وجهۀ سیاسی با متهم کردن بانییان اصلی مارکسیسم در ایران به ” شاه ” و “ نئوتوده ای ” بدست نمیاَید . در جواب رفیق بهمن شفیق

بهروز شادیمقدم

بحث رفیق بهمن شفیق در : نئو توده ایسم ٬ تئوری و عمل٬ آغاز تا پایان ( فایلهاى صوتى سخنرانى بهمن شفیق) را بااکراه به مدت ۲۵ دقیقه گوش دادم .

باپوزش ازرفیق بهمن هیچگاه علاقه ای به بحث و نوشته هایش نداشته ام . شاید اشتباه کنم . با این وصف رفیقی به من گفت ایشان در سخنرانى اش درجایی از من هم یاد کرده . به رفیقم گفتم با اکراه گوش خواهم داد .
رفیق بهمن در مقدمه بااظهار تاسف از بحث های پیش اَمده : بحث( نئو توده ایسم ) وعده میدهد که در مدت زمان نه چندان کوتاه در مورد این بحث ِ دست و پاگیر ( به قول خودش و جالب اینکه شینده ام خود او این بحث را اَغاز و این اصطلاح را ابداع کرده است) صحبت کند.
۲۵ دقیقه گذشت و چیزی دستگیرم نشد و میدانستم وقتم را تلف میکنم . قطع کردم و این یادداشت را نوشتم :
میگوید گفته ام که : حاضر نیستم در بحث های تحولات مربوط به جنبش کارگری و دانشجویی در یکسال گذشته صحبت کنم . این جملۀ غلط است و جمله درست این است :
” من با توجه به نوع علایق فکری ، سیاسی و تجربیاتم بعضی از مباحث چپ و از جمله این مورد را نخواندم و دنبال نکردم و بی اطلاع هم نیستم . بحثم مسئلۀ دیگری هست که نوشته ام . ” از مطلب : اما اگرحزب حکمتیست به ” نئوتوده ایسم ” متهم شود ….
همچنانچه این سخنرانی رفیق بهمن را تا اَخر گوش ندادم . ( دلیل این بی علاقگی رااگر لازم یشود توضیح خواهم داد . اما کوتاه بگویم با توجه به شناختم حرف جدی ای درمباحث این رفیق نمیبینم . )
میگوید : ” بنده خدایی ( اصطلاحِ ِ دیگر چپ ولایتی برای بی اعتبار کردن طرف مقابل ) به اسم بهروز شادیمقدم از روی نوستالوژی قدیمی به ایرج اَذرین نوشته …. “
من درنوشته هایم در گذشته به نقش منصور حکمت و ایرج اَذرین اشاره کرده ام و جایگاه و اَثارشان را ستوده ام . رفیق بهمن به جای رد این ادعا در مورد نوستالوژی بودن من سخنرانی میکند .
واقعیتی است که درجنبش نوین مارکسیستی ایران دونفر با اَثار و نوشته های تئوریک شان درجایگاه خاصی قرار دارند و امثال بهمن شفیق نتوانسته و نمیتوانند با نوشته های اَنچنانی شان این حقیقت را کتمان کنند . این دو نفر اول منصور حکمت و بعد ایرج اَذرین هستند . من شخصا” از اَثارشان استفاده کرده ام . اشاره به نقش منصور حکمت و ایرج اَذرین در جنبش مارکسیستی ایران نوستالوژی نیست ، عین واقعیت است .
اگر تاثیرات این جنبش که این دو نفر از بانییان اصلی اَن بودند نبود رفیق بهمن میتواند ادعا کند که امروز هم درهمین طیف چپ قرار داشت . اَیا از چپ ترین گرایش طیف فدایی (یادمان باشد این طیف هم از همین جنبش تاثیر گرفت ) میتوانست اینطرف تربیاید ؟ اختلافات و مرزبندی با هر نظر و سیاستی از طرف هرکس به جای خود ، اما نسبت به مروجین مارکسیسم در ایران منصف باشیم .
اگرایشان ادعایی غیرازاین دارند لطفا” بیان کنند . با ” شاه ” ( ۱ ) نامیدن منصور حکمت و “نئوتوده ای ” نامیدن ایرج اَذرین وجهۀ سیاسی بدست نمیاَید .
بعدبا لحن ترحم اَمیزو خواهش گونه ای از طرف من میگوید ، که گفته ام : به این ها نگوئید توده ای .
من نوشتم سیاسی باشید و برای ادعایتان استدلال و دلیل بیاورید . نوشتم اگر فاکت نیاورید شیوۀ برخوردتان غیرسیاسی و ” حزب توده ای “ماَب است .
ایشان در ابتدای حرفهایش یک ژست سیاسی هم اَمده ومیگوید که از فرط شرمندگی در مقابل رفیق چپ اَلمانیش نتوانسته بگوید بحث امروز چپ ایران چیست .
میدانی چرانتوانسته است بگوید ، چون بهمن میدانداَلمانی جدی وپیگیر کنۀ بحث را در میاَورد و متوجه میشد که شروع کنندۀ این بحث خودرفیق ایرانیش بوده است . اَنوقت ….!؟
بهروز شادیمقدم ۱۴ . ۲٫ ۲۰۰۹
http://shadochdt.wordpress.com
 (۱) – اشاره به مطلب ” شاه برهنه است ! ” از : بهمن شفیق در جریان اختلافات درونی حزب کمونیسم کارگری ایران