واقعیت کمونیسم چیست؟
همه چیز ریشه در شیوۀ تولید سرمایهداری دارد؛ تنها راه حل انقلاب کمونیستی است!
رکسانا خرم نژاد
هر اتفاق و تحول مهم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، مانند گسترش حریقوار بیکاری و فقر، تحمیل حجاب اجباری و سرکوب زنان، خطر مهلک بیآبی و نابودی محیط زیست، صعود موشکوار قیمت دلار، ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، دزدی سپردههای مردم توسط بانکها، اختلاسهای نجومی اصحاب قدرت، تب برجسازی و سدسازی و کوهخواری و دریاخواری و بالاخره جنگ در سوریه و عراق توسط سپاه پاسداران رژیم جمهوری اسلامی و رویارویی آن با اسراییل در سوریه و … همگی به یک دیگر مرتبط اند. اینها و تحولات سیاسی مهم در منطقه و جهان مانند رشد نیروهای اسلامی فاشیست (که جمهوری اسلامی، پیشقراول آن بود) و امروز، رشد جریانهای فاشیست در اروپا و آمریکا و ورود آنها به حکومتها، جدی شدن خطر جنگ هستهای که موجودیت انسان را به خطر خواهد انداخت، بهیکدیگر مربوط اند. همه اینها ریشه در شیوه تولید سرمایهداری دارند. نگهبان و مدیر این شیوه تولیدی در ایران، امروز جمهوری اسلامی است. اما این یک شیوه تولیدی بینالمللی است که ایران را نیز در شبکه تار عنکبوتی خود بافته است.
زیربنای این شیوه تولیدی، هرچه اجتماعیتر شدن تولید ثروت اما تصاحب و کنترل خصوصی آن توسط قشر قلیلی به نام طبقه سرمایهدار در ایران و جهان است. این تضاد فاحش مرتبا بحرانهای کوچک و بزرگ برای بشریت میآفریند و نشانه گندیدگی و منسوخ بودن نظام سرمایهداری است و فرقی نمیکند که چه نوع رژیم و حکومتی در راس آن باشد و آیا سرمایهداری «دولتی» باشد یا «نئولیبرال». به قول لنین، «… اجتماعی شدن تولید… و روابط اقتصادی خصوصی و روابط مالکیت خصوصی پوستهای است که دیگر با هسته خود مطابقت نداشته و اگر دفع آن مصنوعا به تاخیر انداخته شود، ناگزیر خواهد گندید.» (لنین. امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله سرمایهداری. منتخب آثار لنین. ص ۴۳۹)
بدون استفاده از علم اقتصاد سیاسی مارکسیستی (نه فقط کتاب کاپیتال نوشته مارکس، بلکه همچنین کتاب امپریالیسم، به مثابه بالاترین مرحله سرمایهداری نوشته لنین و کتاب آمریکا در سراشیب نوشته ریموند لوتا بر اساس تزهای باب آواکیان) هرگز نمی توان به واقعیت شرایط حاکم در جهان کنونی از جمله ایران پی برد و راه تغییر انقلابی آن را دریافت.
نظام سرمایهداری از اواخر قرن نوزدهم، تبدیل به نظام سرمایهداری امپریالیستی شد. یعنی، سرمایهداری دیگر در شکل این فرد و آن فرد سرمایهدار نیست. بلکه اساسا و عمدتا در شکل انحصارات بانکی، مالی، صنعتی، کشاورزی و تجاری سازمان یافته است. این انحصارات، محدود به این کشور و آن کشور نیستند. بلکه سرمایه در سطح جهانی انباشت میکند. سرمایهداری کل جهان را در یک فرآیند واحد درهم تنیده است. در واقع، اجتماعی شدن تولید و شکلگیری بلوکهای سرمایه، در مقیاس جهانی رخ میدهد. سرمایهداران بزرگ، دیگر صرفا و فقط سرمایهداران این ملت و آن ملت نیستند. بلکه بود و نبودشان وابسته به فرآیندهای بینالمللی انباشت سرمایه است. بهطور مثال، در ایران، مراکز قدرت اقتصادی مانند سپاه پاسداران و انواع بانکها و موسسات اعتباری اسلامی و غیر اسلامی و پیمانکاران بزرگ مسکن و سد و برج و … در راس استثمار نیروی کار و غارت منابع ایران قرار دارند. اما، این استثمار و انباشت سرمایه را در تعامل با سرمایهداری بینالمللی و بر بستر آن و در وابستگی به آن، پیش میبرند. ایران، سایت اصلی و لنگرگاه این استثمارگران با سلاح و بیسلاح در تصاحب و کنترل ثروتی است که توسط کارگران و دیگر زحمتکشان ایران بهطور اجتماعی تولید میشود. اما اینان بخشی از یک نظام اقتصادی و سیاسی بینالمللیاند. در راس این نظام بینالمللی سرمایهداری (یا سرمایهداری امپریالیستی) عده قلیلی از سرمایهداران بزرگِ ثروتمندترین کشورهای سرمایهداری امپریالیستی نشستهاند که در نزاع و رقابت دائمی با یکدیگرند و دامنه این رقابت، به عرصه سیاست و در ادامه به زور آزماییهای جنایتکارانه نظامی نیز کشیده میشود.
سرمایهداران، فقط از طریق استثمار، حاصل کار و زحمت تودههای مردم را نمیمکند. آنان هرگز بهطور «محترمانه» با یکدیگر رقابت نمیکنند. اینها بر بستری از هرج و مرج و رقابت و توطئهچینی و دغلبازی، ثروت اجتماعا تولید شده را به طرق سیاسی و نظامی و همچنین «ابزارهای مالی» تصاحب و کنترل میکنند.
بیگاری کشیدن از مردم صرفا با نپرداختن دستمزدهایشان انجام نمیشود. ابزارهای مالی نقش مهمی در این کار دارند. اثرات کارکرد این «ابزارهای مالی» را مردم در زندگی روزمره خود به شکل چپاول سپردههای مردم توسط بانکها، نوسانات نرخ بهره بانکها، ورشکستگی صندوق بازنشستگی و نوسانات دلار تجربه میکنند. صعود قیمت دلار و بیارزش شدن ریال، در واقع دو بار پوست مردم کارکُن را کنده است: یک بار با بیارزش شدن نیروی کار. زیرا، پول نماینده نیروی کاری است که مردم کارکُن به سرمایهداری فروختهاند (در این جا، عمل جمعی مد نظر است و نه فردی). و بار دیگر، با بیرون کشیدن پول مردم از جیبهایشان.
ابزارهای مالی، وسیله بلعیده شدن سرمایههای کوچک توسط سرمایههای بزرگ هم هستند. بانکها در زمره «ابزارهای مالی» مهم سرمایهداری هستند. لنین میگوید، در این نظام سرمایهداری، «… بانکها … به صاحبان انحصارات پر قدرتی مبدل میشوند که تقریبا تمام سرمایه پولی جمیع سرمایهداران و کارفرمایان کوچک و نیز قسمت اعظمی از وسایل تولید و مواد خام در یک کشور و در یک سلسله از کشورها در اختیار آنان قرار میگیرد. …» (همانجا. ص۴۰۱)
صندوق بازنشستگی یکی دیگر از این «ابزارهای مالی» است. این صندوق صرفا محلی که مردم بیمه بازنشستگی خود را به ودیعه گذاردهاند نیست. بلکه نهادی مانند بانکها است. لنین میگوید: «… سرمایههای چند میلیاردی صندوقهای پسانداز در ماهیت امر عملا در اختیار همان سلاطین سرمایه بانکی است و از طرف دیگر انحصار دولتی در جامعه سرمایهداری وسیلهای است برای افزایش و تحکیم درآمدهای میلیونرهای فلان یا بهمان رشته صنعت که در شرف ورشکستگی است.» (همانجا. ص ۴۰۴)
حال ببینیم ربط این چپاولها به زمینخواری شهری چیست: «احتکار قطعه زمینهای واقع در اطراف شهرهای بزرگی که به سرعت در حال توسعه هستند نیز یکی از معاملات بسیار پر سود سرمایه مالی است. انحصار بانکها اینجا با انحصار حق الارض و انحصار طرق مواصلاتی توام میشوند.» (همانجا. ص ۴۱۱ )
و همه اینها در دست مراکز قدرت اقتصادی است. عملکرد بانکها و «ابزارهای مالی» کاملا وابسته به «تقسیم مقامات مدیریت» است. دعوای میان مراکز قدرت مختلف بر سر «شهرداری تهران» را باید در این ارتباط دید و فهمید.
بالاخره، همه اینها با جنگ تجاری و جنگ نظامی میان قدرتهای بزرگ مرتبط است: «اگر میبینیم سرمایهداران جهان را تقسیم میکنند، علتش کینهتوزی خاص آنان نیست. بلکه مرحله کنونیِ تمرکز آنها را وادار میکند برای تحصیل سود در این راه گام گذارند. آنان جهان را “به نسبت سرمایه”، “به نسبت نیرو” تقسیم میکنند. زیرا در سیستم تولید کالایی و سرمایهداری شیوه دیگری برای تقسیم نمیتواند وجود داشته باشد. نیرو نیز به نسبت تکامل اقتصادی و سیاسی تغییر میکند.» (همانجا. ص ۴۱۹)
درک علمی از کارکرد نظام سرمایهداری مستقیما به این نتیجهگیری میرسد که: مصائب تولید شده توسط نظام سرمایهداری، باید یک جا جواب بگیرد. پرولتاریا باید نقشه جنگی برای سرنگون کردن تمام این سیستم را پیش بگذارد. مبارزه و فداکاری برای هر چیزی کمتر از انقلابی که این نظام را ریشهکن کند، دور باطل و به هدر رفتن مبارزات و فداکاریهایی است که ما در مقاومت علیه شرایط ستم و استثمار میکنیم. لنین، در آستانه جنگ جهانی اول نوشت، «طبقه ستمکشی که برای آموختن طرز استفاده از اسلحه و بهدست آوردن آن نکوشد فقط شایسته آن است که با وی همانند برده رفتار کنند. … در هر جامعه طبقاتی اعم از این که بنایش بر بردگی یا سرواژ باشد و یا مانند امروز بر کار مزدوری، در هر حال طبقه ستمگر مسلح است…. شعار ما باید: تسلیح پرولتاریا برای پیروزی بر بورژوازی، سلب مالکیت از آن و خلع سلاح آن باشد.» این گفته تیز و تکاندهنده لنین را باید درک کرد و آگاهی نسبت به آن را در میان تودههای مردم دامن زد.
فروپاشی سیاسی، اقتصادی و از هم گسیختگی اجتماعی در ایران، به نقطه عطف خود رسیده است. تحمیل جنگی ویرانگر از بیرون و تبدیل ایران به صحنه جنگی خونین میان جنگسالاران ارتجاعی گوناگون، یکی از دورنماهایی است که در مقابل جامعه ظاهر شده است. اما میتوان و باید راهی دیگر، راه انقلاب کمونیستی و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران را باز کرد. در این راه، ما نه تنها با ضرورت سرنگونی جمهوری اسلامی مواجه هستیم بلکه بهطور غیرمستقیم و در شرایطی به طور مستقیم، با قدرتهای امپریالیستی مواجه خواهیم شد. آگاهی نسبت به این راه باید بهطور عاجل به میان مردم برده شود. تنها از این طریق میتوان کاری کرد که تودههای مردم، بهویژه تحتانیترین و ستمدیدهترین آنها، هنگامی که لاجرم پا در صحنه مبارزات سیاسی و خونین میگذارند، نه تنها سربازان انواع و اقسام ارتشهای ارتجاعی و امپریالیست نشوند، بلکه تبدیل به نقشآفرینان آگاه انقلاب کمونیستی در خدمت به منافع اکثریت مردم ایران و جهان شوند.
همه باید بپرسند، این وضعیت از کجا آمده و راه حل آن چیست و جواب آن را در «مانیفست و برنامه انقلاب کمونیستی در ایران» بیابند.
atashHYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”1917HYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”@gmail.com
n-atash.blogspot.com
تلگرام : @haghighatcpimlm