آینده انقلاب در ایران مخاطرات و مسئله کُرد

آینده انقلاب در ایران مخاطرات و مسئله کُرد

انقلاب در لغت برگشتن از حالی به حالی، دگرگون شدن، تغییر و تحول است و در اصطلاح رایج جهان تلاش عده ای برای واژگون کردن حکومت و ایجاد حکومتی نو به منظور تغییرات اساسی و بنیادین در تمام نهادها، مناسبات ساختار سیاسی و اجتماعی و جایگزینی سازمان نوین و مطلوب در چهارچوب اهداف و آرمانهای خاص است .
اصول انقلاب را به عنوان لوازم قطعی آن، می توان چنین دانست، تغییر بنیادها و نظام اجتماع، نوگرایی، آرمان خواهی خشونت سیاسی یا نظامی در مقابل نظام حاکم، با توجه به معنی و مفهوم کلی فوق، انقلاب دارای انواعی است به نام: انقلاب فرهنگی، انقلاب اداری، انقلاب سیاسی، انقلاب اجتماعی و…
به نظر من اصل انقلاب در کشوری برای تغییر و سرنگونی نظام آن، مخصوصاً در ایران هرچند سخت ترین مرحله یک انقلاب میتواند باشد، اما نکته مهم تر از آن این است که چه راهکار و آلترناتیوی شکل داده ایم تا بدانیم بعد از آن انقلاب چه رویداد های سیاسی- اجتماعی و شکل حکومتی میتواند در کشور اتفاق بیافتد که انقلاب انجام شده را به چه سویی هدایت کند. انقلابی باشد به نفع مردم یا بر ضرر مردم ، انقلابی باشد برای بهتر کردن وضع جامعه یا فقط تغییر چهره های حاکمان جامعه و کشور ، لذا مهمترین قسمت یک انقلاب در کشور ایران این است که آینده حاکمیت آن از پیش برای آن برنامه ریزی شده باشد که بتوان بعد از سرنگونی این رژیم ، نظامی بر سرکار بیاید که وضعیت را به مراتب بدتر از اکنون نکند ، همانطور که شاهد هستیم بیشتر “انقلاب “هایی که برای سرنگونی کشورهای خاورمیانه رخ میدهد همیشه با دخالت مستقیم و غیر مستقیم دولت های منطقه و بخصوص قدرت های جهانی از جمله آمریکا و روسیه و انگلستان و … همراه بوده است.
لذا بعد از سرنگونی این رژیم، چه به صورت “انقلاب توده ای”، یا از طریق جنایتکارانه ترین شکل حمله نظامی آمریکا و متحدانش، مردم ایران باید سخت مواظب این موضوع باشند و دخالت های منفی کشورهای قدرتمند جهان را در تعیین نظام بعد از انقلاب را نادیده نگیرند. باید اکیدا توجه داشت که تنها طبقه کارگر متشکل و به میدان آمدن یک جنبش قدرتمند متکی به اهداف آزدیخواهانه و حزب سوسیالیستی و انقلابی، که هم از نظر سیاسی و اجتماعی و هم سازماندهی میلیس انقلابی خود را آماده کرده باشد، قادر خواهد بود که از سوی روند سرنگونی رژیم را بدون مشقت کمتری به سر آنجام برساند، و هم دست دخالتگران خارجی و مرتجعین داخلی را از سر جامعه و روند انقلاب آتی برای تامین یک آینده بهتر کوتاهتر نماید. در غیاب چنین آمادگی ای هیچ انقلابی بطور خود بخود به نفع کارگران و زحمتکشان تمام نمیگردد.
سعی میکنم به چند خطر مهم که بسیار میتواند در تعیین آینده ایران دخیل باشد اشاره بکنم. اول، اینکه خود جمهوری اسلامی زمانی موجودیتش را در آستانه نابودی ببیند، در صورت دخالت دولتهای خارجی و یا عدم آمادگی ما صف انقلابیون و آزادیخواهان، بیش از هرزمانی برای جامعه خطرناکتر و خونریزترخواهد شد، و بهانه “دخالت خارجیها” را نیز مانند همیشه به دستاویزی برای اعمال جنایتکارانه اش تبدیل میکند. دوم، در صورتیکه راه برای دخالت، از جمله دخالت نظامی دولتهای خارجی، باز شود باید متوجه شد نه به نفع مردم که علیه آنها، به نفع خود رژیم، و در نهایت حتی بتوانند رژیم را نیز ساقط نمایند، و ایران مانند عراق و سوریه تحت سلطه قدرت های جهانی مانند آمریکا بیافتد، “مردم آزاد” نمیشوند، بلکه با سناریو بدتری روبرو میشوند و آن دولتها نیز سرمایه کشور را به تاراج میبرند، همانطور که همیشه از زبان خود رهبران این کشورها نیز شنیده میشود که در خاورمیانه دنبال نفت و منافع خود هستند نه چیز دیگری .
سومین موضوع مهم وجود سازمانی به اسم مجاهدین خلق ایران است که مستقیماً از حمایت های امریکا و عربستان برخوردار است و از لحاظ فکری هم به مراتب مخرب تر از رژیم کنونی حاکم بر ایران است. اگر نگاه کوتاهی به وضعیت سیاسی سوریه بندازیم کاملا این موضوع برای ما آشکار میشود که اکثریت یا تمام جنبش و حزب هایی چه از لحاظ نظامی و سیاسی همه به نوعی به یکی از قدرت های منطقه ای و جهانی وابسته اند و جنگ های نیابتی را برای آن کشورها انجام میدهند ، سازمان مجاهدین خلق نیز از این قاعده مستثنی نیست. تصورکنید آینده بعد انقلاب ایران را که حتی ده درصد نیز احتمال این وجود داشته باشد که کشوری مانند امریکا از این سازمان حمایت کند و آن قدرت را به دست گیرد !؟ آن زمان است که جامعه اهمیت مقاله ای که مینویسم را به خوبی درک خواهند کرد زیرا بعد از گذشت چند سال از آن “انقلاب” مردم دوباره باید برای سرنگونی این رژیم نیز مبارزه کنند. پس همیشه و هر نوعی از”انقلاب” ممکن نیست که وضعیت را از این که هست بهتر بکند و بسیار محتاطانه باید به این موضوع دقت کرد و سخت مواظب دخالت های قدرت های جهانی در تعیین نوع حاکمیت آینده ایران بود .
میخواهم به آینده کردستان ایران نیز نگاهی بیندازم. احزاب اپوزسیون کردستان ایران که اکنون اکثریت آنها در اقلیم کردستان عراق مستقر هستند هرکدام از آنها برنامه ای که برای آینده سیاسی ایران و کردستان ایران دارند از جمله “استقلال کردستان ایران” ، “دمکراسی” و “فدرالیسم” در ایران است. طرحهای که نه تاریخا، همین امروز در جلو چشم همه با شکست و ناکامی و ویران شدن چند کشور انجامیده است، اکنون تعدادی میخواهند دوباره آنرا در ایران آزمایش کننند.
تصور کنیم ایران بعد از انقلاب یا ایران بعد از حمله امریکا و همپیمانان آن ، که خون های زیادی ریخته و ویرانی های زیادی به جای خواهد گذاشت، اما بعد از جنگ و ویرانی های حاصله از آن نوبت استقرار نظامی سیاسی نوین در ایران و کردستان ایران میشود. مشکل اول خواست استقلال کردستان ایران از طرف حزبی موصوم به پارت آزادی کردستان است که کردستان ایران را به جنگی خانمان سوز میکشاند به نحوی که سالها به طول خواهد انجامید و در نهایت مانند کرکوک و عفرین قدرت ها از حکومت مرکزی پشتیبانی خواهند کرد و باز مانند سالهای ١٣۶٠ ایران جنگ میان حکومت مرکزی و شهرهای کردستان ایران شروع میشود و در نهایت باز این جوانان مردم هستند که قربانی سیاست اشتباه این سیاستها میشوند. موضوع بعد سیستم فدرالی در ایران است که برخی دیگر احزاب کردستان ایران خواستار آن هستند حتی با نگاه سطحی نیز کاملاً این موضوع مشخص میشود که نه فقط تجربه ضدیت چنین طرحی با حق برابری شهروندی اثبات کرده است و شکست خورده در چند کشور همجوار ایران، که ساختار اجتماعی و مبارزاتی ایران و به هیچ وجه مناسب حال چنین طرحهای نیست. شهر هایی مانند ارومیه، کرمانشاه، میاندواب، نقده، شاهیندژ، تکاب و حتی تهران که متشکل از شهروندان مختلف ترک و کورد، یا ترک و کرد و فارس زبان و غیره اند را چگونه میتوان در چنین طرح عملی نمود؟! ایلام نیز متشکل از دو'”ملت” کورد و لُر است، و کرمانشاه که متشکل از کورد و فارس زبان است و و اهواز و خوزستان و … هم عرب زبان، به راحتی نمیتوان مرزی بین این “قومیت ها” تعیین کرد که بتوان آن را اقلیم عنوان کرد. مگر با جنگ و کشتار همدیگر! شبیه سوریه و عراق!
برای مثال احزاب اپوزسیون ناسیونالیست ترک، أرومیه را به عنوان شهری ترک نشین میداند و ناسیونالیسم کورد نیز آن را شهری کورد نشین، و این موضوع خود نیز به خودی خود باعث به وقوع آمدن جنگ های داخلی میگردد که خون ها به خاطر آن خواهد ریخت و در نهایت نیز باعث دشمنی شهروندان در ایران میشود. حتی طبق تجارب گذشته ای که از این احزاب موجود است و طبق روانشناسی سیاسی از این احزاب هیچ بعید نیست که به خاطر قدرت طلبی و … جنگ های داخلی میان احزاب کورد رخ دهد همانطور که در سالهای ١٣۶٠ به بعد رخ داد .
پس درنهایت اگر انقلابی در ایران، پرچم و اهداف انقلابی و آزادیخواهانه نداشته باشد، اگر برای کلیه شهروندان آزادی و برابری یکسان نخواهد، اگر سوسیالیستی و مترقی نباشد میتواند به ابزاری برای ویران گردن بیشتر جامعه و راه اندازی جنگ و خونریزی نیز منجر گردد. در عین حال دست پلید دولتهای بزرگ جهانی منطقی نیز برای چپاول کشور باز خواهد شد، و رژیم ضد مردمی اسلامی و بخشی از ان نیز از آن موقعیت دوباره به نفع خود و کشتار مخالفین بهره می برند.
تنها هوشیاری و انتخاب درست جامعه، خصوصا کارگران و زحمتکشان و آزادیخواهان است که از وقوع چنین اتفاقاتی میتواند جلوگیری کند.

منبع: شماره ۴۵ نشریه سوسیالیسم امروز
١ اردیبهشت ١٣٩٧
٢١ آوریل ٢٠١٨
www.simroz.org