چند سوال از رفیق ستار فتحى

سوران
در حال خواندن نوشته آخر رفیق ستار سوالاتى برایم پیش آمده است که دوست داشتم اگر ایشان وقت کردند مختصرا هم که شده است جوابى به این سوالها بدهند .

در این نوشته جاهایی به کتاب حسین مرادبیگی اشاره شده است و با ذکر چند مثال نتیجه حس ضد کمونیستی و تاریخ نگاری و جعل تاریخ  گرفته شده است . من اینجا قصد دفاع از کتاب حسین مرادبیگی را ندارم و فکر میکنم که کتاب نه تاریخى بلکه تجزیه و تحلیل یک تاریخ مشخص از دید امروز نویسنده است  که با فاکتهای تاریخی و بازگو کردن بعضی مسائل دوران مورد نظر تکمیل گشته است که اینهم امری طبیعی است .

قبل از طرح سوالها و برای روشن شدن منظورم  مثالی میزنم . عده ایی انسان را در نظر بگیرید که از یک بلندی به جنگلی نگاه میکنند. در کلیت همه جنگل را خواهند دید ولی یکی بیشتر رنگ سبز برگ درختان توجه اش را جلب میکند ٬ دیگری درختان خشک شده ٬ یکی دیگر لانه یک پرنده در میان درختان ٬ یکی دیگر افتادن یک برگ بر روی زمین ٬ یکی قد و قواره درختها و خیلی تصویرهای دیگر . غیر طبیعی به نظر میرسد که هر کسی  دقیقا همان چیزی را ببیند که پهلو دستیش میبیند.

هدفم از این مثال این است که پرداختن به یک تاریخ و یا تجزیه و تحلیل از یک تاریخ با دید امروزی دقیقا مانند نگاه کردن به این جنگل است . در این مورد مشخص همه در کلیت کومەله را میبینند ولی هر کسی در آن تاریخ چیزهایی را میبیند و یا توجه اش را جلب میکند . انتظار اینکه حتما ستار و حسین مرادبیگی در این جنگل فقط برگ سبز درختان را ببینند میتواند یک انتظار غیر واقعی باشد . با این توضیح سوال من از رفیق ستار این است که :

• چرا در حال برف روبی ( رفیق جعفر ) از بام خانه خودش حس ضد کمونیستی است ولی برف روبی خانه حسین سهیلی کمونیستی است؟ بالاخره این پشت بامها در کمونیستی و ضد کمونیستی بودن این تاریخ چه نقشی دارند؟
• چرا شهید شدن عطا رستمی در جاده بانه – مریوان حسی ضد کمونیستی و شهید شدن همان فرد در جاده سقز – مریوان کمونیستی است؟  نقش جاده در ضد کمونیستی بودن و یا نبودن این تاریخ چیست؟
• جانباختن چند نفر در سال ۵٧ بوده باشد و یا ۵٨ چرا یکی باید کمونیستی باشد و دیگری ضد کمونیستی؟
• یا محل خاکسپاری دکتر جعفر حال چوخماخ باشد و یا یاخسمر چه نقشی در کمونیستی بودن و نبودن این تاریخ نگاری دارد؟؟

همچنانکه گفتم کتاب حسین مراد بیگی از نظر من  یک کتاب تاریخی که فقط به بازگو کردن یک تاریخ مربوط باشد نیست و میتوان آنرا نگاهی به یک تاریخ مشخص از دید نویسنده نامید و در خیلی موارد نیز تاریخها و محلهای مورد اشاره در کتاب دقیق نیست ولی با توجه به تمام این اشکالات کتابی با حس ضد کمونیستی نیست . تنها اشکال از نظر من شاید این باشد که مانند همان مثال جنگل حسین مرادبیگی بر خلاف ستار فقط رنگ سبز برگ درختها را نمیبیند.

در جایی دیگر رفیق ستار میگوید که منصور حکمت گفته است که پیشمرگ رمه است . من شخصا تاکنون چنین جمله ایی را جایی ندیده ام و واقعا دوست دارم ببینم که این جمله کجا و چگونه آمده است . سالهاست این جمله را شنیده ام ولی از کسی مدرکی نخواسته ام ولی اینبار و با توجه به دسترسی به اینترنت برای ارائه یک سند من از رفیق ستار میخواهم که سند و یا مقاله و یا نواری که این جمله در آن گفته شده است را برایم بفرستد . همچنانکه مدتی قبل هم به یکی از دوستان آقای فرخ معانی گفتم ٬ شنیده ها کافی نیست و امیدوارم مستند جواب دهید.

و اما به عنوان سوال آخر :
رفیق ستار در مورد برخورد بد فراکسیون کمونیسم کارگری به مخالفین وقت خود پرداخته است . هر چند من با رفیق ستار در این موارد موافق نیستم ولی فرض میکنم تمام این حرفهای رفیق ستار درست است . اکنون کمونیزم کارگری سالهاست که از تشکیلات رفیق ستار جدا شده است و سوال من این است که آیا برخورد کنونی خود شما به مخالفین کنونیتان چطور است؟ آیا برخلاف کمونیزم کارگری یک اردوگاه برای مخالفینتان در نظر گرفته اید؟ آیا شما بر خلاف کمونیزم کارگری مخالفینتان در عراق را اخراج نمیکنید؟ آیا شما بر خلاف کمونیزم کارگری کارتهای هواداری را از مردم پس نمیگیرید؟ آیا شما برخلاف کمونیزم کارگری کسانی که به لحاظ سیاسی به آنها مشکوک هستید را تحت فشار قرار نمیدهید؟ آیا شما برخلاف کمونیزم کارگری به مخالفین خود هر اتهامی را وارد نمیکنید؟ آیا بر خلاف کمونیزم کارگری مخالفین خود را در پستهای حساس سازماندهی میکنید؟

سوالهای زیاد دیگری وجود دارد ولی اینجا به همین چند سوال بسنده میکنم .