رفراندوم، هم سرِ کارى است؛ هم ارتجاعى!

رفراندوم، هم سرِ کاری است؛ هم ارتجاعی!       

رویا توانا

جمهوری اسلامی در آستانه چهل سالگی حاکمیت ارتجاعی با یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های طول حیات خود مواجه شده است. خیزش سرنگونی‌طلب تهی‌دستان در دی ماه، ضربه بزرگی بر مشروعیت شکننده جمهوری اسلامی و مرکزیت تضعیف‌شده‌اش وارد کرد. شوک‌های این خیزش اثراتی عمیق بر روابط قدرت درون هیئت حاکمه برجای گذاشته و در تداخل با بحران اقتصادی و سیاسی فزاینده دیگ جوشانی را به وجود آورده که از هر نقطه‌ای می‌تواند منفجر شده و امواجش کل ساختارهای پوسیده جمهوری اسلامی را از هم بگسلد. نیروهایی که در راس قدرت سیاسی نشسته‌اند از هم پاشیده شده و اراده واحدشان برای چگونه حکومت کردن را از دست داده‌اند. کانون حکومت به‌شدت تضعیف شده و از هر سو کشیده می‌شود. جناح‌های مختلف هر یک راه کاری برای بازسازی این کانون و تجدید ساختار ائتلاف حکومتی می‌دهند اما هیچ یک نسبت به کارآمدی این «راه کارها» اعتماد ندارند. به‌قول جنتی، حتا سال آینده برایشان قابل پیش‌بینی نیست!

همه جناح‌های حکومت می‌دانند در زیر پوست جامعه آتش‌فشانی در حال غلیان است که می‌تواند مشتعل شود و بساط‌شان را در هم بریزد. آتش‌فشانی که در نتیجه چهل سال حاکمیت بیرحم استثمار و ستم دینی شکل گرفته است. این وضعیت بر بستر یک اوضاع جهانی پرتنش و سرشار از رقابت میان امپریالیست‌ها و دولت‌های ارتجاعی در خاورمیانه که مرکز تلاقی این رقابت‌ها و نتیجتا جنگ‌های ارتجاعی شده است، رخ می‌دهد. جمهوری اسلامی برای تحکیم نیروهای منسوخ اسلام‌گرا در ایران و گسترش اسلام‌گرایی شیعه در منطقه یک پای فعال جنگ‌های ارتجاعی علیه مردم خاورمیانه است. ماجراجویی‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی برخاسته از ضرورت‌های مقابل رویش برای حفظ و بقای نظامش است. اما این نیز تبدیل به نقطه ضعف و عامل شکاف‌های بیشتر در میان هیئت حاکمه جمهوری اسلامی و عامل گسترش هرچه بیشتر انزجار مردم از حکومت شده است. در مجموع می‌توان گفت، در شرایطی که دولت طبقاتی در ایران نیازمند تجدید سازماندهیِ «کانون» مدیریتی خود است، نه «اجماع داخلی» میان نیروهای داخل حکومت برای چگونگی جواب به این ضرورت وجود دارد و نه اراده واحد در میان قدرت‌های امپریالیستی، آن‌گونه که در سال ۵۷ میان آن‌ها موجود بود و توانستند با فروریختن رژیم سلطنتی راه را برای قدرت‌گیری ائتلاف اسلام‌گرایان به رهبری خمینی باز کنند.

بر بستر چنین اوضاعی است که می‌توان معنای آلترناتیوهایی که تحت عنوان «رفراندوم» پیش گذاشته می‌شوند را درک کرد. در واقع در کانون طرحی که «رفراندوم‌چی‌ها» (از روحانی تا رضا پهلوی و فعالین ملی – مذهبی و…) جلو گذاشته‌اند یک موضوع محوری قرار دارد: بازسازی و تجدید ساختار دولت طبقاتی حاکم در ایران که امروز رژیم جمهوری اسلامی در راس آن، نگهبان و مدیر آن است. همه این‌ها می‌دانند که بدون این کار، ناقوس فروپاشی کل دولت طبقه ارتجاعی سرمایه‌دار و نه صرفا رژیم حاکم به صدا در می‌آید. به روی دولت تاکید می‌کنیم چرا که رژیم‌های سیاسی می‌توانند تغییر کنند (مانند تغییر رژیم سلطنتی به رژیم جمهوری اسلامی)، می‌توانند در نتیجه تجاوز امپریالیستی (مانند عراق) و یا در نتیجه مبارزات مردم و سپس ورود نیروهای ارتجاعی با پشتوانه قدرت‌های امپریالیستی (مانند مصر)، تغییر کنند، اما نظم کهنه و دولت طبقات ارتجاعی و روابط اقتصادی اجتماعی ستم‌گرانه دست نخورده باقی بماند و رنج‌ توده‌های مردم هم‌چنان ادامه بیابد. از این نقطه نظرِ حیاتی است که باید ماهیت «آلترناتیوهای» رفراندومی را (از جانب هر نیرویی که مطرح می‌شود، چه نیروهایی قدرت‌مند در راس هیئت حاکمه و چه نیروهایی خارج از دایره قدرت سیاسی)، درک کنیم و ناآگاهانه به دنبال شعار «رفراندوم، رفراندوم» راه نیافتیم.

حسن روحانی در سخنرانی ۲۲ بهمن، بر طبق اصل ۵۹ قانون اساسی خواهان برگزاری رفراندوم شد. او نگفت چه موضوعی باید به رفراندوم گذاشته شود. اما این مساله اهمیت درجه اول ندارد. در واقع با طرح موضوع رفراندوم، روحانی به یک ضرورت مقابل پای نظام‌شان پاسخ می‌دهد: نظام به این گونه دیگر نمی‌تواند کار کند. این نظام زیر فشارهای داخلی و بین‌المللی در حال شکستن است. این نظام با بحرانِ جدی فرو ریختن مشروعیت روبرو است. این نظام باید دست به اصلاحاتی بزند، خود را بازسازی کند تا بتواند از بحران کنونی عبور کرده و نفس بگیرد. روحانی، جناح‌های دیگر را به اتحاد حول این «راه کار» فرا می‌خواند و این را تنها راه نظام برای بازسازی «کانون» آن می‌داند. بی‌جهت نیست که در این سخنرانی روحانی در عین تاکید بر «مشکلات اقتصادی» تمرکز سخن را بر ضرورتِ اصلاحاتِ سیاسی گذاشت. به‌طور مثال محدود کردن نقش شورای نگهبان یا حتا فرمالیته کردن نقش «ولایت فقیه» و کم رنگ‌تر کردن نقش دین‌مداری در عرصه‌های اجتماعی. مورد آخر هم تبدیل به مانع بزرگی در مقابل پای رابطه جمهوری اسلامی با اکثریت جامعه شده و هم در روابطش با امپریالیست‌ها ایجاد مشکل می‌کند. اما طرح روحانی، واکنش بسیاری از نیروهای در قدرت از جمله متحدین خود را برانگیخت. زیرا علاوه بر این که هرگونه دست‌کاری در این نهادهای پایه‌ای جمهوری اسلامی را در تقابل با منافع ریشه‌دار خود می‌دانند بلکه آن‌ها را خطرناک و موجبِ از هم گسیختگی بیشتر می‌پندارند. حتا نیروهای متحد با روحانی هشدار می‌دهند که این نوع سیاستِ اصلاحاتی قابلیت به راه انداختن روندهای غیرقابل کنترل را دارد.

به فاصله کوتاهی پس از اعلام رفراندوم از سوی روحانی، بیانیه‌ای از طرف شانزده فعال سیاسی داخل و خارج کشور منتشر شد که نسخه‌ای دیگر از رفراندوم را «راه حل» اعلام ‌کردند. این بیانیه خواهانِ گذار مسالمت‌آمیز از جمهوری اسلامی به رژیمی سکولار با اتکا به آرای عمومی و زیر نظرِ سازمان ملل است. این خرافه که گویا رژیم‌های دیکتاتوری بورژوازی (آن هم از نوع فاشیستی اسلام‌گرا) صرفا با صندوق رای دست‌ها را بالا برده و قدرت خود را واگذار می‌کنند، مترادف با فریب خود و دیگران است. اما زشتی این طرح آن است که برای خنثی کردن حرکت مردمی که به پاخاسته‌اند مطرح شده است. وقتی توده‌های مردم در مبارزه‌ای درخشان، حکومتی را به چالش می‌گیرند که چهل سال به‌جز رنج و بی‌حقوقی اقتصادی و سیاسی، به‌جز ستم‌گری دینی و ستم بر زنان و تحکیم روابط پدرسالاری، به‌جز فساد و اختلاس و غارتِ طبیعت و… حاصل دیگری نداشته است، درست در زمانی که مردم مرزهای اصلاح‌طلبی و سازش‌کاری را می‌شکنند و به‌طور بالقوه و در مبارزه‌ای رادیکال، رهایی از روابطِ اقتصادی اجتماعی خفقان‌آور و استثمارگرانه‌ای را طلب می‌کنند، عده‌ای با ارائه «راه مسالمت» از طریق رفراندوم تلاش دارند تا آماج توده‌ها را تغییر داده و در حقیقت مانع از عمق یافتن مبارزه در مسیر انقلابی برای سرنگونی کلیت دولت ارتجاعی، بشوند.

وجه مشترکِ تمام «رفراندوم»طلب‌ها (از درون حکومتی تا خارج حکومتی) در دو چیز است؛ یکم: ممانعت از فروپاشی دولت طبقه سرمایه‌دار حاکم و نابودی کلیِه روابط اقتصادی اجتماعی که بر بهره‌کشی انسان از انسان و ستم‌گری و تبعیض بنا شده و کارآمدتر کردن همین روابط. دوم: دست نزدن و درهم نکوبیدن قوای نظامی/امنیتی رژیم جمهوری اسلامی که قلب دولت ارتجاعی است.

امروز در برابر بحران فزاینده رژیم جمهوری اسلامی، بدیل‌های مختلف طرح شده‌اند. تمامِ بدیل‌های ارتجاعی و یا سازش‌کارانه به روی میز است و کارشناسی می‌شوند. راه‌های گوناگون برای تغییر وضعیت موجود و حفاظت از دولتِ طبقات استثمارگر و ساختارهای اساسی این دولت پیش روی مردم گذاشته شده و افکار را سازمان می‌دهند. آن‌ها مردم را از «سوریه‌ای»شدن می‌ترسانند که ترسی واقعی است، اما نمی‌گویند که یک عاملِ «سوریه‌ای» شدنِ سوریه، وجود خودِ جمهوری اسلامی بود و هست. امروز در برابر مردم ما سه «بدیل» بیشتر قرار ندارد: نخست: جمهوری اسلامی به همین صورتی که وجود دارد. نتیجه این را چهل سال است که دیده‌ایم. دو: حفظ دولت ارتجاعی موجود با تغییرات و اصلاحاتی در نظامِ حاکمیت و آمدن دیگر رژیم‌های ارتجاعی و استثماری. سوم: یک انقلاب ریشه‌ای که هدفش از میان بردن تمام روابط ارتجاعی حاکم و در کلیه عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. انقلابی که هدفش دست‌یابی به جامعه‌ای است که در آن کسی، کسی را مورد بهره‌کشی قرار نمی‌دهد. فقر و بیکاری برای همیشه رخت بر می‌بندد. ستم مللی بر ملل دیگر ریشه‌کن می‌شود و به‌جای آن همبستگی و تعاون می‌نشیند. زنجیرهای استثمار امپریالیستی قطع می‌شود و به‌واقع جامعه به استقلال سیاسی از امپریالیست‌ها دست می‌یابد. هیچ کس به خاطر عقایدش و مخالفت با دولت و حکومت به بند کشیده نمی‌شود و همه تشویق به انتقاد کردن و تولید افکار متنوع و آزادی اندیشه می‌شوند. هر شکلی از ستم بر زن برای همیشه خاتمه می‌یابد. جامعه‌ای که نه تنها وارد جنگ‌های ارتجاعی نمی‌شود بلکه مبشر انقلاب‌های کمونیستی در چهارگوشه جهان برای ریشه‌کن کردن جنگ و ستم و بهره‌کشی است. علم و دانش و تفکر انتقادی، جایگزین دین و جهل و خرافه می‌شود. این بدیل و جامعه‌ای است که ما کمونیست‌ها نمایندگی می‌کنیم و برایش می‌جنگیم و این تنها بدیل واقعی در برابر رنج‌ها و ستم‌هایی است که بر مردم ما و بر چند میلیارد مردم در سراسر جهان اعمال می‌شود. در ایران، اولین قدم در راه دست‌یابی به چنین جامعه‌ای، سرنگونی جمهوری اسلامی در نبردی انقلابی و سازمان‌یافته با شرکت میلیون‌ها مردم آگاه و تحت رهبری پیشاهنگ کمونیست است. نبردی که هدفش به تحقق رساندن انقلاب کمونیستی و استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران است.

 

به نقل از آتش شماره ۷۶ – اسفند۹۶

atashHYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”1917HYPERLINK “mailto:atash1917@gmail.com”@gmail.com

n-atash.blogspot.com

@haghighatcpimlm