نخبگان ضد انقلاب در تدارک “گذار” از جمهوری اسلامی

هفته پیش کنفرانسی تحت عنوان “مدیریت گذار از جمهوری اسلامی” توسط “اتحاد برای دموکراسی در ایران” در لندن برگزار شد. در این کنفرانس تعدادی از چهره های شناخته شدۀ ضد انقلاب و ارتجاع سخنران بودند. دربارۀ “چشم انداز فروپاشی” جمهوری اسلامی و چگونگی مدیریت آن برای جلوگیری از شکل گیری یک انقلاب در ایران بحث و تبادل نظر کردند. اتحاد برای دموکراسی تشکلی است که حدود شش سال پیش در متن خیزش های توده ای در خاورمیانه توسط مشاورین حقوق بگیر دولت آمریکا برای جلوگیری از شکل گیری یک جنبش انقلابی در ایران تاسیس شد. در آن مقطع این تشکل “چَلبی ایستی” سه کنفرانس در استکهلم، بروکسل و پراگ سازمان داد و سپس به محاق رفت. محسن سازگارا، از مهره های شناخته شده رژیم اسلامی که سال ۱۳۵۷ از آمریکا به خمینی ملحق شد و بنیانگذار سازمان سپاه پاسداران است و شهریار آهی که از پیش از انقلاب ۵۷ در پست مشاور دولت آمریکا با شاه سرنگون شده و سپس رضا پهلوی فعالیت می کرده است، از روسای این تشکل و پای ثابت کنفرانس های آنند.

ارتجاع رژیم سابقی، اصلاح طلبان حکومتی- کار بدستان رژیم اسلامی که به خارج ارسال شده اند، برخی از پادوهای جان بر کف جمهوری اسلامی که از هیچ چیزی در دفاع از این رژیم جنایتکار فرو گذار نکرده اند و ناسیونالیست های قوم پرست کُرد که از زمان جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱ در انتظار حملۀ نظامی آمریکا به ایران زیر پایشان علف سبز شده، چهره های همیشگی کنفرانس های این تشکل آمریکایی- ضد انقلابی اند. هرگاه بوی انقلاب به مشامشان می خورد و خطر شکل گیری یک جنبش انقلابی برای سرنگونی رژیم اسلامی را حس می کنند با بودجۀ ارباب شان کنفرانسی تشکیل می دهند و همان چهره های شناخته شدۀ ضد انقلاب از جمله محسن سازگارا، شهریار آهی، نوریزاده، عبدالله متهدی، نماینده ای از حزب دموکرات کردستان ایران، جریانات قوم پرست بلوچ و تعدادی از اکثریتی ها و توده ای ها و مهرانگیز کار بعنوان “نمایندۀ” جنبش اصلاح طلب زنان دور هم جمع می شوند. جالب اینجاست که از خود بعنوان “نخبگان” ایران یاد می کنند!

هر نشست آنان با آب و تاب از رسانه های دولتهای غربی انعکاس می یابد؛ بی بی سی، صدای آمریکا، رادیو فردا و قس علیهذا از این کنفرانس ها گزارش تهیه می کنند و با سازماندهندگان مصاحبه می کنند. یک پروژۀ کاملا سازمانیافته توسط آمریکا، بریتانیا و دولتهای غربی برای آلترناتیو سازی سیاسی – حکومتی برای ایران. ابتدا در پروژه “اصلاحات” می دمیدند و اکنون که دنیا صدای انقلاب مردم ایران را شنیده است، از “گذار مسالمت آمیز” سخن می گویند. چنان از مسالمت آمیز حرف می زنند که گویی مردم و کمونیست ها طرف خشن در این معادلۀ سیاسی اند. باید از آنها پرسید که این “مسالمت آمیز” خطاب به کیست؟ به جمهوری اسلامی؟ ساده لوح ترین شهروند جامعۀ ایران به شما خواهد گفت که رژیم اسلامی به زبان خوش کنارنمی رود؛ اگر قرار است این رژیم “برود” بقول شما از آن “گذار” شود، چگونه این پروسه قرار است انجام بگیرد؟ با مذاکره با رهبران رژیم اسلامی؟ مردم را احمق فرض کرده اید؟ تازه خود را “نخبه” هم می نامید. با دقت بسیاری می کوشند از لغت سرنگونی استفاده نشود؛ چرا؟ پاسخ روشن است، چون سرنگونی با انقلاب و با چپ و کمونیسم تداعی می شود.

دستور جلسۀ این کنفرانس “نخبگان” خودگمارده بقرار زیر بود: “ضرورت مدیریت روند گذار از جمهوری اسلامی”، “نقشه راه تا برقراری سکولار دموکراسی در ایران”، “شکل و نحوه سازمان یابی مدیریت گذار”، “اوضاع سیاسی منطقه‌ای و جهانی در ارتباط با دگرگونی‌های سیاسی در ایران”، و بالاخره “مقاومت‌های مدنی و جنبش‌های اعتراضی.” تمام این الفاظ مُد جدید سیاست پرو آمریکایی در یک جمله ترجمه می شود: “چکار کنیم که مردم از خر شیطان انقلاب پایین بیایند و قدرت بدست نیروهای راست ناسیونالیست پرو غرب، یعنی طرفداران رژیم سابق به رهبری رضا پهلوی و اصلاح طلبان حکومتی که دستشان تا مفرق بخون کمونیست ها، آزادیخواهان و برابری طلبان و مخالفین رژیم اسلامی آلوده است، بیافتد.

دولت های غربی بسرکردگی آمریکا سی و نه سال پیش بدنبال مهندسی سیاسی – اجتماعی و پروژۀ رهبر سازی برای انقلاب ۵۷، انقلاب مردم برای آزادی، رفاه و عدالت را بخون کشیدند؛ اکنون نیز قصد دارند از بالای سر مردم یک رهبر سازی دیگر را مهندسی کنند و مانع شکل گیری یک انقلاب اجتماعی علیه رژیم اسلامی شوند. اگر در سال ۵۷ کنفرانس گوادولوپ  مُهر نهایی را بر پروژۀ شکست انقلاب مردم کوبید؛ این بار “نخبگان” فاسد و مرتجع ایرانی نقش اجرای پروژۀ مشابه ای را در جلوی صحنه ایفا می کنند. اینقدر طرفدار دموکراسی اند که یک مشت سیاست باز خودگمارده را بعنوان “نخبه” می خواهند به مردم حقنه کنند. اینکه این بار دولتهای غربی سیاست بازان ایرانی را بعنوان کارمند استخدام کرده اند، نشان رشد سیاسی جامعۀ ایران بدنبال انقلاب شکست خوردۀ ۵۷ است؛ اما این رشد سیاسی فقط به صف ضد انقلاب و ارتجاع محدود نمی شود؛ جامعۀ ایران از نظر سیاسی بسیار رشد کرده و پخته شده است؛ کمونیسم در ایران ریشه دار و سنت دار است؛ جنبش کارگری بسیار رشد کرده است؛ جنبش های اجتماعی در ایران شکل گرفته اند و علیرغم اختناق شدید فعالیت می کنند. از این رو است که این نخبگان آمریکایی از “مقاومت های مدنی و جنبش های اعتراضی” سخن می گویند.

تاکنون نقشۀ غرب به همکاری همین دار و دسته تلاش برای به انحراف کشیدن جنبش های اعتراضی اجتماعی بسوی ان جی او ها و دریافت کمک های مالی و معنوی از دولتهای غربی و سازمان های ان جی اوی وابسته به این دولت ها بوده است. فی الحال بیشترین تمرکز را بر جنبش وسیع و قدرتمند آزادی زن قرار داده اند. در این عرصه هم کوشیده اند رهبر سازی کنند؛ کمپین های “آزادی های یواشکی”، “چهارشنبه های سفید” و قس علیهذا را علم کردند و رسانه های دولت های غربی هم طبق معمول به این فعالیت ها پوشش وسیع داده اند. با توسل به این رسانه ها از جمله صدای آمریکا کوشیده اند جنبش آزادی زن را از هر نوع رادیکالیسم و اتحاد و فعالیت جمعی تهی کنند و به شکل حرکتهای فردی زیر رهبری خود بگیرند. اما طی چند ماه اخیر، با به خیابان آمدن جنبش توده ای مردم، این پروژه شان نتوانست کاملا موفق شود. باید اعتراف کرد که برای جلوگیری از یک انقلاب زحمات بسیاری می کشند! چند سال پیش زنی را که زیر عبای خاتمی رشد کرده است به خارج فرستادند و ظرف یک سال هر چه جایزۀ حقوق بشری که می توان یافت به او اعطاء کردند؛ طی چند ماه اخیر تمام رسانه های غربی با او مصاحبه کرده اند و کم مانده است که اسمش را در کنار کلارا زتکین در کتاب های تاریخ جنبش آزادی زن ثبت کنند. اما از وجناتشان معلوم است که نتوانسته اند جنبش آزادی زن را زیر آب کنند. صدای مخالفت با این شخصیت ها و پروژه ها در خود ایران بلند شده است. تلاش برای متلاشی کردن حرکت هشتم  مارس یکی دیگر از دست پخت های این دار و دسته است.

روشن است که اردوی ضد انقلاب و ارتجاع از هیچ تلاش و هزینه ای برای جلوگیری از شکل گیری یک انقلاب اجتماعی فروگذار نخواهد کرد؛ این “انسان های لطیف” و “صلح جو” که تمام مدت بر “مسالمت آمیز” بودن “گذار” تاکید می کنند، پرونده های سنگینی در شرکت در دستگیری، شکنجه و اعدام مخالفین دارند و حامیانشان، نقشه پردازان اصلی، یعنی دولتهای غربی، دارای تاریخی سیاه و خونین از جنگ ها، بمباران ها، کشتار، سازماندهی کودتاها و حتی پرتاب بمب اتمی هستند. چه کسی را می خواهند فریب بدهند؟ آیا واقعا فکر می کنند که مردم به آنها باور خواهند آورد؟ و از آن مهمتر اگر فشار سرکوب از بالای سرشان برداشته شود، آنها را انتخاب خواهند کرد؟ بهترین پاسخ آن ضرب المثل معروف است: “… در خواب بیند پنبه دانه!” “دموکراسی” برای اینها لفظی است برای بازی و بند وبست. لفظ “سکولار دموکراسی” برای اپوزیسیون راست به یک لفظ جادویی تبدیل شده است! این لفظ را به زبان می آورند و بخودشان فوت می کنند و خود را در قدرت تصویر می کنند!

جامعۀ ایران از نظر سیاسی طی چهار دهۀ اخیر بسیار رشد یافته و پخته شده است؛ جنبش کارگری، علیرغم سرکوب خشن و تحمیل فقر و گرسنگی بر آن، بسیار رشد کرده است. کمونیسم کارگری در ایران کاملا سنت دار و ریشه دار است. این نخبگان و مافیای حامی شان به این واقعیات بخوبی آگاهند. کنفرانس استکهلم شان را از ترس کمونیست ها مخفی برگزار کردند. اما آن کمونیست هایی که مطلع شدند، آبرو برایشان باقی نگذاشتند و کنفرانس شان را کاملا مختل کردند. جامعۀ ایران کاملا قطبی است؛ بویژه، در شرایط انقلابی مردم، کارگران و توده های زحمتکش و تهیدست، آزادیخواهان و برابری طلبان به چپ چشم می دوزند. شما با یک جامعۀ بپا خاسته و منزجر از رژیم اسلامی روبرو هستید. نام سردمدارانتان در لیست متهمین دادگاه جنایت علیه بشریت ثبت شده است. ما کمونیست های کارگری با تمام قوا همراه با طبقه کارگر و مردم آزادیخواه برای سازماندهی یک انقلاب اجتماعی علیه جمهوری اسلامی مبارزه خواهیم کرد. جمهوری اسلامی را به زیر می کشیم و بر ویرانه های آن یک جامعۀ سوسیالیستی بنا خواهیم کرد که هر گونه فقر، نابرابری، سرکوب و اختناق را از بین خواهد برد و آزادی، برابری و رفاه را برای همه تضمین و تامین خواهد کرد.

***