«کودکان ما را دوست دارند»
تو را دوست دارم
کودکان ما را دوست دارند
ما را میشناسند.
تو را میبینم
وقتی کودکان میان شب و پردههای رنگی
رها میشوند
وقتی به خواب میروند.
تو را صدا میکنم
وقتی سوت قطار در ایستگاه میپیچید
و کودکان از پشت شیشهی واگن برای لبخندهای تو شادی میکنند.
تو را دوست دارم
تو را لمس میکنم
وقتی کودکان گلها را لمس میکنند.
با تو گام برمیدارم
وقتی آرام آرام برف میگیرد
وقتی کودکانْ گم در دانههای سرد
از پلکان مدرسه سرازیر میشوند
وقتی همهچیز،همهچیز سفید است
و زمستان بر لبان تو با اولین بوسه آب میشود…
تو را دوست دارم
با تو امیدوارم
وقتی در کارخانه
در خیابان
به هنگام اعتصاب و اعتراض
مغرور در جامهی سرخ و شادت،میان جمعیت فریاد میزنی:
همه وظیفه دارند
به نام کودکان
دنیا را از جنگ، از خدایان
از فاشیسم و از میهنپرستی
دور کنند
همه وظیفه دارند
دنیا را از نو
از
نو…
بسازند.
«علی رسولی»