حمید تقوائی و ادعای بهبود شرایط زندگی مردم توسط جمهوری اسلامی

حمید تقوائی و ادعای بهبود شرایط زندگی مردم توسط جمهوری اسلامی

حمید تقوائی در “انجمن مارکس” سوئد: «جمهوری اسلامی رسما پای مذهب و بیحقوقی زن ایستاده، پای فقر نایستاده. جمهوری اسلامی مخالف بهبود شرایط [زندگی] مردم نیست… شما برای فقر بجنگید، حکومت هم ممکنه، نصف مجلس بیاد در خیابان کنار شما راه برود.»[١]

اگر جملات بالا از دهان رئیس انجمن آتئیست ها خارج شده بود، میشد آنرا بحساب توجیه علت وجودی انجمن اش گذاشت. اگر این را یکی از فعالین جنبش زنان بیان کرده بود، با حس همدردی به کسیکه تحت ستم مضاعف دچار اغراق گوئی شده است، پرت و پلاگوئیش را درک میکردیم. اما این سخنان لیدر حزب کمونیست کارگری ایران (حککا) عملا در نقض علت وجودی حزب کارگری است. “انجمن مارکس” اخیر حمید تقوائی در سوئد یک نقطه عطف در چرخش به راست حککا بود. تاکنون هیچ رگه ای از مدعیان سوسیالیسم غیرکارگری نیز، از توده ایسم گرفته تا چپ حاشیه ای، از سوسیال دمکراتها تا ناسیونالیستهای چپ، با چنین صراحتی با طبقه کارگر وداع نکرده بود. تقوائی در این سمینار، جمهوری اسلامی را عملا مدافع رفاه کارگر معرفی میکند! هیچ شرحی بر این مهمل گوئی لازم نیست اما سوال این است که چرا حککا تا این حد سقوط کرده است؟

حککا در بیش از یک و نیم دهه گذشته هر چه بیشتر از سنتهای سوسیالیستی کارگری فاصله گرفته بود (که علت آن با فقدان منصور حکمت قابل توضیح نیست). حککا خود را یک “حزب سرنگون طلب” معرفی میکند که ظاهرا شیشه عمر جمهوری اسلامی را در استقرار سکولاریسم از طریق “انقلاب زنانه” میداند. به این ترتیب حککا با هر کس و هر چیز و هر پدیده و هر طبقه ای که همنظرش در “سکولاریسم و انقلاب زنانه” نباشد، وداع میکند. توجه کنید که تاکنون انشعاب یا جدائی ای بر سر مخالفت با “یک دنیای بهتر”، برنامۀ حککا پیش نیامده است. اختلافات بر سر سیاستهای روز این حزب است. خیرش اخیر کارگری در ایران که بر بستر فقر و فلاکت بینظیر و تحمیلی به کارگران، علیه این پدیده خانمانسوز بپا شد، حککا را به مصاف طلبید چرا که معضل کارگر استقرار سکولاریسم از طریق انقلاب زنانه نبود، فقر بود. پس حمید تقوائی برای توجیه و “تثبیت” خط “خداحافظ کارگر” در “انجمن مارکس” میگوید روحانی و نیمی از مجلس اسلامی در مخالفت با فقر با مردم همراه هستند، دقت کنید، این حرفها در “انجمن مارکس” زده میشود! جالب اینکه حمید تقوائی در “انجمن مارکس”  منتقدین خود را منتقدین ایدئولوژیک میخواند! “ایدئولوژیک” از منظر تقوائی همان جایگاهی را دارد که پروپاگاندای غرب علیه کمونیسم داشت. والا کدام مارکسیست است که نداند که از نظر مارکس ایدئولوژی مترادف با کل پیکرۀ اداری، قضائی، سیاسی و فرهنگی یک پدیده بود. این پدیده وقتی شکل سازمانی بخود گرفت و ایدئولوژیک شد، که حککا شده است، أنرا فرقه خطاب میکنند. همین فرقه به کسی که از متد مارکس در نقد او بهره میجود، لقب “ایدئولوژیک” میدهد. این شیوه از پروپاگاندا البته جدید نیست، پروپاگاندای نخ نمای جنگ سردی است. حککا هر چه بیشتر به راست گرایش پیدا میکند به همان نسبت دست به توبره تبلیغاتی آن میبرد.

 

حمید تقوائی میگوید حسن روحانی و نیمی از نمایندگان مجلس اسلامی مخالف فقرهستند و با تو برای مبارزه با فقر به خیابان میایند و اعتراض میکنند! او میگوید”جمهوری اسلامی مخالف بهبود شرایط [زندگی] مردم نیست”. حمید تقوائی مدعی است مبارزه طبقاتی بر سر حجاب و مذهب قطبی میشود. جالب اینکه اولا هر مریخی ای که در دیماه جاری از نزدیکی زمین عبور کرده باشد میداند که مسئله اصلی خیزش انقلابی توده کارگر فقر و عواقب آن بود. ثانیا و مهمترآنکه اگر او مدعیست که مسئله اصلی طبقه کارگر مذهب و بیحقوقی زن است، چرا این طبقه خود از مسئله اش بیخبر است؟ چرا از بیانش عاجزاست؟ چرا هیچکدام از رهبران شناخته شده کارگری از جمله بهنام ابراهیم زاده، جعغر عظیم زاده، محمد جراحی فقید، محمود صالحی، رضا شهابی، شاهرخ زمانی فقید، علی نجاتی، علیرضا قنبری، پروین محمدی و … مسئله اصلی طبقاتی شان را بیان نمیکنند؟ اینها که جان برکف دائم در حال جدال با جمهوری اسلامیند، چرا اعلام “مسئله اصلی” طبقه شان، به زعم حککا مذهب و برقراری سکولاریسم، مشکل تر از روبرو شدن با جمهوری اسلامی است؟ چرا پروین محمدی نمیتواند بگوید که معضل اصلی او و سایر کارگران زن حجاب است، غذا و حقوق عقب افتاده نیست؟ چرا؟

از سوی دیگر، چرا حککا در عرض سی و اندی سال نتوانسته است یک سازمان (که نه) یک کمپین موفق از فعالین جنبش زنان (حتی توده گیر هم نه) علیه حجاب ــ که آنرا مترادف با مسئله زنان میداندــ در ایران راه بیندازد؟ شاید علتش این است که مسئله اصلی کارگران حجاب نیست، فقر است. اگر حجاب بود که کارگران قطعا از فراخوان یک حزب کمونیستی استقبال میکردند. نکردند. عده دیگری اما به فراخوان مسی علینژاد پاسخ دادند. آیا آنها نمایندگان کارگران بودند؟ اگر آری چرا پروین محمدی یکی از آنها نبود؟ شاید به این دلیل که آنها تعلق طبقاتی به کارگر نداشنتد. بادعای یواشکی ها، فراخوان علینژاد “سیاسی” نبود، یعنی از طرف یک تشکل کمونیستی و کارگری فراخوان داده نشده بود و بهمین دلیل طبقات غیر کارگر به فراخوان علینژاد پاسخ دادند.

حال فرض بگیریم پاشنه آشیل جمهوری اسلامی مذهب و حجاب است اما کارگر آنقدر “ناآگاه” است، “حالیش” نیست، این دو معضل را نمیبیند و چون نمیبیند آنها را معضلات اصلی خود قلمداد نمیکند! پس ضدیت با حجاب و مذهب نمیتواند ماتریال سرنگونی جمهوری اسلامی بدست طبقه کارگر باشد بلکه ماتریال سرنگونی جمهوری اسلامی بدست طبقات دیگر است. خب این چه ربطی به یک حزب کارگری پیدا میکند؟ درست یا غلط، مذهب و حجاب معصل اصلی کارگر نیست.در اینصورت یا باید طبقه را با معضلاتی که کارگر آنرا برجسته میکند نمایندگی کرد، یا باید از طبقه کارگر دست شست. حککا این دومی را انتخاب کرد. اما در اینصورت نیز بصرف اینکه حککا شیشه عمر جمهوری اسلامی را پیدا کرده است، نمیتواند آنرا بشکند. کسی میتواند شیشه را بدست گرفته و بشکند که نماینده طبقاتی باشد که حجاب و مذهب را معضل اصلی خود میداند. چنین نماینده ای نمیتواند با شکل و شمایل و اسم و رسم و تاریخ  حککا ادعای سرکردگی جنبش ضد حجاب و مذهب را داشته باشد. آن طبقه میگوید “شما کمونیستید، نماینده من نیستید”. رقبای پیش کسوت تر و خودی تری از حککا برای آن طبقات وجود دارند که داعیه چنین نمایندگی را دارند، از جمله رفراندوم خواهان و طیف وسیع و متلون ناسیونالیسم پرو غرب. اینها علاوه بر فعالین سیاسی به طبقه جهانی خود، به بورژوازی، متکی هستند. اما حککائی که نه طبقه اش حامی آن است و نه قابلیت بسیج طبقات دیگر را دارد در بهترین حالت مشغول سرویس دهی به ناسیونالیسم پرو غرب خواهد بود. تا اینجای کار به حککا مربوط است. اما مشکل آنجا آغاز میشود که اینهمه را به اسم کارگر و مارکس انجام میدهند. اینجاست که افشای حککا به من و امثال من مربوط میشود.

سوال چرا حککا به این روز رسیده است شاید الان کمی روشن تر شده باشد. علتش تلاش این حزب برای کسب هژمونی بر طبقات دیگر بوده است. تلاشی که حککا را وادار کرد دامنه مخاطبانش را گسترش داده، از طبقه کارگر به طبقات دیگر وسعت دهد تا جائیکه که دیگر کارگر مخاطب آن نیست بلکه مستقیما و انحصارا با خرده بورژوا و بورژوا حرف میزند و مشغله اش مشغله آن طبقه شده است.

 این یادداشت را با نقل قولی از کوشا شایان پایان میدهم. او در اشاره به نقل قول بالای این نوشته از حمید تقوائی میگوید: «کاربرد مثالی اینچنین حال صرف نظر از منویات آن، حتی از زبان یک چپ سنتی ورشکسته، و به درجاتی پایین تر از زبان یک لیدر سلطنت طلب و راست پرو غرب هم برای حفظ ظاهر هم که شده هرگز عنوان نمی‌شود، چه برسد به یک حزب مدعی کمونیسم کارگری و لیدری چون حمید تقوایی!؟… که این خطای تحلیلی فاحش صرف نظر از ایجاد تشبث و ذهنیت، در صورت برخوردهای خنثی و منفعلانه، می‌تواند سرآمد و منشاء راست روى در موضعگیری نسبت به مبارزه طبقاتی و جنبش کارگری و نیز در رابطه با جنبش چپ و کمونیستی ایران ، حزب را هر چه بیشتر به سمت مواضع راست و لیبرالیستی معطوف سازد!»

***

 منبع

[١] دقیقه ۱۵:۲۰   از پرسش و پاسخ زیر:

https://www.youtube.com/watch?v=yjpAF8wSgDQ