صدای فروریزش ِ استبداد

کسی شب هنگام بُن ِ دیوار خانه ی حاکم ِ ظالمی را خراب می کرد. حاکم که خواب زده شده بود از بالای ساختمان پرسید: هی! کیستی و چه می کنی؟ آن کس گفت: دهل زن هستم و دهل می زنم. حاکم گفت: پس چرا صدای دهل ات به گوش ِ من نمی رسد. آن کس گفت: برو بخواب. صبح که با داد و فریاد بیدار شدی می فهمی که صدا ازکه و ازچه بوده است! من حکایت ِ عبید را با حفظ ِ درونمایه ی طنز ِ زیبای آن اندکی تغییر دادم تا به رویداد های اخیر ِ ایران شباهت ِ بیش تری پیدا کند. رویداد هایی که همه حاکی از آن اند که صدای فرو ریزش ِ استبداد در همه جا پیچیده به طوری که خود ِ حاکمیت نیز نتوانسته و نمی تواند این واقعیت را کتمان کند، چرا که تکنولوژی اجازه ی چنین کاری به او نمی دهد.
خوشبختانه تکنولوژی هم صدا را منتقل میکند و هم اندیشه ها را. یعنی هم صدا را از دورترین فاصله شنیدنی می کند و هم با نوشتاری کردن ِ صدا و محتوای مفهومی وبیانی ِ آن، آن را خواندنی وفهمیدنی می سازد، و اینهمه یعنی تکنولوژی به یاری ِ جنبشی آمده که هدف اش از پایه و بن برانداختن ِ فعال مایشائی ِ استبدادی است که تمام ِ عرصه های کنشگری ِ سیاسی و اجتماعی و تمام راه های آگاهی رسانی را به روی ِ شهروندان جامعه بسته است.
اکنون تکنولوژی بی آنکه ترسی از سلاح استبداد داشته باشد که موظف اش کند برای هر کردوکاری از او اجازه بگیرد، آزادی ِ بیان را همگانی نموده، و این واقعیت را ما خصوصن ازگوشی های تلفن ِ همراه به خوبی در می یابیم.
اگر ١٣۵٧ باید منتظر ِ ساعت ِ ٨ شب می ماندیم تا اخبار را خلاصه شده و قطره چکانی از بی بی سی می شنیدیم حالا به یاری ِ تکنولوژی ِ پیشرفته ی تلفن های همراه که توی جیب و دم ِ دست ِ اکثریت ِ شهروندان به ویژه جوانانی است که از استبداد ِ سیاسی و یکه تازی و در واقع راهزنی های آن در عرصه های اقتصادی و دیگر عرصه های حیات ِ اجتماعی ِ خود به ستوه آمده اند، و خواهان ِ دگرگون شدن ِ وضعیت ِ موجودند، هر لحظه آخرین خبرها به گوش و چشم ِ آن ها رسانده می شود.
از منظر ِ دیگر، تکنولوژی اگر چه در وضعیت ِ کنونی پیوند دهنده ی اجزا وعناصر ِ ناهمگون ِ تاریخی – طبقاتی است، اما قادر نیست وحدت و همبستگی ِ عضوانی ایدئولوژیک میان ِ آنان بر قرار سازد. به بیان ِ دیگر، تکنولوژی ِ رسانه ای امکان ِ بیان ِ آزاد ِ ایده ها، نظرات ومطالبه ها را برای آنانی فراهم آورده که پیش از این هیچ ابزار و امکانی برای ابراز ِ آزادانه ی نیات، خواست ها و مطالبات شان نداشته اند. این آزادی ِ عمل ِ مشترک برای همه اما در شرایط ِ کنونی و تا زمانی که همپیوندی ِ اجزای تشکل مند ِ حاکمیت در کلیت ِ آن به مثابه مجموعه ی سازمانمند ِهمسود ( مشترک المنافع) کاملن از هم پاشانده شود موقتی است، وپس از فروریزش ِ مجموعه ی تشکل مند ِ هم منافع ِ حکومتی است که از درون ِ آن وحدت ِ عمل ِ مشترک، موقتی و گذرا ،و درنتیجه ی آن اتحاد ِ پیروزمند علیه استبداد ِ فرو پاشیده، جامعه ای با ایدئولوژی های متفاوت همراه با تضاد نوین ِ تاریخی و مطالبات مشخص ومتفاوت با مطالبات ِ پیشین سر بر خواهد آورد.
در واقعیت ِ امر، از آنجا که تضاد جامعه ی ما با دولت – حکومت ِ کنونی تضاد ِ عمدتن مناسباتی ِ به جا مانده از دوران ِ پیشا سرمایه داری است که این هم خود ویژگی ِ همه ی سرمایه داری های انحصاری رانتی ِ دولتی است که با کودتا یا به نیروی روستاییان و حاشیه نشینان شهری قدرت سیاسی را کسب میکنند، و از آنجا که تا این تضاد از پیش ِ پای جامعه برداشته نشود هیچ مشکل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ِ دیگری حل و رفع نخواهدشد، از این رو، به محض فروریزی ِ این حکومت – دولت، و پیش از هر اقدام ِ معطوف به گذار ِ دورانی، باید با خود ِ این تضاد ِ به تعویق افتاده ی واقعن موجود تسویه حساب شود تا این مانع ازسر ِ راه ِ جامعه کنار رود که واجد ِ پیش شرط ِ گذار به مرحله ی عالی تری از فرایند ِ تکاملی اش گردد.
از این رو باید گفت، تکنولوژی راه ِ پیشرفت ِ جامعه را هموار می سازد اما راهبردساز نیست. یا به عبارت ِ دیگر، تکنولوژی یک عامل ِ مکانیکی در خدمت ِ عامل ِ دیالکتیکی است، و تنها عامل ِ دیالکتیکی تعیین کننده ی راهبرد ِ اجتماعی سیاسی ِ گذار از مرحله ی کنونی به مرحله ی عالی تر ِ تاریخی است.
با به زیر کشیده شدن ِ حاکمیت، فقط به شرط ِ برقراری ِ وضعیت ِ مطلوب ِ تاریخی یعنی وضعییتی که در آن تضاد ِ کنونی یعنی تضاد ِ نا به جا ونابه هنگام ِ مناسبات ِ پدر شاهی با دوران ِ پیشرفته ی سرمایه داری کاملن حل و رفع گردیده و جامعه شایسته ی فرارفت به مرحله ی بالاتری از تضاد ِ مناسباتی ِ متناسب با این دوران شده باشد است که تضاد ِ موجود تبدیل به تضاد ِ دورانی ِ کار و سرمایه شده وسوسیالیسم در دستور ِ کار و کنشگری ِ جامعه و طبقه ی کارگر قرار خواهد گرفت. دموکراسی و آزادی های فوری وبی قید و شرط ِ سیاسی رمز ِ عبور از استبداد ِ پدرشاهی و ورود به آزاد راه ِ ترقی و تکامل و در نهایت سوسیالیسم و کمونیسم است.
با یقین ِ علمی و تاریخی – تجربی می توان پیش بینی کرد در آینده ی نه چندان دور با سقوط ِ استبداد و باز شدن ِ فضای سیاسی ِ جامعه، وظیفه ی مهمی برعهده ی مارکسیست ها قرار خواهد گرفت و آن افشای عوامفریبان و شیادان ِ سیاسی با استفاده از امکانات ِ رسانه ای ِ مجازی و حقیقی ِ تکنولوژی است تا آنها نتوانند با شعار نویسی های تبلیغی تهییجی ِ فرقه گرایانه با عنوان ِ غلط انداز ِ انقلابی گری بر امواج ِ برخاسته از حرکت ِ دگرگون ساز ِ شهروندان سوار شده و استبداد ِ تازه نفسی را جایگزین ِ استبداد سرنگون شده نمایند.
از دید ِ مارکسیست ها مساله این است که جلوی تکرار ِ ۵٧ را جامعه ی دموکراسیخواه وشهروندان ِ آگاه اش باید بگیرند نه دار و دسته ها و فرقه های مترصد قدرتی که خود هم یکی از عوامل ِ شکست ِ دموکراسیخواهی در آن زمان اند، و هم خواهان تکرار ِ استبداد در شکل و شمایل ِ دیگر در همین امروز. جامعه باید هشیار باشد که «جمهوری ِ اسلامی با شکل وشمایلی دیگر» اصلی ترین مطالبه اش یعنی آزادی های «فوری» و بی قید و شرط ِ سیاسی را به بهانه ها وشرط و شروط های فرقه گرایانه ای که این آزادی ها را موکول به وقت ِ گل ِ نی میکند نسازد و مطالبه کنندگان را با عناوین ِ مزدور ِ امپریالیسم و نفوذی ِ دشمن بالای چوبه ی دار نبرد.
جلوی تکرار ِخیزش ِ ۵٧ و پیامد های مصیبت بار ِ آن تنها با افشای ماهیت ِ واقعی ِ دار و دسته های منتظرالحکومه ی پرشماری گرفته می شود که اولن هدف ِ تک تک شان کسب ِ قدرت ِ سیاسی برای خویش با هر روش و وسیله ای ست، ثانین به محض ِ کسب ِ قدرت دیگر فرقه های رقیب را با انواع بهانه ها و به هر روش و وسیله ی ممکنی از میدان ِ رقابت خارج وحذف می کنند، ثالثن سوار بر قدرت که شدند جز با زور از قدرت پایین نمی آیند. با پرده برداشتن از چهره ی فرقه گرایان ِ انحصار طلب جمهوری ِ اسلامی تکرار نخواهد شد.
زنانی که چهل سال در اسارت ِ قوانین ِ ارتجاعی ِ این حکومت بوده و بدترین اهانت ها و تحقیرها را شنیده و دیده اند باید بدانند بعد از این حکومت، دار و دسته ای بر سرنوشت شان حاکم نشود که در آن زنان شایستگی ِ رهبری ِ تشکیلات و دولت و کشور را ندارند، یعنی در نگرش به لیاقت ِ زن برای رهبری تفاوتی با مرد سالاران ِ زن ستیز ِ حاکمیت ندارند.
کارگرانی که در این رژیم ِ ضد ِ کارگر به جرم ِ حق طلبی و مطالبه ی حقوق ِ ماه ها به تعویق افتاده شان شلاق خورده اند – اعتصاب که حرف اش را هم نمی توان زد – باید بدانند در حکومتی که فرقه گرایان می خواهند به نام ِ آنان وبه کام ِ خود بر آنان حاکم نمایند نه تنها حق ِ اعتصاب ندارند بلکه اگر اقدام به چنین کار کنند به عنوان ِ ضد انقلاب ونوکر ِو مزدور ِ امپریالیسم معرفی شده و اگر به جرم ِ اخلالگر اعدام نشوند کلاه بوقی بر سرشان گذاشته شده ودر خیابان ها گردانده خواهند شد. دقیقن همان رفتاری که جمهوری اسلامی با جوانان ِ بیکار با عنوان ِ«اراذل و اوباش» می کند. علاوه بر این، از آنجا که این دار و دسته ها اعتقادی به راه ِ رشد ِ سرمایه داری ِ معمول و هنجارمند ندارند و معتقد به راه ِ رشد ِ غیر ِ سرمایه داری آنهم در کشوری عقب مانده با صنعت و تولید ِ عقب افتاده هستند، کارگران موظف خواهند شد به جای ۸ ساعت بیش از آن کارکنند و جان بکنند تا این عقب ماندگی ِ جبران ناشدنی را به زور ِ تهدید جبران کنند.
روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان ِ غیر ِ وابسته به فرقه ها هم در صورت ِ قدرت یابی هریک از این فرقه ها وضعی بهتر از زنان و کارگران نخواهند داشت و همین محدودیت ها و محظوریت ها و ممنوعیت ها ی اعمال شونده در جمهوری اسلامی درمورد ِ آنها اعمال خواهدشد. چراکه اینان نیز همچون رژیم ِ آخوندی آزادی های سیاسی به ویژه آزادی ِ اندیشه و گفتار و نوشتار را آزادی های غربی (بورژوایی) میدانند و آن راجز برای خود برای غیر خودی ها (مخالفان ِ سیاسی-عقیدتی شان) ممنوع خواهند کرد. آزادی هایی هم که وعده اش را میدهند، مثل ِ وعده ای ست که بنیانگذار ِ این رژیم وقتی در پاریس بود داد وگفت در حکومت من همه ی گروه ها و سازمان ها آزادند وچون بر تخت ِ خلافت و ولایت نشست خلاف ِ هرچه گفته بود عمل کرد. الگو و سرمشق ِ دموکراسی و آزادی هایی که وعده میدهند هم اکنون هم در دولت های ایده آل ِ آنان پیش ِ چشم ِ همگان عیان است، که تفاوتی با جمهوری ِ اسلامی ندارد.
افراد و سازمان های سیاسی را پیش از آن که به قدرت برسند با وعده های شان نمی توان شناخت. چرا که هیچ کس و هیچ سازمانی نمی گوید من با کسب ِ قدرت ِ سیاسی استبداد و سرکوب و خفقان و چوبه های دار برپا می کنم. آنها را با ایده ها، نظریه ها، جهان بینی و ایدئولوژی شان می توان و باید شناخت. همچنان که سال ١٣۵٧ تقریبن بیشینه ی نزدیک به اتفاق ِ ایرانی ها فریب ِ سخنان و وعده های کسی را خوردند که وقتی در صدر ِ یک دارو دسته ی متظاهر به مردم دوستی قدرت ِ سیاسی یا به زعم ِ او خلافت و ولایت را تصاحب نمود، درست خلاف ِ هرآنچه وعده داده بود عمل کرد. حال، پرسش یا در واقع نوشداروی بعد از مرگ ِ سهراب این است تا نگذاریم سهراب های دیگر فدای وعده های بی پشتوانه ی مادی ِ فرقه سازان شوند: آیا نمی شد از نظرات ِ مکتوب و جهان بینی وایدئولوژی ِ آن شخص به نیت وماهیت ِ واقعی ِ او پی برد و عملکردش در قدرت را پیش بینی نمود؟ مگر عملکرد ِ افراد و سازمان ها می تواند خلاف ِ اعتقادات و نظرات ِ تئوریک ِ مکتوبن اعلام شده ی آنان باشد؟ کسی یا کسانی که اندیشه ونظریه های شان خلاف ِ جریان ِ تاریخ و تکامل ِ جامعه ی انسانی است هرچه هم سخن از انقلابیگری و مردم دوستی و حکومت ِ مردمی بگویند در پراتیک ِ سیاسی چون به قدرت برسند آن کاری را خواهند کرد که تئوری یا مکتب ِ راه نمای آنها گفته، همچنان که جمهوری اسلامی و دیگر رژیم های استبدادی ِ برآمده از اراده ی معطوف به قدرت ِ یک شخصیت ِ دارای نفوذ ِ کلام در عوام (توده ها) با سربازان ِگوش به فرمان و آماده برای اجرای فرامین ِ وی این دو گانگی ِ متضاد ِ وعده و عمل را به ما ثابت کرده است.
اکنون که صدای درغلتیدن ِ استبداد به سراشیب ِ سقوط پرطنین تر و نزدیک تر از همیشه در همه جا پیچیده است، فریب ِ شعارها و وعده های فاقد ِ اعتبار ِ اجرایی وعملی را نخوریم ، تا چهل سال ِ بعد باز محتاج ِ نوشداروی کیکاووس های فریبکار نشویم!