول ماه مه

یادها!

وروز اول ماه مه

در این روز خاطرات تلخ و دردهایی زندگانی را

– تفکرات یا اندیشی که رویایهام را شکل داد

وآدمهای که خاطراتشان در عمق ذهنم حک

و در قلبم نامشان مانده گار شد

– آنهایی که گفتند به کدام سو باید گام برداشت.

هیچ وقت افکارم را پنهان نکردم

هیچ وقت ارزشهای انسانی را کتمان نکردم

و اگر کتمانی پیش آمده باشد آگاهانه نبوده و نیست

زندگی تصادفی از پیش آمدها و لحظه هاست

لحظه های که انسان احساس گم شدن می کند،

امروز بعد از اینکه باغچه ام را از گیاهان هرزه جارو کردم

قیچه بدست تاک ها را قیچی و سرو سامانی دادم

بعد از اینکه به نستر سفید و گل رز دستی کشیدم

در گوشه ای از باغچه برای رفع خستگی نشستم

یاد دلارا دخترک شمالی باز مرا با خود برد –

در سال ۲۰۰۹ وقتی که با شور و هیجان از راهپیمایی ماه مه به خونه بر می گشتم خبر دردناک قتلش را شنیدیم! متاثر شدم ، قلبم لرزید و در آن لحظه دردناک خودم را در جای پدر دلارا حس کردم که در نهایت احساس و درد گم شدم احساس پدرانه در چنین شرایطی پیش آمده سخت و دردناک است

اشک داغ قلب شکسته از چشمم سرازیر شد

و ناخودگاه این سروده را در آن لحظه نوشتم که در روز سوم مه آن را در همدرد با پدر دلارا آقای دارابی و خانواده اش نشر کردم !

دلاراراکشتند.

دلارا را کشتند.

دلارارا کشتند.

شنیدی؟

نقاش جان وجهان راکشتند.

باشنیدن این خبر

تنم سردوبی حس شد.

برروی پله های تراز ِخانه که به باغچه منتهی میشد-

نشستم وفکرم ناخوداَگاه مرا با خود برد به ساحل دریای شمال.

با نگاهی پرازحسرت به آب خیره شدم.

آنجا که هرازگاهی میزبان زنی بود.

زنی بنام دلارا-

که جنایتکاران به قتلش رساندند.

زنی که ساحل رامیشناخت و

باریتم آب شعرمیگفت.

زنی که رنگ دریارامیشناخت-

باغچه را میشناخت-

وبابوی گلهادرآمیخته بودو

درچهاردیواری زندان آنهارابه تصویرمیکشید.

زنی درمحاصره رنگهاو

نقاش جان وجهان.

زنی که صدای دل نشین پیانورامیشناخت وبااَن همنوامیشد.

زنی که مرگش اعدام رنگهابود.

دلاراراکشتند.

مانیزشنیدیم وتنمان لرزید.

دلاراقاتل نبود-

احساس وعاطفه های دلارادرنقاشیهایش پیداست و

زندگی بشارت اوست.

جنایتکاران اوراکشتند.

چون ازعاطفه هانفرت دارند.

دلاراقاتل نبود.

قاتل آنانندکه هرروزحکم اعدام صادرمیکنند.

قاتل،مومنان ومردان سیاه دل ِخدایندکه هرروزجنایتی میآفرینند.

دلاراراکشتندو

قلب معصومش راازکارانداختند.

دلاراراکشتند.

نقاش جان وجهان راکشتند.

=======

اسلام مذهبی است سیاسی وضدهرگونه شادی وآزادی انسانیست .اسلام وجودش وتداومش به کشتن انسان بستگی دارد.چون فاقدمنطق واستدلال انسانی است. دین اسلام دین خون وشمشیراست.

درطول سی سالی که ازعمرکثیف جمهوری اسلامی میگذردماشاهددههاهزاراعدام بعنوان قتل عمددولتی بوده ایم.گورهای دسته جمعی که نمونه اش خاوران است.

ماشاهدکشتن کودکانی که بجرم یک اعلامیه یاپخش یک روزنامه به دست حاکمان جمهوری اسلامی بوده ایم.حالانیزهستیم.

اماسوال این است:مابایدفرهنگ انسانی خودراتاسطح فرهنگ مردان خداتنزل دهیم وشاهد این همه جنایت واین وحشیگری باشیم؟

بایدبدون ترس،بدون هیچ ملاحظه ای مذهب رانقدکرد. بایدهواداران اعدام ودست اندرکارانش رانفرین کرد.بایدبه جنگ مذهب رفت.چراکه درپروندۀ اسلام چیزی جزجنایت یافت نمیشود .

دلارادرقلب ماست وچهرۀ معصوم اودرذهن ماثبت شده است.

بایدهمۀ ماهرچه بیشتروبیشترتلاش کنیم تاشادی وعشق به اندیشدن رارساترکنیم و بایدهمه ماهرچه بیشتروبیشترتلاش کنیم تاهرچه زودتراین حکومت کثیف وارتجاعی رااز قدرت بزیرکشیم.

مرگ برجمهوری اسلامی

زنده بادآزادی،برابری،حکومت شورائی

شمی صلواتی-۳٫ ۵٫ ۲۰۰۹