شرایط جامعه، طبقه کارگر، آینده و ضرورت ها
با نگاهی به سیاههی سرمایه، در آستانه ماه می سال ۱۳۹۷/۲۰۱۸ جهان طبقاتی، غیرانسانی ترین جهان را به نمایش میگذارد. در ایران، بهسان گوشهای از دهکده جهانی، نه در دوران برده داری و عصر روم باستان، نه در هجوم سعد وقاص و جانشینان محمد، با فرمان اشغال و غارت و فدیه و جزیه، و یا نه با تازش چنگیز و تیمور و شاه اسمعیل و سلسه صفوی و قاجار و نه هیتلر به سر میبریم. با پی گیری تاریخ مبارزه طبقاتی از سال ۱۷۸۹ نزدیک به ۲۵۰ سال پس از نخستین انقلاب بورژوایی که با وعده «برادری، برابری و آزادی» علیه نظام فئودالی بر دوش توده های کار و رنج به قدرت رسید، تنها جنگ، نابرابری، اسارت، فلاکت و تباهی در جهان جاری است. فرمانروایان مناسبات طبقاتی نوین، با این پیروزی و سلطه در سده ۱۸، بازدارندگان پیشرفت نیروهای مولده و زندگی شدند. از همین روی هیچ گزینهای جز دگرگونی مناسباتی که به آشکارا ارتجاعی و به محکومیت تاریخی روبرو گردیده، نمانده است. سرمایه در این برهه، برای بقاء حاکمیت فوق استبدادی خویش، اینک، برای بازدارنگی فرگشت (تکامل) تاریخی نیروهای مولده، از هیچ جنایتی فروگذار نیست. این حاکمیت ضد انسانی باید با انقلاب پی گیر، یعنی قانون نفی در نفی دیالکتیک تاریخی، به ریل برابری، رهایی و زندگی انسانی، سازمان یابد.
جهان سرمایه داری
نیروی تثبیت گرا، با سلاح های هنوز سرّی و ویرانگر و مخوف تر از بمبهای اتمی و هستهای و شیمیایی انبار ساخته در زمین و فضا، و زمینی زیر و رو شده با زیست و بومی رو به نابودی روی دست بشر گذارده است. سرمایه داری در بحران، بقاء سلطهی خویش را به هر هزینه ای جاری میسازد. سرمایه نئولیبرال با دستهای باز و خونین، بازار آزاد اشغال و چپاول را در سراسر جهان در بی نظمی، تسخیر کرده، و برای مهار بحران سرمایه، در هزاره سوم حتا با خود زنی به ویرانگری، به تصرف جهان چنگ افکنده تا سود و سروَری خود را نجات بخشد. اینک، در واپسین روزهایی که دانشمند سده ۲۱، پرفسور هاوکینگ، که تئوری علمی پیدایش گیتی را به روزترین آورد و همین ماه پیش چشم از جهان بر هم نهاد، در عصر انقلاب کوآنتمی و کشف و ساخت «ذرهی هستی» که همه گیتی را آفرید، جهان وخیمتر و خواری آورتر از تمامی درازای تاریخ بشر، بر لبه ی پرتگاه به سوی نیستی کشانیده شده است. درحالی که بشر سده ۲۱، زیر چرخ -دندههای سرمایه، خرد و خمیر میءشود که سفینهها با سرعتی دو دقیقه تا ماه، به سوی کشف و اشغال سیارهها میشتابند، جهان طبقاتی با شتاب در گرداب جنایت سرمایه داران در هم کلافیده شده است. مناسبات سرمایه داری و حاکمیت روند نئولیبرالیسم سرمایه، هستی و زیست و بوم زمین را به نابودی افکنده است. سرمایه به سودای سود و انباشت و مهار بحران ساختاری آفریده و انگشت شمارانی بر سرنوشت ۹۹ درصد مردم جهان فرمان می رانند. در سال ۲۰۱۷ میزان دارایی ۸ نفر ابَر سرمایهداران دنیا، به بهای مرگ و میر و گرسنگی میلیون ها نفر، در پناه جنگ و جنایت، بیش از کل دارایی نصف مردم جهان، یعنی بیش از دارایی سه میلیارد و ششصد میلیون نفر گزارش شده است. در حالیکه سال ۲۰۱۶ دارایی ۶۲ نفر از بزرگترین سرمایه داران جهان بیش از دارایی نیمی از مردم جهان بود. هیچگاه کودکان زمین اینگونه در زیر داس مرگ با بمبهای شیمیایی و گرسنگی و بیماری، ربایش، تجاوز، پورنوگرافی، خرید و فروش برای تجاوز و کامجویی جنسی، سلاخی برای فروش اعضا بدن، بردگی کودکان، کودکان کار و رگبار مرگ از بی نانی و بی پناهی و رنجوری از گرسنگی روبرو نبودهاند. زنان ستمبر زمین، منهای زنان فرمانروایان و کارگزاران، هرگز این چنین زیر ستم و برده و خوار، کالایی و سودآور نبودهاند. و جهان اینگونه سنگدل هرگز نبوده است. با حاکمیت کالایی و محکوم به کالاشدگی آدمی برای مبادله و سرمایه افزایی، امروزه جهانی بی حس و عاطفه، جهانی بیزار و بیگانه و وارونه با هستی، در جهان محکومان، حاکم گردانیده تا همچنان سرمایهداران حکمروا و کامروا باشند و برای میلیاردها نفر، فلاکت بیافرینند.
ایران در دهکده جهانی سرمایه
در ایران اسلامی سرمایه، دین در خدمت مناسبات طبقاتی، شلاقی شده تا بر سر و روی زنان، آیات الهی را دیکته کند. اسید پاشی در ایران بر چهره زنان، از منبر نمازهای جمعه بر گرده های ستمبران، و فرمانبران، با شلاق اوباشان مسلح بسیج، فتوا داده می شود، در زندانها و بازداشتگاهها و خانههای امن حکومت، به فتوا، تجاوز میکنند. تجاوز مقدس، به صیغه و فروش تن و جان به «مُتعِه» یا اجرت در برابر تسلیم اسلامی زنان بی پناه و نان آوران خانه، برای کامجویی شرعی مردان فرادست و بهره کش و یا کسانی که توانایی پرداختی به هرگونه را دارند، مشروعیت یافته، و نهادینه شده است. بهره کشی از هر نوع و به هر شدت، در خانه و کارگاه و کارخانه، در تولید و بخشهای دیگر، به سود سرمایه با آیه های قرآنی و حدیث جاری است. در ایران، در آنجا که سرمایه با استبداد اسلامی در هم آمیخته، ماهیت و چهرهای ضد انسانی زیربنا و روبنای طبقاتی، بیش از همهی تاریخ و دیگر سرزمین های در اشغال سرمایه، خود افشاگر خویش است. در اقتصاد کمپرادوریسم و دلالی- رانتی در ایران به ویژه با سلطهی سرمایه مالی و نولیبرالیسم، بخش خدمات، پرسودترین بخش اقتصادی و مالی مناسبات سرمایه داری می شود. خدمات در برگیرندهی آب و برق، تلفن و رسانههای اینترنتی و تجارت و بازرگانی و بهداشت، بیمه و بانک، تلویزیون و سینما و سرگرمی و گردشگری و حمل و نقل می باشد. بخش خدمات، در خدمت تولید صنعتی و در حوزه گردش سرمایه در جلوههای مختلف، نقش حیاتی در تحقق سود دارد که در ایران با تعطیلی و ورشکستگی تولیدات صنعتی و کشاورزی داخلی، خدمات در خدمت چین و روسیه سرمایه داری و دیگر تولید کنندگان جهانی قرار می گیرد.
در جنگ ۸ ساله با عراق، با ورود سپاه و وزارت اطلاعات به حوزه اقتصاد، اقتصاد سپاهی حاکم می شود. مصادره، نهادینه شده از آغاز تا اکنون، و خلع ید از کم جانترین تولید کنندهگان خانوادگی، طبیعت و حتا رقبای باندهای خودی و رقیب بنا به قانون جنگل. واگذارى سهام شرکتها و واحدهاى خدماتی، عمومی، تولیدى و اقتصادى و اموال عمومی به سپاه، زیر نام «خصوصى سازی»، یا همان باندهای درون و پیرامون حاکمیت. سرداران سپاه اسلام، بازنشسته از سرکوب مستقیم و کشتار، به طبقه حاکم استحاله یافته، در کنار جناح- باند دولت، کارتلهایی همانند آستان قدس، خاتمالانبیاء و دیگر ارگانهای کهکشانی مالی «بیتالمال» یا اقتصاد را زیر قبضه گرفتند.
قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء (قرب)، آستان قدس رضوی، «ستاد اجرائی فرمان امام»، «بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی»، صندوق بازنشستگی نیروهای مسلح و هلدینگهای وابسته به دولت، شستا) شرکت سرمایهگذاری تامین اجتماعی) از جمله بزرگترین کارتلهای مالی، تجاری، خدماتی، تولیدی و استثمارگر در دست باندهای حکومتی در ایران هستند. اقتصاد نظامی- کمپرادور را با ابزار حکومتی برای سلطه به پیش میبرند. این شرکتهای عظیم فساد و استثمار، بدون کوچکترین پرداخت و هزینهای به مالیات، با برخورداری حتا از بودجههای کلان سراسری، بزرگترین مالکان اقتصاد ایران می شوند. قرارگاه خاتم النبیاء که روی هم رفته، نفت و گاز و مخابرات ایران را تصاحب کرده و افزون بر ۴۰درصد کل اقتصاد و پروژههای بزرگ را در دست گرفته؛ از پروژه اتوبان «صدر» در تهران گرفته تا فازهای ١۵ و ١۶ پارس جنوبی؛ از سد «گتوند» تا اتوبان «حرم تا حرم» (قم تا مشهد). در فرایند ده ساله (۸۴ تا ۹۴) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از یک نهاد نظامی – ایدئولوژیک به یک سازمان سیاسی و اقتصادی- نظامی گذر کرده است. ولی فقیه بیش از ۳۵ در صد و دولت ۲۵ درصد از اقتصاد را در اختیار دارد که پیوسته باید واگذارد. در مسیر این گذار، دو بازوی مهم اقتصادی سپاه، یعنی بنیاد تعاون و قرارگاه خاتم الانبیاء، مخوفترین و ستمبارترین نقش را ایفا کرده اند. قرارگاه خاتم الانبیا که بنیانگزاری آن به سال ۱۳۶۸ باز میگردد، با مالکیت حداقل ۸۱۲ شرکت، ۶۵۰ هزار نفر نیروی شاغل مستقیم و غیرمستقیم، اجرای ۱۰هزار پروژه و همکاری مستقیم با ۵۰۰۰ پیمانکار داخلی، اینک دولتی مسلطه در دولت سرمایه، انحصار اقتصاد و ماشین نظامی را در انحصار دارد. آزمندی و سیری ناپذیری این بخش از واپس مانده ترین دلالان مسلح، به این داراییها بسنده نمیکند- سرداران حکومت اسلامی، تمامی پس اندازها و حقوق حتا «خانواده شهدا و ایثارگران» خویش را بدون هیچ پنهان سازی به سرقت بردند. سرداران سارق، بنا به اعتراف یکی از کارگزاران رقیب باند سپاه، کسانی نیستند به جزسرداران سپاه و بسیج که به بیان باند دولتیها: «اموال یتیم و صغیر را که جزو خانواده شهدا و جانبازان هستند را این گونه سرقت میکنند.» و فاش می شود که «فقط در یک قلم ۵۰۰ میلیارد تومان از صرافی بانک دی اختلاس شده و به دوبی منتقل شده» و«… وامهای کلانی که از این مجموعه صادر شده از رقم ۱۰۰ میلیارد تا ۳۰۰ میلیارد بوده است. ۳۱ نفر مفسد اقتصادی در بانکهای دیگر هم دست برده بودند و وثایق مشکوکالوصول و غیرقابل وصول نیز داشتند و اصلا معلوم نیست این پولها برگردد یا خیر.».
باندهای حاکم، بنگاهها و شرکتها را با پرداخت سهم امام به ولی فقیه، بین خود تقسیم کرده و در یک سو انباشت و دارایی، و در سوی دیگر تباهی میآفرینند؛ شستا (شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی) نمونه دیگری از این شبکه فساد و تباهی و در دست سران سپاه و کارگزاران حکومتی است. شستا، در بردارندهی ١٧ شرکت پتروشیمی، ٩ شرکت نفتی گازی، ٣٠ شرکت تولید و پخش دارو، ١٣ شرکت سلولزی، چند شرکت تولید لوازم خانگی و کشت و دامداری است. این مجموعه سهامدار چهار بانک، پنج بیمه، یک شرکت تأمین سرمایه و سه شرکت کارگزاری باهنر، صبا تأمین و تأمین آینده نیز میباشد. مانند اختاپوس بر سراسر ایران چنگ افکنده و دستکم بر۴۰ درصد بازار توزیع دارو، سرمایهگذاری ۴۰ درصدی در بازار سیمان، در اختیار گرفتن ۳۰ درصد از بازار قیر، ۱۷ درصد بازار تایرووو
سازمان اقتصادی رضوی، آستان قدس رضوی، زیر نام امام هشتم شیعیان، زیر تیول ولی فقیه و شرکا، سازمان اقتصادی رضوی مسئول سر و سامان دادن به شبکه پیچ در پیچ اقتصادی آستان قدس، با مدیریت دستکم، ۸۹ شرکت و بنگاه اقتصادی کلان و ۳۴ درصد از کل مساحت ایران را در اوقاف و زیر تیول ولی فقیه، در تصاحب دارد. اینها تنها نمونه هایی از مناسباتی اقتصادی و مالکیتی است که در سوی دیگر مرگ و سیه روزی می آفرینند. در این مصادره ها و خصوصی سازیها و ویرانگریها، بزرگترین شرکت ماشین ساخت ماشین ابزارهای راه سازی و واگن سازی خاورمیانه- هپکو، بزرگترین پولاد -اهواز، بزرگترین مجتمع نیشکر و شکر-هفت تپه ووو به نابودی کشانیده شدهاند. حاکمیت اسلامی سرمایه، جهان را به شدت و بیش از همیشه به ورطه نابودی افکنده، منطقه را ویران ساخته، و خواری آورترین شرایط را به کارگران و تهی دستان، تحمیل کرده است. دلالان دون و انگل ترین موجودات، این عقب ماندهترین «زامبیهای» داعشی، هولناک به حاکمیت نشسته و کشنده ترین قارچهای سمی، تمامی آسیب های تاریخ را جاری ساختهاند. این طبقه، جنایت کارترین جانیان را به نام حکومت و دولت، با اسلام در هم آمیخته تا حافظ مناسباتی باشند که با رانت، و سهمی از دلالی و کارگزاری، به کمک تبه کارترین ایدئولوژی های طبقاتی، به اجرا در آورند و جنگ نیابتی را به سود سرمایه جهانی به رهبری دوبلوک روس و آمریکا در رقابت، کارگزار باشند. اگر روزی، قیصر برای دستمالی قیصریه را به آتش میکشید، اینان جهان را به آتش کشیدهاند. به اعمال اسد و رهبری و طبقهاش و حکومت اسلامی ایران و اردوغانی در ترکیه و روسیه پوتینی و مافیا و الیگارش حاکم، بنگریم؛ به قربانیان کوبانی و عفرین، به کودکان ریه انباشته شده از گاز سارین تولید روس و ایران در سوریه بنگریم و به افغانستان همیشه در افغان از ستم و بیداد و مذهب مهاجم! با چنین منظرهی هولناک و غمباری از دهکده جهانی، به ایران بازگردیم:
شرایط
با یک «لانگ شات» یا نمایی از دور و همه گیر به زبان فرهنگ اهل سینما، از جامعه ایران، تصویر بالا را به نمایش می بینیم. با نمای نزدیک از درون این ازدحام متراکم، فریاد برای نان، سرپناه، آب، و آزادی، در برابر بیداد و ستم، آسمان ایران را انباشته است. دستمزدهای پرداخت نشده، به ماهها و سالها، بیکار سازیها، ویرانی تولید و بخش خدمات و آموزش و بهداشت و درمان و فروپاشی کانون های خانواده، رواج اعتیاد به دو هدف سود و سیاست، تا جامعه زمینگیر شود، به مرگ ومیرهای سرطانی و سکتهها بنگریم، به نمای نزدیکتر:
- شمار نیروی از ده ساله به بالا که بنا به تعریف، «نیرویی برای شغل» نامیده می شود افزون بر ۶۰ میلیون نفر گزارش شده،
- مازادی افزون بر ۴۰ میلیون بیکار به لشکر بیکاران پیوسته بدون هیچ امید و روزنه ای برای گریز از مرگ،
- کارگران بیکار با داشتن افزون بر «۲۴ میلیون جوان»، بنا به گزارشهای دولتی، در سال ۱۳۹۳ شش میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از جوانان بین ۱۵ تا ۲۹ ساله بیکار بودهاند. و در ایران، یعنی محروم از هرگونه پشتوانه قانونی، یا کمکی برای گذران زندگی و نیازمند نان شب.
- و شمار زنان کار،: «از جمعیت ۳۲ میلیون نفری زنان آماده شغل در بهار ۹۳، تنها سه میلیون و ۹۰۱ هزار و ۲۶۶ نفر شاغل و ۲۸ میلیون و ۱۴۱ هزار و ۹۴ نفر نیز در گروه غیرفعالها قرار داشتند.» (روزنامه قانون)
- بنا به آمار بالا، بیکاری زنان افزون بر ۸۰ درصد رسیده است،
- حجم نقدینگی در پایان دی ماه ۹۶ با ۲۶ درصد افزایش نسبت به سال پیش، از مرز۱۳۶۶ تریلیون تومان گذشته است،
- خودکشی ها فزونی یافته، زیرا که از شرم، نانی در دست نیست و سرمایه به فتوای شرع، نان شب کارگران و زحمتکشان را می رباید،
- شمارکوله بران به پانصدهزار تن رسیده و با تک تیراندازن سپاه به خون نشانیده م شوند و مرزها بسته شدهاند و نانی حتا خونالود، به سفره نمی آید،
- مال باختگان با شمار افزون بر دو میلیون، در برابر صدها بانک و شبکه های مالی و بنگاههای دزدی سرداران سرمایه و اسلام، سپردههای تنگدستی خود را می خواهند،
- شمار قتلهای حکومتی در زندان ها با دار و تزریق سم «خودکشی» به ویژه با خیزش دیما فزونی گرفته است،
- در ماه به میانگین ۱۵۰ همایش و اعتراض و اعتصاب کارگری در سراسر ایران از هپکوی اراک تا پولاد اهواز و تا هفت تپه شوش و تا کارگران اتوبوس رانی و هرآنجا که کار و کارگری در کار باشد و به میدان با مزدهای ربوده شده.
- زنان و دختران خیابان های انقلاب بر سکوها نشانه ی اسارت خود را از سر برگرفته و درفش ساخته اند تا ایدئولوژی حاکم را به چالش گیرند،
- حکومت شوندگان به پا خاسته اند، از باورمندان به آئین درویشی با پوشش سراسر میلیون ها نفری از لایه های میانی و زیر ستم، در سراسر ایران در همین فروردین ماه ۹۷، زیر هجومی خونین ایستادگی کردند و حکومت را به چالش گرفتند تا کشاورزان اصفهان و بختیاری و اورمیه و دیگر خشک رودهای سراسر ایران، آماده سازمانیابی،
- دستفروشان، در بردارنده ی زنان، مردان، کودکان و کهنسالان، از کارگران ماهر بیکار تا دانش آموختگان و لایه های فروریخته به درون طبقه کارگر، با شمار افزون بر ۲ میلیون نفر و هر روزه آماج تیر و دشنهی اوباشان رژیم، با سفرهای کنار پیادهروها در مصادره سپاه اسلام، آماده خیزش و سازمانیابی،
- بخش پیشرو دانشجویان با رویکرد سیاسی و گرایش سوسیالیستی در این فرایند، برابری خواهانه، به پشتیبانی از طبقه کارگر، پیشتازانه به پراتیک آمده اند،
- خلقها، به ویژه خلق کرد و بلوچ و عرب، در اسارت و اشغال حاکمیت مضاعف مناسبات طبقاتی و ستم ملی، در رنج و حکومت نظامی اعلام ناشدهای بر گرده، در اعتراض علیه مناسبات و حاکمیت سیاسی، همگی دارای پتانسیل و پویه مندی سازمانیابی و خیزش اند،
- حاشیه نشینان با شماری ۲۵ میلیون نفرو پرتاب شده در آنسوی حاشیه زندگی و زیست «در بافت فرسوده ۴۹۵ شهر به مساحت ۵۴ هزار هکتار ۱۱ میلیون تن و در سکونتگاههای غیررسمی در ۹۱ شهر به مساحت ۵۳ هزار هکتار ۹ میلیون تن …»همانهایی که خمینی، «کوخ نشین» شان خواند در برابر کاخ نشینان، دست به گریبان مرگ و در اعتیاد و فلاکت و نیستی،
- فزونی حجم نقدینگی بحران زا از مرز ۱۳۶۶ تریلیون تومان تا بی ارزشی دستمزدها را برساند و دلار از مرز ۶۰۰۰ تومان بگذرد و کاهش خرید را افزون بر ۳۰درصد در فاصله یک روز سبب شود،
- خط فقر مطلق، یعنی گرسنگی و نداشتن نان شب تا ۵ برابر زیر حداقل دستمزد اسمی کارگران، حاکم شده است،
- اختلاس و فساد سراپاگیر حکومتیان، و گریز برخی از حکومت جنحه به پناهگاه های امن جنایت برای سرمایه گذاری در بازارهای سهام …
- در چنین شرایطی آگهی برای فروش کلیه، مردمک چشم، کبد، مغز استخوان، نوزاد، و اجاره دهی رحم، همراه با مرگ بر این ولایت فقیه، مرگ بر حکومت اسلامی ووو بر دیوارهای شهرها، تاریخ و شرایط ۸۰ میلیون اسیر را به نمایش میگذارند،
- و اعتراض، همایش، خود سوزیهای اعتراضی، مرگ کارگران، دستگیری ها و فریادها در سراسر ایران،
- حکومتگران در ایران، بی آینده شدهاند. حکومت سه جناح- باندی، نمایندگی بورژوازی و تمامی باندهای سه گانهی قدرت سیاسی- موازی سران سپاه، ولایت فقیه و دولت روحانی را به عهده دارد. باندها همگی قتل عام ده ها هزار نفر از آزادیخواهان و مخالفین حکومتی از دهه شصت تا قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ و کشتارهای تاکنونی را در پرونده دارند. جنگ نیابتی که تنها در سوریه افزون بر یک میلیون کشته، ده میلیون آواره، ویرانی تمام سوریه در زیر بمبهای خوشهای و بشکهای و شیمیایی، تروریسم جهانی، و جنایت علیه بشریت تنها نمونهای از کارکرد حاکمیت است،
- سرمایه جهانی با شدت و شتاب، در پی همگرا سازی، متشکل کردن و جایگزینسازی اپوزیسیون بورژوایی در سراسر ایران، لایههایی از حاکمیت، و گروهبندیهای سیاسی ناسیونال بورژوایی در میان خلقهای زیر ستم گرفته تا برون مرزی است،
- توده های نابرخوردار از رهبری انقلابی، در شرایط پیشا انقلابی، با انفجاری می برآشوبد، و زیر هژمونی هر نیروهای ارتجاعی سازمانیافته و آماده ای قرار گیرد، و به سرانجام انقلاب بهمن ۵۷ دچار شود،
- خطر چنین رویکردی نباید نادیده انگاشت،
آینده
- با خیزش دی ماه، گذر از جناحهای حکومتی و دین و رفرمیسم با شعار «اصلاح طلب، اصول گرا، دیگر تمومه ماجرا!» خواست سرنگونی کل حکومت را اعلام کرد.
- فرایند خیزش سراسری – با ماهیت طبقاتیِ زنان و مردان کارگر و تهی دست برای کار، نان، مسکن، آزادی! در دیماه ۹۶ و تداوم جاری آن به جلوه های نو جاری است.
- با شعار نان ، کار، مسکن، آزادی! ماهیت طبقاتی ضد سرمایه داری خیزش را در منشور نوشت.
- حضور پیشتازانه زنان تهی دست و کارگر شاخص خیزش جاری گردید.
- همایش زنان شجاع در برابر وزارت کار، در ۸ مارس، روز جهانی زن، در تهران، سمت وسوی مبارزاتی زنان را نمایانگر شد.
- توده ای و سراسری بودن خیزش، فراگیری افزون بر ۱۰۰ شهر را به نمایش گذاشت.
- ارادهمندی و توان خیزشگران برای تسخیر شهرها به تجربه درآمد.
- ناتوانی حکومت اسلامی و ماشین سرکوب برای مهار خیزش، برملا شد،
- ترس تودههای حکومت شونده فروریخت و هراس حکومتیان آشکار گردید. شعار نترسیم نترسیم (خود) به شعار بترسید، بترسید (حکومت) فراروئید،
- طبقه کارگر و تودههای زیر ستم از سیاست زدایی عبور کرده اند، و هرآینه با سیاست گرایی به سازمانیابی جهش می یابند.
- خیزش، علیرغم سراسری بودن، اما پراکنده به اقدام مستقیم یورش به نمادهای حکومتی و ایدئولوژیک پرداخت،
- حضور طبقاتی کارگران به نمایش در نیامد،
- رهبری سازمان یافته و سراسری سازمان های سیاسی طبقه کارگر، یعنی حزب کمونیست و دیگر سازمانهای سیاسی پرولتری غایب بود،
- سرمایه جهانی به یاری رسانه هایی همانند صدای آمریکا، بی بی سی فارسی، من وتو، رادیو فردا، ووو برای سلطه هژمونیک سرمایه، رفراندوم و همه پرسی برای گزینه حکومت سلامی را به میان آوردند،
- همگرایی، ائتلافها و اتحادهای بورژوایی، در دستور کار سرمایه گذارده شد و شتاب گرفت،
- سرنگونی حکومت اسلامی در ایران، امری حتمی و بی چون و چرا گردید،
شرایط حاکم
این شرایط، تصویری از یک جامعه طبقاتی و صف آرایی دو طبقه را به نمایش می گذارد:
الف- طبقه سرمایهدار، در حاکمیت و اپوزیسیون باتمامی گسترههای رنگارنگ آن، سازمانیافته، برخوردار از پشتیبانیهای مالی، سیاسی و نظامی جهان سرمایه،
تمامی ائتلاف ها و گرایش های بورژوایی چه در سراسر ایران از سلطنت طلبان رنگارنگ گرفته، تا مجاهدین خلق تا طیف تودهای-اکثریتی و جمهوری خواه و نهضت آزادی، ملی مذهبی، رفرمیست ها، سوسیال دمکراتهای لائیک، ناسیونال بورژوازی چه در کردستان و بلوچستان که سرنگونی و رژیم چنج (تغییر) را از بالا به یاری امپریالیسم و حکومت های منطقه مانند عربستان و اسرائیل چشم به راهند، همگی برای دست یابی به قدرت و به نیابت از سرمایه جهانی به تکاپو افتاده اند.
- این جبهه و گستره بورژوایی، نه تنها پاسخگوی نیازهای خیزش و خواست های ۵۰ سال متراکم شده کارگران و تهی دستان نیستند، بلکه می آیند تا همانند قیام سال ۵۷، برای سالهایی نا محدود، بقای سرمایه ومناسبات را با اسارت بردگان کار بیمه کنند و خود سهمی به فراخور و وزن خویش به پاداش پیرند،
ب: طبقه کارگر، تهی دستان شهر و روستا و خرده بورژوازی میانی رو به پائین، سازمان نایافته، نابرخورداراز پشتیبانی اردوگاه یا کمپ انقلابی بین المللی. با پشتوانه سراسری و نزدیک به ۸۰ میلیونی، که نیمی از آنان گرسنه اند و با فریاد نان و کار و سرپناه و آزادی- خواستهایی که هیچ نیرویی در چارچوب مناسبات سرمایه داری قدر به پاسخگویی به آنها نیست.
ضرورت ها
- سازمانیابی نهاده، ارگانهای طبقاتی، سیاسی و حاکمیت طبقه کارگر، تبلیغ و سازمایابی شوراها به سان نهادهای حاکمیت سیاسی و طبقاتی در مناسبات تولیدی و حکومت کارگری، تراز کمون، پیشبرد امر انقلاب، رهبری طبقه کارگر انقلابی و حزبیت یافته.
- در این شرایط فعالین جنبش سوسیالیستی باید در تمامی عرصههای کارزارها و خواستهای اجتماعی، صنفی، تودهای کارگران و زحمتکشان، زنان، خلق ها، دانشجویان و تهی دستان شهر و روستا حضوری مادی یابند، در پراتیک مبارزاتی، اعتماد سازی کنند، تجربه بیاموزند و بیاموزانند و به رهبری شورایی سزاوار برگزیده شوند.
- تئوری انقلابی باید به درون تودهها تبلیغ ترویج شود، تا توده ها، تئوری را از آن خود بدانند، تا تئوری به نیروی مادی مبارزه تبدیل شود، و در اینصورت است که این نیروی مادی، شکست ناپذیر می شود و نیروی مادی دشمن را در هم می شکند.
تسخیر قدرت سیاسی
-غلبه بر فضای سیاستزدایی و چیرگی بر بی اعتنایی به سیاست، یعنی روی آوری برای دست یابی به قدرت سیاسی، باید از اندیشه به پراتیک بدل شود.
- سیاست، یعنی چیرگی بر رعب و سرکوب و قتلهای همه روزهی حکومتی، رویکرد به سازمانیابی نوین طبقاتی و در برگیرندهی بخشهای هرچه گستردهتر کارگران، پرداختن به موضوع کسب قدرت سیاسی، فرازهای پیش روی جنبش سوسیالیستی است.
- طبقه کارگر، اکنون پراکنده، اما همانند کوره های آتشفشان جدا از هم، و در همایش و اعتصاب در سراسر ایران، باید برای خود برفراز آید، تا به رهایی جامعه فرا روید.
- طبقه کارگر برای خودرهایی، باید به خودآید و از نهفتهگی در خویش و در واکنشهای جانفرسای روزمره گی و دفاعی بیرون جهد، به مفهوم واقعی خویش، یعنی به طبقه ساختار یابد، به سیاست، یعنی به قدرت سیاسی روی آورد، و گرنه در چنگ بورژوازی حاکم و جایگزین های سرمایه، همچنان در بند و ستمبر خواهد ماند،
- در ایران و نیز سراسر جهان، بحران رهبری و سیاسی بر جنبش کارگری سایه افکنده است،
- افق جنبش طبقاتی روی به روشنایی دارد؛ بخش پیشرو پرولتاریای ایران، نه از اردوگاههای سوسیالیسم دروغیم چین و نه از روسیه الگو می گیرد، بلکه با تجربههای مبارزاتی کارگران در جهان، اما اینک با مغز خود میاندیشد، و با پاهای خویش بر میدان مبارزه طبقاتی گام نهاده است.
آینده، شرایط و پاسخگویی به ضرورتها
- رهایی در گروآگاهی و آگاهی در گرو درک ضرورت است.
- سرنگونی تنها بخش سلبی دیالکتیک مبارزه طبقاتی را پاسخ می گوید، وجه ایجابی آن، یعنی تحقق نو، ضرورت این دگرگونی است.
- انقلاب کارگری، هم راهگشا و هم زاینده مناسبات نوین است.
- تحقق سوسیالیسم، وجه سنتز یا ایجابی، یعنی ساختاریابی کمونهای شورایی، برای برقراری مناسبات نوین تولید و اقتصادی، در همبستگی، برای برابری، زیبایی و سازندگی جهان و مناسبات انسانی، استراتژی انقلاب است.
- سرنگونی انقلابی، یعنی رهبری طبقه کارگر سازمانیافته، آگاه و اراده مند برای انقلاب کارگری.
- هژمونی طبقه کارگر آگاه و سازمانیافته در ایران، در جنبش برای سرنگونی انقلابی حکومت سرمایه، بدون سازمانیابی بلوک سوسیالیستی فراگیر، ناممکن است.
- حزب کمونیست ایران، برخوردار از اعتبار و اعتماد و تجربه و برنامه انقلابی، وظیفه مند است چنین رویکرد و فرایندی را همانگونه که در برنامه حزبی دارد، مادیت بخشد.
- نه این نسل های گرفتار، نه آیندگان و نه تاریخ – به مفهوم مبارزه طبقاتی- بر نادیده انگاران این شرایط، آینده و ضرورت ها، نخواهند بخشید.
عباس منصوران
نیمه دوم فروردین/ نیمه نخست آوریل ۲۰۱۸