گرامی باد اول ماە مه ، روز رزم جهانی طبقە کارگر

سەشنبە اول ماه مه، برابر با ١١ اردیبهشت روز جهانی کارگر است. در این روز و در گوشە و کنار جهان، دو جبهە متضاد کار و سرمایه از هر زمانی بیشتر صف طبقاتی خود را در خیابان ها و میادین شهرها به نمایش می گذارند و صف آرایی می کنند. در این روز،در صف کار و انسانیت ، نژاد، مذهب، ملیت، زبان، پرچم و تفاوت جنسیتی به کنار نهاده می شوند. رنگ پوست و چشم، خارجی بودن و بومی بودن، مرد یا زن بودن، هیچکدام نه تحقیر و نه برتری محسوب نمی شوند. صف انسانیت همراه با پرچم های سرخ و مشت های گرەکردە و با شعار وحدت آفرین “کارگران جهان متحد شوید” که مارکس و انگلس برای اولین بار در “مانیفست حزب کمونیست” در سال ١٨۴٨ یعنی در ١٧٠ سال قبل فرموله و تاکنون نیز چراغ راهنمای کارگران و کمونیست ها در نبرد طبقاتی برای آزادی و رهایی است، رژه می روند. در این روز طبقه کارگر در کشورهای مختلف جهان، خواست ها و مطالبات طبقاتی ، صنفی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی خود را کە مطالبات اکثریت جامعە است ، از جمله ضدیت با نظام ضد انسانی سرمایه داری، لغو کار مزدی و استثمار انسان توسط انسان ، برابری جنسیتی ، ضدیت با میلیتاریسم و جنگ و کشتار روزانه انسان ها، ضدیت با کار کودکان و کودک آزاری، ضدیت با تبعیض جنسیتی ، نژادی ، ملی و مذهبی، مخالفت با تخریب روزانه محیط زیست ، دفاع از آزادی عقیدە ، بیان ، اندیشە، تشکیلات و …. را در اجتماعات خود فریاد می زند و در قطعنامه های خود مدون می سازند. در این روز پرولتاریای انقلابی و اگاه ، بعنوان گورکنان نظام سرمایەداری نوید جهان دیگری می دهند ، جهان سوسیالیزم و حکومت کارگران . جهانی کە تحت کنترل اکثریت تولیدکنندگان آن ادارە شود نه اقلیت مفتخور و استثمارگر کنونی.
در مقابل این صف سرشار از انسانیت و برابری طلبی، بورژوازی نیز با قوانین و نهادهای اجرایی، قضایی و قانونگذاری، با پلیس و دستگاەهای سرکوبگر و امنیتی، با پاپ و کلیسا، با آخوند و روزه خوان و فریبکاران حرفەای، با کنیسه و خاخام، با پلیس و اسب و سگ های آموزش دیده، با زندان و شکنجەگر و جلاد و دهها ابزار و امکانات دیگر سرکوب و تحمیق در برابر کارگران و بشریت آزادیخواه که خواهان تغییر جهان کنونی و برپای دنیایی دیگر هستند، صف آرایی و چهرە کریە خود را به نمایش می گذارد.
امروز از هر زمانی بیشتر بورژوازی، جامعه بشری را به سوی پرتگاه سوق داده و می دهد. سران و روسای کشورهای امپریالیستی جهنمی را که امروز از برکت “نظم نوین” امپراطوری آمریکا و بویژه بعد از جنگ اول خلیج در عراق، سوریە ، یمن ، افغانستان، لیبی و بسیاری از جاهای دیگر بر پا کردەاند و تقابل و دخالت رقیب قدرتمند اتمی اش “روسیە” را به همراه داشتە، روزانه آتش و مرگ آن را از رهگذر قربانی شدن صدها انسان بی دفاع و زجر کشیده در صفحه تلویزیون ها مشاهده می کنیم. محصول آن “نظم نوین”، بی نظمی آشکار در جهان و رشد بنیادگرایی مذهبی، تروریسم ، جنگ ، راسیسم و نژادپرستی ، از جملە در پیشرفتەترین کشورهای سرمایەداری است.
سرمایەداری نئولیبرال و افسارگسیختە تعرضاتش به آخرین دستاوردهای بشری و به ویژه طبقه کارگر در ابعاد جهانی را با شدت بیشتر از قرن گذشتە ادامه می دهد. افزایش ساعت کار و کاهش دستمزد ، افزایش سن بازنشستگی، اخراج روزانه کارگران از کار دائم و تبدیل قرارداد رسمی به قرارداد موقت، استفاده بیشتر از نیروی کار کودکان کارگر با دستمزد کمتر و بسیار نازل، گستردش دامنه پدیده کودکان خیابانی، کاهش خدمات دولتی و کاستن از امکانات رفاهی و درمانی مردم، تشدید بی سابقه فرایند آلودگی و تخریب محیط زیست و افزایش خطرات جدی علیه محل زندگی کل بشریت و دیگر موجودات زندە ، تقویت بنیادگرایی مذهبی ، راسیسم ، نژادپرستی و خارجی ستیزی ، چهره کنونی نظام سرمایه داری و لیبرالیسم چند دهه اخیر را بوضوح و بیشتر از هر زمانی نشان می دهد. حاصل تعرضات روزانه سرمایە به طبقە کارگر و انسانهای ستمکش، انباشت سرمایە در یک سو و فقر مطلق در طرف دیگر است . بطوریکە ثروت ۶٢ میلیاردر در جهان با ۴٢۶ میلیارد دلار، برابر با ثروت ٣میلیارد و ۶٠٠میلیون نفر از ساکنان کرە زمین است کە حدود ۴٠٩ میلیارد دلار ثروت دارند. (اکسفام – گزارش سال ٢٠١۶).اما این آمار در سال ٢٠١٧ از ۶٢ میلیاردر با همان ثروت کە از رنج و خون کارگران و محرومان تصاحب نمودند، به ٨ نفر رسید کە ثروت آنان بیش از درآمد ٣میلیارد و۶٠٠ میلیون انسان بودە است . این آمار بیانگر تل انبار شدن ثروت در سوی و فقر و بدبختی در سوی دیگر است. روی دیگر تعرضات جریان نئولیبرال در عرصه اقتصادی به طبقە کارگر و دست آوردهای تا کنونی آن برای بورژوازی جهانی ، جنگ و میلیتاریزم نظامی ، از جملە اشغال و دخالت عریان مستقیم یا غیرە مستقیم در کشورهای عراق، سوریە، افغانستان ، لیبی ، یمن و جاهای دیگر است. حاصل چنین دخالت های نظامی کە با چاشنی “دفاع از حقوق بشر و دمکراسی” همراە بود کە چیزی جز چپاول بنیادهای اقتصادی این کشورها توسط امپریالییست ها و اشغالگران و سربرآوردن گروەهای جنایتکار و بنیادگرایی اسلامی در این مناطق از جملە “القاعدە ، داعش، جبهەالنصرە، فیلق الشام” و دەها گروە قاتل و انسان کش دیگر نبودە است. در عرصە سیاسی و سیستم انتخاباتی در کشورهای پیشرفتە سرمایەداری نیز کە کل افتخار تا کنونی بورژوازی بر آن بنا شدە ، بە رسمیت شناختن “حق رآی” برای کل افراد جامعە است. سیستم نئولیبرال کە قدرت اقتصادی و سیاسی را بیشتر در دستان نهادهای همچون بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و پارلمان اروپا و دیگر پارلمانهای حراف و باج بگیر از مردم متمرکز کردە ، حامی و تقویت کنندە راسیسم و نژادپرستی و جریانات بیگانه ستیز راست افراطی در کشورهای اروپا و آمریکا تا سایر نقاط جهان بودە و هست و هر روز از میزان رای دهندگان در “انتخابات” کاستە می شود کە نشانه بیگانگی روزانه اکثریت جامعە با این ستم ظالمانە و ضد بشری است.
امروز عملآ جهان در مقابل آن تصویر انسانی و ژرف اندیشانه “روزا لوکزامبورگ” قرار گرفته است که نوشت ” سوسیالیسم یا بربریت”. بربریت کنونی نظام سرمایه داری را اکثریت قریب به اتفاق انسان های این کره خاکی، روزانه با گوشت و پوست و استخوان خود و در پراتیک و تجربه عملی می آزمایند. اما سوسیالیسم کارگران، سوسیالیسمی که مارکس از آن یاد می کند که همانا عبارت از قدرت سازمان یافته طبقه کارگر آگاه برای اداره اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه است و فاز اول راهیابی به جامعه کمونیستی و محو طبقات و زوال دولت می باشد ، هنوز خود را در میدان پراتیک نشان ندادە است .اما بشریت امروز از هر زمانی بیشتر به آن نیاز دارد و راە سومی جهت رهایی از مصائب نظام طبقاتی سرمایەداری به جز رسیدن به جامعە سوسیالیستی پیشارو نیست.
آنچه بیان شد تنها گوشەای از حقیقت جهان کنونی است. بخش اکثریت ساکنین جهان امروز را تودەهای وسیع کارگر و زحمتکش تشکیل می دهد کە نه تنها سودی در سیستم نئولیبرالیسم سرمایەداری عصر امپریالیسم و “دهکدە جهانی” و پیروزی بازار آزاد و استثمار اکثریت مطلق جامعە توسط اقلیت محدود مفتخور ندارد، بلکە قربانی اولیە آن هستند. این بخش عظیم و اکثریت جامعە، روزانه در حال کار کردن و جان دادن هستند و تمام نعمات و لذایذ جهان کنونی حاصل کار و عرق جبین آنان است ، اما خود از آن محروم می باشند. این بخش نعمت آفرین جامعە، در برابر گرایش نئولیبرال و چرخش به راست روزانه بورژوازی، بیکار ننشسته است. زیرا و بطور واقعی و ملموس یک گردش به چپ نیز در میان کارگران، زحمتکشان، روشنفکران انقلابی چپ و انسان های آزاده دیده میشود. مارکس از زمان بیشتری ، نە در میان روشنفکران و دانشگاهیان، بلکە در میان کارگران ، بە عنوان منتقد اصلی سرمایەداری خواندە می شود. رویدادهای چند سال اخیر یونان ، اسپانیا ، اسلونی ، کراواسی ، انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری در انگلستان و آمریکا و رآی بالای افرادی همچون ” جرمی کوربین” در انتخابات سپتامبر ٢٠١۵بریتانیا و ” برنی سندرز” در انتخابات سال ٢٠١۶ آمریکا و تجربه خود مدیریتی کانتون های سە گانه در “روژآوا” در کشور جنگ زدە سوریە کە خشم و اشغال کانتون “عفرین” توسط ارتش فاشیست ترکیە با حمایت و چشم پوشی قدرت های امپریالیستی در دو جبهە متخاصم در سوریە را به همراه داشت ، از نمونەهای باز چنین گردش به چپی است .
اما و کماکان ضعف اصلی جنبش کارگری و کمونیستی جهانی ، غیبت نهاد و تشکل های تودەای و حزبی این جنبش در سطح کشوری و بین المللی است کە ستاد رهبری و فرماندهی طبقە کارگر بعنوان طبقەای جهانی در نبرد کار و سرمایە را هدایت و رهبری کند .
روز جهانی کارگر، امکان مناسبی برای رژه جهانی اکثریت عظیم کارگران و به ویژه فعالین کمونیست و سوسیالیست کارگری است که شرایط کنونی و متحول امروزی را چه در ابعاد جهانی و چه در ابعاد کشوری دریابند و از تجربیات گذشته بیاموزند. با اشراف بر گذشته و با اتحاد و آگاهی طبقاتی، نیروی متحد و متشکل خود را جهت نبرد و رهایی از بربریت نظام سرمایه داری آماده سازند. اکنون و از هر زمانی بیشتر رسالت تغییر بربریت نظام سرمایه داری بر دوش طبقه کارگر جهانی ،این گورکنان نظام ضدانسانی سرمایەداری است. اما به سرانجام رساندن این رسالت نه امری خودبخودی و بدون سازمان و تشکیلات در ابعاد تودەای و حزبی ، نە جبر تاریخ و فرا رسیدن روز “موعود” ، بلکه حرکتی آگاهانه است که با اتکا به پراتیک دگرگون ساز طبقه کارگر و انسان های کمونیست و برابری طلب مقدور و ممکن خواهد گردید.

طبقە کارگران ایران و اول ماه مه

طبقه کارگر ایران امروز در یکی از دشوارترین لحظات حیات سیاسی و مبارزاتی خود به سر می برد. این طبقه از نهادهای موثر مبارزاتی خود، از جملە تشکل مستقل کارگری (مستقل از نهادهای دولت و کارفرما) ، حق تجمع، اعتراض و اعتصاب و آزادی بیان و عقیده محروم است. عدم وجود این ابزارهای مبارزاتی در دست کارگران، به معنای خلع سلاح آنان در نبردی سخت و رودررو با دشمنی تا دندان مسلح و بی رحم است که به چیزی جز تسلیم و بردگی مطلق کارگران رضایت نمی دهد. آنچه امروز طبقه کارگر ایران از سر می گذراند مرگ تدریجی و فرسایشی خود و اعضای خانواده اش است. دولت و سرمایه داران ایران ضمن اشراف بر این حقیقت، به این میزان از شرایط دردناک بردگی علیە کارگران هنوز راضی نیستند، بلکه روز به روز فشارهای خود علیه این طبقه را افزایش می دهند تا سود بیشتری کسب نمایند. سازش دولت سرمایەداران در ایران با قدرتهای امپریالیستی کە “برجام” نام گرفت ، قرار بود و هست کە از رهگذر استثمار نیروی کار ارزان طبقە کارگر، دروازەهای بهشت موعد دولت مردان اسلامی حاکم بر ایران را بر روی سرمایەهای خارجی بگشاید کە اکنون با موانع دست و پاگیر سیستم مافیایی و رانت خواری سرمایەداری ایران و مافیای هزار سر سپاه پاسداران و بیت رهبری روبرو شدە است .طبقە سرمایەدار ایران و دولت حامی آن کە کمیتە اجرایی و بازوی مسلح این طبقە است، به خوبی اگاه هستند کە ثروت آنان محصول استثمار شدید و فقر کارگران و فقر کارگران سرچشمه ازدیاد ثروت روزانه آنان است. سیاست دولت و سرمایه داران در اعمال بی حقوقی روزانه علیه طبقه کارگر در اقداماتی از قبیل اخراج روزانه کارگران از کار و تعطیلی مراکز تولیدی و وجود ارتش عظیم بیکاران، عدم پرداخت به موقع دستمزدها، لغو قراردادهای دائمی و انعقاد قرارداد موقت و سفید امضا با کارگران، عدم رعایت قانون کار ضد کارگری دولت و کوشش برای تغییرات بیشتر در آن به نفع کارفرمایان کە در دورە ریاست جمهوری احمدی نژاد مجددآ از سرگرفتە شد و در حکومت روحانی پیگیری گردید، فقدان بیمه بیکاری و عدم تامین امنیت شغلی و درمانی، افزایش ناچیز دستمزدها از ٩٣٠ هزار تومان در سال ٩۶ به یک میلیون و شانزد هزار تومان در سال ٩٧ در مقابل افزایش تورم افسارگسیخته و چهار برابر پایین تر از خط فقر موجود در جامعە ، وجود میلیونها بیکار بعنوان تهدیدی دائمی علیە کارگران شاغل، زندگی ١٢ میلیون نفر زیر خط فقر مطلق و ٢۵ تا ٣٠ درصد زیر خط فقر نسبی (آمار رژیم) ، افزایش دیگر معضلات اجتماعی همچون اعتیاد، فقر، تن فروشی ، کار کودکان، قتل و نظایر آن، که در گام اول قربانیان آن در صفوف طبقه کارگر و قشرهای محروم و ستمکش جامعه شکار می شوند، از دیگر عوارض نظام فاسد سرمایه داری و دولت اسلامی مدافع آن در ایران امروز است.
اگرچه طبقە سرمایەدار و دولت حامی آن بیشترین ستم و اجحافات را بر طبقە کارگر تحمیل نمودە ، اما این طبقە نیز تسلیم نشدە و به اعتراض و مبارزات خود ادامه دادە است. طی سال گذشتە نیز هر روز و هر ماه شاهد دهها حرکت و اقدام جمعی و گروهی کارگران در محیط کار ، در جلو کارخانه ، در برابر نهادهای تصمیم گیری رژیم از جملە ادارە کار و مجلس و … بودەایم . زندەترین حرکت موجود در جامعە، حرکت و اقدامات کارگری طی سال گذشتە و چند سال قبل تر نیز بودە است کە سیر سعودی این مبارزات در رسانەهای دولتی نیز علارغم میل آنان منعکس شدە است. مبارزات معلمان نیز بعنوان بخشی از طبقە کارگر، نقش مهم و چشمگیری در مبارزات این طبقە طی چند سال گذشتە داشتە است . در این مبارزات جایگاه اعتراض و مبارزە معلمان به دلایل عینی، از جملە وجود تشکیلات سراسری از قبیل “کانون صنفی معلمان “، فراتر رفتن اعتراضات از سطح یک شهر و یک استان و کشوری کردن این اعتراضات ، طرح خواست و مطالبات تمام معلمان نه یک بخش یا رشتە درسی خاص و وجود و حضور چهرەهای فعال ، مبارز ، علنی و فداکار در رآس و در صفوف این جنبش و ادامه و استمرار مبارزات و پیگیری مطالبات ، از دلایل اصلی حضور و زندە بود این بخش از مبارزات اجتماعی و کارگری بودە است کە دیگر بخش های جنبش کارگری لازم و ضروی است از تجربیات آنان بیاموزند و استفادە نمایند. اما متاسفانه مبارزات این بخش از کارگران، در مراکز تولیدی، بویژه بخش صنعت، جواب مثبت نگرفت و دیگر بخش های جنبش کارگری به کمک اعتراض و مبازرە معلمان برنخواستند کە دلیلی برعدم استمرار این اعتراضات به شمار می آید.
اما جنبش کارگری ایران طی سال گذشتە نیز علارغم زندە بودن و مقاومت و مبارزە کردن کە بخشی از هویت و ضرورت ادامه حیات این جنبش طبقاتی است ، کماکان از درد و مصائب قبلی رنج می برد کە خلاصەوار عبارتند از:

١_ سال گذشتە با خیزشهای دیماه در بیش از ١٠٠ شهر ، فضای اجتماعی جامعە و تقابل تودەهای ناراضی و رژیم ، یک قدم مهم فراتر از ٣٩سال گذشتە به جلو برداشت و توازن مبارزاتی را به نفع جبهە مردم ناراضی و از جملە جنبش کارگری تغییر داد. بر بستر مناسبتر فضای مبارزاتی جامعە ، مبارزات طبقە کارگر ایران نیز در سال گذشتە سیر سعودی داشت . اما کماکان باید اذعان داشت کە این مبارزات به دلایلی کە پایین تر بر شمردە خواهد شد، پراکندە ، دفاعی و در جواب به تعرضات کارفرما و دولت و از جملە عدم پرداخت دستمزدهای معوقە ، اخراجهای دستەجمعی و بیکار سازی فلەای بود.
٢_ مبارزات کارگران در ایران هنوز محدودە یک کارخانه یا یک مرکزتولید را پشت سر نگذاشتە و فراگیر نشدە است . مبارزات کارگری هنوز سراسری و به نبرد طبقە علیە طبقە تبدیل نگردیدە است . بلکە به اعتراض یک کارخانه یا یک محیط کار در برابر کارفرما و دولت در همان محیط محدود ماندە است.
٣_ نهادهای ضدکارگری و وابستە به رژیم از قبیل خانه کارگر و شوراهای اسلامی با وصف ضدیت اشکار با مصالح و منافع کارگران ، به دلیل حمایت های دولت از آنان هنوز در محیط های کار حضور دارند . این نهادهای ضدکارگری حمایت دولت و کارفرما را پشت سر خود دارند و در مسائل کارگری از جملە تعیین دستمزد سالانه، طرف حساب دولت و کارفرما هستند و یکی از موانع شکل گیری تشکل های مستقل کارگری از بدو تشکیل تا کنون به حساب می آیند.
۴_ طبقە کارگر هنوز بعنوان یک طبقە در برابر بورژوازی و دولت حامی آن بعنوان یک طبقە وارد نبرد اقتصادی و سیاسی نشدە است. در مبارزات کنونی و جاری کارگران ، کارگران بیکار کە لشکر چند میلیونی طبقە کارگر را تشکیل می دهند، متاسفانه نقش و جایگاهی ندارند. دولت و کارفرما از خیل عظیم بیکاران ، بعنوان تهدید و بیکارسازی علیە کارگران شاخل استفادە بهینه نمودە است.
۵_ اگر چه مبارزات کارگری در مواردی حمایت خانوادەهای کارگران اعتصابی را به همراه داشتە است، اما این سطح از حمایت ابدآ کافی نیست . کارگر تنها در محیط کار، کارگر نیست، بلکە محیط زندگی نیز کە بخش مهمی از مکان حضور اجتماعی آنرا تشکیل می دهد، کارگر و فروشندە نیروی کار خود است. لذا ضروری است کە کارگران در مبارزات روزانه خود حمایت اجتماعی دیگر اقشار محروم و ستمدیدە و متحدآ مبارزاتی خود ، از جملە در محیط زندگی را نیز پشت سر خود داشتە باشند.
۶_ زنان بخش وسیعی از طبقە کارگر و نیروی کار ایران را تشکیل می دهند. در بخش تولید ، در بخش خدمات و آموزش ، در بخش کشاورزی و باغداری ، فعال و بیشترین نیروی کار بیکار بنا به مصالح و منافع سرمایە از صفوف زنان تآمین و خانەداری و بچەداری، توجیە حکومتی برای بیکاری گستردە زنان و فرستادن آنان به گوشە آشپزخانه ، بدون هیچگونه بیمه و حقوق ماهانه است . این بخش از طبقە کارگر به نسبت کمیت و کیفیت آن ، چه در نهادهای خودساختە فعالین کارگری، چه در سازماندهی و رهبری اعتراضات و مبارزات جاری، نقش و جایگاه شایستە خود را نیافتەاند. بافت مذهبی و مردسالار حکومت و بخش دینی جامعە در تحمیل این نابرابری بر جنبش کارگری موثر بودە و متاسفانه جنبش کارگری نیز تا حد زیادی به آن تمکین کردە است . کمبود حضور فعال زنان در همه عرصەهای جنبش کارگری یکی از نقاط ضعف اصلی این جنبش است . این خلاء را باید و میتوان با مبارزە علیە فرهنگ مردسالار و مذهبی ، با مبارزە برای حق اشتغال و برابری اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ، خانوادگی و برابری جنسیتی زنان با مردان پر کرد . لازم و ضروری است کە زنان نقش واقعی و شایستە خود را در جنبش کارگری کە حق طبیعی و مبارزاتی آنان است را به دست آورند.
٧_ ٣٩سال سرکوب خشن و خونین ، زندان ، شکنجە و اعدام ، تبعید و جلای “وطن”، اخراج و بازخرید اگاهانه با فشار کارفرما و نهادهای امنیتی ، منع فعالیت و یا تعیین زندان تعلیقی با قرار وسیقە سنگین به منظور خودداری از فعالیت کارگری ، جنبش کارگری ایران را از بخشی از فعالین و رهبران عملی ، علنی و فکری خود محروم کردە است. این کمبود اکنون از هر زمان دیگری محسوس تر است. اما قشری از فعالین جوان کارگری در حال نشو و نما در درون این جنبش هستند. فعالین قدیمی کارگری لازم است و میتوانند راهنما، همکار و تجربیات غنی خود را در جریان عمل و مبارزات جاری روزانه در اختیار آنان قرار دهند تا کمبود رهبری دوراندیش، جسور، رزمندە و متحد کنندە طبقە کارگردر کمترین زمان ممکن به حداقل خود برسد.
٨_ نهادهای مبارزاتی ، انقلابی و کارگری موجود ، از جملە کمیتەها ، اتحادیەهای مستقل و غیردولتی و غیرکارفرمایی ، با نام و عناوین متفاوت، اگرچە مبارز و فداکار در جنبش کارگری هستند ، حضور دارند و از جان خود مایە می گذارند ، اما بیشتر به محل و مکان فعالین کارگری و فعالین گرایشهای رادیکال و سوسیالیستی این جنبش تبدیل شدەاند. درد مشترک تمام این نهادها، غیرتودەای بودن آنان و به یک معنا تک گرایشی بودن آنان است . نهاد و سازمان کارگری باید و لازم است محل تجمع ، گردهمایی و مبارزە مشترک کل فروشندگان نیروی کار، فارغ از هویت های کاذب فکری ، مذهبی ، ملی و همچنین تفاوتهای جنسیتی آنان باشد.
٩_ سرآنجام و از همه اینها مهمتر، طبقە کارگر ایران از ابزار و سلاح مبارزە و رزم انقلابی خود کە سازمان و تشکیلات است اگاهانه و نقشەمند توسط طبقە سرمایەدار و دولت حامی آن محروم شدە است . کارگران پراکندە در هر مبارزەای به آسانی سرکوب و متفرق می شوند. اما کارگران متحد و متشکل از مبارزە و رزم مشترک نیرو و قوت قلب می گیرند. پیروزی در هر حرکت، ولو کوچک و محدود را دستمایە پیشروی و اقدام بزرگتر قرار می دهند و آنر سنگری در فتح سنگرهای دیگر می دانند. اگر رمز موفقیت طبقە سرمایەدار در سرکوب و استثمار شدید کارگران در متشکل بودن بعنوان یک طبقە است ، طبقە کارگر نیز هیچ راه دیگری به جز متحد بودن و متحد شدن در مبارزە مرگ و زندگی علیە آنان ندارد. پراکندگی کارگر، مرگ تدریجی و تحمل بربریت طبقە مقابل علیە خود او است و متحد و متشکل شدن، رزمیدن و نبرد کردن برای نان، کار، آزادی و حکومت کارگری است. به قول کارل مارکس ” کارگران فردی استثمار می شوند ، اما جمعی رهایی می یابند”. بنابراین متشکل شدن در سازمانها تودەای کارگری و مبارزه رزمندە و سراسری، رمز پیروزی کارگران در نبرد با سرمایەداری است . طبقە کارگر ایران اکنون از این ابزار مهم نبردطبقاتی، اگاهانه محروم شدە است . وظیفە پیشروان و پیشقراولان این طبقە، مسلح نمودن خود و هم طبقەایهایشان به چنین ابزاری است. تردیدی نیست تقویت و گسترش تشکلات حزبی و طبقاتی کارگران نیز در دل چنین تشکلات کارگری و تودەای ممکن و پیشروی و پیروزی مبارزات جاری و روزانه کارگران را ممکن خواهد نمود. تشکل تودەای و حزبی کارگران نه تنها در تقابل با هم نیستند، بلکە در یک پروسە مبارزاتی و انقلابی کە چیزی جز نبرد بی امان و لحظە به لحظە کارگر با سرمایەدار نیست، سیقل می یابند ، گستردە می شوند و همدیگر را تقویت و تکامل خواهند داد. حزب کارگری بخش اگاه و متشکل کارگران و کمونیست ها را در بر می گیرد کە به قول مانیفست ” فرق کمونیستها با دیگر احزاب پرولتارى تنها در این است که از طرفى، کمونیستها در مبارزات پرولتارهاى ملل گوناگون، مصالح مشترک همه پرولتاریا را صرف نظر از منافع ملی شان، در مد نظر قرار میدهند و از آن دفاع مینمایند، و از طرف دیگر در مراحل گوناگونى که مبارزه پرولتاریا و بورژوازى طى میکند، آنان همیشه نمایندگان مصالح و منافع تمام جنبش هستند”.
١٠_ جمهوری اسلامی هر سالە با راە اندازی کارنوال ضدکارگری “هفتە کارگر” و با معرفی و جایزه دادن به کارگر”نمونه” کە چیزی و کسی جز کارگر وابستە به رژیم و ضد منافع و مصالح طبقە کارگر و خادم سرمایە نیست، قصد دارند کارگران را حول مصالح و منافع کارفرما و دولت در روز کارگر مسخ و بسیج کنند. رسالت کارگران اگاه و پیشرو و کل طبقە کارگر ایران است کە متحد و یکپارچه این نمایش مضحک حکومتی و مذهبی را بایکوت و در آن شرکت ننماید و برعکس ، مراسم های مستقل خود را سازماندهی و برگزار کنند. در این مراسمها خواست و مطالبات اکثریت جامعە را در سخنرانیها ، در طرح مطالبات و قطعنامەهای خود از جملە “آزادی زندانیان سیاسی، لغو حکم اعدام ، آزادی عقیدە ، بیان و تشکل ، برابری کامل زن و مرد در همه عرصە ، کار یا بیمە بیکاری، افزایش دستمزدها مطابق تورم ، لغو کار کودکان و تحصیل رایگان تا سن ١٨ سال و … ” بعنوان حداقل مطالبات کارگران و قانون ادارە جامعە توسط کارگران به اطلاع دولت ، کارفرما و تودەهای ستمدیدە برسانند.
١١_ جنبش کارگری در کردستان جنبش واقعی و زندە است. این جنبش، بخش فعال و جدایی ناپذیر از جنبش کارگری سراسر ، با رهبران و فعالین جسور و شناختە شدە در سطح ایران و مجامع کارگری جهانی است. این جنبش در شرایط سخت خفقان و دیکتاتوری در زیر بمباران جنگ ارتجاعی ایران و عراق در دهە ۶٠، در دوران اصلاح طلبان حکومتی و اصولگرایان ذوب در ولایت ، بدون توهم به هیچ جناح و گروە حکومتی،مراسم های روز کارگر را با تدوین قطعنامه و فرمولە کردن خواست و مطالبات طبقە کارگر بیان نمودە است.این جنبش بهای سنگینی در خدمت به پیشروی مبارزە طبقاتی کارگران پرداختە است. سخنران مراسم کارگری سنندج، کارگر اگاه و کمونیست “جمال چراغ ویسی” به اتهام سخنرانی مراسم روز کارگر سال ۶٨ اعدام شد. صدها فعال کارگری دیگر ، دستگیر،زندان ، شکنجە ، عذاب دیدە و از کار اخراج شدەاند. فشار و سرکوب، بیانگر وحشت حاکمان از جنبش کارگری حی و حاضر کردستان بودە و هست. این جنبش و فعالین آن، نباید به وضع کنونی ، به تشکل های محدود فعالین و تفرقە موجود کنونی در این جنبش رضایت دهند. کوشش برای ایجاد تشکل و نهاد سراسری کارگری، شعار و مطالبە بخش فعال و اگاه این جنبش بود. در روز کارگر امسال این خواست و مطالبە از هر زمان دیگری باید بیشتر و فعالانه تر با فعالین و مبارزین دیگر بخش های جنبش کارگری پیگیری وبه نتیجە برسد. چپ کمونیست و دخالتگر کردستان، نە چپ حاشیەای و خارج کشور نشین آن، از این جنبش تغذیە و آنرا تقویت و حمایت نمودە است. این همکاری و همراهی دوجانبە، در دورە اخیر نیز باید فعالانەتر و جدی تر پی گرفتە شود وبه ابزار سازمانیابی و همبستگی جدی تر جنبش کارگران ە ستمدیدگان در کردستان تبدیل گردد.
١٢_ در پایان، روز جهانی کارگر ، روز اکسیون های کوچک و محدود نیست . روز کارگران کمونیست و بخش رادیکال و سوسیالیست جنبش کارگری نیست. روز نشان دادن هویت و کارت حزبی و سازمانی نیست. روز مردان کارگر یا کارگران شاغل نیست . روز گل گشت ها و گردهمایی جمع ها و محافل کوچک و اشنا با هم در کنار دریاها ، در پای کوهها و در باغ و خارج از شهر نیست .چنین اقداماتی تنها باید در فضای به شدت میلیتاریستی شدید و عدم امکان حضور در خیابان و میادین شهرها در دستور کار فعالین کارگری قرار گیرد.
اول ماە مە ، روز جهانی کل طبقە کارگر ، فارغ از زبان، نژاد، مذهب، جنسیت ، گرایش فکری و نظری و روزی فراملی و انترناسیونالیستی است. این روز، روز کارگر شاغل و بیکار، کولبر و دستفروش ، مهاجر و بومی ، پیر و جوان و کودک ، زن و مرد ، و در یک کلام، روز کل طبقە کارگر بعنوان تنی واحد است . این روز ، روز جشن کارگران ، روز اعلام مانیفست کارگران علیە سرمایەداران ، روز ٩٩درصدیها در برابر ١ درصدیها است . در این روز خیابان و میادین شهرها متعلق به کارگران است و باید در اختیار آنان باشد. در این روز، چرخهای تولید به فرمان کارگران و در جهت خدمت به اتحاد، سازمانیابی و رزم انقلابی آنان، باید از گردش و تولید بازایستد.در این روز، کل جامعە و کل بشریت ، باید سایە اول ماه مه ، نسیم و امید به رهایی بشریت از توحش و بربریت نظام سرمایەداری را در محیط کار، در محل زندگی و استراحت خود لمس و حس کند. اول ماه مه روز اتحاد و رزم انقلابی طبقە کارگر برای آزادی و رهایی است . نوید دهندە جامعە سوسیالیستی با اتکا به نیروی اگاه و رزمندە طبقە کارگر جهانی است . به گفتە مانیفست “پرولتاریا در نبرد برای رهایی چیزی جز زنجیرهای خود از دست نخواهند داد ، اما جهانی را به چنگ خواهند آورد. کارگران تمام کشورها متحد شوید .”

زندە باد اول ماه مه

زندە باد اتحاد و همبستگی جهانی طبقە کارگر

٢۶/اوریل/٢٠١٨