چند کلمه در خاتمه یک مجموعه توضیحات

سوران
در این مدت با یکی سری توضیحات رد و بدل شده بین من و رفیق بهروز شادیمقدم همچنانکه قبلا هم گفتم بحث بر سر سیاست نئوتوده ایستی اتحاد سوسیالیستی به بن بستی رسیده بود . رفیق بهروز دلایل و استدلالات تاکنونی را ناکافی دانسته و در آخرین توضیح خود چنین مینویسند : این بحث اگربا فاکت و سندی که دربالا خواسته شده ، ارائه نشود ازطرف من تمام است .

من هم به نوبت خودم  رد و بدل کردن نظرات و بحث حول این مسئله با ر.بهروز را اینجا با یک توضیح به پایان میبرم  و سعی میکنم نشان دهم که استدلال بیشتر هم دردی را دوا نمیکند.

 به نظرم به بن رسیدن این بحث از کمبود استدلال و فاکت نیست چون جریانهای مختلف و از دیدگاههای مختلف در این رابطه مفصلا استدلال کرده  و نوشته اند . قطعا استدلالات و فاکتهای تاکنونی محال به نظر میرسد که ١٠٠ در صد خوانندگان را قانع کرده باشد . اگر این استدلالات و فاکتها قانع کننده نیست یک راه آسانتر این بود که نشان داده شود که فاکتها و دلایل ارائه شده نادرست و نامنطقی است .

به طور عموم یکی از ضعفهای بحث های اخیر مسئله برخورد به پدیده های مشخص است .  ما در چپ ایران کمتر به نقد و بررسی پدیده های مشخص عادت داریم و به قول معروف اگر بحث را از ایران شروع کنیم طولی نخواهد کشید که متوجه میشویم که به جای ایران و بدون عبور از جاده ابریشم به چین رسیده و در مورد علایق فردی قیصر چین حرف میزنیم . حاشیه رفتن و یا جاده خاکی رفتن در اکثر بحثها باعث شده است که از بحثها نتیجه مطلوب حاصل نگردد .

مثلا در این مدت مطالب زیادی به بهانه بحث سولیدارتی سنتر و اطلاعیه های داده شده حول این مسئله ٬  نوشته شده است .اگر خوب دقت کنیم میبینیم اکثر این مطالب به همه چیز مربوط است به غیر از بحث اصلی و اکثرا به بهانه اظهار نظر در مورد مباحث جاری اولین خطوط مطلب را نوشته و بعد وارد جنگ و جدلی شده اند که گاها تاریخی ٣٠ ساله دارد.

در صورتیکه دادن لقب " نئوتوده ایزم " به اتحاد سوسیالیستی به خاطر یکسری عملکردهای مشخص در یک مقطع مشخص تاریخی بوده است . این پدیده تاریخ مشخص خودش را دارد و برای نقد و بررسی حال چه در مخالفت و چه در موافقت باید این پدیده را در اوضاع و احوال و زمانیکه این پدیده اتفاق افتاده است قرار داد.

تاریخ دادن صفت "نئوتوده ایزم " به این جریان طول عمرش کمی بیش از یک سال است و قبل از این تاریخ علیرغم هر اختلافی با این جریان کسی و یا جریانی به طور جدی از این صفت برای اتحاد سوسیالیستی استفاده نکرده است .
اکنون که طول عمر این پدیده مشخص شده است  نوبت به این میرسد که معلوم کنیم که در این مدت چه اتفاق خاصی روی داده  است که  این جریان چنین لقبی گرفته است . جریان مذبور در برخورد به قضیه دانشجویان و اخیرا تشکلهای کارگری داخل کشور سیاستهایی را اتخاذ کرده است که با روش و منش حزب توده فرق زیادی نداشته و ندارد .تکمیل کردن پرونده سیاسی دانشجویان دستگیر شده و دادن گرای دقیقتر وابستگی دانشجویان به جریان خاصی در خارج کشور و استفاده از اطلاعات گرفته شده توسط اداره اطلاعات برای از میان به در کردن رقبای سیاسی و غیره کلمه بهتری به غیر از نئوتوده ایزم را بر نمیتابد . اخیرا هم با همان روش به سراغ تشکلهای کارگری موجود رفته اند که در توضیحات قبلی اشاره کرده ام  و لازم به تکرار نیست .

به طور مثال و مشخص بحث من با رفیق بهروز به این خاطر به بن بست رسیده بود که رفیق بهروز در مورد خود پدیده که باعث واکنشهای زیادی شده است اظهار نظری نمیکند و در آخرین مطلبش چنین نوشته است : ارزیابی من از اتحاد سوسیالیستی کارگری این است که اَنها را بخشی از گرایش رادیکال و سوسیالیستی در جنبش چپ ایران میدانم و عملکردشان را دریک سال گذشته در قبال جنبش کارگری و دانشجویی نخوانده ام و دنبال نکرده ام .
رفیق بهروز عملکردشان در یک سال گذشته را دنبال نکرده است ولی واکنشها به عملکرد یکسالشان را تعقیب کرده  و از مخالفان این جریان میخواهد که برای پدیده ایی که ازش خبر ندارد و یا دنبال نکرده است استدلال بیشتری بیاورند.
اینجا بحث کاملا در بن بست است چون من اگر از چیزی خبر نداشته باشم و ندانم ماجرا از چه قرار است و یا دنبال نکرده باشم چگونه میتوانم قضاوت کنم که استدلالهای تاکنونی و بعدی منطقی یا غیر منطقی ٬ درست یا نادرست ٬ اتهام مشروع یا غیر مشروع است؟

در جایی دیگر رفیق بهروز و در ادامه مطلبش در جواب به سوال من مینویسد : چرا فقط حزب حکمتیست ؟
بدلیل سیاست ها و مواضع غلط و غیر اصولیش . سیاست هایش درقبال سرنگونی رژیم ، تئوری و تاکتیک های غیرمارکسیستی و غیر طبقاتی اش در رابطه با تغیر حکومت ،حکومت و دولت موقت مورد نظرش ، مواضع به غایت غیرسیاسی و شیوۀ اتهام زنیش به جریانات انقلابی و کمونیستی .

اینجا میبینیم که جواب این سوال به آن پدیده مشخص و تاریخ مشخص مورد بحث  هیچ ارتباطی ندارد . حق طبیعی رفیق بهروز است که بنا به دلایلی که بر شمرده است مخالف حزب حکمتیست باشد ولی سیاست در قبال سرنگونی و دولت  موقت و هر آنچه در بالا آمده است  چه ارتباطی با نئوتوده ایزم نامیدن اتحاد سوسیالیستی در یک سال گذشته دارد؟

به طور خلاصه باید گفت علت اینکه نتیجه مشخصی از رد و بدل کردن توضیحات گذشته نگرفتیم این بود که رفیق بهروز مسائل  مربوط به تاریخ مشخصی که مورد نظر ماست را دنبال نکرده است و به همین خاطر هیچ  استدلال دیگر و بیشترى در این مورد نمیتواند به باز شدن بحث و گرفتن نتیجه مطلوب کمک نماید .
در خاتمه از نظر من علیرغم اینکه به نتیجه ایی نرسیدیم ولی خود روش برخورد به یکدیگر در این مجموعه توضیحات آموزنده بود . میتوان مخالف یکدیگر بود و رفیق هم باقی ماند . بار دیگر از رفیق بهروز متشکرم.