شباهنگ راد
میدان چیتگر در ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ شاهد در خون غلطیدن دو شاعر و مبارزی بود که نامشان با افتخار در تاریخ مبارزاتی ایران به ثبت رسیده است. در این روز خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشییان با سری بر افراشته و با ایمان به منافعی تودههای محروم به پای مرگ رفتند تا زندگی پر افتخار و انسانیت را در مقابل همهی جانیان بشریت و وادادگان سیاسی به اثبات برسانند.
۳۵ سال استکه از جانباختن خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشییان میگذرد. در آنزمان شاه جلاد هر آنچه را که در توان داشت، بکار بست تا مانعی رشد و شدتیابی جنبشهای اعتراضی گردد. از یکسو اختناق و سرکوب در ابعادی گسترده بر فضای جامعهیمان سنگینی میکرد و از سوی دیگر تودههای ستمدیده شاهد تحرکات، مقاومت و ایستادگی فرزنداناش با جلادان و قدارهبندان و آنهم در میادین متفاوتی مبارزاتی بودند.
در این میان خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشییان از جمله فرزندانی بودند که در دوران حاکمیت امپریالیستی به جرم آزادی و آزادیخواهی مورد یورش ساواک شاهنشاهی قرار میگیرند و سر انجام در بیدادگاههای نظامی به مرگ محکوم میگردنند. جیرهخواران نظام پهلوی در تلاش بودند تا با ترتیب دادن شوهای تلویزیونی و نمایش تسلیم طلبان و وادادگان سیاسی، بر حقانیت مبارزاتی فرزندان صدیق خلق خط بطلان بکشند و اینگونه وانمود سازنند که هیچ عنصر و قدرتی یارای مقاومت و مبارزه با رژیم تا بُن و دندان مسلح نیست. همهی تلاششان بر آن بود تا افکار عمومی و جامعه را به سمت "آرامش" دلخواهی خود سوق دهند؛ امّا تاریخ و مسیر مبارزاتی کمونیستها و مبارزین راستین در خلاف افکار شاه مزدور طی نمود و بگونهای دیگر نوشته شد. در حقیقت در آن دوران کمونیستهای صدیق در صحن جامعه با پراتیک مبارزاتیشان خواب آرامش را از چشمان دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان ربودند و به تبع از آن در درون زندانها هم انسانهایی بپاخاستند و در مقابل شکنجهگران و زندانبابان قد علم نمودند، که قلم ناتوان از به تحریر در آوردن آنهاست. مقاومت و ایستادگیای که خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشییان از زمره سمبل و الگوی آنها میباشند.
اگر رژیم شاهنشاهی و ابزار و آلات متفاوت شکنجه توانست بر بعضاً "پوست و گوشت و استخوان"ها بکار افتد و شاه جلاد هم به همین اعتبار بخود میبالید؛ امّا در عوض باید گفت که خلقهای رزمندهی ایران هم دارند بر مقاومت و ایستادگی مبارزین و کمونیستهایی میبالند که در مقابل شکنجهگران و زندانبانان سرمایه سر تعظیم فرود نیآوردند و بیدادگاههای نظامهای امپریالیستی را به سخره گرفتند و قهرمانانه به پای مرگ رفتند تا خلقشانرا سرافراز نگه دارند. گلسرخی و دانشییان به سهم خود نشان دادند که دادگاههای فرمایشیای همچون رژیم شاهنشاهی فاقد صلاحیت و قانونیت میباشند و با استواری تمام آنرا به میدان تعرض و پایداری خلق در بندشان تبدیل نمودند.
کرامتالله دانشییان و خسرو گلسرخی اینچنین و در عمل نشان دادند که به قوانین نوشته شدهی نظام پهلوی ارزشی قائل نیستند و زبان و نگاهشان به مردم در بندمان و تاریخ سراسر خونبار مبارزاتی آنانست. نشان دادند که عقبنشینی و مدارا با دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان به هر حد و میزانی به معنای همزیستی و یاری به رژیم سراسر جنایتکار است؛ نشان دادند که در دنیای طبقاتی، جنگِ، دو آرمان و منافعیست که میبایست تجلی خود را در میادین نابرابر و متفاوت جامعه بنمایش بگذارد. تاکیدشان بدرستی بر آن بود که مرگ قهرمانانه و سر افرازانه حیاتی ابدی؛ و تسلیم، سازش و همکاری با رژیم، به معنای، ننگی ابدیست. رفتار و کردار صحیحای که امروزه دارد از جانب این و آن به گونهای دیگر تعریف میگردد و دارند علناً میدان مبارزه در درون زندانها و بیدادگاههای نظامهای سراپا مسلح و امپریالیستی را فاقد اعتبار و ارزش سیاسی قلمداد مینمایند، بدون اینکه بر نقش و جایگاه میادین متفاوت طبقاتی واقف باشند.
بنابراین جای دارد تا در سیوپنجمین سالگرد جانباختن دو شاعر مبارز و انقلابی خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشییان بر آن ایدهای تاکید ورزید و مبلغ روش مبارزاتی صحیحای در درون زندانهای نظامهای سرمایهداری بود که صدها کمونیست و مبارز از آنها سربلند بیرون بدر آمدند. جای دارد تا مدافعی بر افراشتن پرچمی باشیم که با عقبنشینی، سازش و تسلیم خط و مرز روشنی دارند و دست رد بر تمامی سیاستهای سازشکارانه میزنند. بدون شک پایبندی و پایداری انقلاب در بستر چنین سیاستی ممکنپذیر میباشد. باید دانست که ارج گذاری به سنن مبارزاتی، در همسو شدن با سیاستهای مقاومت جویانهی کمونیستها و مبارزین در درون زندانها نهفته میباشد. راه و روشی که دانشییان و گلسرخی در مقابل خود قرار دادند و تا آخرین لجظه و بمانند سروان ایستاده در مقابل سرکوبگران، ایستادند و جان دادند.
یادشان گرامی باد
۲۹ بهمن ۱۳۸۷
۱۷ فوریه ۲۰۰۹