تهدیدهای رژیم و موقعیت واقعی اش، روند مبارزات توده ها!

 در برابر اوجگیری جنبش توده ای مردم، جمهوری اسلامی از سر درماندگی می خواهد آخرین ظرفیت های جنایتکاری خود را بکار گیرد.
همه سران و سردمداران حکومتی از لشکری و کشوری و حوزه وی گرفته تا هر روضه خوان و اوباشی که به برکت حکومت تبهکاران به نان و نوایی رسیده اند، مردم را به مرگ و نیستی تهدید می کنند.
بار دیگر عبارات « محارب با خدا و مفسدفی الارض و… » که اسم رمزهایی برای قتل و جنایت بازهم بیشتراند، بر زبان همه آنها جاری است. همه شان تهدید می کنند که جنایات سال های ۶۰ و ۶۷ را تکرار خواهند کرد.  
موج دستگیری ها و بی تابی مزدوان مجلس اسلامی برای رسمیت دادن به اجرای سریع احکام اعدام و تلاش دستگاه قضایی برای راه اندازی محاکمات فرمایشی و صدور احکام جنایی، همه و همه حکایت از این دارند که جمهوری اسلامی از بیم تکرار واقعه سیرجان و وقایع روز عاشورا، درصدد است دامنه بگیر و ببندها و قتل و کشتار را تسریع و گسترش دهد.
یکی از انگیزه های اصلی این تهدیدات و این تمهیدات جنایتکارانه رژیم، روحیه بخشیدن به روحیه باختگان نیروهای سرکوبش است که در جریان اتفاقات اخیر توسط مردم خلع سلاح گردیدند، شناسایی شدند، خوار گشتند و کتک خوردند.
جمهوری اسلامی که بعد از اتفاقات روزهای ۴ و ۵ و ۶ دیماه توسط مردم خشمگین و جسور، حسابی زبون گردیده است؛ قصد دارد به ضرب رعب و وحشت و تکرار جنایات بیشتری، به نیروهای سرکوبگر روحیه باخته اش قوت قلب بدهد و تا حدودی دو دلی های شان را برطرف کند و چند صباحی دیگر پیکر زخم خورده اش را از زیر ضرب تعرضات توده های مردم خشمگین بیرون کشد.
جمهوری اسلامی با اینکه می داند مردمی که جان به لب شان رسیده است حتی با اعلام رسمی حکومت نظامی و مستقر کردن تانک و زره پوش هایش هم در میدان ها و خیابانها، دست از مبارزه نمی شویند؛ از سر زبونی تصمیم گرفته است خون بیشتری بریزد.
این رژیم علیرغم تهدیدهای بی وقفه اش که هر روز بشکلی و از زبان یکی از سران و سردارانش تکرار می شوند، خود بهتر از هرکسی اوضاع بهم ریخته خویش را می شناسد.
اظهارات و عکس العمل های بسیاری از کارگزاران حکومتی بروشنی بیانگر این واقعیت اند که این تهدیدات و این جنایات، از سر قدرت و از سر تسلط بر اوضاع نیست، دست و پا زدن های بی فرجامی است که بسیاری از خودی هایشان را هم از این که هیچ درجه ای از این جنایات، خشم مردم را فرو نخواهد نشاند؛ مأیوس کرده است.
برخی از همین خودی های مأیوس گشته در عین حال که به ناکارایی سیاست سرکوب واقفند، اما متوهمانه و از سر استیصال بقای حاکمیت خود را در گرو سرکوب ددمنشانه تر می بینند. آقای روح اله حسینیان یکی از این هاست
. حسینیان که خود یکی از علمدارهای کشتار سریع مخالفان است و عده ای از کثیف ترین مزدوران لمیده در مجلس را برای قانونی کردن « اعدام سریع » با خود همراه کرده بود، از اینکه مجلس درنتیجه فشار مردم مجبور شده است به جنایات مرتضوی در شکنجه گاه کهریزک اشاراتی داشته باشد، به خشم آمده و در واقع در اعتراض به اینکه چرا شتاب جنایات بر وفق مراد او نیست و البته نگران از اینکه مبادا مرتضوی جنایتکار یکی از یاران دیرین اش، قربانی شود؛ در یک بازی سیاسی متداول در مجلس اسلامی، استعفا می دهد.
استعفای حسینیان و پس گرفتن آن پس از چند روز، صرفنظر از هر انگیزه پشت پرده ای، بخشاً به این معناست که سران و سردمداران رژیم علیرغم در دستور گذاشتن نقشه های جنایتکارانه شان، حسابی جا خورده اند و دریافته اند که روند رو به پیش مبارزات مردم، متوقف شدنی نیست.
واقعیت این است که رویدادهای چند روز هفته اول دیماه، چنان خوف مرگی را در دل رژیم کاشته است که به وضوح آثارش را در موضع گیری ها، تناقض گویی ها، کنار کشیدن ها، و استعفا دادن های مقامات ریز و درشت رژیم می توان دریافت.
رژیم سراسیمه از این همه بیم و خوف و از سر بی چارگی اش در پاسخ گفتن به بحرانی که به آن گرفتار آمده است، همچنان بر طبل سرکوب می کوبد و ظرف یکی دو هفته اخیر به طرز بی سابقه ای موجی از دستگیری راه انداخته است، بیش از ده نفر را اعدام کرده و یک لیست چند ده نفری دیگر هم برای اعدام در روزهای آینده در دست دارد.
 این رژیم خوب می داند مردمی که در سیرجان با دست خالی طناب دار را از گردن محکومین به اعدام باز کردند، در تهران نیروهای سرکوبش را خلع سلاح کردند، و در سراسر ایران با بکارگیری تاکتیک های ابتکاری جنگ و گریزهای خیابانی را به سطح دیگری ارتقاء دادند و همچنان در میدان اند، به کمتر از سرنگونی اش رضایت نمی دهند.
اگر رژیم اسلامی سرمایه از بیم تکرار وقایع روزهای اخیر، ددمنشانه تر از پیش به میدان آمده و با میلیتاریزه کردن شهرها و موج دستگیری ها و کشتار خیابانی و اجرای احکام اعدام، خود را برای تهاجمات وسیعتری آماده می کند؛ در مقابل کارگران و توده های مردم به زیر خط فقر رانده شده نیز، می دانند که چه عرصه های تعیین کننده تری از مبارزه علیه این رژیم را بگشایند و با چه تاکتیک هایی مبارزات از این ببعد خود را ادامه دهند.
به احتمال زیاد ممکن است شدت جنایات رژیم فراتر از حد کنونی هم اوج گیرد و قربانی بیشتری هم از مردم بگیرد، اما واقعیت این است که هیچ درجه ای از این جنایات نه تنها مردم معترض را عقب نخواهد نشاند که آنها را وا می دارد به اشکال کارسازتر و تاکتیک های متنوع تری از مبارزه روی آورند.
مردم عاصی و متنفر از این رژیم، با پشت سرگذاشتن یک خیزش توده ای و رادیکال هفت ماهه و بویژه در جریان قدرت نمایی های هفته اول دیماه امسال، یاد گرفته اند که یکی از اشکال کارساز مقاومت در برابر جنایات این رژیم، تعرض است.
مردم آموخته اند که اگر نمی خواهند مورد تعرض این رژیم واقع شوند، خود باید تعرض کنند. آنها آموخته اند که ابعاد تعرض هرچه توده ای تر، هر چه وسیعتر و هر اندازه هماهنگ تر و سراسری تر باشد، به همان اندازه قادر خواهند بود روحیه نیروهای سرکوب را در هم شکنند و انسجام آنها را بهم ریزند. 
مردم یاد گرفته اند که چگونه تعرض کنند، با چه تاکتیک های ابتکاری تهاجم نیروهای سرکوبگر را کم اثر کنند، و چه اشکال کارسازتری از مبارزه را در دستور بگذارند تا زمینه پیشروی های بیشتر خود را فراهم کنند.
توده های مردم در جریان مبارزات هفته اول دیماه امسال، پی برده اند که لازم است سطوح دیگری از اعتراضات و مبارزات را به مجموع تاکتیک های مبارزاتی خود بیفزایند.
اقدام جسورانه مردم سیرجان این حقیقت را به مردم مبارز و معترض یادآوری کرد که باید سطح اعتراضات و مبارزات فراتر از شعارها و طرح مطالبات برود و با توجه به توازن قوای موجود و بدور از هر گونه ماجراجویی بی حاصل، برای سرنگونی این حکومت، عرصه های دیگری از مبارزه بر علیه این رژیم گشوده شود.
کمونیست ها و فعالان جنبش های رادیکال اجتماعی، در این مقطع و در جریان گشایش این عرصه ها، وظایف بسیار سنگین، حساس و در عین حال غرور آفرینی برعهده دارند. آنها لازم است محفل ها، هسته ها، شبکه های محافل و حلقه های پراکنده جنبش سرنگونی طلبانه مردم را، هماهنگ و فعال سازند و روند رو به پیش را، اعتلائی کنند.
با اینکه طبقه کارگر هنوز این آمادگی را از خود نشان نداده است که بشکلی متشکل و سازمان یافته رهبری سیاسی رویدادهای جاری را در دست گیرد، اما همچنان کارگران و فرزندان شان وسیعاً در همه عرصه های مبارزاتی چه در خیابان و چه در محیط های کار و زندگی، شرکت دارند.
در غیاب رهبری متشکل کارگران، نقش کمونیست ها و فعالان جنبش های رادیکال اجتماعی و جوانان پرشور، اهمیت بسیار جدی تری می یابند.
شواهدی در دست اند که این رژیم علیرغم هارت و پورت کردن هایش و علیرغم اینکه برای بقاء خویش از هیچ جنایتی فروگذار نیست و تصمیم گرفته است که تا می تواند خون بریزد، اما اوضاع و احوال درونی اش بسیار بهم ریخته تر از آن است که تصور می شود.
آه و ناله کردن های حسینیان، اعلام رسمی مرتضوی از سوی مجلس بعنوان آمر جنایات کهریزک، ترمز زنی های لاریجانی بر گاز دادن های تندروان مجلس، تناقض گویی ها و چند پهلو موضع گرفتن های شخص خامنه ای، مضمون بیانیه های موسوی و یاران هم خط تسلیم طلب اش بعداز رویدادهای عاشورا، و اخیراً هم طرح « مصالحه » کروبی برای ”نجات” نظام، حکایت از این دارند که اوضاع خراب تر از آنست که بچشم می آید.
شواهد و قرائن حکایت از این دارند که کلیه سران حاکم و رانده شده از حکومت و طیف وسیعی از اپوزیسیون های خودی، بشدت نگران اوضاع و احوال نابسامان فعلی رژیم هستند و همه آنها از زیر و رو شدن کلیت نظام شان، در هراس اند.
این درجه از نابسامانی های حکومتی، با این سطح از واکنش های جنایی رژیم، در این اوضاع و احوال متحول کنونی، بیش از هر زمانی ضرورت آماده شدن برای واکنش های سریع و در دستور گذاشتن اشکال تعیین کننده تری از مبارزات را در دستور جنبش توده ای و رادیکال توده های مردم می گذارد.
با بهره گیری از تجارب مبارزاتی گذشته و سود جستن از اشکالی ابتکاری و نوین، می توان کیفیت و توان مؤثر مبارزات کنونی را ارتقاء داد و روز مرگ این رژیم را نزدیک تر کرد. تدارک برپایی اعتصابات سراسری و عمومی یکی از این شیوه های مؤثر مبارزه این دوره می تواند باشد.
در ادامه مبارزات تا کنونی، تدارک برپایی اعتصابات سراسرس و عمومی، بویژه اعتصابات کارگری و توقف تولید و وارد آوردن ضربات اقتصادی بر پیکر سرمایه و ایجاد اختلال در دم و دستگاه اداری، امری است که باید بیشترین انرژی ها را به آن اختصاص داد.
برای جواب دادن به این ضرورت و پیشبرد چنین شکل تعیین کننده ای از مبارزه، لازم است علاوه بر کارگران، دیگر اقشار اجتماعی هم اعم از بیکاران، دانشجویان، معلمان، دانش آموزان، کارمندان، پرستاران، بازنشستگان و… برای سهیم شدن در این شکل کارساز از مبارزه، به میدان آیند.
به میدان آمدن اقشار گوناگون اجتماعی و سهیم شدن آنها در اعتصابات عمومی و سراسری، اساساً به میزان نقش فعال کمونیست ها و رهبران جنبش های رادیکال اجتماعی و به میزان قابل توجهی به وجود تشکل های متنوع این اقشار گره می خورد.
لازم به یادآوری است که اگر چه وجود تشکل ها، جایگاه ویژه ای در پیشبرد مؤثر هر شکلی از مبارزه بویژه اعتصاب خواهد داشت، اما در عین حال هیچ پیش شرطی نمی تواند مانع از برپایی اعتصابات عمومی و سراسری و وارد شدن به این عرصه تعیین کننده از مبارزه شود.
تجربه انقلابات جهانی و انقلاب ۵۷ ایران این درس تاریخی را بما یادآور می شود که برپایی اعتصابات عمومی و سراسری، بدون تشکل های قوی و سراسری هم، البته با زحمت بیشتری امکان پذیراند.
در جریان انقلاب ۵۷ بسیاری از اعتصابات عمومی و سراسری آن دوران، تنها با اتکاء به نقش عناصر فعال و محفل های کوچک انقلابی و هماهنگی این عناصر و شبکه محافل مراکز کار و تولید، راه می افتادند.
بنابراین اگر چه وجود تشکل، امر مبارزه را تسهیل و ضریب موفقیت را بیشتر می کند، با این حال در غیاب تشکل هم، با اتکاء به عناصر فعال و پیگیر و انقلابی، و از طریق شکل گیری کمیته های اعتصاب «یا هر نام دیگری»، می توان اعتصاباتی را شکل داد.

***
این روزها که موج دستگیری ها روز افزون است، و دسته دسته از فعالان کارگری و مردم معترض و زنان مبارز را روانه زندانها می کنند، و حتی مادران جانباختگان را هم زندان می کنند، لارم است تجمع خانواده زندانیان سیاسی در برابر زندانها و مراکز قضایی و حضور مادران داغدار در هرجا و به هر مناسبتی، وسیعاً مورد حمایت مردم قرار گیرد و در هر راه پیمایی و تجمعی که برپا می شود شعار های: «آزادی زندانیان سیاسی و لغو مجازات اعدام» با صدای رسا فریاد زده شود.
واقعیت این است که این رژیم به روزی افتاده است که در رویارویی با مبارزات توده های مردم، با هر سطحی از تعرض و یا عقب نشینی ظاهر شود، چند گام به پیشواز مرگ خود رفته است.
اکنون همه می دانند که این رژیم محکوم به مرگ است و باید بگورش سپرد. این را هم می دانند که مرگ این هیولا هزینه هایی روی دست مردم می گذارد. همانگونه که در جریان فروپاشی نظام سلطنتی نیز، مردم متحمل خسارات سنگینی شدند. 
اساساً انقلاب هزینه دارد. اما هزینه هیچ انقلابی هیچگاه و در هیچ مقیاسی برابر با هزینه های دوران حاکمیت یک حکومت مستبد، نیست. بهمین دلیل هم هست که برای رهایی از شر هر حکومت هار استبدادی، بهترین و کم هزینه ترین راه خلاضی از جنایات و ستم و بی حقوقی، در گرو انقلاب است.
اکنون جنبش توده ای مردم به سطحی اعتلاء یافته است، که پیش برد آن ملزومات براتری می خواهد. باید به آنها فکر کرد. باید آنها را تدارک دید. باید زمینه های بکار گیری آنها را فراهم نمود.
مبارزات ادامه دار هفت ماه اخیر آن درجه از خلاقیت و تجربه از خود به جای گذاشته است که با اتکاء به آنها بتوان عرصه های دیگری از مبارزه را گشود و اشکال و تاکتیک های دیگری از مبارزه را بکار بست. اشکال و تاکتیکی که نظام بهم ریخته رژیم را بهم ریخته تر کند و به سرنگونی آن منتهی شود.
بالاخره وقت آن رسیده است که اشکال جدیدتر مبارزه از جایی شروع شود. نباید فرصت را از دست داد و به این رژیم مستأصل مجال تجدید قوا داد.
ظاهراً سوت وارد شدن به عرصه جدیدتر مبارزه و روی آوری به اعتصابات سراسری را، دانشجویان مبارز دانشگاه ها زده اند. هم اکنون دانشجویان بسیاری از دانشگاه ها در یک اقدام سازمانیافته و هماهنگ، علیه سرکوب و موج دستگیری ها و برای آزادی  رفقای زندانی شان، از رفتن به کلاسها و شرکت در امتحانات پایان ترم، خودداری کرده اند.
 طیف بسیار وسیعی از این جوانان رزمنده که متعلق به خانواده های کارگری هستند و فردا در خیل بیکاران جای می گیرند، در طول مبارزات مستمر خود ثابت کرده اند که این ظرفیت را دارند که دانشگاه و خیابان و محل کار و زندگی خود را به هم پیوند دهند.
اکنون که خیزش توده ای مردم ابعاد دیگری پیدا کرده است و دانشجویان با شروع اعتصابات عمومی و سراسری خود، کلید آغاز اعتصابات سراسری را زده اند، لازم است همه اقشار اجتماعی این اقدام دانشجویان را حمایت و پشتیبانی کنند. 
این شکل از اعتراضات و مبارزات هماهنگ و سراسری علیه سرکوب و برای آزادی زندانیان سیاسی، لازم است به دیگر مراکز آموزشی، مدارس، جامعه معلمان و فرهنگیان و دیگر اقشار اجتماعی از روزنامه نگاران و هنرمندان گرفته تا پرستاران و… سرایت کند.
در این میان دانش آموزان و معلمان و فرهنگیان لازم است بیشتر از هربخش دیگری آمادگی این را داشته باشند که به اشکالی از مبارزه از جمله تعطیل کلاس ها، از اقدام دانشجویان و مطالبات آنها حمایت کنند.
روند پیشرونده مبارزات جاری، در عین حال معلمان و فرهنگیان را فرا می خواند که انجمن ها و تشکل های صنفی خود را بازبینی کنند و با رویکردی انقلابی و بدور از توهمات ”اصلاح طلبی” و لیبرالی، مطالبات اقتصادی و سیاسی خود را برشمارند و همراه دانش آموزان، خواست مهم «جدایی دین از سیستم آموزشی» را در ردیف مطالبات حداقلی خود بگنجانند و خود را آماده کنند که برای تحقق مطالبات صنفی، سیاسی خود و مطالبه عمومی سرنگونی رژیم، پا به عرصه اعتصاب بگذارند.
همزمان لازم است اشکالی از مبارزه را که دستاورد تا کنونی خیزش مبارزاتی مردم است، نظیر تجمع اعتراضی هفتگی مادران داغدار، تجمع خانواده های زندانیان سیاسی در برابر زندانها و…، بیش از پیش مورد حمایت و پشتیبانی عمومی قرار گیرد. 
اکنون که تجمع مادران داغدار به اکسیونی جا افتاده و هفتگی تبدیل شده است، و مادران جانباختگان آنرا به سنتی اعتراضی تبدیل کرده اند، لازم است وسیعاً مورد حمایت همه آزادیخواهان قرار گیرد و به وزنه ای سنگین و فشاری جدی علیه رژیم تبدیل شود. با هر تعرضی به این تجمع لازم است موج اعتراض عمومی مردم برانگیخته شود.
اکنون که خانواده زندانیان محکوم به اعدام کردستان گردهم آیی های خود را ادامه می دهند و از شهری به شهری دیگر می روند و برای لغو احکام عزیزان شان و رهایی همه زندانیان سیاسی، شکل نوینی از مبارزه و اعتراض برگزیده اند، باید وسیعاً مورد حمایت توده های مردم قرار گیرند.
اکنون که تجمع همیشگی خانواده زندانیان سیاسی در برابر زندان ها و دادگاه ها و مراکز قضایی در همه شهرهای ایران برپامی شوند، لازم است سازمانیافته تر از حال ادامه یابند، و توده های وسیعتری از مردم آزادیخواه را به حمایت کردن وادارند و صدای اعتراضی رساتری داشته باشند.
هر تحرک و اعتراضی از سوی هر قشری از جامعه اگر بلافاصله در اشکال ابتکاری مورد حمایت توده وسیعی از مردم قرار گیرد، سراسیمگی رژیم را بیشتر و توان سرکوبش را ضعیف تر و روز مرگش را نزدیک تر می کند.
نیروهای رژیم روحیه باخته تر از آنند که در این جنگ آخر از پس مردم خشمگین برآیند. بسیاری از رده های پایینی نیروهای سرکوب از سر ترس و بعضاً از سر پی بردن به قباحت برخوردهای سرکوبگرانه شان، تمایلی به ادامه کارشان ندارند. خیلی ها خود را از مهلکه دور می کنند. برخی از آنها هم خود را مخفی کرده ند. خیلی ها هم مردد و دو دل اند. بسیاری از این افراد که اساساً از سر فقر و بیکاری و فریب خوردگی به دام نیروهای سرکوب رژیم افتاده اند، از آنجایی که آینده تاریک و وحشتناکی را برای خود می بینند، نمی خواهند در آتش خشم مردم بسوزند. باید از هر امکانی که در دسترس است آنها را خنثی و از پیکر دستگاه سرکوب کند و به پیوستن به صفوف مردم مبارز تشویق کرد.
این فریب خوردگان و این تطمیع شدگان باید بدانند که نان و شرف و آینده آنها زمانی تأمین خواهد شد که در کنار مردم و با آنها و علیه این رژیم جنایتکار بایستند.
به این مهم هم باید توجه داشت که اگر مراکز کار و تولید و محیط های آموزشی میدان های مهمی برای سازماندهی مبارزات توده ای به حساب می آیند، محلات نیز که محل زندگی همین مردم است و طبیعی ترین محمل برای گرد هم آمدن و بحث و گفتگو داشتن و قرار و مدار گذاشتن و تصمیم گیری است، باید مورد توجه فعالان جنبش های اجتماعی قرار گیرد و به پایگاه و ستاد بسیاری از تصمیم گیری ها تبدیل شوند.
باید کاری کرد که خوشنام ترین و رادیکال ترین انسان های هر محله ای، در مراوده های روزمره خود؛ طیفی از مردم محل را با خود هم نظر، هم رأی و همراه  کنند و آنها را به سطحی از آمادگی برسانند که عملاً میدان را بر خودنمایی بسیجی و جاسوس و مزدور تنگ کنند. 
در دل چنین روابطی می توان برای شکل گیری شورا یا کمیته محله «یا هر نام دیگری»، تلاش کرد و شکلی از یک تشکل توده ای را سازمان داد.
زمانی که محلات به همت کمونیست ها و فعالان جنبش های پیشرو و انسان های خوشنام و با نفوذ اهل محل، چنین حال و هوایی بخود گیرند؛ راحت تر می توان فریب خوردگان و تطمیع شدگان را هم، منفعل و از نیروهای سرکوب جدا کرد.
بسیاری از این جوان ها از خانواده های تهیدست و به فقر کشیده ای هستند که از سر نداری و نادانی چاره را در این دیده اند که نیاز انسانی شان را با پیوستن به نیروهای سرکوب، از ضد انسانی ترین راه ها تأمین کنند. باید به آنها فهماند که کجا ایستاده اند و چه سرانجام تلخی در کمین شان است. باید آنها را از این منجلاب نجات داد و راه شرافتمندانه زیستن و در کنار مردم بودن را پیش پای شان گذاشت.
اکثریت اینها که اساساً غیرایدئولوژیک اند، در جریان رویدادهای اخیر بشدت روحیه شان را باخته اند و با اینکه سرخورده و مردد و دو دل گشته اند، اما از بیم خشم مردم همچنان در صف دشمن مانده اند. اینها، بویژه آنهایی که مرتکب جنایتی نشده اند، باید فرصت یابند که به میان مردم برگردند و حیثیت انسانی خود را بازیابند.
طبعاً آنهایی که مرتکب جنایت شده اند یا نقش مهمی در سرکوب مردم داشته اند، حساب شان جداگانه است. اما همین ها هم باید بدانند که هرچه زودتر خود را کنار کشند، بار جنایی شان سبکتر خواهد بود و شانس بخشش بیشتری خواهند داشت.
منفعل کردن نیروهای سرکوب، جلب حمایت توده های مردم از: «تجمع مادران جانباختگان، تجمع مادران زندانیان محکوم به اعدام، تجمع خانواده های زندانیان سیاسی و مطالبات آنها، تلاش برای سازمانیابی وسیع زنان در تشکل های رادیکال، تلاش برای تشکیل کمیته های دانش آموزی، تلاش برای برپایی کمیته های اعتصاب و برپایی اعتصابات عمومی و سراسری و…»، همه و همه عرصه هایی از فعالیت های ضروری این دوره اند که دست کمونیست ها و فعالان جنبش های رادیکال و پیشرو را می بوسند!