جنگ تحمیلی عفرین را باید دور زد!

جنگ تحمیلی عفرین را باید دور زد!

برخی از پی گیران جنگِ نابرابری که از سوی دولت فاشیست ترکیه به عفرین تحمیل شده است، از توافق ناچاری عفرین با دولت سوریه نگرانند و این اقدام را نادرست می دانند. اگرچه این نگرانی ها، عمده تاً از سرِ دلسوزی مطرح می شوند؛ اما از سوی همین دلسوزان، هیچ آلترناتیو مشکل گشایی هم بمیان آورده نمی شود و انگار جز به مقاومتِ صِرف و نامحدود، به گزینه دیگری نمی اندیشند.

بنظر می رسد که این دوستانِ نگران، به بغرنجی و پیچیدگی معادلات جاری در منطقه، بی توجه اند و این مهم را که:-قطع فوری جنگ و کم هزینه کردن این جنگ تحمیلی و کاهش تلفات و خرابی ها، مُقدم بر هر چیزی است- را؛ نادیده می گیرند و سازشی ناچاری با دولت سوریه در کوران جنگی نابرابر و تحمیلی را، با بده و بستان های عرصه دیپلماسی در فضایی آرام، یکی می دانند.

کسانی که مخالف چنین توافقی هستند، اگرچه بصراحت و مستدل نمی گویند که این مردم باید در این وضعیت بغرنج و بحرانی با چه تاکتیکی ظاهر بشوند و چه بکنند؛ اما از روی مخالفت شان، می توان چنین نتیجه گرفت که آنها طرفدار ’‘مقاومتی نامحدود و بهر قیمتی‘’ هستند.

سوال کلیدی اینست که: آیا در غیاب بی تفاوتی آگاهانه میدیای جهانی و سکوت تعمدی دولت ها و بی اعتنایی حسابگرانه مراجع بین المللی و تداوم توحش دولت فاشیست ترکیه، همچنان باید تا نابودی کامل جنگید؟!

یکی از اشتباهات تحلیلی این اشخاص در این است که دو کیس کوبانی و عفرین را کاملاً یکی گرفته اند. غافل از اینکه این دو اگرچه وجوه اشتراک بسیاری باهم دارند، اما هنوز عین هم نیستند.

برای نمونه:

در کیس عفرین داعشی که هر روز یکی از شهرهای اروپا را می لرزاند و جان مردم را می گرفت و افکارعمومی جهان را برمی انگیخت، غایب است. در کیس عفرین رزمندگان یگان های مدافع خلق، مستقیماً با یکی از اعضای قدرتمند ناتو درگیر است و آسمان روژئاوا نیز که تا دیروز، فضای مانور جنگنده های آمریکا و غرب و روسیه بود، امروز برای جنگنده های دولت ترکیه قُرُق شده است تا بی پروا برسر کودک عفرینی بمب بریزند!

در کیس کوبانی ائتلافی مرکب از ده ها کشور با شعار: ’‘مبارزه با تروریسم‘’ در میدان بودند و در راستای اهداف خود از رزمندگان یگان های مدافع خلق روژئاوا که نیروی مؤثر میدان نبرد علیه داعش بودند حمایت می کردند؛ اما در کیس عفرین نه تنها هیچ یک از این کشورها در کنار این مردم نیستند، بلکه همگی بنفع دولت ترکیه سکوت کرده اند.

این مردم روزانه تلف می شوند و اراده سیاسی ایکه آنها را نمایندگی می کند با سنجش همه جوانبِ موضوع و بمنظور کم هزینه کردن این جنگ تحمیلی، تصمیم به اتخاذ تاکتیکی گرفته است؛ باید این تصمیم را که تبلور اراده خودِ مردم است برسمیت شناخت!

برای مردمی که در برزخ دو جهنم واقع شده اند، چه راه دیگری جز تن دادن به سازشی ناچاری و حفظ جان و خانه و کاشانه شان باقیست؟!

شخصاً در نوشته هیچ یک از مخالفان این سازش ناچاری، نه تنها هیچ پیام روشن و آلترناتیو مشکل گشایی ندیده ام؛ بلکه در منطق ناظر بر نوشته همه آنها شعار نانوشته: ’‘یا کوردستان یا نه مان‘’ نهفته است و از دل نگرش شان به بحران عفرین، فقط شعار: ’‘جنگ، جنگ، تا پیروزی‘’ درمی آید!

گیریم که همه آن سناریوهای سیاهی که مخالفان ’‘سازش” از وقوعشان نگرانند، بوقوع بپیوندند و نهایتاً دولت سوریه تسلط قبلی اش را بر روژئاوا بازیابد؛ آیا باید از بیم اینکه سوریه خیلی جنایتکار است و سابقه جنایتکاریش بر روژئاوا چنین و چنان بوده است و در فرداروز استقرار مجددش هم، چنین و چنان خواهد کرد؛ از فکر کردن به دور زدن این جنگ دهشتناک غافل شد و تن به تداوم جنگ داد؟!

بالاخره این جنگ ناخواسته، تا کی باید ادامه یابد؟!

من بیش از هرچیز و واقعاً مُقدم بر هرچیز، به سرنوشت انسان هایی فکر می کنم که با تداوم جنگی طولانی و فرسایشی ازپای درمی آیند و دیگر معنایی برای زندگی باقی نمی ماند!

شخصاً در برابر استدلال کسانی که یکی از نگرانی هایشان اینست که گویا: ’‘سوریه همان کشوری است که سال ها کُردها در آن بی هویت بوده اند و قربانی شده اند و با بازگشتش در بهمان پاشنه خواهد چرخید‘’، موافق نیستم.

مخالفتم با چنین استدلالی باین خاطر نیست که گویا ماهیت جنایتکارانه رژیم اسد دگرگون شده است، باین دلیل است که نه دولت فعلی سوریه آن دولت منسجم و مقتدر سابق است و نه مردم روژئاوا آن مردم بی هویت توسری خورده گذشته اند.

روژئاوای امروز صاحب سپاه و نیروی نظامی مستقل و رزمنده خود می باشد. در چهارچوب سیستم خودمدیریتی اش، اداره امور خود را در دست دارد و الگوی حکومتی اش از حمایتی جهانی برخوردار است. مردمانش نیز در پرتو دخالتگری های مستقیم شان در امر اداره جامعه، اعتماد به نفس و عزت و کرامت زیرپا شده پیشین خود را بازیافته اند و…

مردمی با چنین هویت بازیافته ای را، چرا باید در همان قاب بی هویتی گذشته بنگریم. روژئاوای امروز حتی اگر تن به سازشی اجباری هم بدهد، به پشتوانه همه آن چیزهایی که امروز دارد و دیروز نداشت، بسیار بهتر از پیش می تواند گلیمش را از آب بیرون بکشد!

بالاخره باید باین قناعت رسید که سناریوهای تهدید کننده هرچه باشند، هرچه زودتر این جنگ باید خاتمه یابد و این واقعیت را دریافت که خسارات ناشی از حضور سوریه، بمراتب کمتراز خسارات ناشی از بمباران های ترکیه است.

کسانی که از این سازش ناچاری نگران اند، همواره باید از خود بپرسند که:

اگر این مردم تن به چنین سازشی اجباری ندهند، غیراز ’‘گزینه جنگ‘’، چه گزینه دیگری پیشِ رو دارند؟!

واقعاً اگر تن به چنین سازشی اجباری داده نشود، معنایش جز این است که این مردم با شعار:

’‘یا کوردستان یا نه مان‘’ در میدان اند و بر طبل’‘جنگ، جنگ، تا پیروزی‘’ می کوبند؟!