ضرورت شکل دادن بە قطب چپ در کردستان

ضرورت شکل دادن بە قطب چپ در کردستان

(نوشته ای داخلی)

جمال بزرگپور

مقدمه

مضمون اصلی مطلبی کە ملاحظە می کنید ابتدا در پلنوم سوم  کمیتە مرکزی کومەلە ( سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) منتخب کنگرە ١۶ کومەلە کە در ژوئن سال  ٢٠١۵ برگزار گردید از جانب من بە پلنوم معرفی شد . سپس در اوت همانسال بصورت نوشتەای داخلی با عنوان ” اولویت فعالیت ایندورە ما در کردستان”  در اختیار اعضا قرار گرفت.  از آن تاریخ تاکنون تحولات سیاسی مهمی را در منطقە، ایران و کردستان شاهد بودە و هستیم. شاید مناسب میبود در این نوشتە این تحولات تازە  مورد ارزیابی قرار میگرفت اما، از آنجا کە در ارگانهای تبلیغی  کومەلە و حزب کمونیست ایران این تحولات بطور مشروح مورد بحث ارزیابی قرار گرفتە اند، نیازی بە تکرار آنان در اینجا نبود، از طرف دیگر جوهر اصلی بحثی را کە خدمتتان معرفی میشود علیرغم گذشت دو سال و اندی از آن کماکان از نظر من نە تنها بە قوت خود باقیست بلکە  با در نظر گرفتن تحولات سیاسی ضرورت آن در این دورە  بیش از گذشتە برجستە شدە است. از اینرو این نوشتە داخلی را که در واقع بازنویسی و به روز شده  و تدقیق شده همان جهت گیری نوشته قبلی است، در اینجا ملاحظە میکنید.

از نظر من این نوشتە اگر چە در زمان طرح خود بە دلایلی کە شرح آن اینجا لازم نیست از جانب کمیتەهای رهبری وقت حزب و کومەلە مورد توجە قرار نگرفت ، اما امروز با توجە بە ضرورت سیاسی چنین رویکردی، دیگر نه یک سند درون تشیکلاتی بلکه سندیست کە همە فعالین و جریاناتی کە خود را در طیف چپ جامعە کردستان تعریف میکنند مورد خطاب قرار میدهد و بە این اعتبار انتظار برخوردی فعال بە خود را میطلبد. امیدوارم انتشار این بحث کمکی باشد بە شکل گیری یک دیالوگ سیاسی و از این منظر باز هم شاید تلاشی باشد در راستای شناخت بیشتر موانع پیش رو  و برداشتن گام های مؤثر  برای بر طرف کردن این موانع.

تذکر این نکتە را لازم میدانم کە در این نوشتە عمدتا بە کردستان و تلاش برای شکل دادن بە قطب چپ در کردستان توجە شدە است، اگر از تلاش در این زمینە  در ابعاد سراسری کمتر صحبت میشود، اساسا بە این دلیل است کە  از مدتها پیش  جریان ما سیاست معینی را در این رابطە در پیش گرفتە است و مستقل از هر ارزیابی کە امروز از آن داشتە باشیم، این سیاست کماکان سیاست رسمی حزب است و بر مبنی آن عمل می شود و از این لحاظ خلائی وجود ندارد. از نظر من آنچە کە در کردستان باید دنبال شود در راستای همین جهت گیری در ابعاد سراسری است و بدون شک اگر در میان فعالین چپ در کردستان چنین حرکتی پا بگیرد می تواند بە تقویت سیاست ما در ابعاد سراسری نیز کمک کند.

مضمون بحث:

بحث بر سر شکل دادن بە یک قطب ، جبهە (یا هر نام دیگری)  در میان طیف چپ در کردستان است. در چند سال اخیر با تشدید بحران های سیاسی و تحولات متعاقب آن، گرایشات و  دیگر جریانات سیاسی در کردستان همە در فکر آمادە کردن خود، تقویت خود و نیرو گرفتن برای نقش ایفا کردن در تحولات احتمالی در فردای این منطقه هستند. بە جمهوری اسلامی نگاە کنید کە در ایندورە در کردستان چە حجمی از فعالیت در جهت های مختلف  در دستور داشتە است، بە جریانات اسلامی نگاە کنید، بە جریانات ناسیونالیست و بورژوا لیبرال نگاە کنید، همە بە شکلی در تدارک آمادە کردن  و شکل دادن  بە الترناتیو برای فردای پس از جمهوری اسلامی هستند. در این میان باید پرسید کە نیروهای چپ در کردستان چه میکنند؟  آیا قصد دارند خود را برای این رویارویی سخت  در پس تحولات سیاسی آمادە کنند؟ آیا میخواهند بر روند تحولات تأثیر گذاشتە و خواست و مطالباتشان زیر دست و پا لە نگردد؟ یا هر کدام چە بصورت تشکل و چە بصورت منفرد سر در لاک خود فرو بردە و مشغول کار ” روتین ” خود  خواهند بود. شکی در این نیست کە کاری غیر از این و تلاش برای برون رفت از فرم و قالب فعالیت تا کنونی یا بە عبارتی فراتر از کار “روتین ”  و ایجاد آمادگی برای کاری فراتر از آنچە کە تاکنون پیش رفتە و گاها نیز  توأم با از خود و فعالیت خود راضی بودن همراە است، در یک مسیر بدون مانع بە پیش نمی رود، ایجاد آمادگی کە پر از موانع و مشکلات است. اما نمیتوان از آن چشم پوشید و نظارەگر تحولات شد. چاره ای نیست غیر از پیمودن این راه و هموار کردن مسیر قدرت گیری جریان چپ و سوسیالیست در کردستان کە اگر بخواهد در حاشیە تحولات سیاسی نماند . چپ در کردستان میتواند راە دیگری رود و بە این اعتبار سرنوشت دیگری را برای خود و جامعە رقم زند،  زیرا این راە و  تلاش در این زمینە  نە در خلاء و نە صرفا از سر آرزو کردن بلکە بر پایەهای مادی و عینی در جامعە کردستان برخوردار است و علاوە بر آن چنانچە بعدا خواهم گفت جدا از وجود و حضور طیف وسیعی از چپ در جامعە کە از طبقاتی بودن همین جامعە مایە میگیرد،  از امکاناتی نیز برخوردار است از جملە (با پرهیز از اغراق گویی) بطور واقعی و عینی وجود جریان کومه له که در واقع بستر اصلی چپ در کردستان است. امکانی کە بە درجە زیادی با هر ارزیابی و انتقادی کە از آن داشتە باشیم، امر همگرائی نیروی چپ در کردستان را تسهیل می کند. این امکانات و ظرفیت  ها را باید به کار گرفت.

ضرورت ها کدامند؟

تلاش برای شکل دادن بە قطب چپ در کردستان را نمیتوان تنها از ضرورت کلی وحدت نیروهای چپ و کمونیست که کسی قاعدتا با آن مخالفتی ندارد، استنتاج کرد، بلکه باید به عنوان یک ضرورت عاجل سیاسی، آنهم به دلیل اوضاع و احوال متغییر و متحول  سیاسی و اجتماعی در منطقە، ایران وکردستان است کە  باید به سراغ آن رفت. قرار گرفتن کلیه نیروهای چپ و سوسیالیست و انقلابی موجود در کردستان و در خارج کشور، در یک قطب یا یک جبهە یا هر نام دیگری، علاوه بر مطلوبیت همیشگی در این دوره به دلایل زیر از  مبرمیت نیز  برخوردار شدە است.

۱_ مسئله کرد و وضعیت سیاسی عمومی ناشی از آن، در مرکز تغییرات و تحولات مثبت و منفی در کل منطقه ای که در عین حال حوزه حضور و محیط فعالیت ما قرار گرفته است. نگاهی به اوضاع کنونی در کردستان سوریه و نقش جنبش موسوم به روژاوا، موقعیت بحرانی دولت در ترکیه که بازتاب آن را در بند بازیهای سیاسی اردوغان مشاهده می کنیم، وضعیت بحرانی کردستان عراق در متن سرخوردگی و نا امیدی توده های مردم کردستان از عملکرد حکومت اقلیم کردستان، وضعیت عمومی عراق و مبهم بودن آینده سیاسی آن، حساسیت و عطف توجه مردم کردستان ایران به مسائل مربویط به بخشهای دیگر کردستان، در عین وحود نشانه های امید بخشی از تحدید حیات جنبش انقلابی کردستان، اوضاع متحول ایران، تحرک کارگری و توده ای و نشانه های اولیه از شکاف در بالا و ضعف جمهوری اسلامی،  اینها همه فاکتورهای هستند که نشان می دهند وضعیت کنونی در دراز مدت دوام نخواهد آورد، کل منطقە و کردستان نیز در مسیر تحولات مهم سیاسی قرار دارد.

٢_ کردستان شامل همه بخشهای آن در عین حال دارای موقعیتی است که میتواند به ابزاری نیابتی برای کشمکش قدرتهای منطقه ای و جهانی تبدیل شود. قدرتهای منطقه ای در تعقیب اهداف و مصالح ضد مردمی خود،  تلاش میکنند که در عین حال جنبش عادلانه مردم ستمدیده و حق طلب کردستان را از محتوای پیشرو و رهائی بخش خود خالی کنند. رهائی از دام این قدرتها جز با سیاست روشن و نیروی سازمان یافته و متشکل متکی به توده های حق طلب ممکن نیست. رویدادهای ماههای اخیر این واقعیت را برجسته تر از همیشه نشان دادند.

٣_ احزاب ناسیونالیست در کردستان، نه تنها ظرفیت های خود را برای حل عادلانه مسئله کرد از دست داده اند( نمونە بارز آن در کردستان عراق)، بلکه در همان حال با توجه به نفوذی که متاسفانه هنوز در میان بخشهائی از جامعه دارند، به طعمه های مناسبی برای بکار گرفته شدن در اهداف نیابتی تبدیل شده اند. آنها ظرفیت و آمادگی قرار گرفتن در راستای این یا آن استراتژی سیاسی قدرت ها را داشتە و دارند. امروز در منطقە شاهد صف آرایی استراتژی های سیاسی متفاوتی هستیم. هر کدام در تلاشند کە استراتژی سیاسی خود را با پشتیبانی و حمایت از این یا آن نیروی سیاسی به پیش ببرند.

۴_ تلاش احزاب ناسیونالیست در کردستان ایران برای ایجاد همگرائی و تشکیل جبهه یا قطب مورد نظر خود تشدید شده است. مردم کردستان به دلیل ستم و تبعیضی که از جانب دولتهای مرکزی به انها روا داشته می شود، بطور طبیعی وحدت طلب هستند، اما واقعیت این است که وحدت مورد نظر این احزاب به نیاز واقعی  و قابل دفاع توده ها جواب نمی دهد. این احزاب اساسا به این “وحدت” نیاز دارند تا قبل از هر چیز از این طریق مقبولیت و مطلوبیت خود را به قدرتهای جهانی و منطقه ای نشان دهند. در مقابل چنین پاسخی به وحدت طلبی بایستی افق دیگری از وحدت را بر روی توده های کارگر و زحمتکش و مردم تحت ستم گشود. حتی اگر هر دسته از این احزاب به قطبی متمایل شوند، حقیقتا فرقی ندارد کدام استراتژی سیاسی بلوک های سرمایەداری میتواند در کردستان بر دیگری تفوق یابد، چون حاصل چیزی جز بە  کجراە بردن مبارزات مردم کردستان و بی جواب ماندن خواست و مطالبات واقعی آنان برای برخورداری از یک زندگی انسانی نیست. این تقابل ها چیزی جدا از تقابل منافع گرایشات مختلف خانوادە بزرگ سرمایەداری نیست کە در کردستان نیز با دست آویز قرار دادن ستم ملی اینگونە بە پیش میرود. پس کارگر و زحمتکش کُرد هیچ نفعی در پیشبرد این یا آن استراتژی سیاسی از جانب دولت ها و نیروهایی کە تعقیب پروژە سیاسی خود را با نام منافع مردم از طریق تبدیل شدن بە دنبالە این یا آن استراتژی سیاسی می بینند، ندارد. اما مشکل اینجاست کە، همین کارگر و زحمتکش یعنی اکثریت ساکنین منطقەای کە کردستان می نامیم فاقد قدرت از خود است و میدانیم کە در دل تحولات سیاسی و تشدید یافتن آن،  الترناتیو حاضر و دم دست در جامعە حرف اول را میزند، از اینرو این مردم بایستی از چنان قدرتی برخوردار باشند که مانع از تاخت و تاز سیاست و استراتژی های بورژوایی در کردستان گردند. خود الترناتیو داشتە باشند، استراتژی شکل دادن به قطب چپ در خدمت چنین امری است.

چپ کدام است؟ 

چپ بودن مدالی نیست که ما بتوانیم بطور اختیاری و دلبخواهی به سینه  خود یا این و آن الصاق کنیم. خود را سوسیالیست یا چپ نامیدن هم کافی نیست. سوسیال دموکراتها هم خود را چپ جامعه می دانند. حزب توده و اکثریت و حزب جدید آنها هم خود را چپ می داند. اگر سازمانی یا گروهی یا فردی خود را سوسیالیست می نامد، بدین معنی که هدف نهائی خود را تحقق سوسیالیسم تعریف می کند،  شاید بتوان حسن نیت وی را مفروض گرفت و از آن استقبال کرد. اما واضح است که این کافی نیست. در واقع استراتژی سیاسی و عملکرد مشخص هر جریان و فردیست که معیارهای اساسی تر برای شناختن ماهیت آنها را به دست می دهد. از طرف دیگر باید تأکید کرد کە کار ما در این پروژه ( شکل دادن بە قطب چپ) عضو گیری برای  حزب نیست و نباید باشد، (که البتە معیارهای آن روشن است) ، گریزی برای مسائل تشکیلاتی نیست و نباید باشد، مسئلە بسیار فراتر از آنان است. اینجا صحبت از سرنوشت سیاسی جامعەایست کە چپ میتواند مسیر آنرا بە سمت دیگری سوق دهد بە این اعتبار اینجا صحبت از تشکیل یک قطب یا جبهه چپ است کە بنا بە ضروریات عینی و واقعی امروز در دستور هر فرد و جریانی قرار گرفتە کە خود را چپ و در جبهە کار و زحمت در کردستان میداند، بە عبارت دیگر باید گفت کە در این رابطه اولین قدم شاید این باشد کە اگر خودمانی گفتە باشم چپ نباید باصطلاح مته به خشخاش بگذارد یعنی آنچە در این جهت گیری  باید برجستە گردد  تفاوت های ایدئولوژیکی و برنامەای و تشکیلاتی نیست، بلکە  فصل مشترک هاست کە باید برجستگی پیدا میکند .

از نظر من حداقلی که در این رابطه وجود دارد، استراتژی فعالیت و عمل سیاسی و تاکتیکی بر اساس مفهوم “دموکراسی انقلابی”، یا “دموکراسی پیگیر”  در شرایط و موقعیت مبارزە سیاسی و طبقاتی در کردستان است. این خصوصیت معیارهای قابل مشاهده و قابل سنجش بدست می دهد. اما دموکراسی انقلابی چیست ؟ دمکراسی بورژوایی را می شناسیم، آن دموکراسی که از راههای باصطلاح دموکراتیک تلاش می کند، وضع موجود، یعنی مناسبات تولیدی سرمایه داری را حفظ کند. دموکراسی مورد ادعای جریانات ریز و درشت بورژوائی کە برای بە کجراە بردن مبارزات کارگران و زحمتکشان بدست گرفتە میشود، نهایتا نە تنها علیە وضعیت موجود نیست، بلکە در خدمت تحکیم پایەهای مناسبات ظالمانە و نابرابر سرمایەداری قرار دارد. اما دمکراسی انقلابی  زمینە آگاە شدن و متشکل شدن کارگران و زحمتکشان را فراهم و آنها را برای برداشتن قدمهای بیشتری در راه پایان دادن بە مصائب و مشقات زندگی تحت این نظام آمادە میکند. دمکراسی انقلابی بر حاکمیت تودەای از طریق سازمان دادن ارگانهای اعمال ارادە  تودەای (شوراها) پای میفشارد، حاکمیتی سکولار متکی بر آزادیهای بدون قید و شرط سیاسی ، حاکمیتی کە برابری عملی و واقعی زن و مرد را در همە مسائل مربوط بە زندگی سیاسی و اجتماعی و رفع هر نوع بی حقوقی و تبعیض و نابرابری را  قانونی میکند. بر رفع ستم ملی در کردستان و حق مسلم مردم کُرد برای تعیین سرنوشت سیاسی خود پای میفشارد….. و بدین ترتیب و با قدرت گرفتن چنین قطبی بدون شک ادامە فعالیت و تأثیر گذاری بر روند اوضاع چە در کردستان و چە در ابعاد سراسری ممکن تر میگردد.

اگر با این دید بە چپ نگاە کنیم آنگاە چپ را به مثابه یک جریان اجتماعی در محدودە وسیعتری از تشکیلاتهای خود می بینیم. مسئلە اینجاست علیرغم وسعت آن،  بە باور من بر خلاف ارزیابی کە در کنگرە شانزدهم از سوی کمیتە مرکزی  وقت در گزارش سیاسی بە کنگرە آمدە بود، گرایش چپ و کمونیستی در کردستان بە عنوان یک افق سیاسی در  جنبش کردستان هنوز هژمونی ندارد، اما زمینە مناسبی برای آن فراهم است و اگر فعالیت برای تقویت این موقعیت در همە ابعاد آن در دستور قرار نگیرد، این گرایش در تند پیچ های سیاسی این موقعیت مساعد را از دست می دهد از متن به حاشیه تحولات سیاسی راندە میشود. این مسئلە نگرانی جدی  است کە توجە جدیتری را از  هر فرد و جریان  چپ و مسئولی میطلبد.

اگر نیروهائی و افرادی در این دوره در متن جدالهای سیاسی، با جریانهای ناسیونالیستی و استراتژی سیاسی آنان همراه نشدند و در عین حال فعال باقی ماندە و دل بە تغیر وضعیت موجود و کاری کردن بستەاند، بە سهم خود میتواند معیار بسیار قابل توجهی باشد برای قرار گرفتن در جبهه یا قطب چپ. وجود چنین طیفی ذهنی و خیالی نیست. بە فراوانی چە در داخل و چە در خارج وجود داشتە و از انسانهای اسم و رسم داری تشکیل شده اند، مشکل شان پراکندگی، تا حدودی بی اعتمادی و  یا بعضا برخورد ایدئولوژیک کردن بە پدیدە همگرایی  است، در صورت قرار گرفتن در زیر یک چتر فراگیر اگر چە در قدم اول مشکل بنظر برسد اما در ادامە خود و پیگیری آن، دست آورد با ارزشی بهمراە خواهد داشت ،

چه باید کرد؟ 

اول،  این افراد و همە ما باید همدیگر را پیدا کنیم. به سراغ همدیگر برویم و باب گفتوگو و ایجاد مناسبات رفیقانه را باز کنیم. از ضرورت ها و از فصل مشترک ها سخن بگوئیم. هدف خود را شفاف و روشن با نیروها و افرادی که در این طیف قرار می گیرند، در میان بگذاریم. اعتماد سازی کنیم. تلاش کنیم با اتکا بە پیشینه مشترکی داشته ایم و به دلایل مختلف بین مان جدائی افتاده است، فضا را برای دو باره با هم پیوند گرفتن و رفع کدورتهای احتمالی را بر اساس همدلی و توافقهای سیاسی ایجاد کنیم. شنونده خوبی باشیم و به آنها و بە همدیگر اطمینان بدهیم که دنبال اهداف محدود حزبی و تشکیلاتی نیستیم. تاکید کنیم که اگر قرار است پروژه ای و نقشه عملی تدوین شود، باید با همکاری و هفکری و مشارکت باشد. قرار نیست کسی نقش برادر بزرگتر را بازی کند. بە باور من در این رابطە  کومەلە  و اتوریتەهای آن باید الگو باشد و پا پیش بگذارد.

دوم، این تماسها و دیالوگ و گفتوگوها بایستی در متن همکاریها و اتحاد عملهای موردی صورت بگیرد تا بی اعتمادی ها رنگ ببازد. آنچه ما می خواهیم وحدت افراد و گروههای عملا مبارز  و انقلابی است. ابراز تمایل به وحدت بایستی لااقل مقدمه فعال شدن آنها باشد. در اینجا باید تأکید کرد آنچه که همە ما دنبال می کنیم اتحاد عمل و وحدت نیروهای چپ انقلابی است کە بخش وسیعی از این نیروی چپ در داخل کشور است. گسترش حرکت های اعتراضی و فعالیت های اجتماعی بویژە در چند سال اخیر گواە روشنی بر این واقعیت یعنی وجود طیف وسیعی از فعالین چپ در کردستان است. افراد و محافلی وجود دارند که  به دلایل مختلف  تمایلات و خواست های خود را در قالب احزاب ناسیونالیستی و استراتژی سیاسی تعریف شدە از جانب آنان را تعقیب نمیکنند. اگر سرکوب و فضای خفقان پلیسی امکان ابزار وجود آشکار و علنی اعتراضی را محدود کردە است، اما سازمان دادن حرکت های مدنی و اعتراضی در شهرهای مختلف کردستان بە روشی برای ایجاد همبستگی و ترویج فرهنگ پیشرو و انسانی تبدیل شدە است. فعالین این حرکت ها اگر چە در ابتدای کار هستند اما هوشیارانە قدم در راە مؤثری برای تقویت افکار پێشرو و مترقی و انسانی  گذاشتەاند.. بخش وسیعی از این فعالین اگرچە عمدتا با هیچ جریان سیاسی ارتباط ارگانیک ندارند اما خود نیز سازمان ندارند، پراکندە هستند و بە همین دلیل در صحنە تحولات سیاسی در کردستان علیرغم وسعت آن  هنوز ضعیف هستند و بە این دلیل میدان برای تاخت و تاز جریانات ناسیونالیستی و مذهبی در کردستان برای دامن زدن بە افق سیاسی و روش مبارزاتی آنها باز است. این چپ اگر در شکل کنونی خود باقی بماند در ادامە خود با تعمیق تحولات، ممکن است ،  سرشکستە گردد و بە حاشیە تحولات راندە شود. این اتفاق را در سال های ۵۶ و ۵٧ شمسی شاهد بودیم. با تأخیر در علنی شدن کومەلە ، احزاب ناسیونالیستی و حتی مذهبی در کردستان چگونه از دیر جنبیدن کومه له تا حدودی بهرمند شدند.

سوم، شکل تشکبلاتی این اتحاد، نام آن، پلاتفرم سیاسی و استراتژی آن، چگونگی گرد آمدن اولیه نمایندگان در یک مجمع عمومی بزرگ، هیچکدام از اینها از هم اکنون در جزئیات مکشوف نیست. موانع را بایستی شناخت و قدم به قدم آنها بر طرف نمود. حقیقت این است کە حرکت را باید شروع کرد و حتی اگر در قدم اول آسان بە نظر نیاید.  بدن شک وجود جریانی چپ و کمونیست چون کومەلە پیمودن مسیر این حرکت را آسانتر میکند.

خلاصه کنم:

این سیاست باید رسما اعلام گردد و ضرورت آن موانع و مشکلات آن توضیح دادە شود. باید در تدارک برگزاری سمینار های آزاد بە این منظور بود و با فعالین چپ در هر کجا کە ممکن است تماس گرفتە شود و آنان را بە قرار گرفتن در این جهت تشویق کرد. همراە و همگام با آنان بر سر یک پلاتفرم و برنامه عمل مشترک بە توافق رسید. فعالین ما در شهرها علاوە بر پیشبرد وظایف خود طبق نقشە عمل تدوین شدە، باید مبلغ این سیاست گردند. باید تلاش کرد کە چپ در شهرهای کردستان چون یک قطب در حرکت های اعتراضی  و مناسبت ها ظاهر گردد.

درسی از تجربە تاریخی !

شکل گیری جمعیت هائی با اسامی مشابه در کردستان تجربە تاریخی برجستەایست کە باید از آن آموخت. سال های ۵۶ و ۵٧  کومەلە بە هر دلیل با تأخیر فعالیت خود را علنی کرد، در حالیکە جامعە کردستان تحول بزرگ سیاسی را تجربە میکرد، بسیاری از فعالین سیاسی و جوانان پرشور انقلابی نمیخواستند با حزب دمکرات و استراتژی سیاسی شناختە شدە از سوی این جریان در کردستان، همراە شوند. قبل از شکل گیری جمعیت ها، این نیروی وسیع عمدتا چپ پراکندە و بی سازمان بودند، احتمال بسیار می رفت کە بە دلیل پراکندگی نتوانند تأثیری بر روند رویدادهای سیاسی داشتە باشند.  اما “جمعیت” ها این خلاء را پُر کردند و اکثریت این افراد در چهار چوب خود متشکل کرد. سپس این چمعیت ها در یک “شورای هماهنگی”، به همدیگر مرتبط شدند.  در همین دورە بود کە پایەهای دخالت و تأثیر گذاری چپ در جنبش کردستان پا گرفت و سپس با علنی شدن فعالیت کومەلە  قوام یافت. “جمعیت” ها در حقیقت چتری بودند کە چپ در کردستان را  عمدتا در تقابل با  استراتژی ناسیونالیستی و مذهبی دور هم گرد آورد بدون اینکە مرزبندی های ایدئولوژیک و سیاسی هر کسی کە بە جمعیت پیوستە بود ، زیر ذەربین قرار گیرد. امروز، اما در شرایط دیگر ما با تکرار این تجربە روبرو هستیم. چپ در کردستان بە تمامی نمایندگی نمیشود، این چپ پراکندە و بی سازمان است کماکان نمیخواهد با استراتژی های موجود ناسیونالیستی همگام شود،باید از این پراکندگی بدر آید. این یک وظیفە سیاسی است کە امروز در مقابل ما قرار دارد و باید پاسخ مناسب خود را بگیرد.

روشن کردن یک سوء تفاهم احتمالی

از آنجا که بطور واقعی کومه له به عنوان یک جریان سیاسی معین در جامعه کردستان  بستر اصلی چپ در جامعه کردستان بوده است، از آنجا که طی چند دهه گذشته جدائی های  در این جریان صورت گرفته است، مطرح شدن این پروژه بطور قابل درکی مسئله وحدت مجدد گروههائی را که به نام کومه له یا بدون این نام فعالیت می کنند به ذهن می آورد.  اما واقعیت این نیست و هدف نیز چنین نیست. گروههائی که از کومه له جدا شده اند، صرف نظر از نامهائی که بر خود دارند، هر کدام سیاست و استراتژی، ایدئولوژی و خط مشی خاص خود را در پیش گرفته اند. آنها به صورت احزاب و سازمانهای مستقل و جدا از هم در آمده اند. هر کدام جایگاه خود را در صف بندی های سیاسی در کردستان و ایران تعیین کرده اند. اینجا صحبت از جواب دادن بە یک  ضرورت سیاسی است ، صحبت  از خطوط کلی یک  جهت گیری سیاسی و جستجوی فصل مشترک های رادیکال و چپ و معیارهای آن است کە مواردی از آن قبلا اشارە شد. در اینجا هنوز وارد قضاوت مشخص راجع به هیچ حزب و گروهی نمیشوم. در مورد ارزیابی از احزاب و جریانات مختلف در کردستان ایران چه با نام کومه له و چه بدون نام کومه له در ادبیات سیاسی ما بسیار گفته شده است و اسناد متعددی در این زمینه وجود دارد، می توان به همه اینها مراجعه کرد، بحث این نوشته در این سطح نیست.  بحث بطور خلاصه بر سر این استبا توجە بە احتمال تحولات سیاسی اگر راست سیاسی در این جامعه همگرائی می کند، کومه له ( سازمان کردستان حزب کمونبیست ایران) و بطور کلی چپ در این جامعە هم نباید تصور کند که از پیگیری ضرورت شکل دادن به قطب چپ سیاسی این جامعه بی نیاز است. چنین تصوری نتیجه ای جز از کف دادن آن چه را هم که با خون جگر بدست آمده است، نخواهد داشت.

در خاتمه:

شکی در این نیست کە این سیاست در ابتدای با موانعی روبرو خواهد بود. اولین مانع در ذهنیت و در فرهنگ سیاسی ما ست. در این فرهنگ معمولا پدیده های نو ( هر چند آنجە کە تا کنون آمدە است ادعایی مبنی بر نو بودن ندارد) با سد پیشداوریها و قضاوتهای زودرس روبرو می شوند. صرفنظر کردن از برخی فرم و قالب های جا افتادە در سنت های فعالیت ما آسان نیست. از این جهت این سیاست اگر چە امکان و زمینە مادی آن فراهم است اما  باید پذیرفت کە کار آسانی نیست و فعالیت در این زمینە در یک مسیر هموار قرار ندارد. موانع را یک بە یک باید شناسایی و با صبر و حوصلە، بدون پیشداوری، با اتکا بە درک ضرورت سیاسی شکل دادن به چتر فراگیر چپ در کردستان، از پیش پای برداشت و انجام این وظیفە را در اولویت قرار داد.

ایا این فعالیت ها بە انجام میرسد یا نە؟ اگر چە شخصا به نتیجه آن خوش بین هستم اما با قطعیت نمیتوان اظهار نظر کرد، با این وجود  دلیلی نیست که نتوان موانع را از پیش پای برداشت . در حقیقت اگر خرده حسابهای تشکیلاتی دخیل نگردد و اگر  توافقات را برجستە کرد نە افتراقات را، اگر امر همکاری و همگرایی از اصالت برخوردار گردد، انگاە باید بە پیشبرد این پروژە خوشبین بود.  شکی در این نیست کە کومه له در کردستان میتواند اولین قدمها را در این زمینه بردارد و  امید به موفقیت در این زمینه را به دیگران کە در قبول این مسئولیت همراە هستند  سرایت دهد. رفقا بیائید دست بە کار شویم.

جمال بزرگپور/ ١٢ آوریل ٢٠١٨