چند مطلب در مورد سلطنت طلبان , ساواک و پرچم شیر و خورشید

چند مطلب در مورد سلطنت طلبان , ساواک و پرچم شیر و خورشید

اجازه بدهید تاپرچم شیر و خورشید
و منافع ملی را با زبان ساده توصیخ دهم !
برای بدست آورند سود
باید شعور را کوچانید
درخت جهل و بی رحمی را کاشت
برکت سرمایه و سود
در همین لجنزار است
سمپاشی احزاب سلطنت طلب و احزاب دست راستی که با واژه های جعلی وطن و ملت و منافع ملی و… سر مردم شیره می مالند باید پاسخ درستی داد. هر موقع اعتراضات در ایران پا می گیرد سلطنت طلب ها و احزاب دست راستی تلاش میکنند آن را به انحراف بکشند. علیرغم نقد من به ماهیت پرچم این جنبش راست، پاسخ به چند سوال در مورد آن را ضروری می دانم.
من قصد گرفتن باور کسی را ندارم
من میخواهم این باورها را به باد تمسخر یا به چالش بکشمو نقد کنم.
زیرا پرچم این جنبش معنا دارد و من سعی می کنم معنای واقعی آن را بنویسم .
امیدوارم مخاطبین من انسانهای آنقدر آگاه و مطلع باشند که از انتقاد دلشان نلرزد، نترسند و درک کنند و بفهمند که انتقاد کننده چی می گوید و چه دلیلی باعث شده او به این میدان پا بگذارد. من میخواهم راستی و درستی و حقیقت را به مخاطب بگویم.اشکال این کار کجاست که تعدادی پرچم پرست و راست جنبش ناسیونالیسم ایرانی این چنین عصبانی شده است.!؟
صرفنظر از احساس وطن پرستی و احساس ناسیونالیستی/ مانع پیش رفت و اجرای عدالت و انسانیت در جامعه ما ایرانیها، یک مولفه دیگری به نام مذهب وجود دارد که همیشه متحد ناسیونالیسم ایرانی بوده و با تکیه بر احساساست ( وطنی ) شیخ و شاه میکروب پراکنی می کنند و جامعه را به سوی جهل و عدم عدالت سوق می دهند .
شیخ و شاه باهمند. همچون مارهای سمی در شرایط متفاوت بنابه ضرورت زمانه، گاها تک رو و گاها متحد هستند و حرکاتشان کاملا آگاهانه است. زیرا این دو تاریخ استبداد و خونریزی و نابرابری و اعدام و بی حقوق کردن مردم در ایران را ساخته اند. تمام تاریخشان را اگر نگاه کنیم بجز این یافت نمیشود. همگان میدانند این دو جنبش در تحمیل فقر و سرکوب و بی عدالتی و…. دارای یک ماهیت بوده اند. اما در تاریخ معاصر هر بار یکی از آنها دست بالا داشته و آن یکی متحدش بوده است در عین حال برای سهم بری با همدیگر رقابت دارند. همانند دو جنای فعلی جمهوری اسلامی عمل میکنند. هم رقیبند و هم در مقابل مردم متحد همدیگر.
سیستم مورد دفاع هر دو همان سیستم است. فساد و اختلاس/فرهنگ لمپنی و نبود عدالت اجتماعی اختناق شکنجه و اعدام وجنایت ، کشتن مخالفان و…
راستی برای رسیدن به عدالت چه کار باید کرد. در حالیکه آنها هم پول و هم رسانه و هم حامی خارجی مانند آمریکا و انگلیس و… دارند. مثلا روزی دولتهای صاحب نفود برای حفظ منافعشان یک سوپاپ اطیمنان با هزینه هنگفت و برای مهندسی افکار ایرانیان توسط دولت انگلیس با همکاری سازمان سیاه تلویزیونی به نام ” من وتو” با برنامه های متفاوت و با همکاری غیر مستقیم بی بی سی شروع به راه اندازی کردند. دهها رسانه دیگر را برای لانسه کردن شخصیتهای جنبش راست راه اندازی کردند.
“روزی میرحسین و کروبی را بزرگ کردند و امروز میخواهند مریم رجوی و رضاپهلوی” را به مردم بخورانند.
همان شیوه کاری که در گذشته بی بی سی برای خمینی انجام داد امروز تمام رسانه های دولتی و غیر دولتی راست دارند برای رضا پهلوی انجام میدهند. اما این بچه شاه و میانسال تشنه قدرت متوجه نیست جامعه امروز ایران کمتر شباهتی به سال ۵۷ دارد و رسانه های رسمی دولتها و …. آن جایگاه و قدرت را ندارند.

دولتهای غربی از جمله آمریکا و قتی که شاه واقعا رفتنی شد و متوجه شدند که نمیشه او را بر مسند قدرت نگهداشت خمینی را زیر نور افکن گرفتند. با این شعار که کمونیستها هم اجازه فعالیت دارند و با شعار اتحاد اتحاد او را به ایران آوردند. اینبار مردم دست همه آنها را خوانده و یک بار دیگر آن سناریو تکرار نخواهد شد.

حالا چرا پرچم ؟ مگر این اعتراضات به پرچم ربط دارد!

در خارج از کشور تجارت پرچم ابتداد توسط شیادی به اسم داریوش همایون راه افتاد و پرچمی که هزینه اش یک دلار بود به ایرانیان خارج از کشور به قیمت صد دلار فروخته می شد.
خریداران پرچم!
سه دسته از ایرانیان که باید این پرچمها را می خریدند و ناآگاهانه در دام رسانه ها افتادند و از آنها بهره برداری سیاسی شد.
دسته اول ایرانیانی بودند که به ایران رفت و آمد داشتند یا به سفارت جمهوری اسلامی به دلیلی در رفت وآمد بودند و هستند.این افراد چون از سوی انسانهای مدرن و آزایخواه مورد سرزنش بودند که برای رهایی از حقارت واحساس سر افکندگی تمام خونه خود را با پرچم شیر وخورشید پر کردند و قدم به قدم در دام سلطنت طلبها افتادند .
دسته دوم احزاب دست راستی هستند اینها بقال صفتند برای جمع آوری نیرو با پرچم به اسم نجات ایران و باتکیه بر احساسات ملی ایرانیان نا آگاه را شکار می کردند.
دسته سوم پناهجویان غیر سیاسی و بی افقند که به دام احزاب دست راستی سلطنت طلب افتاده و فکر می کنند که می شود با آن کیس درست کرد تا شاید اقامت بگیرند.
این افراد نا آگاهانه تبدیل به خبرنگار دست راستی میشوند .در اعتراضات عکس می گیرند خبر نگار می شوند در دنیا مجازی با پرچم شیر و خورشید صفحه درست می کنند تا توجیهی برای پناهنده گی و داشتن مدرک برای گرفتن اقامت داشته باشند! اینها نا آگاهانه در این دام افتادند.
روز گار غریبی است تعصباب کور افکار ناسیو نالیستی کور بدور از عقلانیت هر فاجعه ای ممکن است بیافریند. از چاه به چاله سقوط کردن و در دام حماقت یک مشت آدم مافیایی که با جمهوری اسلامی در حال مماشاتند یا بده بستان دارند و اعتراضات مردم رابه انحراف می کشند.
متاسفانه پرچم پولساز است که خریدارانش همچون کتاب قران نه ریشه آن را می شناسند و نه معنا آنرا میدانند فقط خود را با آن تداعی می کنند. شمی صلواتی

+++

چرا ساواک ؟
بعد از انقلاب کبیر روسیه که بر ایران سایه انداخت بود، از جمله تشکیل حزب کمونیست ایران و بعدا گروه کمونیستی ۵٣ نفر وحشتی عمیفی در دل صاحبان قدرت در ایران بود. به همین دلیل باعث جستجو ی راهی برای از نطفه خفه کردن گرایشات چپ جلو گیری از انقلاب در ایران بود.

بعد از سرنگونی رضاخان و فضای باز بوجود آمده، باعث شد تا روشنفکران ایرانی به تشکیل حزب روی بیاورند. حزب توده ایران بعنوان سازمان اصلی چپ آن زمان در تاریخ معاصر ایران است. این حزب به عنوان وارث سوسیال‌دموکراسی عهد مشروطه و حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) در مهرماه سال ۱۳۲۰ در تهران تأسیس شد. بنیان‌گذاران آن عده‌ای (۵۳ نفر) از روشنفکران و فعالان چپ‌گرا و ملی‌گرای ایران نظیر: سلیمان‌میرزا اسکندری، ایرج اسکندری، بزرگ علوی، احسان طبری،خلیل ملکی، فریدون کشاورز، عبدالحسین نوشین و رضا رادمنش بودند که اغلب در دوره رضا شاه تحت تعقیب یا در زندان بودند.

حزب توده ایران در دهه ۱۳۲۰ به یکی از بازیگران اصلی سپهر سیاسی ایران تبدیل شده بود. پس از کودتای ۲۸ مرداد و افشای سازمان افسری، حزب با سرکوب گسترده‌ای از سوی حکومت روبرو شد و صدها افسر ارتش ایران به دلیل عضویت در این حزب به اعدام، زندان و تبعید محکوم شدند. حزب که از سال ۱۳۲۷ غیر قانونی اعلام شده بود، به فعالیت مخفی خود ادامه داد و بخشی از رهبران و کادرها یش هم مجبور به ترک کشور شدند.

برای یک کاسه شدن حکومت مرکزی ساواک از سوی حامیان خارجی شاه،

ساواک در دهه ۱۳۳۰ شمسی با همکاری مشترک موساد و سیا در ایران شکل گرفت و هدف از آن تاسیس یک نیروی پلیس مخفی در ایران بود بنیانگذاران این سازمان سازمان سیا را الگوی شکل‌گیری اولیه آن تعیین کرده بودند. کارشناسان سیا و سپس موساد در ایران به طور فعال به آموزش متدهای خبرچینی و جمع‌آوری اطلاعات مربوط به مخالفان حکومت شاه، به اعضای ساواک پرداختند

ساواک سر واژه ی» اسم کوچک» عبارت سازمان امنیت و اطلاعات کشور که از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ سازمان اصلی پلیس امنیتی و اطلاعاتی ایران در زمان سلطنت محمدرضاشاه پهلوی بود که قدرت و اختیارات بسیاری در توقیف و بازجویی افراد داشت. این سازمان به ویژه در سالهای دهه ۱۳۵۰ و قبل از پیروزی انقلاب ۵۷ و سرنگونی حکومت سلطنتی، «نفرت‌انگیزترین و مخوف‌ترین» نهاد حکومتی در بین مردم به‌شمار می‌آمد

مقامات و ماموران آن عمدتاً از ماموران فرمانداری نظامی و رکن دو ارتش و شهربانی تأمین می‌شدند و وظیفه اصلی این سازمان شناسایی و نابود کردن کلیه کسانی بود که به نحوی با حکومت شاه به مخالفت بر می‌خاستند و طبق منابع موثق غربی، ساواک برای این منظور از هر ابزاری از جمله شکنجه استفاده می‌نمود.

نخستین رئیس این سازمان، تیمور بختیار در سال ۱۳۴۰ به دلیل احساس خطر شاه در اقدام وی به کودتا از کار برکنار شد و به یکی از مخالفان حکومت تبدیل گشت. وی بعدها در سال ۱۳۴۹ با دستور مستقیم شاه و به دست یکی از مأموران ساواک در عراق به قتل رسید.

ساواک نخست به منظور شناسایی و بازداشت اعضای حزب توده تاسیس شد، اما فعالیتهای خود را بسط داد و به جمع‌آوری اطلاعات و زیر نظر گرفتن هرگونه مخالفان حکومت پهلوی، دانشجویان دانشگاهها، اتحادیه‌های کارگری و همینطور نویسندگان، ژورنالیست‌ها و شخصیت‌های ادبی به منظور اعمال سانسور پرداخت. این سازمان همچنین عملکردهای برون مرزی خصوصاً در خبرچینی و تحت نظر قراردادن دانشجویان ایرانی مخالف حکومت در خارج از کشور هم داشت.

در واقع از سال ۱۳۴۲ به بعد بود که شاه به سازمانهای امنیتی خویش از جمله ساواک توسعه بخشید، به‌طوریکه از ۵۳۰۰ مامور تمام‌وقت و تعداد بسیار اما نامعلومی از خبرچینان پاره‌وقت تشکیل می‌شد.

ساواک در سرکوبی عناصر ضد نظام سلطنتی فعالیت گسترده‌ای داشته‌است. این سازمان به عنوان عامل شکنجه و اعدام مخالفین به ویژه انقلابیون ایران شناخته می‌شود چنانکه بین سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۵، ۳۶۸ تن از چپهای مخالف حکومت را در زندانها به قتل رسانده و در بین سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ (قبل از سرنگونی حکومت شاهنشاهی) حدود ۱۰۰ زندانی سیاسی را اعدام نموده‌است

. صحنه های اعدام ساختگی :

١. در این گونه موارد متهم را با چشمان بسته به محل اعدام می بردند، جوخه مرگ هم کاملا آماده می شد. سپس یک نفر با بیان جرم زندانی، حکم اعدام وی را قرائت می کرد و در حالی که چشمان متهم بسته بود یکی از شکنجه گران که مهارت خاصی داشت با دهان خود صدایی را درمی آورد که انگار تیری شلیک شده است. زندانی به خیال این که به طرف او شلیک شده بیهوش می شد. این اقدام یک تفریح برای شکنجه گران و یک عذاب سخت برای زندانیان بود. گاه برای این که شخص را وادار به اعتراف و همکاری کنند، پس از این که کاملا او را برای اعدام آماده می کردند در حالی که یک نفر مشغول قرائت حکم اعدام بود، ناگاه یک نفر دوان دوان می آمد و می گفت: نخیر، نباید ایشان اعدام شود. من با او صحبت می کنم حتما اعتراف خواهد کرد. بعد برای این که صحنه کاملا طبیعی جلوه نماید، یکی دیگر از شکنجه گران با حالت اعتراض فریاد می زد : این چه مسخره بازی است چرا اول دستور می دهید و بعد آن را لغو می کنید و امثال این حرکات.

٢.گاهی برخی افراد را تا مدت مدیدی در توالت زندانی می کردند که این عمل غیر از اینکه خوردن و خوابیدن او را مشکل می کرد، از نظر روانی نیز قابل تحمل نبود.

٣. در کنار سلول زندانی، نوارهایی پخش می کردند که از آن صداهای مختلفی مانند خنده، گریه، ریزش آب، فریادهای دلخراش زندانی تحت شکنجه، صدای آژیر ماشین و… به گوش می رسید. زندانی با شنیدن این صداها در یک وضعیت مشوش و غیرقابل تحمل قرار می گرفت

۴. بیداری دادن به زندانی به مدت طولانی که در یک مورد تا ١۶ شبانه روز نیز ادامه داشته است

۵. قرار دادن زندانی سیاسی در میان زندانیان جانی و تبهکار.

۶. ناسزاهای رکیک و بیدار کردن ناگهانی زندانی در نیمه شب.

٧. وادار کردن زندانی به فحاشی نسبت به دوستان زندانی خود.

٨. سعی در وادار کردن زندانی به کتک زدن دوستان زندانی خود .

همه این ها فقط نمونه هایی از شکنجه های جسمی و روانی بود که توسط شکنجه گران متخصص صورت می گرفت.

شکنجه های جسمی متداول در زندان های ساواک : زدن زندانی در ساعت ها و روزهای متوالی با مشت و لگد.

زدن با کابل به کف پاها که از بدترین و موثرترین انواع شکنجه بود .

سوزاندن نقاط مختلف بدن با سیگار و فندک

کشاندن زندانی بر روی اجاق برقی و سوزاندن بدن وی.

قرار دادن قسمت هایی از بدن زندانی در روغن زیتون جوشیده به نحوی که آن قسمت از بدن وی کاملا می سوخت .

خواباندن زندانی بر روی میزی که به تدریج داغ می شد .

شوک الکتریکی و اتصال برق به اعضای حساس بدن، که بر اثر آن زندانی دچار تشنج غیرقابل تحمل و طاقت فرسایی می شد.

بستن متهم به تخت مخصوص و وارد کردن ضربات بی وقفه با کابل به پاهای وی تا آن جا که باعث تورم شدید پاها شده و خون مردگی شدید در آن ایجاد می شد و سپس وادار کردن فرد شکنجه شده به راه رفتن تا تورم آن بخوابد و باز دوباره زدن شلاق به پای زندانی و چرکی شدن پای زندانی و زدن شلاق روی پانسمان.

آویزان کردن زندانی به سقف و وارد کردن ضربات کابل و مشت به بدن وی و چرخاندن او. شکستن دست و انگشتان زندانی، قطع انگشتان دست به وسیله گیوتین، کندن گوشت بدن .

دستبند قپانی: یک دست را از بالای شانه و دست دیگر را از پشت به هم رسانده و با دستبند قپانی می بستند و مدت ها به همین حالت نگه می داشتند که تحمل آن برای زندانی بسیار دردناک بود.

سوزاندن بدن متهم و بعد از آن گذاشتن پارچه خیس روی بدن او. در این هنگام روی بدنش اتو می کشیدند. این عمل باعث می شد تا بدن زندانی تاول بزند. سپس شکنجه گر این تاول ها را می ترکاند و دوباره عمل اتو کشیدن را تکرار می کرد.

اغلب آنقدر زندانی را مورد ضرب و شتم قرار می دادند که وی خون استفراغ می کرد و ادرار او خونی می شد. استفراغ خون و ادرار خونی در اکثر موارد فوق اتفاق می افتاد.

شکنجه آپولو: آپولو یک صندلی مخصوص بود که زندانی را روی آن می نشاندند و سر او را داخل کلاهی مانند کلاه فضانوردان قرار می دادند ودست های او را پرس کرده و پاها را صاف می بستند و با کابل به زیر پا می زدند یا ناخن را می کشیدند. این صندلی حدود یک متر از زمین فاصله داشت خاصیت این آلت شکنجه چینن بود که فریادهای شخص بیرون نمی آمد و در داخل کلاه آپولو انعکاس می یافت و خود موجب شکنجه مضاعف زندانی می شد.

مورد دیگر: تکنیکهای شکنجه‌گری ساواک شامل: واردآوردن شوک الکتریکی، شلاق‌زدن، کتک‌زدن، داخل نمودن خرده‌شیشه و یا آب جوش در مقعد، بستن وزنه‌های سنگین به بیضه و کندن و کشیدن دندان و ناخن می‌شد.

با بالا گرفتند اعتراضات و اوج گیری ناآرامیهای قبل از انقلاب در ایران، شاپور بختیار که تازه نخست وزیر شده بوده در یکی از اولین اقدامات دستور انحلال ساواک را داد. اما بعد از پیروزی آیت الله خمینی بر مسند قدرت در ١٣۵٨ شمسی بدون سرو صدا دوباره ساواک بازسازی شده و اسم آن به ساواما تغییرکرد.شمی صلواتی

+++

من هم سلطنت طلب ها و دو جناح جمهوری اسلامی را مثل هم می بینم
شیخ و شاه هر دو از یک قماشند
البته نباید مجاهدین خلق را از قلم انداخت چون برای مجاهد هنوز این فرصت وجود دارد که تبدیل به یک حزب سیاسی بشوند و گرنه با باد انقلاب خواهند رفت.

اما برای رضا پهلوی این شانس سوخته است و کسانی که امید به ایشان بستند حیثیت اخلاقی شان را به بازی گرفتند
بی بی سی و سیمای پنتاگون “من و تو” با بفرما شام هم نخواهد توانست کاری بکنند چون تاریخ تکراری نیست هیچ کسی استفراق خودش را نمی خورد

ایران آبستن یک انقلاب است یک انقلاب برای خواستهای انسانی که ارمغانش ارزشهای انسانی ست!ٕ ٓ من همین جا به یقین به همه سلطنت طلب ها می گویم که از رضا پهلوی کاری ساخته نیست
زیادی جدیدش نگیرید کسی نیست که
بتونه تمباش را بالا بکشد تا چه رسد به رهبری ، او منتظر عمو ترامپ است
اگر انقلابات به دست عمو ترامپ ها بود لیبی برده داری نمی شد ، عراق دست حشد الشعبی نمی افتاد ، داعیشی در کار نبود ، افغانستان چهل سال در جنگ داخلی نمی سوخت.
رضا پهلوی این رامبو خالی بند اگر ثروت غارت شده از ایران نبود حالا کسی چه می دانست که در چه فاضلابی به خودش رید بود.. شمی صلواتی

+++

ما همه باهم نیستیم ! نباید دچار توهم و احساسات شد.

باید احساسات را کنار گذشت و به استقبال عقلانیت رفت
همه با هم بودند خیانت به مردم ستمدید ایران است
شعار همه باهم یک توهم پوچ واجیر شدن درسایه شوم احزاب دست راستی است
ماهمه باهم نیستیم ما خواهان سیستمی هستیم که ضامن احیای ارزشهای انسانی باشد حکومت انسانی( جمهوری انسانی)
سلطنت طلب ها و دو جناح جمهوری اسلامی مثل همند
شیخ و شاه هر دو از یک قماشند
ما نمی خواهیم تجربه تلخ انقلاب ۵۷ تکرار شود انقلابی که شاه برای جلوگیری از قدرت چپ بدستور امریکا با آیت الله خمینی همکار کرد و امروز هم همان سنایور توسط غرب قرار است رقم زده شود و آخوند ها برای جلو گیری از انقلاب همان سنایوری را تکرار کنند که شوم است گر چه غیر ممکن است البته نباید مجاهدین خلق را هم از قلم انداخت.
باید تمام مردم ایران بدانند و بپذیرند که ما همه باهم نیستیم و به سنایوری که قرار توسط احزاب راست از قومپرسش گرفته تا سلطنت طلب و از جمهوریخواه های قلابی گرفت تا مجاهده نباید تکرار شوم انقلاب ۵۷ باشد. و منجر قدرت دوباره ارتجاع باشد.

“بی بی سی و سیمای پنتاگون “من و تو” با بفرما شام هم نخواهند توانست کاری بکنند چون تاریخ تکراری نیست هیچ کسی استفراق خودش را نمی خورد.”

ایران آبستن یک انقلاب است یک انقلاب برای خواستهای انسانی که ارمغانش ارزشهای انسانی ست!ٕ ٓ

من همین جا به یقین به همه احزاب سکولار و طرفدار جمهوریت در نهایت گستاخی تذکر می دهم تنها فاصله گرفتن از سلطنت طلب ها کافی نیست باید از ترامپ و سیاست رژیم چنچ فاصله گرفت
از مذهب باید فاصله گرفت
از قومپرستی و فدرالی باید فاصله گرفت.
و از هرگونه بندو بست یا مماشات از بالا برای شریک در قدرت باید فاصله گرفت
راه انقلاب وسرنگونی را باید پیشه کرد
اگر چه وجودتان بانی انحراف در انقلاب بانیت شرکت در شریک شدن قدرت با مماشات هستید،
اما بهتر کاملا عقلانی و درست فکر کنید عمو ترامپ شوم است رنج و درد است از باد شوم بپرهیزید و وارد این کشتی معلق و شوم نشوید چرا که اگر انقلابات به دست عمو ترامپ ها بود لیبی برده داری نمی شد
عراق دست حشد الشعبی نمی افتاد ، داعیشی در کار نبود، افغانستان چهل سال در جنگ داخلی نمی سوخت. آغوش ما برای همه انسانهای برابرطلب و عدالت پیشه باز است
زنده باد انقلاب ، زنده باد سرنگونی
شمی صلواتی

‎شمی صلواتی‎