ستار فتحی (آویهنگ)
قبل از شروع بحث، ابتدا میخواهم خاطرهای را بیان کنم که خود بیانگر نکاتی تاریخی است. چون در واقع این روزها کسانی سر را از زیر برف بیرون آورده اند، گویا هیچکس با گذشته آنها آشنا نیست.
من در فاصلۀ سالهای ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ هجری شمسی، در تدارکات مقر کومهله (ناحیۀ مریوان) بودم. در آن سالها، چهار روز از هفت روز هفته، خوراک سیب زمینی داشتیم و اکثر پیشمرگان گردان کاک فواد و گردان نهکهروز از دست سیب زمینی خوردن کفرشان درآمده بود و اتفاقاً از دست مسئول ناحیه و خود من هم خیلی ناراحت بودند. بیاد دارم که یک شب، رفیق لطیف نیک پی که مسئول سیاسی- نظامی گردان کاک فواد بود و تازه از مأموریت بازگشته بود، پرسید: «کاک ستار شام امشب چیست؟ » من هم در پاسخ گفتم؛ سیب زمینی. وی گفت می دانستم سیب زمینی داریم و ادامه داد: « ستار باور کن از دست سیب زمینی خوردن دیوانه شده ایم.» من در جواب کاک لطیف گفتم، این نوعش فرق می کند. رفیق لطیف پرسید: « چه فرقی دارد »؟ گفتم، اینبار سرخش کرده ایم و به آن زردچوبه زده ایم. رفیق لطیف با چهره بشاش و خندان همیشگیاش گفت: « شما به چهار شکل این خوراک را به خورد ما می دهید. یکبار سرخ کرده، یکبار آب پز، یکبار با رب گوجه و یکبار به آن ادویه می زنید. تمام اینها که به خورد ما می دهید همان سیب زمینی است. محض رضای خدا فکری بحال ما بکنید ». البته روحیه مبارزاتی و انقلابی حاکم، شرایط سخت و طاقت فرسای آن زمان را برای ما سهل و ساده کرده بود.
حال اصل موضوع؛ هر وقت نوشته و طومار جمع کردن های "جمع هشتاد و پنج نفر" یا گروه یاران را میبینم بیاد سخنان رفیق جانباخته لطیف نیکپی میافتم که میگفت: « هر چهار نوع خوراک سیب زمینی، یک طعم و یک خاصیت دارد که به اشکال متفاوت تحویل ما می دهید». "جمع هشتاد و پنج نفر" هم با امضاء کردنها و اعلام پشتیبانی از این و آن، اساساً هدفشان ضربه زدن به کومه له است و بس. همانطور که پرویز صیاد (صمد) در یکی از فیلم هایش بابت گرفتن پول، پای قولنامه ها را امضاء می کرد، این دوستان هم تنها جهت تضعیف استراتژی کمونیستی کومه له، مشتاقانه بپای هر اطلاعیهای امضاء می زنند. اینان با شروع هر بحث و اختلافی در درون تشکیلات کومهله ناگهان ظاهر می شوند و بعدا به خانه هایشان طبق معمول همیشه باز میگردند. گفتنی است که، وقتی این افراد هر دفعه که به مراد خود میرسند به رهبران انشعابی میگویند، "نه نمیشود"« حه وشه که ی لاره» !
تجربیات ما از حرکات این جماعت کم نیست. آنان هر بار پس از به انجام رساندن مأموریت تضعیف کومه له، به بهانه های گوناگون جریان انشعابی را هم تنها می گذارند. از نظر این طیف فرق نمی کند که برای چه کسانی امضاء می کنند. نخست برای "فراکسیون کمونیسم کارگری" سپس تشکیل سازمان زحمتکشان که توسط عبدالله مهتدی صورت گرفت. حتی برای انشعاب جناح عمر ایلخانی زاده و سپس عبدالله کهنه پوشی از سازمان زحمتکشان، همین کارشان را ادامه دادند. دگر بار در تابستان گذشته وقتی که اقلیتی در درون کومه له تحت عنوان "فعالیت به نام کومه له" اعلام موجودیت کردند، "جمع هشتاد و پنج نفر" با زوق زدگی وارد صحنه شدند. اینان اصلاً انگار نه انگار که زمانی عضو یکی از این احزاب بودند و یا یک انشعاب را همراهی کردهاند. البته لازم است این نکته را یادآور شوم که ۹۹ درصد از جمع ۸۵ نفر حاضر خیلی بیشتر به پروژه عبدالله مهتدی و حمایت های آمریکا دلبستگی داشتند. اما هنگامیکه متوجه شدند که پروژه عبدالله مهتدی در نتیجه شکست جنبش اصلاحات سیاسی و صورت نگرفتن حمله آمریکا و متحدانش به ایران، با شکست مواجه شد، سریعاً به عبدالله مهتدی پشت کردند و حرمت نان و نمک را هم شکستند. شاید آنهائیکه به این طیف دلخوش هستند، فکر می کنند که این جماعت برایشان نیروی قابل اتکایی خواهند شد. زهی خیال باطل!
تا پیش از انشعاب عمر ایلخانی زاده و سپس عبدالله کهنه پوشی از سازمان زحمتکشان، بیش از پنجاه درصد از "جمع هشتاد و پنج نفر" از اعضای سازمان زحمتکشان بودند. اینان یکبار با اسامی واقعی خود و بار دیگر با اسم مستعار ظاهر می گردند. برای نمونه صدیق قادری در محکومیت اعمال عبدالله مهتدی با اسم کامل خودش امضاء کرد و در جریان سر برآوردن اقلیت فعلی در تشکیلات کومه له هم با امضای صدیق یمنان از آنها حمایت کرد. نمونه هایی از این دست بسیار است. فقط خواستم خاطر نشان کنم که این آقایان از سوابق طولانی ای برخوردارند (از طیف مسئلۀ ملی در سال ۱۳۶۵ گرفته تا فراکسیون کمونیسم کارگری در سال ۱۳۶۸، ایجاد سازمان بروسکه، پشتیبانی از انشعاب زحمتکشان در سال ۱۳۷۹، تا مسئلۀ عمر ایلخانیزاده و عبدالله کهنه پوشی، و حال جمع فعالیت به نام کومهله ) و به هر شکل ممکن در تضعیف کومهله، چپ و کمونیسم تلاش و فعالیت کردهاند.
نگاهی به تاریخی که پشت سر این افراد است بیافکنید. این دوستان مدعیند که دلسوز کومه له اند، اما از روی همین تاریخی که من مختصراً بدان اشاره کوتاهی کردم، ثابت می شود که نه تنها دلسوز کومهله نیستند، بلکه با آن سر دشمنی دارند. من تلاش خواهم کرد که در فرصتهای بعدی پرونده ضدیت این جماعت را با کومه له بیش از اینها رو کنم.
اثبات اینکه گروه فوق الذکر در ضدیت با سنتها و بینشهای مارکسیستی کومهله، اقدامات جدی و دوامداری میکنند، کار سادهای است. با دقت در نوشته هایشان و نیز جلساتی که در کشورهای مختلف از جمله جلسه ای که در استکلهم برای رفقا ساعد وطندوست و مینه حسامی، ترتیب داده بودند یا جلسه ای که در اوپسالا