ایران در سالی که گذشت!

ایران در سالی که گذشت!
سال ١٣٩۶ خورشیدی به پایان رسید و با آمدن اولین روز بهار و سال نو، مروری داشته باشیم بر رویدادهای برجسته ای که در ذهن ها ثبت گشته و میماند.
از نگاه من و در وهله اول موضوعی که بیشتر مشغله ساز و مهم است ، تعیین حداقل دستمزد از جانب دست اندر کاران رژیم و شورای عالی کار و بدون حضور نماینده واقعی کارگران در تصمیم گیری برای سرنوشت شان، مهمترین رویداد است که زندگی میلیونها کارگر و خانواده هایشان را رقم میزند. تصمیم گیری تعیین دستمزدی که بیش از چهار برابر زیر فقر بود و خانواده های کارگری با مبارزاتشان هم تمام قد فریاد زدند، ولیکن با آن و در کنارش اعتراضاتشان روزمره در سطوح گوناگون ادامه داشت و میتوان گفت روزانه شاید پنج حرکت اعتراضی و کارگری در تمام محیطهای کارگری در میدان بوده و برای خواستهای حق طلبانه شان در کف خیابانها و در مقابل دوایر دولتی و کارخانه ها بوقوع پیوسته که ثبت تاریخ است و نشان میدهد که جنبش اعتراضی کارگری همواره در میدان مبارزه علیه سرمایه حضور دارد.
با نگاهی ساده و مروری بر این یکسال گدشته یعنی سال ١٣٩۶ خورشیدی متوجه میشویم که نه تنها هیچ بهبودی حتی کوچک روی نداده ، بلکه به مراتب سفره کوچکشان، کوچکترو بی بضاعت تر گشته و اینرا در تمام مراحل میشود مشاهده کرد . از بزرگتر شدن حاشیه شهرها که بدون امکانات زندگی میلیونها کارگر و زحمتکش با خانواده هایشان به قولی به زندگی بخور و نمیر ادامه میدهند و کودکانشان محروم از تحصیل و برای تامین زندگی خانواده به کارهای در کنار خیابانها از جمله دست فروشی و واکس زدن کفش رهگذران و یا پاک کرد شیشه اتوموبیلها در سر چهارراهها و چراغ قرمزها، اینست عاقبت فرزندان این مردم محروم و تنگدست. آمار این کودکان بسیار بالا و متاسفانه وحشتناک دردناک است.
در سیزدهم اردیبهشت ٩۶ فاجعه ریزش معدن یورت و جانباختن ۴۴ نفر از کارگران این معدن که همه بدان واقفیم که جدا ازعدم امنیت شغلی ، ایمنی محیط کار در ایران تحت حاکمیت این رژیم ، هیچ جایگاهی ندارد.
غوغای نمایش دروغین وبنام انتخابات فرمایشی دوازدهمین دور ریاست جمهوری هم با صرف بودجه های کلان هم در همین ماه برای اثبات و ادامه سیاستهای فریبکارانه شان در مقابل میدیای بزک کرده و مدافع سرمایه داران که مدتی افکار جامعه را به خود مشغول کردند.
در حالیکه مبارزات و اعتراضات کارگری در میدان است و خود رژیم دلنگرانیهایش از این بابت است و مرتب با دستگیری و فشار بر فعالین کارگری و احضارشان به دادگاه و تهدیدات روزافزون علیه فعالین عرصه های اجتماعی از معلمان و زنان و دانشجویان همچنان ادامه داشته که در این خصوص مرتب اطلاع رسانی به موقع شده است.
مالباختگان . در شهرهای مختلف بزرگ و کوچک همواره معترض به شرایط موجود بوده و دسترنج سالها کار و تلاش آنها به یغما رفته و هیچکس جوابگوی این اجحافات و دزدیهای کلان و حیف و میل ها نیست، خیرا همگی شان خود از بالا تا پائین شریک جرم و خیانت کارند.
در هفدهم خرداد ٩۶خورشیدی هم حمله غافلگیرانه به قول خودشان داعش به مجلس فرمایشی اسلامی و حرم خمینی در یکروز و کشته شدن تعدای از مردم بیدفاع و گروههای اسلامی ، هم چند روزی در صدر اخبار میدیا قرار گرفت.
فراموش نکنیم که این اخبار تا حدودی شرایط فلاکتبار مردم تنگدست در حاشیه شهرها و کودکان کار و خیابان و مبارزات روزانه کارگران را به نحوی به حاشیه میبرد، اما دست اندر کاران رژیم از آن غافل نبودند.
در هفتم آبانماه ٩۶ خورشیدی ،فاجعه آتش سوزی چاه ١۴٧ از میدان نفتی رگ سفید که منجر به کشته شدن چهار کارگر و زخمی شدن تعدای دیگر گشت و این واقعه تا هفته اول دیماه همچنان ادامه داشت که خسارات آن بسیار بالا بود.
در بیست و یکم ماه آبان هم واقعه زلزله ٧،٣ ریشتری کرمانشاه و حومه که بیشترین خسارات مالی و جانی در سرپل ذهاب و ازگله و روستاهای اطراف آن بود که خانه خرابی و ویرانی و کشتار زیادی به بار آورد و تمام ماجراهایش تا به امروز ادامه دارد و عدم کمک رسانی دولتی و بی مسئولیتی دست اندر کاران و حتی کار شکنی هایشان در این راستا زبانزد است. اگر کمک های مردمی چادر و خوراک و دارو ودیگر مایحتاج ضروری در همان ساعات اولیه و تا به امروز نبود که بسیار انسانی و خوشحال کننده بود ، میتوان گفت تلفات و خسارات بسیار بیشتر میشد. باید به تمام این گروهها و اکیپ های کمک رسان دست مریزاد گفت و برایشان آرزوی سلامتی و سربلندی کرد.
فراموش نکنیم در بیس و نهم آذر ماه ٩۶ خورشیدی در تهران هم زلزله ای در مقیاس ۵،٢ ریشتر به وقوع پیوست که خوشبختانه آنچنان خسارتی به بار نیامد که جای خوشحالی ست.
دیماه ٩۶ خورشیدی خشم فروخفته مردم ستمدیده حاشیه شهرها ، جوانان بیکار و کارگران بیکار شده از کار از کارگاهها و شرکت هائی که بسته شده و کارفرمایان طماع حتی از پرداخت دستمزدهای معوقه کارگرامتناع کرده و زندگیشانرا به فنا کشانده ، همگی با اعتراض در صفوف پیوسته و گسترده که از شهرهای خراسان آغاز و به بیش از صد شهر کشیده شد ، با شعار نان ، مسکن ، آزادی و شحارهای مرگ بر دیکتاتور، اصلاح طلب، اصول گرا ، دیگه تموم ماجرا تمامیت رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی را به چالش طلبید. میلیتاریزم حکومتی با وحشت از گستردگی این حرکات اعتراضی که تفاوت ماهوی زیادی با اعتراضات سال ٨٨ خورشیدی داشت ، سراسیمه در یک حکومت نظانی اعلام نشده که حتی تجمع بیش از دو نفر را بر نمی تابید به میدان آمد، تا به هر نحوی جلو این خیزش گرسنگان و حاشیه نشینان را سد کند، که هزاران نفر دستگیرو بازداشت و زندانی و تعدای با شلیک مستقیم نظامیان جان باخته و حتی تعدادی را هم در زندانها در زیر شکنجه به کشتن دادند که وقیحانه آنرا خودکشی اعلام کردند که کسی این اراجیف را باور ندارد.
این خیزش چیزی الساعه نبود، این نتیجه سالها ستم واستثمار، سرکوب و دیکتاتوری تمام عیار رژیمی ست که در سی و نه سال حکومت اسلامی ایران براکثریت مردم ایران روا داشته که هر از چند گاهی سر براورده و سیستم را به چالش میگیرد که هم اکنون هم چون آتش زیر خاکستر هر آن فوران میکند و با همبستگی و یکپارچگی میتواند به عقب بنشیند.
در همان ایام که خروش و خشم توده ها سراپای رژیم را به لرزه انداخته بود ،حادثه آتش سوزی و غرق کشتی نفتکش غول پیکر سانچی در آبهای چین در شانزدهم دیماه ٩۶ خورشیدی قلب مردم ایران را لرزاند و تمام سرنشینان آن که سی و سه نفر بودند قربانی گشتندکه اخبار آن مدتی سر تیتر خبرها قرار گرفته بود ، چون مدتی بطول انجامید و دردناک بود.
دیماه و بهمن ماه مرتب مبارزات کارگری در سطوح گوناگون از جمله نیشکر هفت تپه، هپکو اراک، تجمع بازنشستگان کارخانه کیان تایر، تجمع کارگران کیان کرد، اعتصاب متحدانه کارگران کارخانه کاغذ پارس هفت تپه، تجمع اعتراضی کارگران کارخانه پرتو دانه خزر در بهشهر، تجمع اپراتورهای پست های فشار قوی برق در تهران، و ده ها حرکت دیگر کارگری در کارگاهها و محیط کار و چانه زنی و تصمیمات شورای عالی کار رژیم ، برای تعیین دستمزد کارگران بدون حضور نماینده کارگران و بیانیه های مختلف کارگری در این رابطه و خواستار شدن دستمزد حدود پنج میلیون تومان برای خانواده های کارگری در این شرایط گرانی سرسام آور ، همگی نشان از رشد و پیگیری و مبارزه کارگران برای شرایطی مطلوب تر است.
و در ادامه همین ماه در بیست و نهم بهمن ٩۶ خورشیدی سقوط هواپیمای مسافربری تهران به طرف یاسوج و کشته شدن تمام ۶۶نفر مسافر آن که از ناوگان هوائی ایران و هواپیماهای فرسوده ، این اولین بار نیست که رخدادهای هوائی از این دست که شاهد آن هستیم.همه و همه در کشوری ست که بر روی یکی از بزرگترین مخازن سوخت نفتی و گازی و ثروتمند در خاورمیانه روی میدهد که رژیمش هزینه جنگ در سوریه با کمک به بشار اسد جنایتکار ، یمن و تقویت شیعیان حوثی ، حزب اله در لبنان و حشد شعبی در عراق و دست اندازی در کشورهای عربی منطقه ، پروژه هائیست که جمهوری اسلامی برای بقای خویش و از سر گذراندن بحرانهایش بدان متوسل میشود.
اضافه بر اینها چه کسی ست که نداند که سالانه هزاران نفر در حوادث رانندگی در جاده های ناامن و نا مطمئن ایران جان خود را از دست میدهند ، در کشوری که منبع سوخت است و باید جاده های آسفالت مرغوب و مناسبی داشته باشد ، ولی در این کشور جان آدمیزاد برای سران جانی این رژیم پشیزی ارزش ندارد و بی اهمیت است. و یا تشدید بحران ریزگردها که مردم را هراسان و به ستوه آورده و هیچ راهگشائی نیست و بسیاری از امراض ریوی و قلبی و تنفسی را تشدید و سالانه ده ها نفر قربانی میگیرد. در کنار آن هم مسئله بحران آب هم به معضلی جدی تبدیل شده که دزدیهایشان و حیف و میل هایشان اولویت سران فاسد و جنایتکار آن است.
تا این رژیم و نظام فاسدش بر روی مسند قدرت باشند، باید کارگران و مردم تحت ستم در تشکلهای طبقاتی شان متشکل و متحد گردند و این رژیم سرمایه داری را از اریکه قدرت به زیر بکشند و دنیائی عاری از ستم و استثمارو بیحقوقی را برپا دارند به رهبری طبقه کارگر که شایسته انسان باشد.
بار دیگر بهار خجسته و سال نو ١٣٩٧ خورشیدی را با آرزوی بهترینها برای تک تک شما تبریک و تهنیت میگویم.
فروردینماه ١٣٩٧ خورشیدی
شاد و تندرست و مانا باشید!
اردشیر نصراله بیگی