تأکید بر استراتژی سوسیالیستی کومەله و نگاهی به مرکز همکاری احزاب کردستان ایران

تأکید بر استراتژی سوسیالیستی کومه له و نگاهی به مرکز همکاری احزاب کردستان ایران

در جریان اعتراضات اخیر و خیزش سراسری مردم ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی، صف مبارزات مردم کردستان از صف هم سرنوشتان خود در دیگر نقاط ایران جدا نبود. اگر چه رژیم اسلامی با تمرکز نیرو و ایجاد فضای میلیتاریستی شدید در شهرهای کردستان مانع برپایی تظاهرات وسیع و گسترده توده های مردم در این منطقه شد، اما روند مبارزات انقلابی و حق طلبانه این مردم علیه حکومت اسلامی و تجارب انبوهی که در این میان اندوخته اند بدون شک عامل تقویت کننده مهمی است برای جنبش حق طلبانه مردم در بعد سراسری.

کومه له- سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، با توجه به نفوذ خود و اعتبار اجتماعی خاصی که از آن بهره مند است، همچنین با توجه به وجود طیف وسیعی از مبارزین سیاسی، رادیکال و چپ و کمونیست، فعالین کارگری، زنان، فعالین مدنی پیشرو ….در جامعه کردستان؛ می تواند ظرفیت های انقلابی موجود را علیه رژیم اسلامی بسیج کند و در راستای استحکام و تقویت جنبش مبارزاتی مردم در سطح سراسری نقش کارا و مؤثری ایفا نماید.

از سوی دیگر، با توجه به اینکه جامعه کردستان، جامعه ای است تحزب یافته، وظیفه و اولویت سیاسی و عملی هر حزب و جریان سیاسی ای که خود را “دلسوز” مردم می داند می باید بر این اصل استوار باشد که به نیروی توده ای خود این مردم اتکاء نموده و نیز برای به قدرت رسیدن آنان بکوشد. در این میان کومه له همواره با تأکید بر این اصل، برای به پیروزی رساندن جنبش انقلابی مردم کردستان در تلاش و مبارزه بوده و سالهاست که برنامه خود را برای “استقرار حکومت شورایی در کردستان” اعلام نموده است.

علاوه بر این کومه له، در راستای به کار گیری ظرفیت های موجود در کردستان در مبارزه علیه رژیم اسلامی و خنثی نمودن توطئه های این رژیم، همواره بر سیاست همکاری مابین احزاب سیاسی در کردستان تأکید نموده و در این باره از سیاست روشن و مدونی برخوردار است، آنرا با صراحت به جامعه و نیز احزاب سیاسی اعلام نموده و همچنین موانع سر راه این همکاری و اتحاد عمل ها را نیز با روشنی بیان داشته است. بنابراین همکاری مطابق با سیاست های اصولی، لازم و ضروری است.

با این مقدمه که بیانی است از استراتژی سوسیالیستی کومه له در کردستان، نگاهی به مرکز تازه تأسیس “همکاری احزاب کردستان ایران” بیاندازیم.

در تاریخ ۲۰ ژانویه ۲۰۱۸ نهادی تحت عنوان “مرکز همکاری احزاب کردستان ایران” توسط پنج حزب سیاسی تشکیل شد.

ما مخالف چنین حرکتی نیستیم، بلکه از نظر ما این به سهم خود می تواند فرصتی فراهم آورد که منافع و سیاستهای متفاوت در کردستان برای مردم روشنتر گردد. یکی از اولویت هایی که این مرکز برای خود تعیین نموده است، تلاش برای تشکیل “جبهه کردستانی” است.

ممکن است سؤال شود که چرا کومه له- سازمان کردستان حزب کمونیست ایران در چنین پروسه ای(جبهه کردستانی)، و نیز در آن مرکز شرکت ندارد؟ بدون شک، کومه له نه به دلیل برخی موانع و مشکلات فنی و تکنیکی که بر این پروسه دیده می شود؛ بلکه به دلیل تفاوت در استراتژی است که در چنین پروسه ای شرکت نمی کند. (این تفاوت در استراتژی در ممانعت از اتحادهای پایدار و جبهه ای، در ادامه این مطلب با استناد به مصوبات حزبی نیز نشان داده خواهد شد.)

یکی از نکاتی که به عنوان “پرنسیپ” از سوی مرکز همکاری احزاب کردستان ایران معین شده است، “اعتقاد به سرنگونی جمهوری اسلامی” است، بدون اینکه تأکید شود که چه نوع سرنگونی ای، مورد نظر است. می دانیم که سرنگونی ممکن است توسط نیرویی خارجی هم صورت بگیرد آنطور که درعراق مشاهده شد. اما کومه له همواره و با صراحت تأکید نموده است که به سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی اعتقاد دارد یعنی سرنگونی به دست نیروی توده های مردم کارگر و مردم آزادیخواه ایران، آن نوع سرنگونی که ماشین دولتی طبقه حاکم را در هم شکند. فراموش نکرده ایم هنگامیکه آمریکا و دیگر قدرتهای جهانی عراق را مورد حمله و لشکرکشی خود قرار داده و رژیم صدام را ساقط کردند، ، برخی از جریانانی که امروز در آن “مرکز همکاری” حضور دارند فریاد می زدند که “بعد از عراق بایستی که نوبت ایران باشد و سوریه نبایستی از نوبت ما جلو بیافتد”!

کومه له بمثابه نیرویی چپ و کمونیست همواره اعلام نموده است که تضمین نهایی و تداوم پیروزی در گرو درهم شکستن قطعی قدرت دولت مرکزی و پیشروی جنبش کارگری در سطح سراسری است، سهل ترین و هموارترین راه حفظ دستاوردهای جنبش مردم کردستان، پیوند با یک انقلاب سراسری در ایران است. در این میان پشتیبانان و هم پیمانان اصلی این مردم همانا جنبش کارگری و دیگر جنبش های رادیکال و مترقی و نیروهای چپ و کمونیست در سطح سراسری است.

در مقابل این، احزاب ناسیونالیست در کردستان به اصلاح طلبان حکومتی و نیز به فشارها و دخالت آمریکا و دیگر قدرت های جهانی امید بسته اند و همواره برای پیدا کردن هم پیمانان خود در میان اپوزیسیون لیبرال طرفدار آمریکا- شوونیست هایی که هیچ گونه اعتقادی به حقوق مردم کردستان ندارند- تلاش های فراوانی نموده اند. برای همگی این نیروها و احزاب، دخالت های امپریالیستی در اوضاع ایران فرصتی است که می تواند توازن قوا را به نفع آنان تغییر دهد و زمینه لازم را برای شرکت آنان در حاکمیت چه در سطح منطقه ای و چه در سطح سراسری، فراهم نماید. اما از نظر کومه له چنین سیاست و عملکردهایی در ضدیت با منافع و مصالح مردم کردستان است.

یکی دیگر از پرنسیپ هایی که احزاب متشکل در”مرکز همکاری” برای خود معین نموده اند، “فدرالیسم” است. این احزاب در تلاشند که در آینده ی کردستان پارلمانی تشکیل شود و خود نیز با تصاحب کرسی در آن، بر مردم حکومت کنند.

اما کومه له همچنانکه قبلا به آن اشاره شد، برای استقرار “حکومت شورایی” در کردستان تلاش می کند. در حاکمیت شورایی مردم کارگر و زحمتکش از آنروی که اکثریت مردم کردستان را تشکیل می دهند؛ صاحب قدرت خواهند شد. احزاب و نیروهای سیاسی هم می باید که از طریق همین مکانیزم شوراها در “حاکمیت” شرکت داشته باشند. بسیار روشن است که  اگر مردم در حاکمیت باشند و صاحب قدرت، با فداکاری و سرسختی هم در مقابل هر گونه تهدید، از دستاورهای خویش به دفاع برمی خیزند. تجربه “کانتونهای خودمدیریت” در روژاوا(کردستان سوریه) و تجربه کوتاه مدت حاکمیت مردمی در کردستان ایران بعد از سرنگونی رژیم شاه این حقیقت را به وضوح نشان می دهند. جدای از اینها در ماههای اخیر و در جریان حرکت توده ای مردم کردستان برای کمک و امداد رسانی به مردم مصیبت دیده از زمین لرزه کرمانشاه و نواحی اطراف، دیدیم که چگونه مردم با کاردانی و هوشیاری و با فداکاری های بسیار، پروسه امداد رسانی های مربوطه را سازمان داده و در این راستا بسیار دقیق تر و کاراتر از دم و دستگاههای دولتی عمل نمودند. این حرکت پرشکوه، نمونه ایست از مدیریت و اجرای امورات جامعه به دست پرتوان توده های مردم.

از نظر ما، پارلمان توده های مردم را از حاکمیت بر جامعه و مدیریت در آن، دور نگه داشته و فساد و بی عدالتی را گسترش می دهد. این را به روشنی در کردستان عراق دیده ایم، این تجربه در آنجا با شکست مواجهه شده و به مانعی در برابر اهداف و آرزوهای مردم تبدیل شده است.

احزاب ناسیونالیست در کردستان، “فدرالیسم” را به عنوان راه حل محو ستم ملی دانسته و در تلاشند که طرح و برنامه فدرالیستی را در اذهان مردم کردستان جای بیاندازند. اما کومه له بر خلاف آنان بر این باور است که فدرالیسم نه تنها مسئله ملی را حل نمی کند، بلکه باعث برافروختن آتش جنگ های قومی و محلی خواهد شد. جدای از این، در فدرالیسم هر گاه دولت مرکزی بخواهد می تواند مردم کردستان را از هر لحاظ مورد فشار و سرکوب قرار دهد چراکه در فدرالیسم ابزارهای قدرت یعنی ارتش و نیروهای مسلح و نیز اقتصاد و دیپلماسی همچنان در دست دولت مرکزی باقی خواهد ماند. این را هم به روشنی در کردستان عراق دیده ایم، این تجربه در آنجا با شکست مواجه شده و همچنانکه طی ماههای اخیر مشاهده شده است به مانع بزرگ و مخاطره آمیزی بر سر راه تحقق “حق تعیین سرنوشت مردم کردستان” و نتایج “همه پرسی” در آنجا تبدیل شده است.

با این همه، آیا رواست که چنین تجارب شکست خورده ای را این بار بر سر مردم در کردستان ایران آزمود؟!

همانطور که ملاحظه می شود تفاوتهایی این چنین در استراتژی و کردار است که مانع ورود کومه له به آن مرکز همکاری و جبهه ای که مدنظر دارند؛ می باشد.

اگر نکات مورد اشاره فوق از جمله پرنسیپ هایی هستند که احزاب ناسیونالیست در کردستان برای خود معین کرده اند، پرنسیپ کومه له هم مطابق استراتژی خود در کردستان برای به پیروزی رساندن جنبش انقلابی این مردم، تلاش برای جدایی توده های کارگر و زحمتکش از استراتژی و سیاست های احزاب بورژوایی در کردستان و تقویت استراتژی سوسیالیستی در مقابل استراتژی ناسیونالیستی در مقیاس اجتماعی است.

بدون شک، جبهه کومه له جبهه مردمی است که قلبشان برای زندگی ای انسانی به دور از هرگونه ستم و بی عدالتی می طپد، جبهه کارگران و زحمتکشان، توده های مردم انقلابی و آزادیخواه کردستان، جبهه چپ و سوسیالیستی و جبهه نان و کار و آزادی و کرامت انسانی است و کومه له می باید هرچه بیشتر برای انسجام و تحکیم صفوف این جبهه بکوشد.

بحث فوق بخشهایی از سخنرانی نویسنده این سطور است که حدود ده روز پیش در مراسم بزرگداشت روز کومه له در کشور فنلاند ایراد شده است. آنطور که مشاهده می شود در اینجا بحث به طور مشخص مربوط به عدم شرکت کومه له در آن مرکز و جبهه ای است که مد نظر دارد، نه بر سر نفس همکاری به عنوان سیاستی اصولی و روشن. همکاری مابین احزاب، همچنانکه در بالا نیز به روشنی مورد اشاره قرار گرفته جزو سیاستهای اصولی کومه له است. برای کسی که ریگی در کفش نداشته باشد و نخواهد که در این میان به تحریف و تخطئه بپردازد؛ درک این موضوع بسیار روشن است، اساساً دو موضوع متفاوت از یکدیگرند، عدم شرکت ما در آن مرکز و پروسه تشکیل جبهه، به معنای عدم همکاری با آن احزاب در سطوح دیگر نیست.

 یک هفته قبل از آن نیز در مراسم روز کومه له در کشور سوئد، رفیق “صلاح مازوجی” دبیر کمیته اجرایی حزب کمونیست ایران، در جریان سخنرانی خود در این مراسم، با روشنگری هر چه بیشتری موضوع مشخص “اختلاف در استراتژی” را مورد تشریح قرار داده اند. وی در این باره ضمن نقد نکاتی که به عنوان پرنسیپ از سوی احزاب ناسیونالیست در کردستان برای تشکیل مرکز همکاری و جبهه کردستانی مورد نظرشان اعلام شده است، و نیز با اشاره به وجود اختلافات واقعی مبنی بر عملکردهای متفاوت این جریانات با کومه له ، تصریح نمودند که:

“مسیری که ما در پیش گرفته ایم و آنرا در پیش پای مردم کردستان قرار میدهیم برای اینکه این جنبش به پیروزی برسد به تمامی متمایز از استراتژی و مسیری است که این جریانات جلوپای مردم می گذارند به همین دلیل است که کومه له در پروسه تشکیل جبهه کردستانی و در این جبهه نیز شرکت نمی کند.”

قبل از ایشان، رفیق “ابراهیم علیزاده” عضو کمیته اجرایی حزب کمونیست ایران و دبیر اول کومه له نیز طی مصاحبه ای با “رادیو کردستان در آمریکا” که متن آن در شماره ۳۸۳ نشریه “پیشرو” ارگان کمیته مرکزی کومه له هم به چاپ رسیده، بر وجود تفاوت در استراتژی به روشنی تأکید دارند. ایشان علاوه بر وجود سکتاریزم، دلیل اصلی عدم تشکیل جبهه کردستانی را تفاوت در استراتژی این احزاب می داند. رفیق ابراهیم در این باره می گوید:

“دلیل اصلی عدم شکلگیری جبهه (جبهه کردستانی.م) تفاوت در استراتژی سیاسی احزاب است. منظورم از استراتژی راهی است که احزاب می پیمایند نه اهداف دورتر و نه برنامه آنها. خیلی طبیعی است که به عنوان نمونه بر سر بعضی حقوق دمکراتیک مانند برابری زن و مرد، جدایی دین از دولت، آزادیهای دمکراتیک و غیره به توافق برسیم. اما برای نمونه هنگام پرداختن به اینکه نقش مبارزه مسلحانه چیست و زمان و مکان شروع آن در چه موقعی خواهد بود؟ هم پیمانان سراسری مان در سطح ایران کدامند؟ آیا در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت داشته باشیم یا نه؟ موضع در قبال جریان موسوم به اصلاح طلبان در ایران چه باشد؟ کدام یک از جریانات سیاسی کردستان می توانند در این جبهه شرکت داشته باشند؟ موضع عملی در قبال مبارزه ملت کرد در بخش های دیگر کردستان، برای نمونه در روژاوا (کردستان سوریه.م) و باکور (کردستان ترکیه.م) چگونه باشد؟ ارتباط دیپلماتیک با دولتهای اشغالگر کردستان و بسیار مسائل دیگر از این قبیل، اینها هر یک به نوبه خود به مانعی برای تشکیل جبهه تبدیل می شوند. ما چطور می توانیم باهم در یک جبهه باشیم که یکی از جریانات مشغول گفتگو با اداره اطلاعات جمهوری اسلامی باشد، جریان دیگر در مراسم سالیاد آتاتورک شرکت کند، و آن یکی خود به تنهایی مبارزه مسلحانه را آغاز نماید و بسیاری اختلافات دیگر از این دست، اما در یک جبهه واحد هم باشیم؟”

موضع گیری و تبیین سیاست های فوق، منطبق با سیاست و خط و جهت رسمی تشکیلات کومه له و حزب کمونیست ایران مصوب در کنگره هاست. جدای از این رفقا، دیگر کادرهای حزب نیز به مناسبتهای گوناگون چنین سیاستهایی را تشریح نموده اند. سیاستی کاملاً روشن و صریح که جامعه نیز از آن مطلع است و اساساً در کنار دیگر سیاستهای انقلابی و کمونیستی کومه له، از وجوهات مشخص کار و فعالیت ماست.

مروری بر اسناد و مصوبات کنگره ها

در گزارش سیاسی مصوب کنگره دوازدهم کومه له برگزار شده در سال ۱۳۸۵ یعنی ۱۱ سال پیش، و همچنین یک سال بعد از آن در گزارش سیاسی مصوب کنگره نهم حزب کمونیست ایران، در مورد اوضاع سیاسی کردستان از جمله آمده است:

“طی سه سال اخیر و با فعال تر شدن سیاست آمریکا در خاورمیانه احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران با امید مداخله آمریکا در ایران می کوشند به منظور کسب موقعیت برای خود و یا در بهترین حالت با هدف به دست آوردن امتیازاتی در زمینه مسدله ملی با سیاستهای آمریکا در منطقه همراه شوند. کومه له زیانبار بودن این سیاستها برای جنبش مردم کردستان را پیگیرانه روشن می نماید. چنین سیاسیتی در عین حال که اساس آن بر توهمات و خوش باوری های سنتی این نیروها استوار است، در همان حال از آنجا که به حالت انتظار در جامعه دامن می زند و مردم را از مبارزه مستقیمی که به نیروی خود قادربه پیشبرد آن هستند دور می کند، سیاستی مخرب در جامعه کردستان است. احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران با الگو قرار دادن سناریوی آمریکا در عراق، نقشه های سیاسی و سازمانی خود را بر اساس دخالت احتمالی آمریکا در ایران و سرنگونی رژیم اسلامی به کمک آمریکا طرح ریزی کرده اند. نقطه شروع بحثهای مربوط به تشکیل جبهه کردستانی و دیدار و گفتگوهایی که طی دو سال اخیر احزاب و سازمانهای مختلف در این زمینه داشته اند، از همین جاست. این گروهها در سطح سراسری هم آینده خود را در رشد حرکتهای ناسیونالیستی در میان ملیتهای تحت ستم ساکن ایران می بینند و می کوشند تا با بهم پیوند دادن احزاب و سازمانهای در تبعید منتسب به این ملیتها، جبهه سراسری مورد نظر خود را علیه جمهوری اسلامی به وجود بیاورند. اگر چه، چیزی که تاکنون در این زمینه انجام گرفته است، جز تشکیل اتحادهای کارتونی از گروههای بی ریشه چیز دیگری نبوده است اما نفس جهت گیری آنها وجه دیگری از تلاش برای انطباق با سیاستهای آمریکا در مورد ایران است. رکود و بن بست شعارهای امروز آنها در زمینه جبهه سراسری و جبهه کردستانی ناشی از این واقعیت است که سیاستهای آمریکا در خاورمیانه به طور کلی و در مورد ایران به طور اخص در آن جهتی نیست که این گروهها به آن امید بسته بودند.”

در همین قسمت و در تیتر مربوط به پیش شرط همکاری با احزاب و گروههای سیاسی فعال در کردستان ضمن برشمردن نکاتی که مبنای سیاست عملی ما در برخورد به این مسئله می باشد و از جمله عدم توسل به اسلحه در اختلافات سیاسی، پذیرفتن اصل پیشبرد دیالوگ و مبارزه سیاسی متمدنانه، به رسمیت شناختن آزادیهای بدون قید و شرط سیاسی در کردستان و نیز موضوع مذاکره با دشمن، آمده است:

“بدیهی است که با به رسمیت شناختن این پیش شرط ها این بار بحث مربوط به استراتژی سیاسی و زمینه های همکاری پیش می آید. (تمامی خط تأکیدهای فوق از نویسنده است)

در گزارش سیاسی مصوب کنگره سیزدهم کومه له برگزار شده در سال ۱۳۸۷ یعنی ۹ سال پیش و در بخشهایی از بحث مربوط به ارتباط با احزاب اپوزیسیون آمده است:

“…. در عین اینکه مبانی استراتژی سیاسی و چند و چون تفاوتهـای خود را در این عرصه ها با دیگران می شناسیم، راههای همکاری و هماهنگی را بـا نیروهـای درگیر در این مسائل تعیین کنیم. قبول شرایط فعالیت علنی برای کل کومه لـه، همـانطوریکه برای فعالین در محل نیز، یعنی وارد شدن درمناسبات و شکل تعریف شده ای از روابـط با نیروهای دیگر. در راستای همین جهتگیری است که ما در برنامه کومه له برای حاکمیـت مردم در کردستان گفته ایم که درهرمبارزه و حرکت اجتماعی و نهادهای سیاسی که بخشا اهداف مندرج در این برنامه را برآورد می کند و امکان دسترسی کارگران و مردم ستمدیده را به اهرمهای قدرت سیاسی در جامعه فراهم نماید، فعالانه مشارکت خواهیم کرد.  در رابطه با احزاب و نیروهای سیاسی دیگر قبل از هرچیز بایستی روشن باشد که این حزب در جنبشهای اجتماعی پیشرو چه سیاست، تاکتیک و تبلیغات و فعالیـت عملـی را بـه پـیش میبرد؟ نقاط مشترک سیاسی ما با آنها از نقطه نظر منافع این جنبشها کدامها هستند؟  با توجه به آنچه که گفته شد خطوط زیر مبنای تعیین سیاسـت مـا درارتبـاط بـا نیروهـای سیاسی دیگر در کردستان است: در رویارویی های مستقیمی با طبقه کارگر درگیر نباشد، آزادیهای بدون قید و شرط سیاسی را به رسمیت شناخته باشد، متعهد باشد در اختلافات سیاسی و درونی در جامعه کردستان دست بـه اسـلحه نمـی برد، تعهد داشته باشد که وارد گفتگوی جداگانه با دشمن بر سـر مصـالح مـردم کردسـتان نخواهد شد. تعهد داشته باشد که بر علیه مخالفین سیاسی خود در جامعه کردستان با دولت مرکزی همکاری نخواهد کرد. اصل اولیه حق حاکمیت توده ای را علیرغم هر شکل و شیوه ای کـه بـرای آن پیشـنهادمی کند، به رسمیت بشناسد. (تأکید از نویسنده است)

در گزارش سیاسی مصوب کنگره چهاردهم کومه له برگزار شده در سال ۱۳۸۹ و در بخشهایی از بحث مربوط به اوضاع کردستان ایران آمده است:

“طی یک سال گذشته برخی از احزاب و جریانات حاضر در کردستان صراحتا و یا شرمگینانه سیاست دفاع از اصلاح طلبان حکومتی را در پیش گرفته اند و بعضی از آنها تا آنجا پیش رفته اند که خود را بعنوان بخشی از ” جریان سبز” قلمداد می کنند. اما فراخوان های این جریانات در پشتیبانی از اصلاح طلبان از یک طرف با بی تفاوتی مردم کردستان روبرو شده است و از طرف دیگر اصلاح طلبان نیز آنها را به بازی نگرفته اند. این نخستین بار نیست که طی سالهای اخیر این جریانات سیاستهای بی ثمری را در پیش می گیرند و  بعد از مدتی از آن سرخورده می شوند. این وضعیت ریشه در بن بست استراتژیک آنها دارد. برای آنها حل مسئله کرد دیگر آرمان نیست، آنچه که آنها دنبالش هستند داشتن سهمی ازحاکمیت محلی در جوار دولت مرکزی است و تصور میکنند که اینکار از طریق سازشها و اتفاقاتی که در بالای حکومتها روی میدهد و از طریق تخفیف خواستهای مردم کردستان امکانپذیر است. آنها بدون اینکه از طرف مقابلشان هیچ قولی گرفته باشند، به این مطالبات چوب حراج می زنند. اما بی ثمر بودن این سیاست برای آنها وقتی روشن تر می شود که ببینیم آنان در شرایطی به اصلاح طلبان نزدیک می شوند که آنها موقعیت خود را در رهبری جنبش مردم از دست داده اند. “

” در این مقطع این احزاب بر روی نقش احتمالی لیبرال های ایران در تحولات سیاسی بعد از جمهوری اسلامی و پشتیبانی قدرت های غربی از آنها حساب باز کرده اند. آما آنچه از هم اکنون روشن است نزدیکی و هم پیمانی احزاب ناسیونالیست کردستان با اصلاح طلبان حکومتی و با  لیبرال های ایران هیچ ربطی به منافع مبارزه مردم کردستان ندارد. لیبرالها و اصلاح طلبان عطف توجهی به مسئله ملی در کردستان ندارند و بنا بر مواضعی که تا کنون ابراز داشته اند، دادن هر امتیازی در این زمینه را برای حفظ تمامیت ارضی ایران خطرناک میدانند. آنها با نادیده گرفتن ویژه گی های مسئله ملی در کردستان که پیشینه و تاریخ خود را دارد، حق مسلم مردم کردستان را برای تعیین سرنوشت خود به رسمیت نمی شناسند. این سیاست نه در راستای تأمین حقوق مردم کردستان بلکه در بهترین حالت در خدمت کسب سهم ناچیزی از قدرت برای این احزاب است. (تأکید از نویسنده است)

 در رابطه با همکاری بین احزاب نیز بر خطوط مصوب در کنگره سیزده که در بالا آمده است تأکید شده است.

در گزارش سیاسی مصوب کنگره پانزدهم کومه له برگزار شده در سال ۱۳۹۱ و در بخشهایی از بحث مربوط به اوضاع کردستان ایران و جنبش رفع ستم ملی آمده است:

“ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍی ﮐﺎﺭﮔﺮ ﻭ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ ﮐﺮﺩ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺭﻓﻊ ﺳﺘﻢ ﻣﻠﻲ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺗﻐﻴﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺯﻧﺪﮔﻴﺶ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ، ﮐﻪ ﺭﻓﻊ ﺍﻳﻦ ﺳﺘﻢﮔﺮﻱ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺁﺳﻮﺩﻩﺗﺮ ﻭ ﻣﺤﻴﻂ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺑﺎﺯﺗﺮﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺍﻓﻖ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﺁﻳﻨﺪﻩﺍﻱ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺑﺎﺷﺪ.ﻫﻤﻴﻦ ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻧﻔﻮﺫ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﭼﭗ ﻭ ﺭﺍﺩﻳﮑﺎﻝ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪﻱ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﺑﭙﺬﻳﺮﻳﻢ ﮐﻪ ﺳﺘﻢ ﻣﻠﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﺍﮐﺜﺮﻳﺖ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﺁﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﻭ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺭﻓﻊ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺷﻌﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﻱ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩﻱ ﺍﻧﻘﻼﺑﻲ ﺩﺭ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻢﺯﻣﺎﻥ ﻫﻤﻪﻱ ﻋﺮﺻﻪﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺑﮕﻴﺮﺩ. ﮐﻮﻣﻪﻟﻪ ﺩﺭ ﺳﻲ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﭘﺮﭼﻤﺪﺍﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﻱ ﺍﻱ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺟﻨﺒﺶ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪﻋﻨﻮﺍﻥ “ﺟﻨﺒﺶ ﺍﻧﻘﻼﺑﻲ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ “ﺧﺼﻠﺖ ﻧﻤﺎﻳﻲ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.” (تأکید از نویسنده است)

در ادامه این بحث، ضمن اشاره به ناسیونالیسم و جوانب فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آن، در خصوص عملکرد احزاب ناسیونالیست در مبارزه برای رفع ستم ملی تصریح شده است:

“ﺍﮔﺮﭼﻪ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺣﺰﺏﻫﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻱ ﻣﻌﻴﻨﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻣﻠﻲ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﻲﺩﻫﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﮐﺴﺐ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﺤﻠﻲ ﻭ ﻳﺎ ﺳﺮﺍﺳﺮﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﺰﺏ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ، ﻣﻲ ﮐﻮﺷﻨﺪ. ﺳﺘﻢ ﻣﻠﻲ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺁﻥﻫﺎﺳﺖ، ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻥﮐﻪ ﺣﻞ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺍﻳﻦ ﺳﺘﻢ ﻫﺪﻑ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﺎﺷﺪ. ﺁﻥﻫﺎ ﻫﻴﭻ ﻣﻄﺎﻟﺒﻪﺍﻱ ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺎﺕ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ، ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺎﺕ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﺩﺍﺭﻱ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭ ﺣﻔﻆ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﭼﻴﺰﻱ ﺟﺰ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺳﻠﻄﻪﻱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ، ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻮﺭﮊﻭﺍﺯﻱ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﺣﺰﺍﺑﻲ ﺑﻮﺭﮊﻭﺍﻳﻲ ﺩﺭ ﺍﭘﻮﺯﻳﺴﻴﻮﻥ ﺧﺼﻠﺖ ﻧﻤﺎﻳﻲ ﻣﻲﮐﻨﻴﻢ. ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﭼﻨﺪ ﺩﻫﻪﻱ ﺍﺧﻴﺮ، ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﺮﺍﻳﺶ ﻭ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻱ ﭘﺎﻳﮕﺎﻩ ﻃﺒﻘﺎﺗﻲ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﻄﺒﻖ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺁﻥﮐﻪ ﺭﻓﻊ ﺳﺘﻢ ﻣﻠﻲ ﺭﺍ ﻫﺪﻑ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﮐﺴﺐ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﺤﻠﻲ، ﺍﺯ ﻫﺮﻃﺮﻳﻘﻲ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺭﺿﺎﻳﺖ ﻣﻲﺩﻫﻨﺪ. ﺭﻳﺸﻪﻱ ﺗﻼﺵ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﺍﻳﺶ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺰﺩﻳﮑﻲ ﺑﻪ ﻟﻴﺒﺮﺍﻝ ﻫﺎﻱ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭ ﻏﺮﺏ ﻭ ﺍﺻﻼﺡ ﻃﻠﺒﺎﻥ ﺣﮑﻮﻣﺘﻲ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﮔﻲ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺎﺯﺵ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﺼﺎﻟﺢ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮐﺴﺐ ﺍﻣﺘﻴﺎﺯﺍﺕ ﻧﺎﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﻱ ﻋﻤﻠﻲ ﺁﻥﻫﺎ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﺮﺩ.” (تأکید از نویسنده است)

در ادامه گزارش سیاسی مصوب کنگره پانزدهم کومه له، یک بار دیگر و این بار به طور مبسوط سیاست کومه له در مورد همکاری با احزاب سیاسی کردستان و همچنین موانع موجود دراین بین و از جمله تفاوت ها در استراتژی، با روشنی و صراحت مورد تأکید قرار گرفته است. در این باره از جمله آمده است:

” ﮐﻮﻣﻪﻟﻪ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺘﻲ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺟﻨﺒﺶ ﺍﻧﻘﻼﺑﻲ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦﮔﻮﻳﻲ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭﺣﺪﺕﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ، ﺑﻪﻣﻨﻈﻮﺭ ﻫﻤﻮﺍﺭ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﻊ  ﺳﺘﻢ ﻣﻠﻲ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ، ﮐﺎﻫﺶ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻣﺼﻴﺒﺖﻫﺎﻱ ﻧﺎﺷﻲ ﺍﺯ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺘﻤﮕﺮﻱ، ﻣﺤﺪﻭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺗﻮﻃﺌﻪﮔﺮﻱﻫﺎﻱ ﺭﮊﻳﻢ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥﻫﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻓﻌﺎﻝ ﺩﺭ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ، ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻫﻤﮑﺎﺭﻱ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺭﮊﻳﻢ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ ﺍﺳﻼﻣﻲ، ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻫﻤﮑﺎﺭﻱ ﻣﻴﺎﻥ ﻓﻌﺎﻟﻴﻦ ﺟﻨﺒﺶﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺎ ﮔﺮﺍﻳﺶﻫﺎﻱ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺩﺭ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺭﮊﻳﻢ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ ﺍﺳﻼﻣﻲ، ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻣﻌﻴﻨﻲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺧﻄﻮﻁ  ﺯﻳﺮ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﺩﻫﺪ.”

این خطوط در ۷ بند مدون شده اند. در بند ۴ این خطوط که مربوط به تفاوتها به مثابه موانع موجود بر سر راه همکاری ها می باشد، آمده است:

” ﺍﻣﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺿﺮﻭﺭﺕ ﺗﺎ ﺁﻥﺟﺎﺋﻲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ، ﺑﺎ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﻭ ﻣﺸﮑﻼﺗﻲ ﭼﻨﺪ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻓﻊ ﻭ ﻳﺎ ﺗﺨﻔﻴﻒ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩ: ﺍﻭﻝ، ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎﻱ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﻲ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﺘﻤﮕﺮﻱ ﻣﻠﻲ ﺩﺭ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ، ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻱ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﻧﻌﻲ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻫﻤﮑﺎﺭﻱ ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻧﻤﻴﮑﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺭﺍﻫﻬﺎﻱ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﻲ ﮐﻪ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﺤﻘﻖ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﻧﺪ (ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﻱ)، ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻫﻤﮑﺎﺭﻱ ﻭ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﻋﻤﻠﻲ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﻧﻌﻲ ﺟﺪﻱ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ. ﺩﻭﻡ، ﺗﻤﺎﻳﺰ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻫﻢﭘﻴﻤﺎﻧﺎﻥ ﺳﺮﺍﺳﺮﻱ. ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻓﻌﺎﻝ ﺩﺭ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻫﺮ ﻳﮏ ﻣﻲﮐﻮﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﻧﻄﺒﺎﻕ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻭ ﭘﺎﻳﮕﺎﻩ ﻃﺒﻘﺎﺗﻲ ﺧﻮﺩ ﻫﻢﭘﻴﻤﺎﻧﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺳﺮﺍﺳﺮﻱ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﻨﺪ. ﮔﺎﻩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﻬﺎ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻧﺎﻫﻤﮕﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺩﺭ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻭ ﮔﺎﻫﻲ ﺣﺘﻲ ﻏﻴﺮ ﻣﻤﮑﻦ ﻣﻲ ﺳﺎﺯﺩ. ﻫﻢ ﭘﻴﻤﺎﻧﻲ ﺑﺎ ﺍﺻﻼﺡﻃﻠﺒﺎﻥ ﺣﮑﻮﻣﺘﻲ  ﻭ ﻳﺎ ﺷﻮﻭﻧﻴﺴﺘﻬﺎﻱ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﮐﻪ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺣﻖ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺍﺯ ﺁﻧﺠﻤﻠﻪ ﺍﺳﺖ.  ﺳﻮﻡ، ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺍﺗﮑﺎﺀ ﺑﻪ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻗﺪﺭﺕﻫﺎﻱ ﺍﻣﭙﺮﻳﺎﻟﻴﺴﺘﻲ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﮑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭘﻴﺎﻣﺪ ﻭﻳﺮﺍﻧﮕﺮ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭﺗﻬﺎﻱ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﻋﺮﺍﻕ ﻭ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﻟﻴﺒﻲ ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻳﻪ، ﺧﻴﺰﺵ ﺍﻧﻘﻼﺑﻲ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻋﻘﻴﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻴﺮﺍﻫﻪ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﭼﻬﺎﺭﻡ، ﺍﻧﺸﻌﺎﺏﻫﺎ ﻭ ﺟﺪﺍﺋﻲﻫﺎ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﺧﻴﺮ ﻭ ﺑﺮﻭﺯ “ﺑﺤﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ” ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻥﻫﺎ ؛ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﺪﺍﺋﻲﻫﺎ ﻧﺎﺷﻲ ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻌﻤﻴﻖ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻳﮏ ﻣﺴﻴﺮ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺟﺪﺍﺋﻲ ﻣﻨﺠﺮ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺑﺨﺸﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪﻱ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﺧﺘﻼﻓﺎﺕ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻭ ﺣﺘﻲ ﺗﺎﮐﺘﻴﮑﻲ ﻣﻬﻢ ﻭ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ، ﺑﻠﮑﻪ ﻧﺎﺷﻲ ﺍﺯ ﮐﺸﻤﮑﺶﻫﺎﻱ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﺸﮑﻴﻼﺗﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺣﺎﻟﺖ ﻳﮏ ﭼﻨﻴﻦ ﭘﻴﺸﻴﻨﻪﺍﻱ، ﻭ ﺭﻭﻳﺪﺍﺩﻫﺎﺋﻲ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﻄﻊ ﺟﺪﺍﺋﻲ ﻫﺎ ﺑﻮﻗﻮﻉ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻌﻲ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ. ﭘﻨﺠﻢ، ﺍﺭﺯﻳﺎﺑﻲ ﻭ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻭ ﮔﺎﻩ ﻣﺘﻀﺎﺩ ﺍﺯ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪﻱ ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﭘﺎﻓﺸﺎﺭﻱ ﺑﺮ ﺍﻭﻟﻮﻳﺖﻫﺎﻱ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ، ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻌﻲ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺍﺗﺤﺎﺩ ﻋﻤﻠﻬﺎ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻴﺸﻮﺩ. (تأکید از نویسنده است)

در گزارش سیاسی مصوب کنگره شانزدهم کومه له برگزار شده در سال ۱۳۹۳ و در بخشهایی از بحث مربوط به اوضاع کردستان ایران آمده است:

” در کردستان ایران طیفی از احزاب و سازمانهای سیاسی فعالیت می کنند که بطور رسمی رفع ستم ملی را هدف خود قرار داده اند. آنها در این رابطه دارای برنامه های شسته رفته مصوب کنگره هایشان هستند. اما در عمل استراتژی آنها چیزی جز صبر و انتظار برای فراهم آمدن شرایطی  که بتوانند از بالای سر مردم به قدرت دست یابند، نیست. آنها نقشه ای برای پیمودن مسیر بسوی هدفی که تعیین کرده اند ندارند زیرا که بر این باور هستند بدون کمک دستی از بیرون و قدرتی در ماورای قدرت آنها، امکانی برای تحقق اهداف آنها وجود ندارد. احزاب ناسیونالیست کرد مدتهاست در مسیری قرار گرفته اند که منافع حزب خود و مصالح مربوط به حفظ قدرت خود را بر مصالح مردم کرد و رهائی آنها از ستم ملی ترجیح می دهند. این احزاب طرفدار حفظ وضع موجود هستند. اما وضع موجود چیزی جز ادامه سلطه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی سرمایه داری نیست. آنها خواهان حفظ مناسبات مالکانه موجود هستند و به این اعتبار آنها در ردیف احزاب بورژوائی اپوزیسیون رژیم قرار می گیرند. این احزاب به حکم تحولات اجتماعی و اقتصادی چند دهه گذشته بیش از پیش خود را با گرایش، منافع و پایگاه طبقاتی خود منطبق کرده اند و به جای آنکه رفع ستم ملی را هدف خود قرار داده باشند، تنها به کسب بخشی از قدرت، از هر طریقی که باشد رضایت می دهند. در راستای چنین جهت گیری است که این احزاب متحدین سراسری خود را در میان طیف لیبرالهای ایران در اپوزیسیون جستجو میکنند. حل مسئله کرد برای آنها دیگر آرمان نیست، آنچه که آنها دنبالش هستند داشتن سهمی از حاکمیت محلی در جوار دولت مرکزی است و تصور می کنند که اینکار از طریق سازش ها و رویدادهائی که در بالای حکومت ها روی می دهد و از طریق تقلیل خواست های مردم کردستان و یا دخالت قدرت های بزرگ امکانپذیر است. آنها بدون اینکه از طرف مقابلشان هیچ قولی گرفته باشند، به این مطالبات چوب حراج می زنند. اما اگر این احزاب نه فقط در کردستان ایران بلکه در همه بخشهای کردستان در هر فرصتی نغمه سازش با دولت های سرکوبگر مردم کرد سر می دهند و علیرغم اینکه هر بار پیام های آشتی جویانه شان با سیاست های سرکوبگرانه بیشتر پاسخ می گیرد، از پای نمی نشینند، اگر به خواست ها و مطالبات مردم کرد در پیشگاه رژیم های حاکم و یا حتی اپوزیسیون های بورژوایی چوب حراج میزنند، اگر امیدهایشان را بر اساس سیاست های دولت آمریکا در منطقه بنا می کنند، اگر در مقابل لیبرال های اپوزیسیون سر فرود می آورند و تحقیرهای آنان را به جان می خرند، اگر مصالح حزبی و حکومتی خود را بر مصالح عالی مردم کرد ترجیح می دهند، اگر جنبش های اعتراضی و مردمی را بنا به خواست دولت سرکوبگر فرو می نشانند، اگر مبارزه مردم کرد در هرکدام از بخش های کردستان را با خیال راحت فدای حفظ قدرت و موقعیت خود در یک بخش دیگر کردستان می سازند و دهها مورد دیگر، اینها هیچکدام سیاست های ابتدا به ساکنی نیستند و ریشه در بی افق سیاسی آنها و شکافی دارد که بین مصالح حزبی آنها و منافع توده های استثمار شده و ستمدیده وجود دارد.”

و بالأخره در گزارش سیاسی مصوب کنگره هفدهم کومه له برگزار شده در تابستان سال (تیرماه ۱۳۹۶) و در بخشهایی از بحث مربوط به اوضاع کردستان ایران و سیاست و اولویت های کومه له، آمده است:

” استراتژی کومه له در جنبش کردستان بر مبنای برنامه کومه له برای حاکمیت انقلابی در کردستان بر مبانی زیر استوار است: اول، تاکید بر ضرورت همبستگی مردم کردستان با توده های کارگر و مردم هم سرنوشت در سراسر ایران. تلاش عملی برای جلب همبستگی سراسری در ایران با مبارزات مردم کردستان. دوم، کمک به ایجاد تشکلهای تودەای و در رأس آن تشکلهای تودەای و طبقاتی کارگران. سوم، گسترش تشکیلات محل کار و زیست در حد مقدورات دوره کنونی و پیشبرد سیاست تحکیم آن. چهارم، تاثیر گذاری بر روند جاری فعالیتهای علنی و قانونی در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی و تقویت آن از لحاظ مضمون فعالیت و اشکال سازمانی و مدنی آن، اتحادیه های کارگری، سازمانهای زنان، تشکلهای فرهنگی پیشرو، تشکلهای مدافع محیط زیست. پنجم، حفظ چهره کومه له به عنوان یک نیروی سیاسی با بازوی مسلح. ششم، حفظ ظرفیتهای مبارزه مسلحانه در کردستان بعنوان حق دفاع مشروع، کسب آمادگی برای هدایت جنبش مسلحانه توده ای، با سازماندهی متناسب با تحولات سیاسی و اجتماعی آتی. هفتم، تحکیم موقعیت کومه له در مبارزه برای رفع ستم ملی و کسب موقعیت رهبری در این مبارزه با اتکاء به سیاست و خط مشی روشن، منزوی کردن سیاستهائی که مردم کردستان را در انتظار دخالت قدرتهای امپریالیستی نگاه می دارد و نشان دادن نتایج مخرب ناشی از اینگونه دخالتها. هشتم، خنثی کردن تلاشهای دولت مرکزی برای تشدید اختلافات بین نیروهای سیاسی موجود در کردستان و بکارگیری حداکثر توان مبارزاتی مردم کردستان بر علیه جمهوری اسلامی. نهم، پشتیبانی از مبارزات حق طلبانه مردم ستمدیده کرد در بخشهای دیگر کردستان و تلاش در جهت خنثی کردن توطئه های دولتهای منطقه بر علیه مردم کرد.”

در همین گزارش و در بحث استراتژی آمده است:

” کارگران، مردم زحمتکش و زنان ستمدیده جامعه نیروی اصلی پیش برنده مبارزه برای پایان دادن به ستمگری ملی هستند. با نیروی آگاهی و سازمانیابی این نیروها در مقیاس اجتماعی و تأمین رهبری انقلابی است که مردم کردستان از قید ستمگری ملی رها می شوند. دخالت ابرقدرتها و میدان دادن به دخالت دولتهای منطقه که هر کدام به دنبال منافع ویژۀ خود هستند، خطریست که همواره جنبش عادلانه مردم کرد در بخشهای مختلف را تهدید کرده است. کومه له پیگیرانه نسبت به مداخله گری قدرتهای خارجی و مخاطرات ناشی از آن به مردم کردستان در بخش های مختلف هشدار می دهد. کومه له زیانبار بودن سیاست آن بخش از احزاب و نیروهای سیاسی را که به جای اتکاء به نیروی مستقیم مردم، بذر خوشباوری به دخالت قدرت های خارجی را می کارند و حالت انتظار و دست روی دست گذاشتن را ترویج و دامن میزنند، پیگیرانه برای مردم توضیح خواهد داد.” (تأکید از نویسنده است)

در کنگره اخیر کومه له یعنی کنگره ۱۷ خطوط عمده سیاست کومه له در مورد همکاری و تنظیم مناسبات با احزاب سیاسی در کردستان که در کنگره های قبلی نیز مورد تأکید و تصویب قرار گرفته اند، تدقیق شده است. همزمان یک بار دیگر موانع موجود بر سر راه پیشبرد این سیاست یعنی وجود استراتژی های متفاوت را به روشنی مورد تأکید قرار می دهد. در ارتباط با همکاری، سیاستهای زیر به اختصار در دستور کومه له قرار گرفته است:

ایجاد فضای دیالوگ و گفتگو، اجتناب از رویاروئی های مسلحانه، احترام به حقوق و آزادیهای دموکراتیک مردم، اجتناب از هرگونه ارتباط جداگانەبا رژیم، برسمیت شناختن اصل حاکمیت مردم، همکاری نیروهای سیاسی در هر سطحی که انجام بگیرد، لازم است در راستای منافع عمومی کارگران و مردم ستمدیده در سطح ایران و منطقه ‌بوده ‌و در جهت تقویت مبارزات جمعی و مستقیم آنها علیه جمهوری اسلامی و حکومتهای سرکوبگر مردم کشورهای منطقه انجام بگیرد.

در همین کنگره در رابطه با موانع موجود بر سر راه پیشبرد این سیاست که قبلاً نیز در کنگره ۱۵ مورد تصریح قرار گرفته اند، آمده است:

” اگر چه احزاب سیاسی برنامه های متفاوتی در پاسخ به ستمگری ملی در کردستان دارند، با اینحال متفاوت بودن برنامه آنها در این مورد، به خودی خود مانعی در راه همکاری بر علیه جمهوری اسلامی ایجاد نمیکند، اما استراتژی سیاسی متفاوت و در واقع مسیر متفاوتی که آنها برای تحقق برنامه خود در پیش گرفته اند، نه تنها شکل گرفتن اتحاد عمل پایدار و یا قرار گرفتن در زیر چتر یک پلاتفرم سیاسی واحد با این احزاب را با موانعی جدی و غیر قابل عبور روبرو خواهد کرد، بلکه همکاریهای موردی را نیز مشروط می سازد. از جمله این موانع می توان به موارد زیر اشاره کرد:

اول، تمایز در انتخاب همپیمانان سراسری در سطح ایران؛ احزاب سیاسی فعال در کردستان هر یک میکوشند تا در انطباق با استراتژی سیاسی و پایگاه طبقاتی خود همپیمانانشان را در سطح سراسری انتخاب کنند. گاه انتخابها آنچنان ناهمگون است که پیشبرد امر همکاری احزاب سیاسی در کردستان را به شدت دشوار و گاهی حتی غیرممکن می سازد. همپیمانی با اصلاح طلبان حکومتی و یا نیروهای شوونیست اپوزیسیون ایرانی، مانند سلطنت طلبان ویا همپیمانی با سازمان مجاهدین خلق ایران که خواهان برپایی یک جمهوری اسلامی دیگر در ایران است و همگی آنها باحق تعیین سرنوشت مردم کرد دشمنی می ورزند، از آن جمله هستند. دوم، در پیش گرفتن سیاست اتکاء به دخالت قدرتهای امپریالیستی؛ دخالت ابرقدرتها و میدان دادن به دخالت دولتهای منطقه که هرکدام به دنبال منافع ویژۀ خود هستند، وارد شدن به ائتلافهای ارتجاعی در سطح منطقه، از جمله مخاطراتی است که جنبش حق طلبانه مردم کردستان را تهدید می کند. این سیاست به جای اتکاءبه نیروی مستقیم مردم، بذر خوش باوری به دخالت قدرتهای خارجی را می کارد و حالت انتظار و دست روی دست گذاشتن را ترویج و دامن میزند، دخالتهائی که در هیچ نقطه ای از جهان به آزادی و زندگی بهتر منجر نشده که هیچ، به کشتار، ویرانی و دربدری منجر شده است. امروزه نمونه این واقعیت بسیار تلخ در افعانستان، عراق، لیبی و سوریه مشهود است.این دخالتگری ها تا هم اکنون به جنبش حق طلبانه مردم در کردستان عراق و سوریه زیان رسانده است. سوم، اختلاف بر سراز سرگیری مبارزه مسلحانه؛ اگر چه مبارزه مسلحانه بر علیه رژیمی که با تمام قوا و با اتکا به زور اسلحه و سرکوب حقوق اولیه این مردم را پایمال می کند، حق مشروع مردم کردستان است، اما از سر گرفتن این عرصه از فعالیت بدون توجه به فاکتورهای سیاسی و نظامی دخیل در اتخاذ این تاکتیک مشخص مبارزاتی و بدون فراهم شدن ملزومات پیشبرد آن به منافع جنبش حق طلبانه مردم کردستان لطمه می زند. اتخاذ این سیاست بدون توجه به فراهم شدن پیش شرطهای آن، نظر به تلفاتی که به دنبال خواهد داشت برای رژیم جمهوری اسلامی این فرصت را فراهم می کند که “قدرقدرتی” خود را به نمایش بگذارد و با تشدید فضای امنیتی و پلیسی، شرایط را برای تداوم و پیشروی جنبشهای اعتراضی در داخل شهرهای کردستان دشوارتر نماید. اتحاذ این سیاست نه تنها به اعتبار تاریخی و بر حق بودن مبارزه مسلحانه لطمه می زند، بلکه عوارض و پیامدهای این سیاست در شرایط کنونی دامنگیر جنبش حق طلبانه مردم کردستان و همه نیروهای سیاسی خواهد شد و زمینه و امکان همکاری این نیروها را تضعیف می کند.
چهارم، انشعابها و جدائیها در درون احزاب سیاسی به بروز “بحران اعتماد” در میان این نیروها منجر شده است؛ بخشی از این جدائیها ناشی از اختلافات سیاسی است که تعمیق آنها در یک مسیر طبیعی سرانجام به جدائی منجر میشود. بخشی دیگر نه در نتیجه ی وجود اختلافات سیاسی و حتی تاکتیکی مهم و متمایز، بلکه ناشی از کشمکشهای درون تشکیلاتی هستند. در هر دو حالت یک چنین پیشینه ای، و رویدادهائی که در مقطع جدائی ها بوقوع پیوسته اند خود به مانعی بر سر راه هماهنگی و کار مشترک تبدیل شده اند. در سالهای اخیر این امر به صورت یکی از موانع شکل گیری همکاری ها درآمده است. (تأکیدات فوق از نویسنده است).

همانطور که مشاهده می شود سیاست کومه له در تمامی این زمینه ها روشن بوده و چیزی در ابهام باقی نگذاشته است. اساساٌ حفظ پیوستگی و انسجام در تداوم و تدقیق سیاست های اصولی و پایه ای است که تشکیلات کومه له را در مخاطراتی که پشت سرگذاشته همواره سربلند و موفق نگاه داشته است. اوضاع و احوال کنونی اهمیت تحکیم و گسترش این سیاست ها را دوچندان نموده است.

۲۰ فوریه ۲۰۱۸

۱ اسفند ۱۳۹۶