تصمیم اخیر جهان،انگل ها باید سوریه را ترک کنند

سندیکالیسم صنفی دانشجویی!

نوشته رهام یگانه و الف.پویان

[مقدمه: متن پیش رو، برآمده از احساس ضرورت است، ضرورتی برای حفظ حداکثر ظرفیت‌های مقاومت و مبارزه. دانشگاه از فضاهایی ست که گرچه نصفه نیمه اما هنوز جان دارد و نفَسش را فریاد می‌کشد. این یادداشت جوابیه‌ای ست توضیحی و اعلام موضعی ست انتقادی بر متنی که در کانال شورای صنفی دانشگاه تربیت مدرس قرار داده شد تحت عنوان: “سیاسی جلوه دادن امور صنفی، رذیلانه‌ترین سیاست است” به قلم شاگرد شاندل و به طور کلی‌تر خطی که بعضا در میان شوراهای صنفی مشاهده می‌شود مبنی بر جدا کردن تمام و کمال مرزهای کار صنفی و امر سیاسی.]

▪️ فرار تخیلی از سیاست، چه در ساحت نظری و چه در پراتیک اجتماعی همواره به تثبیت وضع موجود کمک کرده و تمام امکان‌های رهایی‌بخش و فرارونده را به گریزگاه‌هایی عقیم و بی‌تاثیر در چارچوب منطق موجود تقلیل داده؛ منطقی که طبقه‌ی مسلط در دل دولت جا خوش کرده ، از طریق تمام ظرفیت‌ها و پتانسیل مادی خود، و نیز با ساز و برگ‌های پهن و پرپهنای ایدئولوژیکش، نظیر نهاد‌های قانونی، رسانه‌های عمومی و نمایش‌های انتخاباتی (مراسم اعلان رسمی بی‌حقوقی جامعه!)، سازمان‌دهی می‌کند برای سرکوب ما، برای ترساندن ما، برای تحمیق ما، برای تثبیت ما در جایگاه کنونی‌مان؛ و به طور عام برای مشروعیت و تداوم بخشیدن به اختلاف طبقاتی.

در جوامع بشری هیچ واقعه‌ای به طور کامل خارج از حوزه‌ی سیاست واقع نخواهد شد؛ سیاستی که همچون هرچیزی در یک جامعه‌ی طبقاتی، سرشتی طبقاتی دارد و این ماهیت طبقاتی سیاست است که همواره به استثمار و سرکوب و تبعیض دامن می‌زند، و به بحران و بی‌ثباتی منجر می‌شود. انسان نیز جانوری سیاسی است، و طبعا دارای سویه‌های سیاسی آشکار و نهان در کنش و واکنش‌های اجتماعی خویش.

گاه باید در برابر مواضعی که تاکید بر غیرسیاسی بودن جزئی سیاسی از جامعه دارند (در این مورد مشخص، دانشگاه و شورای صنفی) بدیهیات بازخوانی و بازآفرینی شوند.

▪️ در تاریخ همواره طبقات اجتماعی به واسطه‌ی نهادهای خودساخته، ارکان، اجزا و اندام خویش نظیر احزاب، شورا‌ها، اصناف و تشکل‌ها از راه درگیر شدن با قدرت سیاسی در تغییر وضع جامعه مداخله کرده‌اند؛ چه با تسخیر قدرت سیاسی توسط یک حزب معین از یک طبقه معین، چه با فشار به دولت و گفتمان حاکم بدون تغییر اساسی در چینش قدرت مسلط، به یک معنا پروسه گذار از مطالبه به قانون برای پیاده کردن اهداف خویش.

این اصل که برای ایجاد تغییری واقعی در زیست جامعه باید حضوری فعال وسط چهارراه‌های پر رهگذر سیاست داشت همیشه توسط عده‌ای با دل بستن به توهمِ لزوم اتخاذ رفتاری دموکراتیک (دموکراسی از نوع فراطبقاتی!) پس زده می‌شود. اینکه در نهایت یک سیستم چه در سطح دولت حاکم و چه در سطح تشکل های قانونی و صنفی، منفعت چه طبقه‌ای را پیگیری و در سبک‌کار تامین می‌کنند، تعیین‌کننده‌ی مسئله‌ی اصلی و روشنگر مسیر پیش روست. بدین معنا باید در کف خیابان سیاست و در اجتماعی‌ترین معابر و گذرگاه‌های آن حاضر شد و با اجزا و ارکان سیاست طبقاتی حاکم، تعیین تکلیف و اعلام موضع کرد؛ با متدهای طبقه‌ی مسلط، با تک به تک برنامه‌های اقتصادی-سیاسی آن و اهداف مد نظرش، با حافظان منافع آن، حریم مدافعان آن و کارگزاران و نمایندگانش.

قصد ما قاعدتا این نیست که در رویه‌ای قانون‌مدارانه، از طریق اصلاحات اداری و رفرم‌های روبنایی، هستی جامعه سرمایه‌داری را استمرار ببخشیم! باید از تمام امکاناتی که سیستم، خود فراهم کرده برعلیه خود سیستم استفاده کرد؛ هر بستر مستقری در نظم موجود باید بدل به سکوی پرشی برای فراروی تلقی شود. به عبارتی هیچ امکانی برای تغییر را نباید به بهانه‌ی روبنایی و سطحی بودن مطرود شمرد. چیزی که باید علیه آن موضع گرفت چشم داشتنِ صرف به اصلاحات محدود به عنوان هدف نهایی و دل بستن به رویای یک سرمایه‌داریِ با مهر و محبت به عنوان غایت خواسته‌هاست. در چهارچوب زمان-مکانیِ کنونی ما، سرمایه‌داریِ بهتر و عادلانه‌تر نمی‌تواند از حد توهمی تسکین‌بخش فراتر رود. تضاد طبقاتی معمایی نیست که با کاربستِ فرمول اصلاحات، آن هم در سطحی‌ترین سطح، حل‌شدنی باشد.

▪️ اینکه فکر‌ کنیم اقدامات و اعتراضات صنفی ماهیتی غیرسیاسی دارند و این تاکتیک دستگاه سرکوب است که برای پرونده‌سازی به فعالین دانشجویی برچسب سیاسی می‌‌زند به نوعی خود‌گول‌زنی و گل‌به‌خودی حساب می‌شود.

در متن منتشره در کانال شورای صنفی تربیت مدرس گفته می‌شود که موضوع سیاست، قدرت است. باید دانست که غایت نهایی که سیاست بناست “برای ما” برآورده سازد، نه صرف قدرت، که نحوه‌ی پیشبرد جمعی امر مشترک است؛ تامین خیر مشترک و ساختن چیزی مشترک. نهادهای سیاسی در جوامع انسانی برای ارضای میل انسان به قدرت به وجود نیامده‌اند بلکه پدید آمده‌اند تا امر مطلوب طبقه‌ی حاکم را به انجام برسانند؛ از این رو که “آرمان ما” جامعه‌ای غیرطبقاتی ست، سیاست هم برای ما ابزاری ست در تحقق نفع عمومی جامعه. حال آیا می‌توان نهادی چون شورای صنفی را در بطن خود غیرسیاسی دانست؟

اما حتا در ارتباط با مبحث قدرت سیاسی باید به نکاتی اشاره کرد. محور اصلی فعالیت صنفی و مطالباتی که به واسطه‌ی نهاد شورای صنفی در جهت بهبود وضعیت معیشتی-رفاهی در جغرافیای خاص خودش پیگیری می‌شود ارتباط مستقیم و بلافصلی با مسئله‌ی قدرت سیاسی دارد؛ مسئله، قدرت در خود و برای خود نیست، مسئله دارندگان قدرت سیاسی‌ست و به طور مشخص‌تر اینکه این قدرتمندان، نمایندگان کدام طبقه اند. ارتباطی مستقیم و انتقادی با تصمیمات اشخاصی (طبقه‌ای) که مالک وسائل تولیدند. همان افرادی (وزرا، کابینه، نمایندگان مجلس، مسئولین اجرایی و اداری، فرمانده فلان نهاد نظامی، رئیس بهمان نهاد دولتی و…) که یک دستور از جانبشان کافی‌ست تا تیغ سرکوب زیر گلوی دانشگاه قرار گیرد، کمیته انضباطی و حراست دانشگاه سخت‌گیرانه‌تر از همیشه دانشجویان را زیر منگنه بگذارند، لباس شخصی‌ها بدل به حاکمان بلامنازع حکومت نظامی حاکم بر دانشگاه شوند، سیاست‌های تبعیض‌آمیز بر روال و رویه‌ی دانشگاه مستبدانه مسلط شوند و تصمیماتی نظیر جداسازی‌های جنسیتی، سانسور و حذف رشته‌ای و هزار سیاست استثمارگرانه‌ی دیگر اتخاذ شود. بله، باید تصویر را بزرگ‌تر دید، از نمایی با وضوح بیشتر و از زاویه‌ای مسلط‌تر به یک یک اجزای درون تصویر!

اراده طبقه حاکم به شکل قانون و احکام حقوقی برای همگان درآمده است، آیا باید تن داد و در بند این اراده ماند؟ اراده‌ای که راسخ‌تر از هر روز و روزگار دیگری، سخت‌تر و بی‌رحمانه‌تر از هر دوره و برهه‌ای آماده است تا منافع بخش عظیمی از جامعه را به قیمت پهن‌تر کردن سفره‌ی خویش نابود کند. خصوصی‌سازی یا کالایی شدن که همه‌ی فعالان صنفی از آن حرف می زنند تاثیر مستقیم در مناسبات اجتماعی دارد. در جامعه‌ای طبقاتی جز جزء نظام تعلیم و تربیتی از آغاز آن در کانون خانواده تا نیمکت‌های مدرسه و صندلی‌های دانشگاه، که همه به اسارت سرمایه درآمده‌اند، قرار است که شیوه تولید بورژوایی و ارزش‌های حاکم بر آن را بازتولید کند. همان مجموعه ارزش‌هایی که اکثریت عظیم انسان ها را وادار می‌سازد مثل ماشین کار کنند و اقلیتی همه چیز به دست آورند درحالی‌که کار نمی‌کنند!

▪️ در وضعیت بحران‌آلودی که رابطه قانونی جامعه با دولت به حالت تعلیق درمی‌آید و اتحاد دانشجویان، کارگران، زنان، معلمان و تمام نیرو‌های اجتماعی سرکوب شده با سرعتی باورنکردنی رخ می‌دهد، دادن پاسخ قاطع به فعالین‌ خوش قلب و منزه‌طلبی که با پرچم “من مستقلم” و “من خشن نیستم، من فقط یک صنفی کارم” از دنیای کثیف سیاست(!) کناره می‌گیرند، برای جلوگیری از رشد خصلت‌های رفرمیستی (رفرم به مثابه غایت نهایی) در طیف خواهان ایجاد تغییری رادیکال ضروری‌ است. این جریان غیر سیاسی نمی‌خواهد بفهمد در این شرایط، کنش مسالمت آمیز، با واکنشی مسالمت آمیز پاسخ نخواهد گرفت. هیچ مطالبه‌ی اجتماعی بدون حمایت تشکل‌های مختلف و اتحاد گروه‌های آزادی‌خواه و برابری‌طلب در نقاط مشترک سرکوب، پیروز نخواهد شد.

وقایع اخیر، رخدادهای هر روزه و گذر روزمره‌ی امور که از سکون پیوسته‌ی روزمرگی خارج شده، هرچه بیشتر به ما نشان داد و می‌دهد که نباید به عنوان تماشاگر این نمایش را دنبال کرد، بلکه حال پس از مدت‌ها وقت آن رسیده که در وسط صحنه ایستاد، جایی که در چشم همگان باشد و طوری حضور پیدا کرد که در سیر نمایش نقشی تاثیرگذار ایفا کرد، در نمایش سیاست، در سالن تئاتر جامعه.

▪️ درحالی‌که طی سالیان اخیر شوراهای صنفی از یک بستر ممکن برای فعالیت های دانشجویی-اجتماعی در مسیر تبدیل شدن به تنها سنگر باقیمانده در نبرد برای زنده نگه داشتن دانشگاه قرار گرفته‌اند و در نقطه‌ی کنونی ناب‌ترین امکان شهرآشوبیِ محیط دانشگاه برعلیه بی‌عدالتی و نابرابری را فراهم ساخته‌اند، دو خطر عمده موقعیت این نهاد را تهدید می‌کند: یکم اینکه به تسخیر جناح‌بندی‌های ازهم‌گسیخته‌ی طبقه‌ی حاکم در بیایند و فعالیت خود را به چهارچوب‌های سیاسی تحمیلی تقلیل دهند. شورای صنفی در خطوط سیاسی از پیش تعیین‌شده‌ی طبقه‌ی حاکم گام برنمی‌دارد؛ فراجناحی و به نوعی ضدجناحی ست و سیاسی بازی‌های جناح‌های هم سفره‌ی مسلط را برنمی‌تابد. خطر دوم اینکه اسیر ارزش کج‌ساخته‌ی انتزاعی و عقیمی همچون سیاسی نبودن یا غیرسیاسی بودن شوند و رسما طریق سیاست‌زدایی پیشه کنند.

شورای صنفی سیاسی‌ست و مجبور است سیاسی باشد؛ چرا که کالایی سازی آموزش، پولی کردن صندلی‌های دانشگاه، استثمار روزافزون دانشجویان، بیکاری تثبیت شده‌ی فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، حذف اقشار فرودست و جاده صاف کنی برای پر شدن دانشگاه‌ها از طبقات بالای اجتماعی، جهت دهی دانش برای کسب سود و تصمیماتی از این دست، همه و همه سیاسی اند و نمود سیاست‌های اقتصادی طرح‌ریزی شده توسط کارگزاران طبقه‌ی مسلط. شورای صنفی از آن‌جا که بناست مقاومتی علیه این سرکوب سیستماتیک و استثمار اقتصادی سازمان دهد، باید سیاسی باشد و بقایش در گرو همین سیاسی بودن است.و این نکته نیز حائز اهمیت است که شورای صنفی تنها در قبال سیاست‌های اقتصادی و مناسبات مادی نهفته در دل دانشگاه و جامعه مسئول نیست؛ بلکه باید فراتر رفته و در تحقق امر آزادی‌های اجتماعی، پیشبرد فضای باز فرهنگی، و رفع تبعیضات جنسیتی و نژادی نیز مداخله‌ای مستقیم و فعال داشته باشد.