گرایشات جنبش جاری زنان

گرایشات جنبش جاری زنان

جدل خصمانه تعدادی از فعالین “جنبش یواشکی” با فعالین سوسیالیست جنبش زن حکایت از یک جنگ، یا دقیقتر یک تهاجم بر سر تصاحب حرکت جاری ضد حجاب در ایران دارد.

تاکتیک ناسیونالیستها: مهار

جنبش زنان در نزدیک به چهل سال گذشته توسط سوسیالیسم کارگری نمایندگی شده است. این جنبش سوسیالیستی در عین حال اپوزیسیون سرنگون طلب جمهوری اسلامی نیز هست. اما تنها اپوزیسیون سرنگون طلب نیست. اپوزیسیون ناسیونالیستی جمهوری اسلامی، همیشه بدنبال آلترناتیو تغییر از بالا بوده است. این اپوزیسیون تا خیزش ٨٨، هیچگاه رغبتی برای دخالت فعال در جنبش زنان نداشت و بجز دست تکان دادنهای نوستالژیک “آزادی زن در زمان شاه” حرفی برای گفتن نداشت. خیزش سال ٨٨ به اینها، به غرب، به کل اپوزیسیونی که خواهان تغییر در ایران بود نشان داد که زنان نقش برجسته ای در تحولات آتی خواهند داشت. پس از شکست آن خیزش، بخشی از سخنگویان اصلی اصلاح طلبان جمهوری اسلامی به طیف ناسیونالیستهای پرو غرب پیوستند. (اینها در این ظرفیت هم نشان دادند که تا چه اندازه در مقابل مردم قرار دارند. همه بیاد داریم که حدود یکسال پیش نامه فدایت شوم سی نفره ای برای ترامپ نوشتند.) از این پس تاکتیک جنبش ناسیونالیستی پروغرب از صرف دست تکان دادنهای ملوکانه به تلاش فعال جهت مهار جنبش زنان تغییر ریل داد چرا که متوجه بودند بدون مهار آن، جنبش رهائی زن مضمون سوسیالیستی داشته، یکی از پایه های قوی جنبش سوسیالیستی کارگری خواهد بود. “آزادی یواشکی” بر اساس این تز روی دو پایه استوار شد: ارتباطات درون کشوری اصلاح طلبان سابق و امکانات رسانه ای ناسیونالیستهای پرو غرب. آنها یکشبه از لچک بسری که تا هنگام شکست خیزش ٨٨ از حجابش دفاع میکرد، یک “ستارۀ هالیوودی” جنبش زنان درست کردند. او قرار بود “خمینی” جنبش زنان شود، به این معنا که بکمک رسانه ای شدن، عنوان سخنگوئی جنبش زنان را به سینه سنجاق کند. در این میسر پیشرفتهائی داشتند اما واضح است که هدف این تحرک رهائی زن نبود و نیست بلکه قصد مهار جنبش زنان بود. پس اگر جنبش زن مخالف حجاب است، اینها نیز باید درجه ای از مخالفت با آن را نشان دهند، که خب یواشکی نشان دادند. تلاش یواشکیٍ مهار در مقابل اقدامات علنی اخیر زنانِ شجاعی که برای رفع حجاب در وسط شهر روی سکو رفتند به فراموشی سپرده شد. در عکس العمل به این دختر خیابان انقلاب در ابتدا اطلاعیه مشترکی با فمینیست اسلامی های آمریکا و در انطباق با جهت گیری عمومی سیاستهای دولت آمریکا در خاورمیانه، نوشته و امضا کردند. اما انتظار نداشتند که دختر خیابان انقلاب باز تکثیر شود. بمحض اینکه معلوم شد ویدا موحدی استثنا نیست بلکه قاعده است، خانم یواشکی، یواشکی امضایش را از پای اطلاعیه فمینیستها برداشت چون متوجه شد که جنبش زنان را دیگر نمیتوان یواشکی مهار کرد. امضا را برداشت و تلاش این طیف برای مهار جنبش به موج سواری روی آورد، با موج مخالفت با حجاب همراه شدند. این تصویر عمومی تاکتیکی است که ناسیونالیسم پرو غربی به کمک اصلاح طلبان سابق در دوره پسا ٨٨ برگزیده و باجرا درآورده است. این تاکتیک در اصل و اساس خود یک اقدام ضد کمونیستی است. قالبی که اینها برای بیان خواسته هایشان انتخاب کردند قالب فمینیستی است.

این طیف سیال از جمله شامل شیرین عبادی، مهر انگیز کار، فرح دیبا و علینژاد میشود. همچنین رسانه های بی بی سی، صدای آمریکا، سی بی سی کانادا، صدای آلمان، رادیو فرانسه، من و تو و این و آن رسانه و شخصیت را در جیبشان دارند. جملگی مترصدند با مهار جنبش زنان، سوسیالیستها را از یکی از پایه های اجتماعی اش، کارگران زن، محروم کنند. قصد دارند تحت پوشش مخالفت با حجاب اجباری جنبش رهائی زن را در همان ایستگاه اولش متوقف کنند. البته اگر دست اینها بود هنوز هم “گام بگام” خواهان رفع تدریجی(کذا) حجاب بودند! اگر امروز در حمایت تحرک جاری و در قامت مخالفت با حجاب اجباری ظاهر میشوند دلیلش پیشی گرفتن جنبش رهائی زن از آنان است. این کاملا قابل فهم است که در شرایط انقلابی هر کس که قصد سوار شدن بر موج را داشته باشد ناچار است تظاهر به انقلابی بودن کند. اما نهایتا اینها وقتی بعنوان فمینیست ظاهر میشوند، مسئله زن را صرفا حجاب و آنهم نه حجاب بعنوان پرچم جنبش اسلام سیاسی بلکه حجاب بعنوان یک پوشش اجباری مطرح میکنند تا به این ترتیب نفس حجاب را از گزند محفوظ نگه دارند. اینها میدانند که جنبش ضد اسلامی زنان از همان سال ۵٨ متاثر از فضای تهاجمی سوسیالیسم غیر خلقی پا بعرصه وجود گذاشت و تا همین امروز جایگاه، خواستگاه و مطالباتش توسط سوسیالیسم کارگری فرموله و برای آن مبارزه شد. ملاخورهای فمینیستٍ آخوند زادۀ درباری تصور میکنند با مضحکه یواشکی و حال خواست رفع حجاب اجباری، میتوانند سر این جنبش را در همان ایستگاه اول ببرند. تلاششان عبث است چرا که شاخص تعیین رهبری جنبش نه آنها هستند و نه ما! نهایتا بدنه جنبش رهائی زن است که باید رهبری و سخنگوی جنبش خود را انتخاب کند، جنبشی که نه تنها شامل زنان ــ که بلافاصله در رفع ستم به زن ذینفعندــ بلکه شامل بدنۀ جنبش کارگری و خصوصا جنبش آزادیخواه، برابری طلب و سوسیالیست نیز میشود.

وظایف گرایش سوسیالیستی

لازم است از برخورد پوپولیستی که تمایزی بین سخنگویان راست و چپ این جنبش نمیکند اجتناب کنیم. با برجسته کردن تفاوتهای ما، لازم است گزینه های جنبش زنان را شفاف در مقابل بدنه آن قرار دهیم. بعبارت دیگر باید همزمان با حمایت از پیشرویهای جنبش رهائی زن، سخنگویان ناسیونالیسم پرو غرب و در حاشیه اصلاح طلبان که در قالب فمینیسم ظاهر میشوند را نقد کنیم. ما چه آنجا که در دویست سال گذشته جنبش زنان ـ که از دل جنبش کارگری عروج کردــ را نمایندگی کردیم و چه امروز ملزمیم بخاطر به پیروزی رساندن این جنبش در قامت رهبر آن ظاهر شویم. پوپولیسم چپ با ظاهر شدن در ردای “منفعت طلبی عام جنبش” تفکیکی بین گرایشات موجود در جنبش زنان نمیکند و عملا به فمینیسم، بخوان به اپوزیسیونهای غیر سوسیالیستی، کولی میدهد.

به هر درجه که جنبش رهائی زن تعرضی تر و باین اعتبار قدرتمند تر میشود، تلاشهای خصمانه فمینیستها جهت ترمز زدن به آن نیز شدت بیشتری میابد. ما باید این خاکریزها را از سر راه جنبش رهائی زن برداریم