موعظه از منبر بر دروغ و وقاحت بنا شده اصلاح طلبان و زنان خیابان انقلاب

موعظه از منبر بر دروغ و وقاحت بنا شده
اصلاحطلبان و زنان خیابان انقلاب
سیامک صبوری
یک) وقتی زنان خیابان انقلاب یکی از پس دیگری بر سکوها و میدانها ایستادند و به نشانه اعتراض علنی به چهل سال حجاب اجباری و تحقیر زن در جمهوری اسلامی، روسری از سر برداشتند، لشگری از فعالین و سخنگویان جریان فکری-سیاسی اصلاحطلب به اظهار نظر درباره این جنبش پرداختند. فرصتطلبی (اپورتونیسم) و موجسواری سیاسی بر بستر این جنبش، نقطه اشتراک تمام این گرایشات بود. آنها به صف شدهاند تا با وقاحت، دروغگویی و رَد گُم کنی، لحاف پاره خطی که مبلغش بودند یعنی سازش بین ستمگر و ستمکش، میان جمهوری اسلامی و زنان را به جنبش زنان خیابان انقلاب پیوند بزنند و آتش به اختیاریشان در دفاع از حجاب یا توجیه آن را انکار یا کمرنگ و مخفی کنند و خود را علیه حجاب اجباری و حتی در مواردی فعال آن جا بزنند!
دو) زهرا رهنورد از حصر در مورد اعتراض زنان خیابان انقلاب به حجاب، پیام فرستاد و گفت: «باید بررسی کنیم که آیا حداقل قانون بنیادی در راستای حمایت از زنان، چه در جهت احترام به زن و چه در جهت رفع تبعیضها تدوین و اجرایی شده است؟… باید ببینیم در کشور ما چقدر از حقوق زن در انتخاب مظاهر زندگی مطابق شأن و تواناییهای بیشمار زنان و مطالبات آنها رعایت شده است؟ آن وقت خواهید دید بسیاری از اعتراضات زنان و دختران از جمله انتقاد نسبت به حجاب اجباری ناشی از عدم حمایت قوانین از زنان و دختران ایرانی است». (به نقل از سایت کلمه)
مشکل فقط این نیست که رهنورد خود را به کوچه علی راست زده و به روی مبارک نمیآورد که شخصاً چه نقش ارتجاعی در تحمیل حجاب اجباری بر زنان داشته است، بلکه اصل ماجرا پاک کردن صورت مساله جاری در این جنبش اعتراضی و مخدوش کردن تصویر واقعیت است. «بانوی در حصر» خود را از تک و تا نیانداخته و تظاهر به همدلی با این جنبش میکند اما توضیح نمیدهد تکلیف این ژست گرفتن با چندین جلد کتاب یاوه و بیاساسی که درباره اهمیت و نقش تاریخی، سیاسی، زیبایی شناختی و روان شناختی حجاب و در تقدیس و تحمیل لچک و چاقچور نوشت، چه میشود؟ ما قسم حضرت عباس رهنورد در همدلی با زنانی را باور کنیم که در روز روشن بر سر کوچه و خیابان نفرت از حجاب اسلامی را بیان میکنند یا دُم خروس چندین جلد کتاب در دفاع از حجاب و نقش اجرایی در تحمیل حجاب به زنان دانشجو در سالهای ریاست ایشان بر دانشگاه الزهرا را؟ بالاخره نمیشود هم با اسلامگرایان بنیادگرا بود و در تاریکترین سالهایشان، کتابهایی مثل طلوع زن مسلمان، ریشههای استعماری کشف حجاب، پیام حجاب زن مسلمان، زیبایی حجاب و حجاب زیبایی نوشت و هم متظاهر به همدلی با زنانی که حجابها را بر سر چوب کرده اند، بود.
اینکه زهرا رهنورد اعتراض خیابانی زنان به حجاب و پوشش اسلامی را به نهادهایی در جهت «حمایت و احترام» به زنان ربط میدهد، مصداق ایز گُم کردن است و آب بستن به ماهیت یک جنبش و حرکت مشخص. خانوم رهنورد، کمی حجاب از پیش چشم – حتی در حصر – بردارید تا بهتر ببینید، مشکل زنان خیابان انقلاب مقوله حمایت یا عدم حمایت قوانین بنیادا زن ستیز و پدرسالارانه نظام شما نیست، بلکه نفرت از حجاب اجباری اسلامی است. مبنای قوانین شما و نظامتان در مورد زنان بر بردگی آنها و جنس دوم دیدنشان بنا شده است، بر تحمیل حجاب و قوانین شریعت که محتوای آن به پایین راندن زنان در سلسله مراتب اجتماعی است. این جنبش اعتراضی، نه این یا آن کابینه جمهوری اسلامی، نه این یا آن شخصیت و جناح، بلکه قلب ایدئولوژی اسلامی در مورد زنان یعنی پرچم و شاخص آن، حجاب را نشانه گرفته است. همان که شما و امامتان تحمیلش کردید، چه با چماق و شلاق و زندان و چه با کتاب و خرافات و اوهام. مشکل زنان خیابان انقلاب، «عدم حمایت» قوانین شریعت اسلامی از زنان نیست، بلکه خود قانون شریعت و دشمنی بنیادینش با زنان است. مساله حجاب در قانون اساسی جمهوری اسلامی، مساله قانون شریعت و پیوند دین و دولت است و دولت دینمدار (تئوکراتیک). تمام داغ و درفش و کتاب و احادیث شما و نظامتان در این چهل ساله درباره حجاب دقیقاً ناظر به پیوند قوی اسلامگرایی با زن ستیزی است. خانوم رهنورد خوب نگاه کنید، بر سر چوبهای زنان خیابان انقلاب، کتابهای کذاییتان در دفاع و ایدئولوژیزه کردن حجاب را میبینید.
سه) منصوره شجاعی از مبلغین و نظریهپردازان کمپین یک میلیون امضاء و مدافعین جریان «فمنیسم اسلامی» هم به جرگه موجسواران حمایت از زنان خیابان انقلاب پیوست و چه در برنامه صفحه دو تلویزیون فارسی بیبیسی و چه در یادداشتی با عنوان «سه تابلو، سه کمپین و صدها خاطره تا رسیدن به خیابان انقلاب» در سایت بیبیسی فارسی نوشت: «در کنار تمام این مبارزات فردی، جنبش زنان تابلوهای تمام نمایی از تلاشهای گروهی نیز در خود گنجانده است. وقایعی مانند راهپیمایی گسترده اعتراض به حجاب اجباری در روز جهانی زن سال ۱۳۵۷، و یا فهرست مطالبات کمپین یک میلیون امضا در ۱۳۸۵، و نیز خواست پیوستن به کنوانسیون رفع تبعیض از زنان در همگرایی سال ۱۳۸۸». در مورد دیگری کاوه مظفری از دیگر نظریهپردازان پراگمارفرمیست کمپین یک میلیون امضا و مدرسه فمنیستی هم در حساب توئیتریاش ادعا کرد جنبش زنان خیابان انقلاب متأثر از فعالیتها و خط کمپین یک میلیون امضا و امثالهم است!
این هم از کرامات شیوخ ما است که تظاهرات زنان در ۸ مارس ۵۷ یا اعتراض علنی زنان خیابان انقلاب را با کمپین یک میلیون امضایی همتبار میدانند که یکی از مبانی استراتژیاش بر در نیافتادن با حجاب بنا شده بود. انگار میتوان فراموش کرد که نسبت حجاب و اکثر کمپینیها، داستان جِّن بود و بسمالله. مگر جز این بود که استراتژی و خط کمپین، کسب توافق با حکومت برای تلطیف برخی از قوانین زنستیز به شرط نیاوردن نامی از سمبل قوانین شریعت در مورد زنان یعنی حجاب بود؟! مگر نه این بود که کمپنیها در استفتائاتشان از آیت الجنایتهایی مثل صانعی، موسوی بجنوردی، جنتی و غیره برای پر زور کردن سُنبه چانهزنی از بالا در کمپین، نهتنها اشارهای به حجاب و نقش آن در ستم بر زن در جمهوری اسلامی نمیکردند، بلکه نقش و اهمیت حجاب در به بردگی کشیدن زنان پس از روی کار آمدن اسلامگرایان در ایران را انکار و کمرنگ و ثانوی جلوه میدادند؟! رهبران و نظریهپردازان کمپین در کدام سخنرانی، بحث و متن و سندی از کمپین، چیزی علیه حجاب اجباری گفتند و این خواست را حتی در چهارچوب همان خط حقیرانه مطالبهمحوری از ستمگران طرح کردند؟! حالا چه شده که یک دهه پس از فرو خفتن استراتژی پراگماتیستی و عبث مماشات با اسلامگرایان بر سر حقوق زنان و معامله و بده بستان برای تلطف و پیرایش قوانین زن ستیزانه اسلامی، کمپینیها در رقابت با مسیح علینژاد یادشان آمده که در فلان طرح مبهم از پیوستن به بهمان کنوانسیون، نیم اشارهای به حق پوشش اختیاری شده است؟! خیر! ما فراموش نکردهایم که شما سالهای متمادی بر سر نخستین و بارزترین نشانه و شاخص ستم بر زن در جمهوری اسلامی، سکوت و سازش کردید، که چطور با ملغمهای از خطوط پراگماتیستی، رفرمیستی و نسبیتگرایی فرهنگی از بیان حقیقت در مورد ماهیت زن ستیز و ارتجاعی دین اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی خودداری کردید و در استراتژی معامله و سازشتان، زنان را به «همگرایی سبز» با مرتجعین زن ستیز و تئوریسنهای حجاب اسلامی دعوت و ترغیب کردید. شما بدون نقد استراتژی سکوت و سازش در قبال حجاب، بدون بیان آنچه که در خط همنشینی زنان با مرتجعین زن ستیز، بر سر پتانسیلهای مبارزاتی جنبش زنان ایران آوردید، نه تنها نمیتوانید ادعای نقش داشتن در شکلگیری جنبش زنان خیابان انقلاب را بکنید بلکه عملاً در صف اضداد تاریخی این حرکت قرار میگیرید. زنان خیابان انقلاب نه تنها علیه حجاب اجباری حاکمیت جمهوری اسلامی بلکه علیه توجیهگران و مشاطهگران این ستم عریان برخاستند و حساب مبارزه و اعتراضشان را دست کم با استراتژی حقیر سکوت و سازش در مقابل مرتجعین و استفتاء و تلاش برای متحد شدن با آنها جدا کردند. شرط اولیه برای پیوستن مبلغین و نظریهپردازان کمپین یک میلیون امضا به جنبش زنان خیابان انقلاب، نقد صادقانه و صریح خط سازشی است که در کمپین میان زنان و جمهوری اسلامی ترسیم کردند.
چهار) حجاب، سمبل ستم سیستماتیک و اجتماعی و قانونی بر زنان است که دولت سرمایهداران اسلامگرای ایران از فردای به شکست کشاندن انقلاب بهمن، در قانون و شرع و برنامهاش آن را تعبیه و تثبیت کرد. پوشش اسلامی، پرچم سلطه دین، دولت اسلامی و مردان بر زندگی و حیات زنان است و تلاش مداوم برای عادت کردن زن به زیستن زیر شکنجه و تجاوز مداوم دولت و جامعه پدرسالار و تئوکراتیک. بی علت نیست که دومین بحث قانونی اساسی جمهوری اسلامی بر مساله زنان و اهمیت به بند کشیدن زنان تمرکز میکند. به چالش کشیدن حجاب اجباری آن هم در عرصه عمومی توسط زنان خیابان انقلاب، به چالش کشیدن دیدگاههایی است که طی دو دهه گذشته بر سر نقش و اهمیت پوشش اسلامی سکوت و سازش کردند. جنبش زنان خیابان انقلاب تا پیوند خوردن به تمام پتانسیلهای زنان برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی هنوز راه برای طی کردن دارد اما تا همین جای کار، آنقدر بوده که آب در خوابگاه مبلغین حرفهای حجاب و سازشکاران بر سر حجاب ریخته است و آن ها را به تکاپوی تحریف عملکرد دیروزشان در دفاع و توجیه حجاب کشانده است.
حجاب، سمبل و نماد ستم بر زن در قوانین و دولت جمهوری اسلامی است. هر گونه مبارزه واقعی و قاطع برای رهایی زنان باید از معبر مبارزه قاطع و روشن با حجاب اجباری و نقش ارتجاعی آن بگذرد و چنین مبارزهای یکی از ویژگیهای اصلی دولت دینی در ایران را به چالش میکشد. تقویت قطب انقلابی و کمونیستی در جنبش زنان خیابان انقلاب بهویژه شعار مرگ بر حجاب اجباری، مرگ بر جمهوری اسلامی، زنده باد جمهوری سوسیالیستی نوین ایران بیش از پیش خط تمایز میان فعالین و هواداران این جنبش با مدافعین و سازشکاران دیروز حجاب اسلامی و متظاهرین و فرصتطلبان امروزی ترسیم کرده و به بالندگی جنبش و بالفعل شدن هر چه بیشتر پتانسیلهای آن منجر خواهد شد.

به نقل از آتش شماره ۷۶ – اسفند۹۶

atash1917@gmail.com
n-atash.blogspot.com

@haghighatcpimlm